آثار حقوقی ملی شدن آب ها
همواره ملی کردن اموال با ورود ضرر به اشخاص همراه میباشد و در این گونه موارد فرض میشود که دولت با بهره گرفتن از حق حاکمیتی که از سوی ملت به او تفویض گردیده، مبادرت به عملی میکند که به منظور تأمین منافع عمومی و از جهت رعایت مصالح همگانی ضرورت دارد، برای مثال آبها که قبلاً در قلمرو مالکیت اشخاص بوده و یا به عنوان مباحات قابل تملک خصوصی تلقی میشده و بدینسان در معرض استفاده بیرویه و مالاً موجب نابودی این منابع میگردید، به همین جهت دولت در جامعه به عنوان یک حاکم مقتدر وارد عمل گردیده و تمامی آنها را ملی اعلام نموده است. بنابراین عمل ملی کردن اموال توسط دولت یکی از اعمال حاکمیتی دولت است. ولی دولت همواره میکوشد ضررهای وارده ناشی از این امر را به نحوی جبران نماید.[۱]
بنابراین ملی کردن هر یک از اموال آثاری دارد و آثار حقوقی ملی شدن آبها به شرح ذیل مورد بررسی قرار میگیرد.
- در اثر اجرای طرح ملی شدن، تأمین آب زمین واقع در داخل محدوده طرح از منابع ملی تضمین میگردد. و اگر زمین خارج از طرح بود و منابع دیگر آبی برای آبیاری و شرب اراضی موجب نمیبود. بهای عادله تأسیسات اختصاصی هم پرداخت میشد و اگر امکان شرب اراضی میسر نمیشد. مطابق قانون خسارت تعیین و پرداخت میشد.
- در خصوص چاهها و قنوات و تأسیساتی که بنابه تشخیص وزارت آب و برق سابق در مناطق محدود و ممنوع بدون اجازه حفر یا به وجود آمدهاند. مطابق مقررات اقدام میشد. یعنی دولت بدون پرداخت هیچگونه خسارت مورد تملک قرار میگرفت و یا با حضور دادستان شهرستان محل مسدود میگردید.
- اگر اراضی اشخاص به گونهای بود که داخل یا خارج طرح از منابع ملی شده آبیاری میشوند از بابت تملک اختصاصی منابع آب به آنها خسارت پرداخت میگردید و در مقابل قیمت آب تحویلی هم از آنها دریافت میگردید. مثلاً اگر اراضی داخل یا خارج طرح قبلاً از قنات اختصاصی مشروب میگردید. در این حالت وزارت نیرو (وزارت آب و برق) آن زمان خسارت تملک قنات اختصاصی را میپرداخت و قیمت آب تحویلی به آن اراضی را هم بر طبق معیارهایی که خود داشت، دریافت میکرد.[۲]
- در مورد اراضی و تأسیسات کشاورزی که از خارج طرح عمرانی و ملی به داخل طرح منتقل و یا به اصطلاح قانونی و فنی واگذار و جابجا میشوند. بر اساس ماده ۸ قانون راجعبه الحاق هشت ماده به آییننامه اصلاحات ارضی مصوب ۲۲/۳/۱۳۴۹ عمل مینمودند.
۳-۱-۲-۲٫ بند سوم: مشترکات
مشترکات دستهای از اموال عمومی محسوب است که همهی مردم در استفاده و بهرهگیری از آن حق مساوی و برابر دارند. به عبارت دیگر مشترکات از مصادیق اموال عمومی بوده، یعنی چیزهایی مانند: معادن، آبها، مراتع و جنگلها و همچنین مساجد و مدارس و معابر و اماکن و دیگر مرافق عمومی که مشترک و متعلق به همه است.[۳]
در یک تقسیمبندی کلی مشترکات را به دو بخش میتوان تقسیم نمود:
الف: اموالی که عین آن قابل انتقال نیست، لیکن مردم انحصاراً حق انتفاع یا حق ارتفاق از آن را دارند، این نوع اموال که در کتب فقهی منافع مشترک خوانده میشود شامل جادهها و خیابانها و کاروانسراها و مساجد و مدارس عمومی و امثال اینها میباشند و مالکیت آن متعلق به عموم شهروندان و اهل بلد و یا همه افرادی که با آن سروکار دارند. همچنین متعلق به همه مسلمین میباشد و اداره و اختیار آن به نمایندگی از جامعه در دست حکومت اسلامی است و حکومت اسلامی هم بنابر همین اختیار میتواند برای حفظ بقاء یا تعمیر و نگهداری آنها جهت فروش و تبدیل به احسن اقدام و تصرفات دیگری بنماید، به نظر بعضی از نویسندگان مالکیت عموم نسبت به اعیان این نوع اموال تردید حاصل کردهاند و این را نوعی حبس منافع میدانند. یعنی مردم مالک منافع آن میشوند، ولی مالک عین آن نیستند.[۴]
ب: اموالی است که مردم به مقدار احتیاج و تحت شرایط خاص آن را حیازت نمایند و به وسیله حیازت قانونی مالک عین آنها میشود. این نوع از اموال که در کتب فقهی به عنوان «مباحات اصلیه» نام برده شده، اموالی است که دست بشر در خلق و تولید آن دخالت نداشته است و از طرفی نیاز بیشتر عامه مردم به شمار میآید و انحصار و اختیار آن در دست افراد خاص مضرات و مفاسد اجتماعی را به بار میآورد و باید همه مردم در بهرهگیری از آن برابر باشند و هر کس به مقدار حیازت محدود و به مقدار نیاز و با شرایط مقرر مالک آن میشود و این بخش اغلب به «مشترکات» معروف است.
و دلیل آن حدیث نبوی میباشد که در این باره وارد شده. این حدیث از طریق عامه با عبارت: «ثلاث لا یمنعن: الماء و اکلاء و النار»، «والمسلمون شرکاء فی ثلاث: فی الماء و الکلاء والنار» و از طریق شیعه با عبارت «للناس شرکاء فی ثلاثه : النار و الماء و الکلاء».[۵]
در مشترکات اشخاص میتوانند از عین و منافع آن به قدر نیاز و بدون اضرار به غیر و به صورت محدود استفاده کنند و نسبت مشترکات به انفال، نسبت عام و خاص مطلق میباشد.
استفاده انحصاری از مشترکات عمومی بدون آنکه تملک شود ممنوع است مانند آنکه بعضی افراد آن را مورد استفاده اختصاصی خود قرار دهند به طوری که عملاً سایر افراد نتوانند انتفاعی را که مال مزبور مهیای آن است ببرند مانند آنکه عدهای دستفروش شارع عام را محل توقف خود قرار دهند، زیرا این امر مانع از عبور دیگران به طور آزاد میباشد و همچنین هر گاه مدارس یا مساجد را منزل اختصاصی و انبار تجاری خود بکنند و از آن استفاده بنمایند.[۶]
با توجه به موارد ذکر شده و همان طوری که از حدیث نبوی سابقالذکر و امثال آن به دست میآمده آب و منابع آبی یکی از مشترکات است و صاحب جواهر مشترک بودن آن را مطابق اصل و اجماع نیز معرفی میکند و همان گونه که قبلاً ذکر گردید همه مردم میتوانند به مقدار نیاز خود از آن استفاده و بهرهبرداری نمایند. لیکن بعضی از فقهاء اعتقاد دارند و بر اساس روایات حفصالبختری و سایر ادله بر میآید آب را از انفال دانستهاند و به نظر میرسد این دو با هم منافاتی ندارند و در مواردی که آب قادر به رفع نیاز چند نفر باشد نه بیشتر، طبق قاعده سبقت و اولویت یا مالکیت حاصل از آن موجب خروج آن آب از اشتراک میشود و هر کس به آن زودتر دسترسی پیدا کند مالک آن است و بر دیگران تقدم دارد.
برخی از فقها مالکیت آب حیازت شده را محدود به مقدار نیاز حیازت کننده نمیدانند و در برخی روایات که از طریق شیعه و سنی رسیده است، مبنی بر این است که فروش آب زائد بر احتیاج را ممنوع دانسته است، این خصلت اشیایی مثل آب است که طبع اشتراک دارند و اصل در آنها این است که از مشترکات باشند.
در قوانین و مقررات موضوعه از جمله قانون مدنی به مشترکات اشاره شده و در ماده ۲۵ آن در بیان مشترکات عمومی اشعار میدارد که: «هیچ کس نمیتواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از این قبیل پلها، کاروانسراها، آب انبارهای عمومی و مدارس قدیم و میدانگاههای عمومی را تملک کند و همچنین است قنوات و چاههایی که مورد استفاده عموم است».
با دقت نظر در این ماده، ملاحظه میشود که قانونگذار علاوهبر اینکه در این ماده تملک و انحصارطلبی نسبت به اموال عمومی را که مورد نیاز تمام اقشار اجتماع میباشد، ممنوع میکند استفاده همگانی از این اموال را مورد نظر قرار داده است و امکان بهرهبرداری از این منابع آبی را برای تمام افراد اجتماع پیشبینی کرده است، اما میزان آن تا حدی است که به انحصار و تسلط مطلق منتهی نگردد هر چند حدود بهرهبرداری و نحوه استفاده را روشن نساخته ولی در مقام ایجاد حق و تکلیف عموماتی را بیان میدارد که منشاء استفادهی عمومی از منابع آبی را روشن میسازد.[۷]
همچنین در ماده ۲۷ قانون مدنی به تعریف مباحات و مشترکات عمومی پرداخته شده است و مقرر میدارد: «اموالی که ملک اشخاص نمیباشد و افراد مردم میتوانند آنها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوطه به هر یک از اقسام مختلف آنها تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند مباحات نامیده میشود».
استاد دکتر جعفری لنگرودی توضیحات مفیدی برای مشترکات ارائه دادهاند و معتقدند مشترکات از کلمه Rescommunes یا Respublicqe است که در اصطلاح مدنی به اموالی گفته میشود که مالکان آن در حقوق عمومی دارای شخصیت حقوقی باشند، مانند شهرداری، دولت و دانشگاه، و در فقه به اموالی گفته میشود که به نحوی از انحاء متعلق حق عموم باشد. اصطلاح تفصیلی آن مشترکات عمومی است.[۸]
نظری که قانون مدنی در مورد مشترک بودن استفاده عمومی از آب نتیجه و ریشه آن برگرفته از فقه اسلامی و نظریات اسلام است زیرا قانون اسلام آب را ثروت عمومی و حق استفاده از آن را برای همه مسلمانان جایز و همگانی اعلام و آن را جزء اموال عمومی به حساب میآورد. بر همین اساس استفاده از آب رودخانهها حق عموم مسلمین بوده و هر کس حق دارد به لحاظ اولویت و اقدمیت، نهری از رودخانه به منظور آبیاری زمین خود جدا نماید. مشروط بر آنکه زیانی به ملک مجاور وارد نسازد.
اسلام معتقد است که یکی از حقوق عمومی مردم ذیحق بودن تمام انسانها در همهی آبها است چون آب از آسمان به سراسر زمین میرسد و این کیفیت دلیل آن است که شرب و استعمال آن از نیازهای عمومی انسانها است و برای همه مردم استفاده از آن آزاد است.[۹]
[۱]. زردی نهر، رسول، پیشین، ص ۱۱۲٫
[۲]. رشیدی، حمید، پیشین، ص ۱۱۴٫
[۳]. خامنهای، سید محمد، مالکیت عمومی، انتشارات تک، چاپ اول، سال ۱۳۷۰، ص ۹۳٫
[۴]. همان، ص ۹۴٫
[۵]. خامنهای، سید محمد، پیشین، ص ۷۲٫
[۶]. امامی، سید حسن، پیشین، ص ۲۰۳٫
[۷]. مدنیان، غلامرضا، پیشین، ص ۱۴٫
[۸]. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، پیشین، ص ۶۵۲٫
[۹]. سرمد، مرتضی، پیشین، ص ۱۷٫