مدل هوش مالی رابرت کیوساکی[۱] رابرت کیوساکی معتقد است که وقتی هوش مالی را مورد بررسی قرار می دهیم، به راحتی متوجه می شویم که پنج هوش اصلی وجود دارد که یک فرد باید به صورت یکپارچه در خود ایجاد کند تا به کمال مالی برسد و ثروتمند شود. شخصی که بر تمام این پنج هوش مالی مسلط باشد، به کمال مالی دست می یابد (کیوساکی، ۱۳۹۱: ۲۳). ایجاد این پنج هوش مالی ممکن است آسان نباشد و تمام عمر طول بکشد. افراد کمی برای به وجود آوردن هوش مالی و ارتقاء امتیاز مالی خود انگیزه دارند. تنها از طریق آگاهی داشتن از این هوش ها، می توانید از ۹۵% دیگر افراد جامعه در حل مشکلات مالی خود، بهتر عمل کنید (کیوساکی، ۱۳۹۱: ۲۶). هوش مالی به پنج دسته تقسیم می شود: هوش مالی شماره۱: پول بیشتر درآوردن هوش مالی شماره ۲: حفظ پول خود هوش مالی شماره ۳: بودجه بندی پول خود هوش مالی شماره ۴: تقویت پول خود هوش مالی شماره ۵: بهبود اطلاعات مالی خود هوش ذهنی در برابر هوش مالی اکثر ما می دانیم که شخصی با هوش ذهنی ۱۳۰% احتمالاً از شخص با هوش ۹۵% با هوش تر است. برای هوش مالی نیز همین نتیجه به دست می آید. وقتی صحبت بر سر هوش دانشگاهی باشد شما می توانید هم تراز یک نابغه باشید، اما وقتی صحبت به هوش مالی می رسد شاید مشابه یک فرد کودن به نظر برسید! تفاوت بین هوش مالی و هوش ذهنی در چیست؟ هوش مالی آن بخش از هوش ذهنی ما است که برای حل مشکلات مالی خود از آنها استفاده می کنیم. هوش مالی مقیاس سنجش آن هوش است. یعنی به این گونه است که هوش مالی خود را به صورت کمیتی عددی بیان می کنیم. اندازه گیری هوش مالی هوش مالی شماره۱: پول بیشتر درآوردن اکثر ما از هوش مالی کافی برای پول درآوردن برخورداریم. هرچه بیشتر پول درآورید، هوش شماره یک شما بالاتر می رود. به عبارت دیگر شخصی که سالانه ۱ ملیون دلار پول در می آورد، به طور قابل اندازه گیری ای دارای هوش مالی شماره یک بالاتری نسبت به شخصی است که سالانه ۳۰۰۰۰ دلار پول درمی آورد و اگر دو نفر سالانه هر یک ۱ ملیون دلار درآمد داشته باشند و یکی مالیات کمتری نسبت به دیگری بپردازد، آن شخص دارای هوش مالی بالاتری است. زیرا در دستیابی به کمال مالی از طریق به کار گرفتن هوش مالی شماره ۲، یعنی حفظ پول خود نزدیک تر است. همه ما می دانیم که شخص ممکن است هوش دانشگاهی بالایی داشته باشد و در کلاس درس یک نابغه به شمار رود، اما در دنیای واقعی قادر به تولید پول چندانی نباشد. هوش مالی شماره ۲: حفظ پول خود یک حقیقت ساده این است که همه افراد عالم بر سر آن نیستند که پول شما را بگیرند اما این را هم به خاطر داشته باشید که تمام کسانی که پولتان را می گیرند، کلاهبردار یا یاغی نیستند. اگر شخصی هوش مالی شماره ۲ پایینی داشته باشد مالیات های بیشتری پرداخت خواهد کرد. مثالی از هوش مالی شماره ۲ عبارت است از شخصی که ۲۰% درآمدش را برای مالیات می پردازد و در مقابل شخصی که ۳۵% را برای مالیات می پردازد، شخصی که به دلیل نوشتن دفاتر حسابداری و ارائه به موقع اظهار نامه مالیاتی، مالیات کمتری می پردازد به طرز قابل اندازه گیری ای نسبت به کسی که علی الرأس شده و مشمول جریمه دیرکرد می شود، هوش مالی بالاتری دارد. هوش مالی شماره ۳: بودجه بندی پول خود بودجه بندی پول نیازمند هوش مالی بسیاری است. بسیاری از افراد جامعه به جای آن که مثل شخص ثروتمند پول خود را بودجه بندی کنند، مثل یک شخص فقیر پولشان را بودجه بندی می کنند. بسیاری از مردم پول زیادی به دست می آورند، اما از حفظ پول عاجزند. صرفاً چون پول خود را به طور بدی بودجه بندی می کنند. برای مثال، شخصی که سالانه ۷۰۰۰۰ دلار عایدی داشته و تمام آن را خرج می کند نسبت به کسی که ۳۰۰۰۰ دلار به دست آورده و قادر است با ۲۵۰۰۰ دلار آن به خوبی زندگی کرده و ۵۰۰۰ دلار را نیز سرمایهگذاری کند، هوش مالی شماره ۳ پایین تری دارد. اینکه بتوانید خوب زندگی کرده و این که صرف نظر از میزان درآمدتان هنوز مبلغی را هم به سرمایهگذاری اختصاص دهید، نیازمند سطح بالایی از هوش مالی است. داشتن مبلغی مازاد بر هزینه های روزمره چیزی است که باید به طور فعال برای آن بودجه بندی کرد. هوش مالی شماره ۴: تقویت پول خود پس از آنکه شخصی مبلغ مازاد درآمد خود را بودجه بندی می کند، چالش مالی بعدی عبارت است از تقویت مازاد پول خود. اکثر مردم مبالغ مازاد پول خود را در بانک پس انداز می کنند. در حالی که پس اندازها و اوراق بهادارهای گوناگون یک صندوق تعاونی صورتی از مسأله تقویت پول به شمارمی روند، اما شیوه های بهتری برای تقویت پولتان وجود دارد. هوش مالی شماره ۴ در ازای سرمایهگذاری سنجیده می شود. برای مثال شخصی که ۵۰% پول خود را به صورت سود مشارکت دریافت می کند، هوش مالی شماره ۴ بالاتری نسبت به کسی که از پول خود به ۵% سود می رسد، دارد. و کسی که برای ۵۰% دارایی خود معاف از مالیات می شود، دارای هوش مالی بالاتری نسبت به شخصی است که ۵% سود به دست آورده و برای آن ۵% سود حاصله ۳۵% مالیات بپردازد. نکته دیگر اینکه بسیاری از افراد فکر می کنند، که سود بالاتر در سرمایهگذاری مستلزم درجات خطر بالاتری نیز هست که این تصور صحت ندارد. هوش مالی شماره ۵: بهبود اطلاعات مالی خود جمله ای خردمندانه وجود دارد که می گوید: “پیش از آنکه بتوانی بدوی، می بایست راه رفتن را یاد بگیرید.” این مسأله در مورد هوش مالی صحت دارد. پیش از آنکه مردم بتوانند بیاموزند که چگونه سودهایی فوق العاده بالا برای پولشان به دست آورند می بایست یاد بگیرند که راه بروند؛ یعنی مقدمات و اصول هوش مالی را بیاموزند. یکی از دلایلی که بسایری از مردم با هوش مالی شماره ۴ دست به گریبان اند، این است که یادگرفته اند تا پولشان را به دست کارشناسان مالی نظیر بانک دارانشان و مدیر صندوق تعاونی خود بسپارند. مشکلی که در ارتباط با دادن پول به کارشناسان مالی وجود دارد این است که، شما از یادگیری غافل می شوید، یعنی در افزایش هوش مالی خود کوتاهی می کنید و از اینکه به کارشناس مالی شخص خود تبدیل شوید، ناکام می مانید. اگر شخص دیگری پولتان را مدیریت کند و مشکلات مالی شما را حل کند، نمی توانید هوش مالی خود را افزایش دهید. در واقع، با پول خودتان، به جای خود به دیگران پاداش می دهید! اگر فونداسیون قوی ای از اطلاعات مالی داشته باشید، افزایش دادن هوش مالی تان کار آسانی است. اما اگر هوش مالی شما ضعیف باشد، پس اطلاعات مالی جدید می تواند گیج کننده بوده و از نظر ظاهری نیز دارای ارزش اندکی باشد. مثال نوابغ ریاضی را به یاد داشته باشید که باید از ۲+۲ در ریاضی شروع کنید. یکی از مزایای این کار که خود را وقف آموزش های مالی کنید، این است که، با گذشت زمان بهتر قادر خواهید بود تا اطلاعات مالی پیچیده تری را درک کنید. درست همان گونه که ریاضی دانان پس از سال ها تمرین مسائل ریاضی قادرند معادلاتی پیچیده را حل کنند. اما در ضمن لازم است قبل از اینکه بدوید، راه رفتن را بیاموزید (کیوساکی، ۱۳۹۱: ۲۹ـ۳۴). با توجه به مطالب فوق، می توان ابعاد پنجگانه هوش مالی ارائه شده توسط رابرت کیوساکی را به شکل زیر در نظر گرفت. پایان نامه رابطه هوش مالی و ریسکپذیری کارکنان