مدیریت هزینه درتعریف جدید و ابزارهای آن
در تعریف جدید، مدیریت هزینه عبارتست از مجموعه اقداماتی که مدیریت برای تامین رضایتمندی مشتریان، همراه با کنترل و کاهش مستمر هزینه های سازمان انجام میدهد. بدین ترتیب نکته حایز اهمیت این است که کاهش هزینه نباید به قیمت کاهش رضایتمندی مشتریان و کارکنان سازمان باشد. در این چارچوب جدید:
1- سازمانها بر کاهش مستمر هزینه های خود سرمایه گذاری می کنند تا برتری بر رقبا در حیطه قیمت کالا یا خدمات حاصل شود.
2- سازمان ها مدیریت هزینه را به موضوعی فراگیر در تمامی بخشهای خود تبدیل می کنند تا از تعهد و پایبندی همگانی به آن مطمئن شوند.
3- سازمانها هزینه ها را به عنوان پدیده ای جامع و فراگیر مدیریت می کنند.
پیشرفت سریع و شگرف فناوری همراه با افزایش روزافزون رقابت در بازارهای پولی و مالی جهانی، مدیران را ناگزیر از ارائه خدمات مطلوب به مشتریان و در عین حال با کمترین قیمت کرده است. بسیاری از واحدهای اقتصادی به تدریج از دیدگاه های حسابداری سنتی فاصله میگیرند و به ایجاد سیستم مدیریت هزینه تمایل نشان می دهند. سیستم فوق نوعی سیستم برنامه ریزی و کنترل است که هدف های زیر را دنبال می کند:
1- اندازه گیری بهای تمام شده منابعی که در راه انجام فعالیتهای اصلی واحدهای اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد.
2- تشخیص و حذف اقلامی از هزینه که ارزش افزوده ایجاد نمیکنند.
3- تعیین کارایی و اثربخشی فعالیتهای اصلی انجام شده در واحدهای اقتصادی
4- تشخیص و ارزیابی فعالیتهای جدیدی که می تواند عملکرد آینده سازمان را بهبود بخشد.
مدیریت هزینه فلسفه ای عام است که به فعالیتها یا بخشهای خاصی از یک سازمان محدود نمی شود و صرفا اقلام خاص یا غیرعادی را در بر نمیگیرد.به بیانی دیگر، در چارچوب سیستم مدیریت هزینه فقط اقلام هزینه ای که به طور غیرمعمول زیاد هستند، هدف کاهش هزینه قرار نمیگیرند بلکه از این دیدگاه، هر هزینه ای قابل کاهش است و امکانات کاهش آن بررسی می شود. شعار مدیریت هزینه این است"هیچ فعالیتی نیست که نتوان آن را با هزینهای پایین تر از هزینه کنونی انجام داد".شاید ابتدا چنین به نظر برسد که این شعار از واقع گرایی به دور است، ولی با مرور تاریخچه ابداعات و نوآوری هایی که انجام کارها را با هزینه و وقت بسیار کمتر از گذشته امکان پذیر ساخته اند، در مییابیم که به راستی همواره راه کم هزینه تری برای انجام دادن هر کاری وجود دارد.
برای نیل به این هدف میتوان بااستفاده از ابزار های روز دنیا به منظور کاهش هزینه ها، با بررسی نیازها و خواسته های مشتریان و فرآیندهابه طور دقیق به نتیجه مطلوب رسید. از جمله این ابزارها و فنون می توان به هزینه یابی بر مبنای فعالیت، هزینه یابی بر مبنای هدف و هزینه یابی کایزن و مهندسی ارزش وروشهای شش سیگماو… اشاره نمود.(مهدی پور،1389)
2-5-4- سیستم مدیریت هزینه
سیستم مدیریت هزینه شامل مجموعه ای از روش هایی است که جهت برنامه ریزی و کنترل فعالیتهای هزینه زای یک سازمان برای رسیدن به اهداف آن سازمان تدوین شده است. این سیستم نوعی سیستم برنامه ریز ی و کنترل است که به بررسی بهینه سازی عملیات می پردازد.(شباهنگ ،1391 )
اطلاعات حاصله از سیستم مدیریت هزینه به مدیر در ارزیابی و اندازه گیری عملکرد کمک می کند.. مقیاس های مالی و غیر مالی موجود در سیستم مدیریت هزینه در سطوح مختلف یک سازمان و برای مقاصد مختلف قابل استفاده است و بالاخره اطلاعات تهیه شده به وسیله سیستم مدیریت هزینه به مدیران اجازه میدهد تا نسبت به مسایلی همچون: وضعیت رقابتی سازمان، ارزیابی جنبه های مثبت و منفی عوامل مالی وغیر مالی سرمایه گذاریها و طرح های عملیاتی و به کارگیری توان کارکنان در تحقق اهداف مدیریت ، به تجزیه و تحلیلی استراتژیک بپردازند ( Barfield and et.al. , 1998) .
برینکه(1988)، مدیریت هزینه را “مجموعه ای از تکنیک ها و شیوه ها برای کنترل و توسعه فعالیت ها و فرآیندها، تولیدات و خدمات آن” میداند. از جمله مهم ترین ابزارهای مدیریت هزینه عبارتند از:مدیریت بر مبنای فعالیت ، هزینه یابی بر مبنای فعالیت ، بودجه بندی بر مبنای فعالیت ، هزینه یابی هدف ، هزینه یابی کایزن ، هزینه یابی کیفی. ماورا و نایابوکا(2005)در پژوهشی، استراتژی مدیریت هزینه را برای ایجاد مزیت رقابتی مورد مطالعه قرار دادند.آنها معتقدند مدیریت هزینه به صورت دقیق مجموعه ای از راهکارها و روشها برای مدیریت کارآمد و اتخاذ تصمیمات اثربخش، در معنای گسترده به صورت یک حلقه و نگرش و مجموعه ای از ساز و کارها جهت ایجاد ارزش بیشتر و هزینه کمتر است.(رهنمای رود پشتی،1387)
کاپلن و نورتون( 1996) مدیریت هزینه را از چهار بعد به مدیریت عملکرد نسبت دادند (مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی، آموز ش و رشد ). یک مشخصه مهم مدل آنها معرفی اندازه عملکرد بود که توسط ذی نفعان متعدد تعریف می شود(چون، کارکنان، تأمین کنندگان، شرکا، مشتریان، سهامداران، دولت و بطور کلی جامعه ).بعلاوه کاپلن و نورتون (2004)از طریق مرتبط نمودن چهار بعد، معماری علت و معلولی را شکل دادند.جائیکه نقشه استراتژی به سمتی کشیده شده است که سازمان را مجبور کند تا منطق نحوه خلق ارزش و نفرات منتظر خلق ارزش را روشن سازد.(پاک مرام و همکاران،1389)