Section 1.01 مدیران در آموزش کارکنان
آموزش، شاید مهمترین نکته فراموش شده وظایف مدیریتی میباشد. بسیاری از مدیران به جای آنکه به آموزش به عنوان یک راه حل اساسی و طولانی برای مسائل خود نگاه کنند به آن به شکل یک آزار و بلای پردردسر که آنها را از اهداف فوری خود دور نگه میدارد مینگرند. هنگامی که از برخی مدیران پرسیده میشود چرا آموزش نمیدهید آنها پاسخ میدهند به دلیل آنکه ما افرادی را استخدام میکنیم که قبلاً تجربه و مهارتهای لازم را کسب کرده اند˝. گرچه ظاهراً این پاسخ ممکن است جانشین خوبی برای آموزش به نظر برسد ولی در عمل کاربرد ندارد. هیچ جانشینی برای آموزش وجود ندارد. یک شخص ممکن است بسیار ماهر و باتجربه باشد ولی، باید حتماً از طریق سازمان آموزش ببیند. او باید ارزشها و فلسفه سازمان و نیز سیاستها وروشهای اعمالی شیوههای مربوط به یک شغل خاص را بفهمد. اگر شخص، چنین آموزشهای ویژه شغلی – سازمانی را نبیند در توانایی برای استفاده از مهارتها و تجربیات خود محدود خواهد بود. برخی مدیران معتقدند که نیاز به برنامههای آموزشی رسمی نیست چرا که کارکنان در حین انجام شغل خود آنها را یاد میگیرند. آنها ادعا میکنند تجربه بهترین معلم است لیکن فراموش میکنند که تجربه، معلم بسیار گرانی است. هنگامی که کارکنان مجبور میشوند که توسط آزمون و خطا یاد گیرند، رنج برده و احساس شکست میکنند حال آنکه مقصر نبودهاند. از طرفی مشتریان نیز با اشتباهات به وجود آمده دچار خسارت شده و در نهایت سازمان متضرر میگردد.
آموزش همچنین مسیری برای رشد است. اگر قرار است که کارکنان به سمت ردههای بالاتر مسئولیت حرکت کنند باید آموزش ببینند. رشد سازمان بسته به رشد کارکنان است. اگر سازمان انتظار دارد که فرصتهای جدی را با موفقیت به دست آورد کارکنان داخل سازمان نیز باید به طور دائم مهارتهای خود را رشد داده و خود را برای رویارویی با چالشهای بزرگتر آماده کنند. یک مدیر باتجربه میداند که وقتی کارکنان خود را آموزش میدهد مهمترین کار را برای موفقیت خود انجام میدهد. زیرا همانگونه که عنوان شد آموزش از جمله عوامل مهم و اثرگذار بر افزایش توانمندی کارکنان بوده و بنابراین میبایست نقشی عمده و برجسته در زمینه آموزش کارکنان ایفا نمایند.
نکته مهم در این خصوص آن است که تمام آموزشها باید دو موضوع را دربرداشته باشند:
۱- فراهم نمودن مهارت (به مفهوم توانایی برای انجام کار) برای کارکنان
۲-ایجاد میل و اراده برای انجام کار
و مدیران برای نیل به این مهم مستلزم ایفای نقشهای زیر میباشند:
سرمایهگذاری در آموزش
برای اینکه یک شرکت بتواند کارکنان ماهر را پرورش دهد نیاز به سرمایهگذاری بر روی آموزش کارکنان دارد که در این میان، نقش مدیر اساسی است.
(a) تبدیل سازمان به یک سازمان یادگیرنده
آموزش هنگامی واقعاً به ثمر مینشیند که مدیر، تلاش کند سازمان را به سازمان یادگیرنده تبدیل کند. در هر سازمان دنیایی از اندیشههای ارزشمند وجود دارد و تنها راه تبدیل آنها به یک مزیت رقابتی، ایجاد تشنگی برای یافتن و به کار بستن آن اندیشه هاست. همچنین، باید دید در کجا اندیشهای بهتر وجود دارد تا بتوان آن را یافت و از آن آموخت و آموختههای تازه را به مورد اجرا گذاشت. به بیان دیگر، مدیر باید شرایط را طوری فراهم سازد که کارکنان تشویق شوند هم از درون و هم از بیرون سازمان بیاموزند.
(b) توزیع اطلاعات
مدیر باید شرایطی را فراهم کند که افراد، اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند. برای این منظور میتوان پاداشهایی را در نظر گرفت و افرادی را که اطلاعات خود را در اختیار دیگر همکاران قرار میدهند مورد تشویق قرار داد.
© استفاده از جلسات برای آموزش
جلسات گروهی، یکی از ابزار مناسب برای گسترش دانش و تبادل آن با دیگران است. در این جلسات، مدیر میتواند بسیاری از مطالب موردنظر خود را به حاضران منتقل سازد و از این راه به طور غیرمستقیم به آموزش دهی بپردازد. البته دیگر شرکت کنندگان هم میتوانند با طرح مباحث مختلف به غنای مطالب بیفزایند و یادگیری متقابل را توسعه دهند.
(d) ایجاد فضای مناسب برای بیان اندیشه ها
در ترویج آموزش و رشد کارکنان، بسیار مهم است که مدیر اطمینان یابد آیا فضای محیط کار چنان است که در آن کارکنان به آسانی عقاید و نظرهای خود را بیان کنند. آیا روسا و سرپرستان به سخنان زیردستانشان گوش فرا میدهند؟ و آیا در صورتی که اندیشه نو و موثری یافتند آن را به کار میبندند؟
(e) الگو بودن
کارکنان، معمولاً به مدیر خود به عنوان یک الگو مینگرند و بسیاری از رفتارهای او را سمبل رفتار مناسب در سازمان میدانند.
(f) تفویض اختیار
وقتی به کارکنان تفویض اختیار شود غالباً احساس مسئولیت و استقلال آنها پرورش مییابد. اگر مدیر برای زیردستان تصمیمگیری کند باعث میشود که آنان متکی به رئیس باشند و در صورت وقوع اشتباه مسئولیت آن را قبول نکنند. در نتیجه، به دلیل نداشتن تجربه در این موارد، رشد و تحول آنان محدود خواهد شد. برعکس، چنانچه به کارکنان تفویض اختیار شود، آنان عمیقاً در فرایند تصمیمگیری درگیر میشوند و راه رشدشان گشوده خواهد شد.
(g) گردش شغلی
مدیران باید کارکنان را تشویق کنند تا با تغییر متناوب حیطههای کاری و تنوع بخشیدن به فعالیتها، سطح دانش و مهارتهای موجود خود را ارتقا دهند. نقشهای جدیدی را فرا گیرند، به کسب تجاربی در مشاغل جدید توفیق یابند و قابلیتهای خود را توسعه بخشند.