مقدمه
مدیریت دانش[۱]، مدیریت دانایی یا مدیریت اندوختههای علمی، به معنای در دسترس قرار دادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی است، به گونهای که به هنگام نیاز در اختیار افرادی که نیازمند آنها هستند، قرار گیرند تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و موثرتر انجام دهند. [۲۹] مدیریت دانش شامل یک سری استراتژی و راهکار برای شناسایی، ایجاد، نمایندگی، پخش وتطبیق بینش ها و تجارب در سازمان می باشد.در بدو امر به مدیریت دانش فقط از بعد فن آوری نگاه میشد و آن را یک فناوری میپنداشتند. اما به تدریج سازمانها دریافتند که برای استفاده واقعی از مهارت کارکنان، چیزی ماورای مدیریت اطلاعات موردنیاز است. انسانها در مقابل بعد فناوری والکترونیکی، در مرکز توسعه، اجرا و موفقیت مدیریت دانش قرار میگیرند و همین عامل انسانی وجه تمایز مدیریت دانش از مفاهیم مشابهی چون مدیریت اطلاعات است.
اهمیت مقوله دانش در دهه های اخیر رشد روزافزونی داشته است که این امر ناشی از تمرکز بر دانش به عنوان یکی از منابع استراتژیک سازمان میباشد. امروزه سازمان ها یکی از راه های تمایز خود از سازمان های دیگر را در افزایش میزان دانش بنیانی سازمانی خود جستجو می کنند تا بتوانند از طریق آن به سطوح بالاتری از کارایی و نوآوری دست یابند. توانایی سازمان ها در یکپارچه سازی و هماهنگ نمودن دانش به عنوان یکی از راه های دستیابی و حفظ مزیت های رقابتی تلقی می گردد.
به جهت افزایش اهمیت دانش در سازمان ها، مقوله مدیریت دانش به عنوان یک مبحث مهم وارد سازمان های امروزی گردیده است.اهمیت مدیریت در سازمان ها لزوم به کارگیری استراتژی هایی را در این زمینه ضروری نموده است. مکاتب مختلفی از استراتژی های مدیریت دانش در سازمان ها وجود دارد که هر کدام از جنبه های مختلف به بیان استراتژی های مدیریت دانش پرداخته اند.
در این پایان نامه سعی شده است با کمک برنامه ریزی استراتژیک و تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی شرکت سبلان تهویه استراتژی های مدیریت دانش سازمان تدوین و سپس اولویت بندی شود.تحلیل و تدوین و اولویت بندی استراتژی ها با کمک و نظرات مدیران ارشد سازمان و خبرگان در حوزه های مورد مطالعه، برنامه ریزی استراتژیک و صنعت تاسیسات تهویه انجام گرفته است.
در این رساله برای تحلیل محیط داخلی و خارجی شرکت سبلان تهویه از ماتریس های IFE[2] و EFE[3] برای ارزیابی استفاده گردیده و باکمک روش تحلیلیSWOT[4] وBSC[5] استراتژی های مدیریت دانش سازمان توسط مدیران و خبرگان تدوین گردید.در نهایت برای حداکثر کردن تاثیر استراتژی ها، با بهره گرفتن از فرایند تحلیل شبکه ای که از روش های تصمیم گیری چند معیاره است برای اولویت بندی استراتژی ها استفاده گردید.
۱-۲ تعریف موضوع و مسئله اصلی تحقیق
سازمان ها برای انجام مأموریت ها و دستیابی به اهداف خود دارای منابع و دارایی های متعددی می باشند. برخی از این منابع و دارایی ها بسیار ارزشمند و راهبردی هستند که برای کسب مزیت رقابتی سازمان نقش محوری دارند[۱].دانش برای تمام سازمان ها از جمله ی این منابع و دارایی ها است، به طوری که صاحبنظران علم مدیریت، دانش را جایگزین نهایی تولید، ثروت و سرمایه پولی می دانند. (تافلر۱۹۹۰) [۶][۲]
همچنین پیتر دراکر[۷] [۲]معتقد است که در اقتصاد امروز دنیا، دانش منبعی همانند و در عرض سایر منابع تولید مانند کار و سرمایه و زمین نیست، بلکه تنها منبع معنی دار عصر حاضر به شمار می رود .در واقع دانش تنها منبعی در سازمان است که در اثر استفاده، نه تنها از ارزش آن کاسته نشده، بلکه بر ارزش آن نیز افزوده می شود. [۲](گلاسر ۱۹۹۸) [۸]
این دانش در رویه ها، دستورالعمل ها، دیدگاه ها، اقدامات و تصمیمات سازمانی مستقر و مستتر است و زمانی اهمیت بیشتر می یابد که به محصولات و خدمات ارزشمندی تبدیل شود.
مدیریت استراتژیک دانش به پروسهها و زیرساختهایی میپردازد که بنگاه برای کسب، ایجاد و درمیان گذاشتن دانش در جهت تنظیم استراتژی و اتخاذ تصمیمات تجاری از آنها استفاده میکند. استراتژی دانش یک بنگاه به بررسی رویکرد کلی یک سازمان که مایل به همسو کردن منابع دانش و تواناییهای خود با نیازمندیها در استراتژی خود است، میپردازد. بنابراین فاصله دانشی موجود بین آنچه یک بنگاه باید برای اجرای استراتژی خود بداند و آنچه که میداند، کاهش مییابد.
درک بهتر مفهوم و کاربردهای استراتژیهای دانش میتواند از طریق بررسی مهمترین دستاوردهای آن حاصل شود. یک عامل الزامی این است که بنگاههای دارای توازن باید بتوانند مفهوم اکتشاف و بهرهبرداری از دانش را درک کنند.سیستم های مدیریت دانش، درچنین فضایی و با هدف تأثیر گذاری بر شناسایی، خلق، ذخیره سازی، بازیابی، تسهیم و به کارگیری دانش مورد نیاز در سازمان به وجود آمدند.
مدیریت دانش به سازمان ها کمک می کند تا مأموریت خود را به خوبی انجام داده و به چشم انداز و اهداف خود دست پیدا کنند. در این راستا مفهوم استراتژی با هدف تبیین این موضوع که خلاهای دانشی سازمان کدامند و کدام دانش و چرا برای سازمان راهبردی و مورد نیاز می باشد، در ادبیات مدیریت دانش ظهور یافته است.
پیش از استقرار سیستم های مدیریت دانش، ابتدا باید استراتژی دانش سازمان تدوین گردد تا بر اساس آن، سازمان در فراگرد مدیریت دانش بداند که با چه استراتژی مشخصی باید این کار را انجام بدهد.
استراتژی دانش سازمان بیان می کند که این صنعت برای انجام مأموریت ها و اجرای استراتژی های خود چه دانشی را، با چه عمقی، از چه منبعی و از چه طریقی بایستی کسب نماید. از همین رو در این پژوهش تلاش شده است تا ضمن مروری بر ادبیات نظری موضوع استراتژی دانش، ضرورت های تدوین استراتژی دانش، کارکردها و پویایی های آن بررسی و تبیین شوند.
در مطالعات مدیریت دانش، مفهوم استراتژی دانش مفهومی جدید و ابداعی می باشد که اغلب در پروژه های داخل کشور چندان مورد توجه قرار نگرفته است. از همین رو تحقیق حاضر با هدف بررسی مطالعات انجام شده در زمینه تدوین استراتژی دانش و ارائه مدل مناسب جهت تدوین استراتژی دانش در شرکت سبلان تهویه انجام میشود. از همین رو تحقیق حاضر با هدف بررسی مطالعات انجام شده در زمینه تدوین استراتژی دانش و ارائه مدل مناسب جهت تدوین استراتژی دانش در شرکت سبلان تهویه انجام میشود. شرکت سبلان تهویه(سهامی خاص) در سال ۱۳۷۱ با هدف ارتقای سطح دانش و فن کشور و انجام پروژه های تاسیسات حرارتی و برودتی و ساختمانی تاسیس شد و پس از انجام چندین پروژه ساختمانی، نیروگاهی، خودرو سازی و … از سال ۱۳۷۵ رسما در جهت تولید سیستم های تهویه مطبوع و سردخانه (چیلر پکیج یونیت آبی و هوایی، هواساز، ایرواشر، برج خنک کننده، کندانسور آبی و هوایی، یونیت هیتر، فن کوئل سقفی و زمینی، داکتد فن کوئل و کوئل آب گرم و بخار و سردخانه) گام برداشت.
هدف مدیران و مهندسان شرکت سبلان تهویه بهبود مستمر کیفیت محصولات و رسیدن به قله های رفیع موفقیت همراه با شعار مشتری مداری و ارتقاء سطح دانش و توجه به صادرات است.
امروزه، ارزش واقعی سازمان، بیش از ارزش فیزیکی و دارایی ها یا ارزش خالص آن است.دانش سازمان برای دارایی های سازمان، ارزش افزوده ایجاد میکند.دانش نه تنها در چگونگی ایجاد کالا و خدمات، بلکه در اینکه چه چیزی میتواند تولید شود یا حتی اینکه توان بالقوه لازم برای تولید چه چیزی وجود دارد، نقش قابل توجهی دارد.
با توجه به تغییرات تکنولوژیکی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست.
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک دانش در سازمانها که این فرایند را از بنیان و پای بست با مشکل مواجه میسازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمانها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیک دانش از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
در این پژوهش سعی شده، تا با بررسی تحقیقات اخیر و مرتبط ساختن نظریات پیرامون مدیریت دانش، مدل استراتژیک مدیریت دانش سازمان را ارائه نموده و اقدام به ارائه مدلی جهت تدوین استراتژی مدیریت دانش نماید. استراتژی دانش سازمان بیان می کند که این صنعت برای انجام مأموریت ها و اجرای استراتژی های خود چه دانشی را، با چه عمقی، از چه منبعی و از چه طریقی بایستی کسب نماید.
[۱] Knowledge management
[۲] Internal factor evaluation (EFE) Matrix
[۳] External factor evaluation (IFE) Matrix
[۴] Strenght/weakness/opportunity/threat (SWOT) Matrix
[۵] Balance score card
[۶] toffler
[۷] Piter drucker
[۸] Glazor
تعاریف مدیریت دانش
تعریف مدیریت دانش مشکل است و هیچ تعریف مشخصی که به طور جهانی مورد توافق باشد وجود ندارد.یک مشکل معمول در تعریف مدیریت دانش اینست که تعریف دانش به اندازه ای وسیع است که تقریبا هرچیزی که اجازه درک مفاهیمی را بدهد که فرد برای کارکرد اثربخش در این جهان بدان نیاز دارد، میتواند مدیریت دانش نامیده شود.سختی ارائه تعریف مشخص از مدیریت دانش موجب شده تا صاحبنظران بر اساس تجارب خود و دیدگاه های مختلف، تعاریف گوناگونی را بیان کنند.از این رو یک تعریف جهانشمول که تمامی صاحبنظران بر سر آن توافق نظر داشته باشند، وجود ندارد.
با بررسی تعاریف گوناگون مدیریت دانش، میتوان آن را بهعنوان «فرایند خلق، انتشار و به کارگیری دانش برای دستیابی به اهداف سازمانی» تعریف کرد. [۴۲]در تعریفی دیگر، مدیریت دانش عبارت است از «فلسفهای شامل مجموعهای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی و فناوریهای به کار گرفته شده که افراد را به منظور تسهیم و به کارگیری دانششان به منظور دستیابی به اهدافشان یاری میرساند» بیان میشود.
برای مثال داونپورت[۱] (۱۹۹۸) مدیریت دانش را به عنوان جمع آوری، توزیع و استفاده کارا از منابع دانش تعریف کرده است.[۴۳]
اودل و گری سون[۲] (۱۹۹۸) مدیریت دانش را به عنوان یک استراتژی که باید در یک سازمان ایجاد شود تا اطمینان حاصل شود که دانش به افراد مناسب در زمان مناسب میرسد و آن افراد آن دانش را تسهیم کرده و از اطلاعات برای اصلاح عملکرد سازمان استفاده میکنند، تعریف میکند.در واقع هدف مدیریت دانش ایجاد اطلاعات مناسب برای افراد در زمان مناسب می باشد.[۴۴]
بون فور[۳] (۲۰۰۳) مدیریت دانش را به عنوان مجموعه ای از رویه ها، زیرساخت ها و ابزارهای فنی و مدیریتی میداند که در جهت خلق، تسهیم و بکارگیری اطلاعات و دانش در درون و بیرون سازمان ها طراحی شده اند[۷].
باکویتز[۴] مدیریت دانش را چنین تعریف میکند: فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضا و دارایی مبتنی بر دانش میپردازد.[۷]
از نظر پلتون[۵] مدیریت دانش عبارتست از یکپارچه کردن دانش، تقسیم دانش، ارزیابی و انباشت دانش و در نهایت گسترش و حفظ مهارت در سرتاسر سازمان. [۷]
کلوپولوس و فراپائولو[۶] بیان میکنند که مدیریت دانش بر به کارگیری دوباره اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر طراحی و اجرای برنامههایی به منظور تغییر چشماندازها تاکید میکند.[۷]
ابتدائی ترین تعریف از مدیریت دانش عبارت است از:یافتن راهی جهت خلق، شناسایی، شکارو توزیع دانش سازمانی به افراد نیازمند(عبدالکریمی،۱۳۸۲).
مدیریت دانش یک رویکرد ساخت یافته برای پرداختن به فرآیندهای اصلی ایجاد، تدوین، استفاده ، اندازه گیری و حفظ دانش، و همچنین اعمال نفوذ دانش برای رقابت در بازارهای کسب و کار است.[۴۵]
بت[۷](۲۰۰۲)مدیریت دانش را فرایند تسهیل امور مربوط به دانش مانند خلق، ضبط، انتقال و استفاده از دانش میداند.به نظر وی مدیریت دانش طیفی از فعالیت ها، یادگیری، همکاری و آزمایش گرفته تا اتحاد مجموعه های مختلف کاری و اجرایی است[۷].
از نظر روبرت لوکان[۸]، مدیریت دانش عبارت است از استفاده از اطلاعات برای دستیابی به واقعیت کسب و کار[۷].
داونپورت معتقد است که دانش مخلوط سیالی از تجربیات، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی را برای ارزشیابی و بهرهگیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست میدهد.[۴۶] دانش در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود. دانش در سازمانها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش بلکه در رویههای کاری، فرآیندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم میشود.
در یک تعریف خوب، مدیریت دانش عبارت از تلفیقی از کسب و ذخیره سازی دانش آشکار، همراه با مدیریت سرمایه های فکری است.(دالکر، ۲۰۰۵)[۹] [۷]
[۱] Davenport
[۲] o’dell and garyson
[۳] Boun four
[۴] bakoitze
[۵] poltone
[۶] klopuse and fapauolo
[۷] bhat
[۸] Rabert loukan
[۹] dalker
چرخه مدیریت دانش
مدیریت دانش یک فرایند مستمر است که منجر به افزایش دوره ای دانش می شود.
فرایند مدیریت دانش به ۶ قسمت تقسیم می شود که به صورت ذیل است:[۴۷]
۱-ایجاد دانش: ایجاد دانش به معنی ایجاد دانش جدید و نحوه خلق نوآوری که سابقه قبلی در سازمان ندارد، می باشد. در این مورد بسیاری از سازمانها یک طرحی از دانش، داده ها، اطلاعات ومهارتهای مورد نیاز داخلی و خارجی ایجاد کرده اند. مدیریت دانش موثر باید در شفاف سازی داخلی و خارجی فعال باشد. یکی از این ابزارها نقشه دانش است. نقشه دانش تخصصها و دانش مورد نیاز افراد را با محل قرارگیری آنها در سازمان مشخص میکند.[۱۷]
۲-کسب دانش: بدست آوردن دانش به معنی شناسائی و کدگذاری دانش دورن سازمانی و یا دانش برون سازمانی از محیط است.[۴۷]
۳-سازماندهی دانش: در این قست تمرکز بر روی ایجاد مهارت جدید، خدمات جدید، نظرات بهتر و فرایندهای موثر است. در این میان، نکته دارای اهمیت این است که دانش فقط از تخصص سرچشمه نمیگیرد، بلکه از تجربه نیز به دست می آید. پس داشتن یک شبکه داخلی سازمانی و تسهیل در ارتبط بین افراد داخل سازمان با یکدیگر یکی از موارد کلیدی این مرحله است.[۱۷]
۴-ذخیره سازی دانش: مزیتهای رقابتی برای سازمان در هر زمان در دسترس نیست. دانش سازمان که یکی از مزیتها رقابتی سازمان است باید به روز، حفاظت و نگهداری شود. نگهداری اطلاعات، اسناد و تجارب، نیازمند مدیریت است. کدگذاری علاوه بر اینکه در توسعه دانش و اشتراک گذاری موثر است یکی از راه های حفاظت از دانش به شمار میرود.[۱۷]
۵-انتشار دانش: بر اساس نیازهای مختلف کاربران دانش به شیوه ای مناسب انتشار می یابد.علاوه بر این، دانش با ابزارهای مناسب که آن را برای تمام کاربران قابل فهم سازد، به اشتراک گذاشته می شود.[۴۷]
۶-کاربرد دانش: دانش در زمینه ای که در آن کاربران می توانند یاد بگیرند و همچنین دانش جدید تولید کنند استفاده می شود. در فرایند یادگیری باید تجزیه و تحلیل و ارزیابی از ایده ها، طرح ها و دانش وجود داشته باشد. یک سازمان باید به سمت مدیریت کردن دانش خود به منظور یکپارچه سازی این روند با چارچوب مدیریت استراتژیک کلی خود حرکت کند.[۴۷]
۲-۲-۵ ویژگیهای مدیریت دانش
۲-۲-۶ نظریه های مدیریت دانش
نظریه های مدیریت دانش را میتوان در سه مقوله بررسی نمود: (کرمی پور و داوودی ، ۱۳۸۵)[۷].
۱-نظریه ای که دانش را رشته ای به حساب می آورد که همرا با تکنولوژی اطلاعات به سوی هدفی در حرکت بوده از طریق شبکه های اطلاع رسانی با سهیم شدن انسان در دانش، تمرین و آموخته می شود.با توجه به این دیدگاه عوامل انسانی، یادگیری سازمانی و تولید دانش به عنوان تفسیرهای دانش صریح و ضمنی در مرحله ی بعدی قرار میگیرد.گام سوم در این نظریه تنظیم مدیریت محتوا از طریق ساختار طبقه بندی و بکارگیری آن در جهت فناوری اطلاعات می باشد.این نظریه توسط مارک کوئینگ[۱] در سال ۲۰۰۲ اظهار شد[۷].
نظریه دیوید اسنودن[۲] که همان نظریه ی تغییر میباشد که بیشتر بر روی توزیع اطلاعات برای تصمیم گیرندگان در زمان معین تصمیم گیری می باشد.این نظریه پرداز از آن به عنوان زمینه و حکایت یاد کرده و مدیریت محتوا را در مرکز مدیریت دانش قرار می گیرد[۷].
بر اساس این نظریه درک سازمان، از طریق مطلوبیت پدیده های نظام تطبیقی که به وسیله ی اعمال آزاد انسانی محدود می شوند به آنها نظم خواهند داد.استفاده از بینش ها و فعالیت های علمی، زمینه های مناسب را محدود نموده در حالی که بینش ها و یادگیری ها از نظریه های نظم غایی و پیچیده زمینه های ایجاد این بینش های جدید را فراهم خواهد آورد.
۳-نظریه ی سوم جنبه ی عرضه ی مدیریت دانش میباشدکه مک الوری در سال ۱۹۹۹آن را در شورای ائتلاف جهانی مطرح نموده، انتظام و انسجام دانش را در نظر گرفت[۷].
[۱] Mark quing
[۲] David Snoewden
دیدگاه های مدیریت دانش
در ادبیات مدیریت دانش دو دیدگاه وجود دارد که هریک به نوعی خاص جایگاه مدیریت دانش را در عرصه مدیریت تعریف میکند.هدف مدیریت دانش با توجه به این دیدگاه ها متفاوت خواهد بود که در زیر به بررسی آنها پرداخته میشود.
دیدگاه اول: دانش به عنوان یک سرمایه.هدف از مدیریت دانش در این رویکرد رساندن اطلاعات درست به افراد لازم، در زمان مناسب و با کمترین هزینه است.
دیدگاه دوم: دانش به عناون یک ابزار.هدف از مدیریت دانش در این رویکرد کمک به افراد در ایجاد و به اشتراک گذاشتن دانش، کمک به افراد در عمل کردن بر اساس دانش است به طریقی که کارایی سازمان و همکارانش، به طور قابل سنجشی بهبود یابد.[۷]
۲-۲-۸ مزایای مدیریت دانش
با توجه به تغییرات سریع و فشار رقابت جهانی، دانش به عنوان یک فاکتور اساسی برای دستیابی به مزیت رقابتی برای سازمان ها به شمار میرود.
مدیریت دانش شامل فرآیندهایی است که درخواست ها را تسهیل میکند و دانش سازمان را به منظور ایجاد ارزش و افزایش مزیت رقابتی توسعه می بخشد.[۴۸]
دنهام گری[۱] ، در یک گرد همایی مدیریت دانش، مزایای عمده مدیریت دانش را این گونه مورد بحث قرار میدهد: ” مدیریت دانش، دیدگاه ها، رهیافت ها و بصیرت قرار دادن سرمایه گذاری های مناسب در داده و اطلاعات را در بهترین موارد استفاده که بشترین نیاز به آن می رود فراهم می آورد.مدیریت دانش، تصمیمات کجایی، چگونگی و زمان ساخت، ایجاد، انباشت و علت دانش جدید را هدایت می کند.
اجازه می دهد که سازمان علت سرمایه های کلیدی خود از جمله آموزش، کارآموزی و تجربه ضمن خدمت را که اغلب بیشترین هزینه را در بسیاری از شرکتها در بر دارد توضیح دهد.این هزینه به ندرت به کمیت در می آید و یا دنبال می شود.هیچ گونه پاسخی برای این گونه هزینه ها وجود ندارد.بدون توجه کانونی فعال و به هنگام سازی، دانش ارزش خود را از دست می دهد".
دنهام گری، هشت مزیت خاص مدیریت دانش را چنین شناسایی میکند:
۱-جلوگیری از افت دانش.سازمان را قادر می سازد تا تخصص فنی حیاتی خود را حفظ کرده، افت دانش حیاتی که از بازنشستگی، کوچک سازی، یا اخراج کارکنان و تغییرات ساخت حافظه انسانی ناشی می شود جلوگیری کند.
۲-بهبود تصمیم گیری.نوع و کیفیت دانش مورد نیاز را برای تصمیم گیری های اثربخش شناسایی میکند و دسترسی به آن دانش را تسهیل می بخشد.در نتیجه، تصمیمات سریع تر و بهتری می تواند در سطوح پایین تر سازمانی صورت میگیرد.
۳-انعطاف پذیری و انطباق پذیری.به کارکنان اجازه می دهددرک بهتری از کار خود به عمل آورده، راه حل های نوآور مطرح کنند، با سرپرستی مستقیم کمتر کار کنند و کمتر نیاز به مداخلات داشته باشند.در نتیجه، کارکنان میتواننددر موقعیت های چندوظیفه ای فعال باشند، و سازمان می تواند روحیه کارکنان را بالا ببرد.
۴- مزیت رقابتی. سازمان ها را قادر می سازد تا کاملا مشتریان، دیدگاه ها و بازار و رقابت را درک کرده، بتوانند شکاف ها و فرصتهای رقابتی را شناسایی کنند.
۵-توسعه دارایی.توانایی سازمان را در سرمایه گذاری در حفاظت قانونی برای مالکیت معنوی بهبود میبخشد.
۶-افزایش محصول.به سازمان اجازه می دهد که دانش را در خدمت و فرآورده ها بکار گیرد.در نتیجه، ارزش درک شده محصول با نسبت مستقیم میزان و کیفیت دانش در محصول افزایش پیدا می کند.
۷-مدیریت مشتری.سازمان را قادر میسازد تا توجه کانونی و خدمت به مشتری را افزایش دهد.دانش مشتری باعث سرعت پاسخ به سوالات، توصیه ها و شکایتهای مشتری می شود.
این امر همچنین تضمین کننده سازگاری و کیفیت بهتر خدمات به مشتریان می گردد.راه حل مشکلات عادی به سادگی قابل دسترسی است.
۸-بکارگیری سرمایه گذاری ها در بخش سرمایه انسانی.از طریق توانایی بخشیدن به سهیم شدن در درس های یاد گرفته شده، فرایندهای اسناد، بررسی و حل استثنائات و در اختیار گرفتن و انتقال دانش ضمنی، سازمانها می توانند به بهترین وجهی در استخدام و کارآموزی کارکنان سرمایه گذاری کنند.[۷]
از دیگر مزایای مدیریت دانش می توان به بهبود پاسخ رقابتی، جلوگیری از هزینه ها و هدر رفتن سرمایه های ذهنی، جهت گیری استراتژیک و تحقق نیاز جهانی شدن، اثر بخشی شغلی و سازمانی اشاره کرد.(انتظاری، ۱۳۸۵)[۷].
[۱] Denham Grey
مقدمهای بر انواع سیستم های توصیهگر
۱-۱- مقدمه
گسترش سریع و روز افزون اطلاعات ارائه شده بر روی شبکه جهانی اینترنت، کاربران را با مشکلات عدیده و قابل تاملی در خصوص انتخاب منابع و اطلاعات مورد نیاز ایشان مواجه نموده است و چه بسا که بدون راهنمایی و هدایت صحیح، کاربران در اخذ تصمیمات صحیح یا انتخاب کالا و خدمات مورد نیازشان دچار اشتباه شده که این امر تبعات عدیدهای از جمله نارضایتی، سلب اطمینان کاربران و مشتریان سایتهای موجود بر روی اینترنت را به همراه خواهد داشت. از اینرو وجود ابزار و سیستمهایی برای کمک به کاربران در انتخاب اطلاعات مناسب و مورد نیاز ایشان کاملا ضروری به نظر میرسد. در سالهای اخیر برای برآورده سازی این نیازها سیستم های توصیهگرمطرح و توسعه یافتهاند و الگوریتمها ، مقالات و متون علمی بسیار متنوع و مختلفی در این زمینه مطرح گردیده است .
در این میان، ایجاد و گسترش شبکه های اجتماعی، شبکه های اعتماد و وجود انواع روابط میان کاربران این شبکه ها افق جدیدی را برروی محققان و توسعه دهندگان سیستم های توصیهگر گشوده است تا با بهره گیری از علوم اجتماعی و علوم روان شناختی حاکم در این شبکه ها و خصوصا وجود رابطه اعتماد میان کاربران بتوانند نسل جدیدی از سیستم های توصیهگر را تحت عنوان “سیستم های توصیهگر مبتنی بر اعتماد[۱]"معرفی و عرضه نمایند. این سیستم ها قادر هستند تا به درصد بیشتری از کاربران پاسخ مناسب را ارائه دهند و همچنین نتایج آنها از دقت بالاتری برخوردار میباشد.
با توجه به کثرت کاربران و افراد عضو شبکه های مبتنی بر اعتماد و شبکه های اجتماعی، همچنین تنوع رفتار و ویژگیهای ایشان، تنها یک شیوه یا یک مدل قادر به پاسخگویی و ارائه پیشنهادات دقیق و قابل قبول نمی باشد که این امر باعث ظهور سیستم های توصیهگر ترکیبی[۲]گردیده است. در این سیستم ها سعی شده است تا با ترکیب انواع مختلفی از سیستم های توصیهگر بتوان سیستمی تولید نمود که دارای مزایای حداکثری و معایب حداقلی باشد.
در این پایان نامه سعی شده است تا با تغییر، اصلاح، تلفیق و ترکیب تعدادی از روشها و الگوریتمهای مطرح و قابل قبول در سطح جهانی، مدلی ارائه گردد که نسبت به مدلهای پیشین دارای دقت و درصد پوشش بالاتری باشد و همچنین بتواند نقایص مدلهای پیشین خصوصا در رابطه با ارائه پیشنهاد به کاربران تازه وارد[۳] را تا حد قابل قبولی مرتفع نماید.
۱-۲- سیستم های توصیهگر
تعاریف متفاوتی برای سیستمهای توصیهگر ارائه شدهاست. عدهای از محققان سیستم های توصیهگر را زیرمجموعهای از سیستم های تصمیمیار[۴] میدانند و آنها را سیستمهای اطلاعاتی[۵] تعریف میکنند که توانایی تحلیل رفتارهای گذشته و ارائه توصیههایی برای مسائل جاری را دارا میباشند[۱]. به زبان سادهتر در سیستمهای توصیهگر تلاش بر این است تا با حدس زدن شیوه تفکر کاربر به کمک اطلاعاتی که از نحوه رفتار وی یا کاربران مشابه و نظرات آنها داریم مناسبترین و نزدیکترین کالا یا خدمت به سلیقه او را شناسایی و پیشنهاد کنیم. این سیستمها در حقیقت سعی دارند فرایندی را که ما در زندگی روزمره خود بکار میبریم و طی آن تلاش میکنیم تا افرادی با سلایق نزدیک به خود را پیدا کرده و از آنها در مورد انتخابهایمان نظر بخواهیم را شبیه سازی نمایند.
به صورت کلیتر سیستم های توصیهگر زیر مجموعه ای از سیستم های پالایش اطلاعات[۶]هستند که وظیفه آنها جستجو برای بیان پیش بینی امتیاز(درجه)[۷] یا بیان سلایق و ترجیحات[۸] یک کاربر در خصوص یک موضوع[۹] ( مانند موسیقی، کتاب یا فیلم) یا یک عنصر اجتماعی مانند افراد و گروه ها میباشد[۲]–[۴].
۱-۳- انواع سیستم های توصیهگر از لحاظ عملکردی
سیستم های توصیهگر به لحاظ نحوه ارائه نتایج و پیشنهادات به کاربران خود، به شیوه های متفاوتی عمل می نمایند که در ذیل به پارهای از آنها به صورت فهرست وار اشاره میگردد:
در این تحقیق سعی در ایجاد مدلی است که بتواند نظر و امتیاز تخصیص داده شده توسط یک کاربر خاص به یک محصول یا آیتم خاص را پیش بینی نماید.
۱-۴- مزایا و اهمیت یک سیستم توصیهگر کارآمد
طبق آمار رسمی ارائه شده توسط سایت فروش کتاب Amazon[10] ، ۳۵ درصد از فروش این سایت به واسطه وجود سیستم توصیهگر و ارائه پیشنهادات مناسب به علاقهمندان کتاب می باشد[۵] همچنین سایت اجاره فیلم Netflix برای بهبود ۱۰ درصدی دقت سیستم توصیهگر خود موسوم به Cinematch[11]جایزه ای بالغ بر یک میلیون دلار برای محققان در نظر گرفته است. هر دو مثال فوق نشان دهنده اهمیت سیستم های توصیهگر و نقش آنها در تجارت میباشد. در ذیل تعدادی از دلایل اهمیت وجود یک سیستم توصیهگر مناسب و کارآمد در یک سایت تجارت الکترونیک برشمرده میگردد:
۱-۵- معایب و مشکلات کلی سیستم های توصیهگر
در مقابل مزایای بیان شده، این سیستم ها دارای نواقص و محدودیتهایی نیز می باشند که در ذیل به پاره ای از آنها اشاره می شود:
مشکلات فنی و موانع عدیدهای نیز در خصوص پیادهسازی و ارائه الگوریتم برای سیستم های توصیهگر وجود دارد که پارهای از آنها عبارتند از:
[۱] Trust-Based Recommendation Systems(TBRS)
[۲] Hybrid Recommender System
[۳] Cold Start Users
[۴] Decision Support Systems(DSS)
[۵] Information Systems(IS)
[۶] Information Filtering Systems
[۷] Ratings
[۸] Preferences
[۹] Item
[۱۰]http://www.amazon.com
[۱۱] http://www.netflixprize.com
[۱۲] Online Recommendation
[۱۳] Distributed