و درنهایت کارایی بازار سهام میباشند.
در این فصل کلیات تحقیق ارائه گردیده، درواقع پس از ارائه مقدمهای در ابتدای فصل به تشریح بیان مسئله پرداختهشده است. سپس اهداف، انگیزه، فرضیهها، اهمیت موضوع و روش تحقیق را شرح داده و به قلمرو تحقیق ازلحاظ زمانی، مکانی و موضوعی تحقیق و درنهایت به تعریف واژگان کلیدی پژوهش میپردازیم.
1-2 بیان موضوع و مسئله تحقیقبا گسترش یافتن واحدهای تجاری و تنوع در تولیدات، شرکتهای سهامی بزرگ ایجادشده و امروزه نقلوانتقال سهام و دریافت بازده سهام بهعنوان یکی از مباحث مهم و اساسی در اقتصاد کشورها قرارگرفته است (لاری و سو، 2010). افزایش روزافزون سرمایهگذاری در بازارهای بورس و به طبع آن افزایش حجم معاملات انجامشده مستلزم ایجاد قوانین و مقررات موضوعه و مدون آنلاین در اقتصاد کشورها میباشد (چانگ، 2009).
یکی از بااهمیتترین موضوعات موردبررسی در حوزه مدیریت مباحث مربوط به بازده و نوسانات ریسک سرمایهگذاریها است (گادفرد و همکاران، 2009). مدیران همیشه به دنبال راهکارهایی هستند که با کمترین نقدینگی ممکن، بیشترین عایدی را کسب نمایند (نیکراسو و شیراف، 2006). نرخ رشد سرمایهگذاریها نشاندهنده افزایش سرمایه شرکتها همراه با افزایش تصمیمات حساس مدیران است (گینر و ریورت، 2006).
تأثیر تصمیمات مالی و سرمایهگذاری بر ارزش شرکت ریشه در تحقیقات وومک و ژانگ (2003) دارد. تئوری داراییها که در بازار کامل سرمایه، صرفنظر از ارزش شرکت، در ارتباط با داراییهای مولد مالی بوده است، مبنای مناسبی بر سرمایهگذاریها محسوب میشده است. درواقع بعضی از نویسندگان مانند بایوم و سیلورمن (2004)، از این دیدگاه حمایت میکردند. اگرچه دیگر نویسندگان دیگری در مقایسه با این تئوری به رابطه مثبت و معنادار بین سرمایهگذاری و نرخ ریسک آزاد اشاره داشتند (حسب النابی و سید، 2001). این دیدگاه و دیدگاههای مشابه بهطور کامل نتوانسته است فرضیات مودیلیانی و میلر را پوشش دهد. سرمایهگذاران بیشتر به دنبال کسب بازدهی همراه با نوسانات افزایشی ثابت هستند (لاری و سو، 2010).
چانگ (2009)، به این موضوع اشاره داشت که در ارتباط با کارایی بازار سهام و سرمایهگذاری شرکتی دو ارتباط دوسویه وجود دارد که نهایتاً به رابطه مثبت بین این دو متغیر ختم میشود. بازده غیرعادی سهام شرکتها بیشتر نشأتگرفته از تحولات غیرعادی اقتصاد بوده و ریشه در تحولات بنیادی شرکتها دارد (گادفرد و همکاران، 2009). نوسانات بیشازحد میانگین سرمایهگذاری میتواند اثرات بلندمدتی بر روی بازدهی و نوسانات قیمت سهام شرکتها داشته باشد (نیکراسو و شیراف، 2006).
شرکتهای سهامی باید در ارتباط با سهامداران خود، سود سهام تقسیم کرده یا اقدام به خرید سهام با حداقلترین هزینه نموده و دیدگاه آنها باید از منظر مالیاتی باشد و از جهت کاهش هزینهها بر مبنای تئوریهای بازار سهام عمل نمایند (بایوم و سیلورمن، 2004). در این میان، موضوع دیگری که بهنوعی با اهرم مالی شرکتها در ارتباط است سرمایهگذاری و بهنوعی به بازده شرکتها میباشد (نیکراسو و شیراف، 2006). بازده بالای سهام، نقش مهمی را در توانمند ساختن مدیران جهت سرمایهگذاریهای آینده شرکت ایفا میکند (گادفرد و همکاران، 2009).
نوسان پذیری سرمایهگذاری و قیمت سهام شرکتها و تحولات نشأتگرفته از سرمایهگذاری بیشازحد ممکن است باعث افزایش بهرهوری و عملکرد شرکتها شود (بایوم و سیلورمن، 2004). سرمایهگذاری در سهام شرکتها عبارت است از توانایی واحد تجاری مبنی بر پیشبینی اقدامات مؤثر جهت تغییر میزان و زمان جریانهای نقدی آن بهگونهای که واحد تجاری بتواند در قبال رویدادها و فرصتهای غیرمنتظره و عادی واکنش مناسب از پیش تعیینشده، نشان دهد (گادفرد و همکاران، 2009). مدیران همیشه به دنبال فرصتهایی هستند که با توجه به افزایش میزان سرمایهگذاری بازده غیرعادی را در جهت مثبت هدایت کرده و سود شرکتها را به نقطه بهینه نزدیک نمایند (لاری و سو، 2010).
بازدهی مناسب همراه با نوسانات ریسک و نوسانات قیمت سهام بهموقع، واحد تجاری را قادر میسازد تا با برنامهریزی قبلی در ارتباط با مبالغ مدنظر گرفتهشده برای سرمایهگذاری علاوه بر پوشش دادن نیازهای سرمایهگذاری عادی شرکت، از فرصتهای غیرمنتظره سرمایهگذاری نیز بهخوبی بهره گیرد (چانگ، 2009) و در دورانی که جریانهای نقدی حاصل از عملیات مثلاً به دلیل کاهش غیرمنتظره در تقاضا برای محصولات تولیدی واحد تجاری در سطح پایین و احتمالاً منفی قرار دارد با توجه به اعتماد و اعتبار سهامداران خود به حیات خود ادامه دهد (وومک و ژانگ، 2003).
مشکلات در بازار سرمایه، حفظ بازدهی بالا برای شرکتها را جهت استفاده از فرصتهای سودآور الزامیکرده است (گینر و ریورت، 2006). نتایج حاصل از مطالعات تجربی مبین این است که تهدیدات ناشی از بدهی شرکتها و یا به عبارتی بهتر نحوه بودجهبندی ساختار سرمایه آنها ممکن است میزان انعطافپذیری مالی شرکتها را متأثر از خود سازد و باعث ایجاد بازدهی غیرعادی شود (بایوم و سیلورمن، 2004).گادفرد و همکاران (2009), به این نتیجه رسید که عوامل متأثر بر بازده مورد انتظار سهام عاملی تأثیرگذار و اساسی در رونق گرفتن یا عدم رونق بازارهای سرمایه میباشد. نرخ رشد قیمت سهام و ثبات رویه ایجادشده در این زمینه نشاندهنده توان بالای مدیریت در هدایت نوسانات ایجادشده در جهت افزایش مثبت بازدهی سهام میباشد (لاری و سو، 2010). بازدهی بازار سهام بهعنوان عاملی بنیادی در جهتگیری معاملات انجامشده بوده و در صورت روند افزایشی داشتن، میتواند باعث کنترل ریسک سیستماتیک شرکتها شود (گینر و ریورت، 2006).معاملات سهام شرکتها در بازار سرمایه زمانی رونق خواهد شد که کلیه عوامل بیرونی و درونی شوکآور در نظر گرفتهشده و در حین توجه به عوامل درونی متأثر بر رونق معاملات مانند تقسیم سود، عوامل خارجیای مانند تغییرات اقتصادی سایر شرکتها نیز در نظر گرفته شود و بازدهی ناشی از ریسک سهام شرکتها حداقل شود (نیکراسو و شیراف، 2006).
سایت های دیگر :