وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تعریف انگیزش:پایان نامه درباره توانمندسازی

 
تاریخ: 21-07-98
نویسنده: مدیر سایت

اصطلاح انگیزش نخستین بار از واژه لاتین موو که به معنی حرکت است، گرفته شد. انگیزه را چرایی رفتار گویند، به عبارت دیگر هیچ رفتاری را فرد بدون انگیزه یا محرک انجام نمی‌دهد. انگیزش انسان اعم از اینکه خودآگاه یا ناخودآگاه باشد، از نیازهای او منشأ می‌گیرد. بنابراین در تعریف انگیزه می‌توان گفت: انگیزه یا نیاز عبارت است از حالتی درونی و کمبود یا محرومیتی که انسان را به انجام یک سری فعالیت وا می‌دارد (سید جوادین، 1386، 455). تعریف دیگری که از انگیزه ارائه شده است می‌گوید که “میل به کوشش فراوان در جهت تأمین هدف‌های سازمان به گونه‌ای که این تلاش در جهت ارضای برخی از نیازهای فردی سوق داده شود”. (رابینز، 1377، 326).

انگیزش مجموعه‌ای از نیروها است که باعث می‌شود فرد به روش‌های خاصی رفتار کند. انگیزش به درجه‌ای از آمادگی یک ارگانیزم اشاره دارد که برای تعقیب تعدادی از اهداف که طراحی گردیده است. پس انگیزه به‏ صورت بالقوه در وجود آدم‌ها وجود دارد و دیگران آن را تحریض می‏کنند.

در واقع دو عامل انگیزه و هدف، رفتار را شکل می‌دهند. از این دو انگیزه داشتن کارکنان برای انجام وظایف و همسویی اهداف فردی با اهداف سازمان نقش اساسی در موفقیت سازمانی دارند. انگیزش یک فرایند زنجیره‌ای است که با احساس نیاز یا احساس کمبود و محرومیت شروع می‌شود، سپس خواست را به دنبال می‌آورد و موجب تنش و کنش به سوی هدفی می‌شود که محصول آن، رفتار نیل به هدف است. اشخاص راه‌های ارضاء نیازهایشان را جستجو و سپس متناسب با آن رفتار می‌کنند. عملکرد ناشی از این رفتار، مجموعه‌ای از پاداش‌ها و تنبیه‌ها را به همراه خواهد داشت و یک نتیجه مطلوب به شکلهای مختلفی می‌تواند نیاز اولیه را برطرف کند.

تسلسل این فرایند ممکن است منجر به ارضای نیاز شود. بنابراین انگیزه‌ها موجب تشویق و تحریک فرد به انجام یک کار یا رفتار می‌شود در حالی که انگیزش یک خواست کلی را نمایان می‌کند. در تمام تحقیقات انگیزش هنوز جایگاه تنبیه و تشویق به عنوان انگیزه‌های بسیار قوی مطرح می‌باشد و در این رابطه پول به عنوان ابزاری برای اعطای پاداش مطرح است، اما تنها عامل انگیزشی نیست (سید جوادین، 1386، 456).

همان طور که گفته شد افراد برای بروز روش و رفتاری مشخص بایستی برانگیخته شوند و برانگیختن اگر جنبه فردی داشته ‏باشد، می‏بایست کلیه انگیزه‌هایی که در نهاد و ذات او به ‏وجود می‏آیند، جنبه مشخصی داشته ‏باشد و اگر حالت گروهی و سازمانی به خود بگیرد، بایستی انگیزه‌ها به ‏طور گروهی و سازمانی حالت سازگاری و همسازی را به خود بگیرند. حالت افراد چه به ‏صورت فردی باشد و چه به ‏صورت گروهی، معلول علت‌‏ها و دلایلی است که آنها انگیزه‌های وجود انسانی هستند. این گونه ریشه‌های محرکی که فرد یا افراد را وادار به بروز نوعی عمل و یا رفتار می‏کند تا نیازها و خواسته‌های او را برطرف سازد، همان انگیزش است.

انگیزش: حالتی در افراد که آنان را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل می‌سازد.

خواص اساسی انگیزه‌ها: به طور کلی شرایط ایجاد کننده انگیزه‌ها در نحوه بروز آن اثر دارد، از طرف دیگر وجود انگیزه در آدمی‌باعث ایجاد نیرو می‌شود. دلایل فیزیولوژیکی- روانی در ایجاد انگیزه کاملاً مؤثرند، بنابراین برای مطالعه انگیزه سه عمل عمده یعنی:

 

 

– شرایط ایجاد کننده انگیزه، نتایج رفتاری حاصل از انگیزه، اساس و پایه‌های فیزیولوژیک انگیزه باید مورد مطالعه قرار گیرند. به طور خلاصه انگیزه‌ها را می‌توان به دو گروه عمده تقسیم کرد:

1- انگیزه‌هایی که منشاء جسمانی و بدنی دارند، انگیزه‌های اصلی خوانده می‌شوند، مانند گرسنگی، تشنگی، انگیزه جنسی.

2- انگیزه‌های اجتماعی یا انگیزه‌های اکتسابی که بر اثر معاشرت فرد با افراد دیگر جامعه و یادگیری حاصل می‌شود که می‌توان آنها را به عوامل یادگیری و محیطی مربوط دانست.

نظریه تعادل حیاتی یا کیفیت هومیوستاسیس بر این اصل استوار است که هرگاه تغییراتی در محیط داخلی بدن رخ دهد، اورگانیزم بلافاصله نسبت به تأمین و ترمیم آن اقدام می‌کند. مثلاً هرگاه قند خون بر اثر سوخت و ساز بدن کم شود، بلافاصله مقداری قند از کبد آزاد می‌شود و کاهش مذکور را جبران می‌کند. وجود تعادل باعث می‌شود که تغییرات محیط خارجی تأثیری در وضع موجود زنده پدید نیاورد و محیط داخلی او ثابت بماند. همچنین لرزش ماهیچه‌ها هنگام سرما، عرق کردن بدن در هوای گرم و احساس گرسنگی و درد شکم در هنگام احتیاج به غذا برای ایجاد حالت مناسب و برقراری تعادل در فرد صورت می‌گیرد (سید امین‌الله علوی،1374، 84).

« کارکنان از مشاغل خود چه می‌خواهند؟»

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

در بحث از انگیزه‌ها، یادآوری این نکته ضروری است که افراد، نیازهای بسیاری دارند و این نیازها به طور مداوم در تعیین رفتار افراد رقابت می‌کنند ولی ترکیب این نیازها یا نیروی آنها در مورد همه کس دقیقاً یکسان نیست مثلاً کسانی هستند که اساساً به وسیله پول انگیزش پیدا می‌کنند و کسان دیگری که در درجه اول به تأمین توجه دارند و قص علی هذا. با وجود اینکه در مقام مدیر، ما باید به تفاوت‌های فردی توجه کنیم، لیکن نباید این تصور پیش بیاید که نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که فعلاً در بین کارکنان ما کدام انگیزه‌ها بیشتر از انگیزه‌های دیگر اهمیت دارند. بزعم مزلو، این انگیزه‌ها، انگیزه‌های مسلط هستند- یعنی انگیزه‌هایی که هنوز ارضاء نشده‌اند.

یک مدیر با هر چه بیشتر نزدیک کردن ادراک خود به واقعیت «زیر دستانش واقعاً چه می‌خواهند ؟» غالباً می‌تواند بر اثر بخشی خود در کار کردن با آنها بیفزاید. یک مدیر باید افراد خود را بشناسد تا متوجه شود چه چیزی در آنها ایجاد انگیزش می‌کند، او می‌تواند صرفاً به فرضیات متکی باشد، حتی اگر یک مدیری از یک کارمند بپرسد که راجع به چه چیز معینی چه احساسی دارد، این کار لزوماً نتیجه مناسب به بار نخواهد آورد. کیفیت ارتباطاتی که کارکنان یک مدیر با وی برقرار می‌کنند، غالباً مبتنی بر رابطه‌ای است که میان او و افرادش طی یک مدت زمان طولانی استوار گردیده است. روز به روز آشکارتر می‌شود که اغلب مدیران تشخیص نمی‌دهند یا نمی‌فهمند که آنچه امروز مردم از مشاغل خود می‌خواهند با آنچه آنها چند دهه قبل می‌خواستند، متفاوت است. امروز در کشورهای پیشرفته کمتر مردمی، به استثنای کسانی که در برخی از زاغه‌های شهری و محلات فقیرنشین سکونت دارند، از لحاظ نیازهای اولیه نگرانی دارند. تأمین نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی در نتیجه بالا رفتن خارق‌العاده سطح زندگی، افزایش چشمگیر حقوق و مزایای شغلی در تمام سطوح کار و کمکهای گسترده ناشی از برنامه‌های دولتی- نظیر رفاه، تأمین اجتماعی، کمک درمانی و بیمه بیکاری میسر شده است. چون در این کشورها نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی بخش بسیاری ‌از مردم تأمین می‌شود، لذا مردم به انگیزه‌های اجتماعی، احترام و خودیابی توجه بیشتری نشان می‌دهند به همین دلیل مدیران باید به این واقعیت‌ها آگاه باشند.

در سازمان‌های امروزی، به دلیل تغییراتی که در اولویت‌بندی نیازهای کارکنان به وجود آمده است، باید چنان محیطی فراهم ساخت که برانگیزنده و ارضاء کننده نیازهایی فراتر از نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی باشد (یال هرسی و کنت بلانچارد، 1385، 46)

در واقع انگیزش تمایل به انجام کار به توانایی فرد وابسته است تا بدان وسیله نوعی نیاز تأمین گردد. می‌توان انگیزش را بر حسب رفتار عملی تعریف کرد یعنی کسانی که تحریک می‌شوند، نسبت به کسانی که تحریک نمی‌شوند، تلاش بیشتری می‌نمایند.

همان طور که قبلاً اشاره شد، انگیزش علت رفتارها است و انگیزش به عوامل موجود در یک فرد اشاره دارد که رفتار را در جهت یک هدف فعال می‌سازند. پژوهش‌های انجام شده در زمینه انگیزش درصدد پاسخ دادن به پرسش‌هایی درباره رفتار انسان‌ها هستند که با کلمه‌های سوالیِ “چرا” و “به چه عللی” آغاز می‌شود مثلاً چرا شما ساعت‌های متمادی از وقت خود را صرف اینترنت می‌کنید؟

« دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد رشته جغرافیا : پایش و پهنه ­بندی خشکسالی­های ایراندانلود پایان نامه ارشد: بهبود مسیریابی داده های حساس به تاخیر در شبکه های حسگر بیسیم »