2-2-1-1 تعاریف هوش هیجانی………………………………………………………………………………..25
2-2-1-2 ابعاد هوش هیجانی…………………………………………………………………………………….27
2-2-1-3 مقایسه هوش هیجانی وبهره هوشی…………………………………………………………….30
2-2-1-4 مدلها و نظریه های هوش هیجانی………………………………………………………………..31
2-2-1-5 هوش هیجانی در سازمان و مدیریت …………………………………………………………..42
2-2-1-6 کاربردهای هوش هیجانی در محیط کار ………………………………………………………45
2-2-2 اعتمادسازمانی…………………………………………………………………………………………….. 45
2-2-2-1 ضرورت اعتماد سازمانی……………………………………………………………………………..46
2-2-2-2ابعاد اعتمادسازمانی………………………………………………………………………………….. 49
2-2-2-3رابطه مبتنی بر اعتماد ……………………………………………………………………………….51
2-2-2-4عوامل مؤثر در پیدایش اعتماد……………………………………………………………………52
2-3 پیشینه تجربی…………………………………………………………………………………………………..61
2-3-1 تجارب پژوهشی داخلی………………………………………………………………………………….61
2-3-2 تجارب پژوهشی بین المللی…………………………………………………………………………..67
فصل سوم:روش شناسی پژوهش
3-1 مقدمه……………………………………………………………………………………………………………….70
3-2 نوع مطالعه………………………………………………………………………………………………………..70
3-3 جامعه آماری……………………………………………………………………………………………………..70
3-4 نمونه وروش نمونه گیری…………………………………………………………………………………….70
3-5 مراحل اجرای پژوهش………………………………………………………………………………………..70
3-6 ابزار گردآوری داده ه ها……………………………………………………………………………………..71
3-7 روایی و پایایی پرسشنامه ها………………………………………………………………………………72
3-8 روشهای تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………………………………………….74
3-9 ملاحظات اخلاقی………………………………………………………………………………………………74
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
4- 1مقدمه………………………………………………………………………………………………………………76
4-2 توصیف داده ها………………………………………………………………………………………………….76
4-3 تحلیل داده ها…………………………………………………………………………………………………..79
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5- 1جمع بندی ………………………………………………………………………………………………………..84
5-2 یافته های پژوهش……………………………………………………………………………………………..84
5-3 بحث و نتیجه گیری ………………………………………………………………………………………….86
5-4 محدودیت ها…………………………………………………………………………………………………….87
5-5 پیشنهادات………………………………………………………………………………………………………88
5-5-1 پیشنهادات مبتنی برتحقیق…………………………………………………………………………..88
5-5-2پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده………………………………………………………………….88
فهرست شکل ها ونمودارها
نمودار 4-1……………………………………………………………………………………………………………….77
فهرست جداول
جدول2-1 مدل هوش هیجانی دانیل گلمن و همکاران ………………………………………………..29
جدول2-2 مدل توانایی هوش هیجانی مایر و سالووی …………………………………………………34
جدول2-3 مؤلفه های پیشنهادی دانیل گلمن برای هوش هیجانی ……………………………….36
جدول2-4 مدل ترکیبی هوش هیجانی بار-آن……………………………………………………………37
جدول 2-5 سبک مدیریت ……………………………………………………………………………………….53
جدول 3-1 مؤلفه های هوش هیجانی و سؤالات مربوط به آن………………………………………..71
جدول 3-2 ضریب آلفای کرونباخ مؤلفه های پرسشنامه هوش هیجانی ……………………….73
جدول 3-3 ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده برای پرسشنامه ها …………………………….73
جدول 4-1 توزیع فراوانی نمونه بر حسب جنسیت………………………………………………………76
جدول 4-2 توزیع فراوانی نمونه بر حسب تحصیلات …………………………………………………..77
جدول 4-3 آمار توصیفی میزان خودکارامدی مدیران ………………………………………………..78
جدول 4-4 آمار توصیفی میزان اعتماد سازمانی مدیران……………………………………………..78
جدول 4-5 آزمون همبستگی میان هوش هیجانی با اعتماد سازمانی مدیران………………..79
جدول 4-6 آزمون همبستگی میان خودآگاهی با اعتماد سازمانی مدیران …………………….79
جدول 4-7 آزمون همبستگی میان خودکنترلی با اعتماد سازمانی مدیران …………………..80
جدول 4-8 آزمون همبستگی میان همدلی با اعتماد سازمانی مدیران ………………………….80
جدول 4-9 آزمون همبستگی میان مهارتهای اجتماعی با اعتماد سازمانی مدیران ……….81
فهرست منابع
منابع داخلی ……………………………………………………………………………………………………………89
منابع خارجی…………………………………………………………………………………………………………….90
ضمائم
پرسشنامه هوش هیجانی……………………………………………………………………………………………92
پرسشنامه اعتماد سازمانی…………………………………………………………………………………………95
چكیده به زبان انگلیسی…………………………………………………………………………………………….96
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1 مقدمه
هیجان ها همیشه مورد توجه انسان بوده است، زیرا در هر تلاش و در هر اقدام مهم بشری، به طریقی نقش دارند. (لیا و همکاران، 2003). عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال 1985 توسط وین پین[1] مطرح و توسط دانیل گلمن[2] در سال 1995 محبوبیت یافت. سالووی 1990 هوش هیجانی را نوعی پردازش اطلاعات هیجانی شامل ارزیابی دقیق هیجانات در خود و دیگران، ابراز مناسب هیجان و تنظیم انطباقی هیجان به نحوی كه زیستن را ارتقا بخشد، تعریف می کند. شکل گیری اجزای هوش هیجانی ، ابتدا در سال های اولیه زندگی کودك انجام می گیرد اگر چه شکل گیری این ظرفیت ها در خلال سال های مدرسه نیز ادامه پیدا می کند ، توانایی هایی هیجانی ای که کودکان بعدها در زندگی کسب می کنند بر پایه این آموخته های سال های اول قرار دارد و این توانایی ها مبنای احساسی تمام یادگیری هاست. در مورد اینکه می توان هوش هیجانی را افزایش داد یا خیر، نظرات مختلفی وجود دارد ولی آنچه به صراحت می توان برآن تاکید کرد این است که حتی اگر نتوان هوش هیجانی افراد را تغییر داد، شاید بتوان به افراد، مهارتهای هیجانی را آموزش داد و به معلومات آنها در این زمینه افزود. مایر معتقد است: هوش هیجانی یک نوع ظرفیت روانی برای معنا بخشی و کاربرد اطلاعات هیجانی است. افراد در مورد هوش هیجانی دارای ظرفیت های متفاوتی هستند: بعضی در حد متوسط و بعضی دیگر توانمند هستند. قسمتی از این ظرفیت، غریزی و قسمتی دیگر حاصل آن چیزی است که از تجارب ناشی می شود و همین قسمت است که می توان به وسیله کوشش، تمرین و تجربه ارتقاء داد. مفهوم هوش هیجانی به عنوان یک عامل سازمان دهنده برای تفکر و برنامه ریزی مربیان تعلیم و تربیت به اثبات رسیده است و به کوشش های پراکنده ای که به عنوان پیشگیری اولیه محسوب می شود، انسجام بخشیده و آنها را در یک دیدگاه متحد ارایه می دهد. در مورد اکتساب هوش هیجانی می توان گفت که یادگیری مهارت های هیجانی از منزل و با تعامل کودك – والد شروع می شود؛ بنابراین فرصت های یادگیری مهارتهای هیجانی همیشه مساوی نیست (برادبری و گریوز، به نقل از ابراهیمی،1387). اخیراً تحقیقات گسترده ای در خصوص اختلال در هوش هیجانی و اثرات آن بر کیفیت زندگی، موفقیت شغلی و تحصیلی صورت گرفته است. موفقیت در دنیای رقابتی سازمان ها به توانایی توسعة روابط مبتنی بر اعتماد نیاز دارد .سازمان ها و كاركنان نیاز دارند كه هم خودشان قابل اعتماد باشند و هم به یكدیگر اعتماد كنند (هوف و کلی[3]، 2003). اعتماد تأثیرات مهم و مثبتی بر نتایج سازمانی دارد. اعتماد، رفتارها و عملكردهای سازمانی را تسهیل می كند (دیركس و فررین 2001 ). اعتماد سازمانی بالا در میان اعضای سازمان ها، باعث می شود تا آنها در هنگام روبه رو شدن با مشكلات سازمانی، امیدوارانه به اقدامات گروهی برای برطرف كردن آن مشكلات بپردازند. همچنین از انجام امور ناقص و بیهوده در چنین سازمان هایی جلوگیری می شود .اعتماد سازمانی مبنای همة تعامل های انسانی است )بودنار زوک، 2007). اعتماد سازمانی كاركنان به ساختار، نظام و فرهنگ سازمانی كه در آن مشغول به كار هستند، سبب اعتماد و اطمینان كامل كاركنان به سازمان می گردد و به ارزیابی مفید و مطلوب از اركان سازمان منجر می شود )بودنار زوک، 2007). اعتماد اساس موفقیت در زندگی شخصی و روابط كاری است. در واقع همة روابط سازمانی بر مبنای اعتماد ایجاد می شود (فیتزروی، 2007). هوش هیجانی نقش مهمی در ارتقا اعتماد بازی می كند. سرپرستان مورد اعتماد اهداف سازمان را به گونه ای معنادار برای زیردستان توصیف می كنند و از ارزش های مطلوب سازمان و ساختار آن حمایت می كنند . در مدارس مهم ترین و حساس ترین نقش ها را مدیران بر عهده دارند. اگر مدیران مدارس بتوانند شرایطی فراهم آورند كه نیروهای بالقوه معلمان را بالفعل كنند، مسلما عملكرد این مدارس بهبود خواهد یافت؛ از این رو توانمند سازی معلمان ضرورت می یابد. همچنین به منظور اینكه مدیران مدارس بتوانند به خوبی به وظایف و فعالیت های محوله خود بپردازند بایستی معلمان این احساس را داشته باشند كه مدیرانشان قابل اعتمادند و این در حالی است كه اعتماد در مدارس ما در سطح پایینی قرار دارد. بنابراین افول اعتماد در مدارس، یكی از مسائلی است كه باعث ایجاد معلمانی بی انگیزه و بی تفاوت می شود و اجرای كند برنامه ها را سبب می گردد.
2-1 بیان مسئله
سازمان های آموزشی و در رأس آن ها سازمان آموزش و پرورش در تمامی کشورها از مهم ترین سازمان های اجتماعی به شمار می روند زیرا که تقریبا تمامی افراد یک کشور در مقطعی از زندگی خود به این سازمان ارتباط دارند و از خدمات آن استفاده می کنند ویا بایستی استفاده نمایند. مدیران از اجزای اساسی سازمان آموزش و پرورش به حساب می آیند، زیرا كه اکثر هزینه ها و بودجه های آموزش و پرورش متوجه مدرسه و نوع كار مدیر با معلمان و دانش آموزان است.از آنجا که مدارس از جمله سیستم های اجتماعی هستند در کلیه فرآیندهای آنها انسان ها و فعالیتهای گروهی نقش اساسی دارند و به نظر می رسد که بیشتر از هر سیستم اجتماعی دیگری اعتماد را تجربه نمایند. اعتماد سازمانی از جمله نگرش های مهم شغلی و سازمانی است كه در طول سالیان متمادی مورد علاقة بسیاری از پژوهشگران روان شناسی صنعتی و سازمانی بوده است. . وجود جو اعتماد موجب تقسیم اطلاعات، تعهد به تصمیمات، رفتار شهروندی سازمانی، بهبود روحیه كاركنان و افزایش نوآوری می شود و به مدیریت اثربخش سازما نها كمك می كند؛ در سالهای اخیر نیز اعتماد به منزله عنصری حیاتی در موفقیت سازمان ها در كانون توجه مطالعات سازمانی قرار گرفته است. عده ای معتقدند كه افزایش چشمگیر تحقیقات در زمینه اعتماد را می توان به این واقعیت نسبت داد كه سازمان ها از كمبود اعتماد در بین مدیران و كاركنان خود رنج می برند. لذا بایستی راه حل هایی به منظور رفع این مشكل ارائه كرد، مشكلی كه اگر به آن توجهی نشود، در آینده ممكن است زمینه بسیاری مشكلات را در سازمان ها فراهم آورد(آرین قلی پور و همکاران، 1388). موفقیت در دنیای رقابتی سازمان ها به توانایی توسعة روابط مبتنی بر اعتماد نیاز دارد. سازمان ها و كاركنان نیاز دارند كه هم خودشان قابل اعتماد باشند و هم به یكدیگر اعتماد كنند (هوف و کلی، 2003).
همچنین به منظور اینكه مدیران سازمان های دولتی بتوانند به خوبی به وظایف و فعالیت های محوله خود بپردازند بایستی كاركنان این احساس را داشته باشند كه مدیرانشان قابل اعتمادند و این در حالی است كه اعتماد در سازمان های دولتی كشور ما در سطح پایینی قرار دارد. حال با توجه به بی تفاوتی كاركنان دولت و عدم اعتماد در سازمان های دولتی از جمله مدارس و نظر به این كه اعتماد و توانمند سازی، از ویژگی های موثر درهوش هیجانی به شمار می روند و تاكید زیادی برآنها شده است، به نظر می رسد كه توسعه هوش هیجانی در کارکنان می تواند راه حل مناسبی برای رفع این معضل اساسی در سازما نهای دولتی محسوب گردد. هیجان ها همیشه مورد توجه انسان بوده است، زیرا در هر تلاش و در هر اقدام مهم بشری، به طریقی نقش دارند. پیشرفت های اخیر در زمینه روان شناسی سلامت، بهداشت روان و طب رفتاری نقش هیجان را در سلامت و بیماری انسان ها مورد توجه قرار داده است (لیا و همکاران، 2003). عامل های متعددی کارایی و اعتماد افراد را در سازمان تحت تأثیر قرار می دهند یکی از عواملی که رفتار سازمانی هر فرد را تحت تأثیر قرار می دهد هوش هیجانی است. مفهوم هوش هیجانی نوعی پردازش اطلاعات عاطفی است که شامل ارزیابی صحیح عواطف در خود و دیگران، ابراز مناسب عواطف، تعلیم سازگارانه عواطف است (مایوی و سالووی، 2000). عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال 1985 توسط وین پین مطرح و توسط دانیل گلمن محبوبیت یافت. بیشترین پژوهش ها در این زمینه توسط پیتر سالووی و جان مایر صورت گرفته است. مدل سالووی- مایر، هوش هیجانی را به صورت ظرفیت درك اطلاعات هیجانی و استدلال در هنگام وجود هیجان تعریف می کند. آن ها توانائی های هوش هیجانی را به چهار زمینه زیر تقسیم می کنند: 1 توانایی درك و تشخیص دقیق هیجان های خود و دیگران، 2 توانایی استفاده از هیجان ها برای تسهیل تفکر، 3- توانایی درك معانی هیجان ها، 4- توانایی مدیریت و اداره کردن هیجان ها (مایر و سالووی، 1997). هوش هیجانی ترکیب متعاملی از تواناییهای هیجانی و اجتماعی است که رفتار هوشمندانه را تحت تاثیر قرار میدهد (بار-ان، 1997 و 2000). در مدل چند عاملی هوش هیجانی بار-ان، هوش هیجانی اینگونه تعریف میشود: “مجموعهای از تواناییها، کفایتها و مهارتهای غیر شناختی که توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با مقتضیات و فشارهای محیطی تحت تأثیر قرار میدهد”.كوتاه سخن آنكه،از جمله دغدغه ها ومشكلات سازمانهای امروزی این است كه مدیرانی كه از هوش هیجانی وظرفیت های بالای روانی كافی برخوردار نیستند ،نتوانسته اند بذر اطمینان واعتماد را در مجموعه تحت تصدی خود بكارند . واین موضوع میتواند بدون شك از جمله عوامل كاهش كارآمدی واثر بخشی در سازمانهاوبخصوص در سازمانهای آموزشی ومدارس باشد.بنابراین با استقرار یك نظام گزینشی صحیح برای مدیران مدارس براساس توانمندیها وظرفیت های روانی وارتباطی در كنار صلاحیت های علمی وتخصصی میتوان فضای حاكم بر روابط بین مدیر ومعلمان ودانش آموزان مدرسه رابه فضایی مطلوب و سرشار از اعتماد واطمینان تبدیل نمود.اما آیا در شرایط حاضر این عزم واراده در مجموعه تصمیم گیرندگان درسازمان آموزش وپرورش ما قابل مشاهده است؟
.
3-1 اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه در مطالعات مدیریتی بحث پیرامون اعتماد سازمانی در مدیران بویژه در سطح آموزش و پرورش جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. در واقع اگر در سازمان هااعتماد در سطح بالایی وجود داشته باشد، با استفاده از منابع موجود می توان استعدادهای بالقو ة اعضا را در زمان مناسب و با صرف حداقل هزینه ها به عمل تبدیل كرد و از آنها برای افزایش هوش هیجانی استفاده نمود. موفقیت در دنیای رقابتی سازمان ها به توانایی توسعة روابط مبتنی بر اعتماد نیاز دارد. سازمان ها و كاركنان نیاز دارند كه هم خودشان قابل اعتماد باشند و هم به یكدیگر اعتماد كنند (هوف و کلی، 2003). اعتماد تأثیرات مهم و مثبتی بر نتایج سازمانی دارد. اعتماد رفتارها و عملكردهای سازمانی را تسهیل می كند (دیرکس و فررین، 2001). اعتماد سازمانی بالا در میان اعضای سازمان ها، باعث می شود تا آنها در هنگام روبه رو شدن با مشكلات سازما نی، امیدوارانه به اقدامات گروهی برای برطرف كردن آن مشكلات بپردازند . همچنین از انجام امور ناقص و بیهوده در چنین سازمان هایی جلوگیری می شود . اعتماد سازمانی مبنای همة تعامل های انسانی است و بر این اساس شالودة فرهنگ سازمانی پی ریزی می گردد (بودنار، 2007 .(اعتماد سازمانی كاركنان به ساختار، نظام سازمانی كه در آن مشغول به كار هستند، سبب اعتماد و اطمینان كامل كاركنان به سازمان می گردد و به ارزیابی مفید و مطلوب از اركان سازمان منجر می شود ) بودنارزوك ، 2007(. اعتماد اساس موفقیت در زندگی شخصی و روابط كاری است. در واقع همة روابط سازمانی بر مبنای اعتماد ایجاد می شود)فیتزروی، 2007).
یکی از حوزه های مهم و جالب پژوهشی در سال های اخیر مبحث هوش هیجانی است که در زمینه شغلی و اجتماعی کاربرد فراوان دارد. هوش هیجانی به نظر می رسد می تواند شکل تکامل یافته ای از توجه به انسان در سازمان ها باشد(پارسا، 1383)
هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجان ها و احساسات در توانمندی های انسانی دارد. مدیران برخوردار از هوش هیجانی، رهبران موثری هستند که اهداف را با حداکثر بهره وری، رضایتمندی و تعهد کارکنان محقق می سازند. (مختاری پور، 1388)
نظریات حاضر از قبیل نظریه هوش های چندگانه (گاردنر، 1983) و نظریه هوش هیجانی (مایر و سالووی، 2000؛ گلمن، 1995) به اهمیت هوش هیجانی اشاره می کند. هوش هیجانی به طور فزاینده ای مفهوم مهمی در محل کار، گارگاه ها و کنفرانس ها شده است و برای کمک به کارکنان و مدیران در درک اهمیت هوش هیجانی و اجرای آن در محیط کار سازمان یافته است (آبراهام، 2000).
بسیاری از محققان نشان دادند که هوش هیجانی می تواند بسیاری از پیامد های مربوط به کار را پیش بینی کند لذا ضرورت توجه به موضوع هوش هیجانی، به عنوان یک عامل درونی و قابل تغییر و رشد و مؤثر بر عملکرد حل مسئله افراد در شرایط درماندگی، و افزایش دانش حوزه پیشگیری از عدم اعتماد اهمیت می یابد.
اخیراً تحقیقات گسترده ای در خصوص اختلال در هوش هیجانی و اثرات آن بر کیفیت زندگی، موفقیت شغلی و تحصیلی، مقاومت در برابر استرس، سلامتی و کیفیت روابط اجتماعی و ازدواجی صورت گرفته است.