سال
منبع
تعریف هوش سازمانی
1992
ماتسودا[1]
مجموع تواناییهای یک سازمان که ترکیبی از دو عامل هوش انسانی و هوش ماشینی است.
1995
چو[2]
هوش سازمانی فرایند یادگیری است که شامل توسعه رفتار انطباقی به منظور استفاده از درک و حافظه سازمانی می باشد.
1998
مک مستر[3]
مک مستر هوش سازمانی را ظرفیت سازمان به عنوان یک کل در جمع آوری اطلاعات، نوآوری، تولید دانش و عمل موثر بر اساس دانش تولید شده میداند.
1999
لیبویتز[4]
هوش سازمانی مجموعه تمام هوشمندیهای یک سازمان است که به منظور ایجاد دیدگاهی مشترک در فرآیند بازنگری و بازبینی و هدایت کل سیستم مورد استفاده قرار میگیرد.
2000
هلال[5]
هوش سازمانی عبارتست از ظرفیت سازمان برای خلق دانش و استفاده از آن برای تطابق استراتژیکی با محیط.
به طور کلی میتوان گفت که هوش سازمانی برای یک کارآفرین یا تاجر، به معنای تحقیقات بازار است که می توان آن را هوش رقابتی نامید و برای فردی که در ساختار بوروکراتیک دولتی کار میکند، به معنای گزارش دهی است. هوش سازمانی به منزله پنجره پویایی کسب و کار به محیط بیرون است که عملکرد سازمانی را
شناسایی می کند، کارایی را افزایش می دهد و فرصتهای ناشناخته را شکار میکند (هوسان، 2008). بنابراین هوش سازمانی نیز مجموعه ای از فن آوری و فرآیندها است که به همه افراد در تمام سطوح سازمان این امکان را می دهد تا دادهها را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کنند. هوش سازمانی، بستر سازی لازم برای کسب سود، تفاهم و انسجام از تجربیات سازمان را فراهم می سازد (گرین، 2007)