مقدمه
اگر چه شهرها دارای تاریخی طولانی هستند اما رشد شهرهای بسیار بزرگ و گذار به یک جامعه شهری جهانی به ظهور شهرگرایی صنعتی در اوایل قرن بیستم برمی گردد. بایروچ،انقلاب صنعتی را نقطه عطف و عزیمت گاه تاریخ شهر و شهرنشینی می داند که عامل محرکه رشد حیرت آور شهرنشینی می داند که عامل محرکه رشد حیرت آور شهرنشینی بوده است. وی ضمن اشاره به دوره های تحولات جمعیتی و میزان رشد جمعیت شهری، دوره کنونی را یک دوره انفجار شهری قابل توجه در جهان در حال توسعه توصیف می کند. «گیلبرت و گاگلر» نیز در کتاب خود با عنوان"شهرها، فقر و توسعه:شهرنشینی در جهان سوم” به صراحت، موضوع صنعتی شدن و توسعه صنعتی را یکی از دلایل شکل گیری کلانشهرها و ابرشهرها در کشورهای در حال توسعه می دانند. به اعتقاد آنها صنعتی شدن پیامدهای مکانی و بازتاب های فضایی آشکاری داشته است. در سراسر جهان سوم، توسعه صنعتی در بزرگترین شهرها از سرعت بیشتری برخوردار بوده و تأکید بر رشد کلانشهر و ابرشهر در اولوییت قرار داشته است.
در واقع حجم، تنوع و آهنگ تغییرات ناشی از وقوع انقلاب صنعتی موجب دگرگونی هایی در ساختار و سازمان فضایی شهر شد که نقش، ماهیت و جایگاه شهرها به عنوان نوع برتر اسکان نیازمند تعریف مجدد شد. انقلاب صنعتی به همراه تولید انبوه و متمرکز از یک سو و گسترش و تسهیل شیوه های ارتباطی شهر با هاله پیرامونی خود، به تدریج سازمان و ساختار فضایی نوینی شکل داد که آشکارترین و برجسته ترین وجه آن گسترش فضایی شهر و رشد کمی آن بود.
در واقع آنچه کلانشهر را به منطقه کلانشهری تبدیل کرد، انقلاب دوم تکنولوژیک بود. در انقلاب دوم تکنولوژیک کارخانه هایی که کوچک بودند تبدیل به مجتمع های عظیم صنعتی شدند. این پدیده ای است که تحت عنوان سرمایه داری سازمان یافته از آن یاد می شود. در انقلاب اول صنعتی، کارگاه ها و محوطه های صنعتی کوچک در درون مرزها و محدوده های شهری اسقرار یافتند، اما در انقلاب دوم به مدد فناوری های نوین در حمل و نقل و ارتباطات، امکان استقرار محوطه های عظیم کارگاهی صنعتی در پیرامون شهرها فرآهم آمد و حوزه میان کنش جمعیت و فعالیت در منطقه ای وسیع گسترده شد.
بنابراین در تبیین فرایند شکل گیری مناطق کلانشهری چه از جنبه های توسعه اقتصادی و چه از بُعد فضایی می توان از دو مفهوم شهرنشینی و صنعتی شدن به عنوان دو فرایند همراه و همزاد نام برد. چنانکه «هودر» شهرها و مناطق شهری را به عنوان کاتالیزورها یا تسهیل کننده های یک فرایند طراحی شده می پندارد که برای درگیر شدن در تمامی فضای ملی شناخته می شوند و یا «فریدمن» بر این باور است که رشد اقتصادی گرایش به شکل گیری در شهر دارد و از طریق این مبدأ است که تحول و شکوفائی اقتصاد فضا سازماندهی می گردد. تصمیمات مربوط به مکان گزینی اغلب کارخانه ها، حتی در زمینه کشاورزی با ارجاع به شهرها و مناطق شهری اتخاذ می گردد. از منظر فضایی نیز، به طور کلی توزیع و تمرکز استقرار صنایع کارخانه ای در جهان بر روی نقشه ها، انطباق درخور توجهی را با کمربندهای شهری نشان می دهد.
۲-۱- پیدایش شهر و شهرنشینی
پیدایش شهر به عنوان دومین انقلاب عظیم در فرهنگ انسان ، پدیده اجتماعی برجسته ای است که موجب دگرگونی در روابط متقابل انسانها با یکدیگر شد . به همین منظور آغاز شهرنشینی ، نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی انسان به حساب می آید . چنین پدیده ای که قدمت آن به ۶تا۷ هزار سال می رسد ، در جریان تحول خود از مجموعه عواملی مختلفی مانند تحول اجتماعی،حکومت ، فرهنگ و … تاثیر پذیرفته است در نتیجه چنین عواملی ، شهرها به شکل یابی فضایی خاص در قلمروهای مختلف جغرافیایی رسیده و روندپر دامنه ای را بطور مستمر در طول تاریخ طی کرده است(نظریان، ۱۳۸۵:۵۹). شهر و شهرنشینی روند اجتماعی برجسته ای است که بیش تر موجب دگرگونی در روابط متقابل انسان با محیط و با انسانهای دیگر شده است. در حقیقت تغییر در واکنش های انسان ها نسبت به هم و نسبت به محیط، به تحول اجتماعی و دگرگونی فضایی امکان داده که نمود عینی آن به صورت یک پدیده نو که اصطلاحأ شهر نامیده می شود ، نمایان گردیده است . ویژگی های شهر و مفهوم آن در دوره های مختلف تاریخی و مناطق و مناطق مختلف، یکسان نبوده و مفهوم آن در هر دوره و مناسب با هر سرزمینی در مسیر تاریخ ، تفاوت هایی را نشان می دهد. اختصاص واژه هایی به مانند پولیس ، هگمتانه ، پاسارگاد ، کهندژ، شارستان، شهر، شهرستان، قصبه و امثال این ها به اجتماعات بزرگ انسانی نمونه ای از این تفاوت ها در نگرش به مفهوم شهر می باشد.