با توجه به تعریف گسترده از کودک، باید توجه داشت که بر اساس سطح توانایی و متناسب با دوره های متفاوت زندگی کودکان، نیازمندی ها و مطالبات خاصی برای آنها شکل می گیرد؛ کودکان، در طیف هجده سال، خردسالی، نونهالی و نوجوانی طبقه بندی می شوند. اما در تعاریف مرتبط با فضا و شهر،کودک انسانی دارای شخصیت و هویت، با شرایط فردی و اجتماعی که شخصیت و هویت او در فضای خانه، فضای شهری و فضای عمومی شکل می گیرد. باید با توجه به الزامات پیش روی کودک (افراد زیر ۱۸ سال) عرصه های مناسب فعالیت آنان را شکل داد و حق حضور و بهره مندی از فضای شهری را برای آنان محترم شمرد. این الزامات هشت زمینه از فصول مشترک کودک و شهر را مورد توجه قرار می دهند که عبارتند از:
تفکر ایجاد شهر سازگار با کودکان یا شهر دوستدار کودک، علاوه بر الزامات پیش رو، زمینه های تئوریکی چون شهر سالم و پارادایم های شهر خوب را در پس خود دارد؛ پارادایم هایی که رابطه شهر و سلامت را از ابعاد علمی و روانی به بحث می گذارد که در بعد علمی می توان به گزارش موسسه حرفه ای برنامه ریزان اونتاریو « جوامع سالم، جوامع سازگار با محیط زیست» اشاره کرد که رابطه بین برنامه ریزی، بهداشت، درمان و پایداری را تصدیق می کند (۲۰۰۷,OPPI). این پارادایم ها شهر را همچون محیطی می داند که بیشترین برهم کنش های ارتباطی در آن شکل می گیرد که باید نیازهای اولیه ساکنان تا مطالبات عالی آنان چون زیبایی شناسی و احساس کرامت را به شکل مطلوب برآورده کند. عرصه ای که نباید جای کسی در خیابان هایش خالی باشد، مکانی که پیر و جوان، کودک وبزرگ و سالم و ناتوان در آن احساسی غرق در آسایش و آرامش داشته باشند (وحدت زاده،۱۳۸۷). حرکت جنبش اجتماعات سالم و شهر خوب، دست آوردهایی را در بیش از چند دهه گذشته داشته که از جمله آن دست یابی به ایده آل هایی چون مشارکت فعال، دسترسی یکسان به منابع، تنوع و تامین نیازهای اساسی است (۲۰۰۳,OHCC). اجتماع این اندیشه ها و روندها در نوامبر ۱۹۸۹ در اجلاس هیئت عمومی سازمان ملل با توافق بر پیمان نامه حقوق کودکان، نخستین گام را به سوی عینیت بخشی به تئوری شهر دوستدار کودک از سر گذراند. این روند از توجهات ابتدایی به کودکان که در جوامع ثروتمند و مرفه جهان در عرصه های ایمنی چون حمل و نقل آغاز شد، با توجه به کودکان به عنوان اعضای جامعه که باید در حد توانشان در اجتماع دخالت داشته باشند پیگیری شد و با شعار رفع محرومیت و فقر از کودکان در کشورهای در حال توسعه به کمک یونیسف، ادامه یافت. در فرایند تکامل و عینیت یافتن این کلیت، چهار حق مورد تاکید و تایید قرار می گیرد که عبارتند از حق بقاء، حق رشد، حق حمایت و حق مشارکت (چهار مبنای کلیه مواد پیمان نامه حقوق کودکان). این حقوق درشیوه های عملیاتی کردن این تئوری، خود را تحت عناوینی چون بنیان ها، ساختارها و پیش شرط های لازم، در هر عرصه متجلی می سازند (همان ،۱۳۹۰).
درخواست برای ایجاد شهرهای دوستدار کودک، ریشه در شناخت این موضوع دارد که شهرها خانههایی جهت افزایش حمایت از حقوق کودکان هستند. با این وجود بسیاری از شهرهایی که ایدهآل بچهها نیستند، دولتهایی را دارند که اقدامات اندکی در این جهت بر میدارند (Unicef,2002: 7). شهری برای کودکان مناسب است که کودکان در این شهر میتوانند اعتماد به نفس خود را تقویت کنند و به افراد فعالی در جامعه تبدیل شوند و به طور مستقل قادر به مدیریت امور خویش باشند ((www.childfriendlycities.org.index.htm.
امروزه شهرها برای کودکان بیش از حد خشن هستند و میتوان به جرأت گفت، اگر این محیطها برای کودکان خشن هستند برای افراد بالغ نیز چنین است. هر چه بیشتر درگیر طراحی محیطهایی برای کودکان و نوجوانان میشویم، بیشتر متوجه میشویم که یک محیط خوب برای افراد بالغ یک محیط خوب برای کودکان و نوجوانان نیز هست (The Center for Sustainable Transportation,2004: 12). ایجاد محیطهای شهری که واقعاً از جامعه کودکان حمایت کنند مستلزم بررسی و مطالعه دامنه گستردهای از موضوعات در سطوح مختلف محلی، ملی و جهانی است. شهر را نباید فقط محل سکونت دستهای از افراد و مرکز قراردادها دانست، بلکه آن متشکل از روحیات، افکار، آداب و رسوم، معتقدادت و احساسات خاص همه افراد میباشد (Moeeis,1968: 10).
در طول دهه گذشته ۱۵۵ کشور از ۱۹۲ کشور طرحهای ملی را برای گسترش اقدامات در جهت رسیدن به اهداف نشست جهانی کودکان اجرا کرده اند. همچنین طرحهای محلی در جهت اقدام و دسترسی به اهداف شهرهای دوستدار کودک، همزمان برنامه ریزی شده است (Riggio,2002: 50).
برای آنکه بتوان این عینیت مکان مند و یا هر شهری با ویژگی خاص را شرح داد باید دو زمینه در باب آن مورد توجه قرار گیرد: ۱) بنیان های اصلی ساختار شهر (همان پایه های زیربنایی ساختار تئوریک یک ایده که باید عملیاتی شود)؛ ۲) مبنای حقوقی شهر (به معنای حقوقی که شهر در قبال شهروندان خود بدان تعهد دارد). در باب شهر دوستدار کودک باید اظهار کرد که این هر دو بر پیمان نامه حقوق کودکان استوار است. پس ابتدا بنیان ها و مبنای حقوقی شهر دوستدار کودک را مدنظر قرار داده و در ادامه با بیان ویژگی ها و اهداف، سعی بر برآوردن ابعاد آن برای عملیاتی کردن می کنیم.
بنیان های شهر دوستدار کودک بر چهار ماده از پیمان نامه حقوق کودکان استوار است که پایه های فکری این ایده را در جهت عینیت بخشی به آن است. این مواد و محتوای آنها، به ترتیب، موارد زیر را شامل می شود.
اما در راه شکل دهی کلیت شهر دوستدار کودک با بنیان های فکری- عملیاتی ای که بیان شد، این شهر باید مجموعه ای از حقوق را برای شهروندانش تامین کند. این حقوق در سلسله مراتب نیازها و به عنوان مجموعه حقوق شهروندان شهر دوستدار کودک بدین گونه بیان می شوند.
همان طور که از محتوای حقوق نه گانه شهروندی در شهرهای دوستدار کودک بر می آید، این حقوق، کودکان را در مفهوم گسترده در بر می گیرد و به فراخور افزایش توانایی ها طی گذر زمان برای کودک از زمان تولدت ۱۸ سالگی، زمینه های برآورد مطالبات، از رشد و بقا تا حمایت و مشارکت در نظر گرفته است. بدین ترتیب در انتهای راه، شهروندانی جوان و گذر کرده از سیر آموزش های محیطی- اجتماعی را به جامعه تحویل می دهد که افرادی می شوند مبادی آداب شهروندی، مشارکت جو در در تکوین عرصه های محیطی مرتبط با خود و موثر در شکل دهی به جامعه ای فعال، پویا و زیست پذیر (رفیعیان،۱۳۹۰).
دبیرخانه مرکزی شهر دوستدار کودک در فلورانس، چارچوب فعالیت های شهر دوستدار کودک را در سندی مشخص ساخت. در این سند چنین آمده است: اجرای پروژه های شهر دوستدار کودک می تواند توسط دولت های محلی کشورهای سراسر جهان با هدف، ارتقای سطح کیفی وکمی و بهبود زندگی تمام کودکان و به رسمیت شناخت حقوق آنها تحقق پذیرد. این پروژه می تواند با سیری از بالا به پایین با خواست حاکمان محلی منطقه، شهر و یا یک یا چند محله و با توافق بر مناسب سازی، بهسازی و یا احیای محدوده ای با تفکر شهر دوستدار کودک آغاز شود و با طی گام های تحقق پذیری، عملیاتی گردد و یا در روندی معکوس با درخواست تشکل های خودجوش محلی شروع و با همیاری مسئولان شهری ادامه یابد.علاوه بر این، برنامه شهر دوستدار کودک چارچوب راهنمای روندهایی را فراهم کرده است که شامل پیشنهادهایی است که شامل افزایش مشارکت کودکان، انجام ارزیابی های جهت آگاهی از میزان تاثیر برنامه ها بر کودکان و ایجاد مکانیسم هماهنگ حقوق کودکان است. اما پرداختن به گام های تحقق پذیری پروژه شهر دوستدار کودک، شناسایی حوزه های تشکیل دهنده و شروط لازم یا سنگ بنای حقوقی- تشکیلاتی برای تحقق و عینیت یافتن این ایده لازم است (یونیسف، ۲۰۰۴).
یونیسف به عنوان یک مرجع بر اجرای طرح شهر دوستدار کودک سراسر جهان در راستای نیازهای کودکان نظارت می کند و عمده ترین وظیفه اش ارتقاء و حفاظت از حقوق کودکان است تا اطمینان حاصل شود که در تمام مسائل و فرآیندهای تصمیم گیری نظر کودکان در نظر گرفته شده و حقوق آن ها پایمال نمی شود.
یونیسف همکاری با مقامات محلی و شهرداری ها را در کشورهای مختلف تقویت کرده و برای اطمینان پیشرفت کار از سازماهای غیر دولتی در این زمینه کمک می گیرد، تا رویکرد دوستدار کودک، از راه های مختلف در کشورها گسترش پیدا کند و خارج از چارچوب اهداف از پیش تعریف شده این طرح که منطبق بر کنوانیسون حقوق کودک است حرکت نکند.
عملیاتی کردن این تفکر و به مرحله اجرا رساندن آن از یک ایده در تفکرات و بیان های تئوریک به عینیتی کالبد یافته و مکان مند در یک اجتماع، به سه شرط امکان پذیر است. این شروط تحقق پذیری، به ترتیب ذیل بیان می شوند:
به معنای تشویق به درگیر شدن فعال کودکان در موضوعات اثرگذار بر زندگی آنهاست (همان، ۲۰۰۴). در این مرحله، شناسایی شیوه های شهرسازی مشارکتی و تامین سازو کارهای لازم برای فراهم آوردن و مهیا ساختن ورود کودکان و خانواده هایشان به این عرصه، برای بیان خواست ها و و مطالباتشان ضروری است. در این مسیر، نوعی مشارکت به معنای سهیم شدن مردم در تدوین پیشنهادها و سیاست ها مدنظر است. این امر، گویای فرایندی است که از طریق آن بهره وران (مردم، کودکان و مسئولان) کنترل خود را بر روند برنامه های توسعه و تصمیم ها و منابعی که مرتبط با برنامه است با هم تقسیم می کنند. مشارکت، علاوه بر تقویت ظرفیت های محلی و احساس مسئولیت و تعهد فردی به جوامع محلی از جمله کودکان و جوانان، نوعی نقش سرپرستی در رابطه با محیط محلی هم دارد و آنان درمی یابند که چگونه فعالیت یا عدم فعالیت شان در درازمدت بر کیفیت زیست محیطی تاثیر می گذارد. این رفتار جمعی آگاهانه و داوطلبانه که به قصد کسب منافع فردی و جمعی در هر عرصه ای می تواند شکل گیرد، خود، خواسته یا ناخواسته قسمتی از اهداف شهر دوستدار کودک را به همراه ایجاد لحظات مفرح برای کودکان درهرگروه سنی و آموزش با هم بودن و با هم کار کردن و شناسایی و آموزش شیوه ها و مجاری بیان نظرات، اجرایی می کند. مشرکت به عنوان یکی از شروط لازم برای عینیت یافتن شهر دوستدار کودک، نه تنها در شناسایی خواسته ها بلکه در مراحل بعدی همچون کنترل، پایش و نظارت های پس از اجرایی شدن پروژه نقش مهمی بازی می کند و مهم تر آنکه توسعه پایدار تنها می تواند از طریق مشارکت، تحقق یابد.
محیطهای دوستدار کودک میتوانند مستقیماً در سلامت کودکان نقش داشته باشند. مطالعهای که “کمیسیون کودکان و نوجوانان ولز” بر روی درک کودکان از سلامت انجام داده است سه موضوع اصلی را معرفی می کند که سلامت کودکان و برخی از شیوه های اثرگذاری محیط ساخته شده بر این موضوعات را تأئید می کند هر موضع اصلی و ابعاد آن در زیر ذکر شده است که خود، مبنای چارچوب شاخص های دوستدار کودک ارائه شده در این راهنما را شکل می دهند.
داشتن فعالیت یا توان انجام مستقل کار منجر به پارهای کنترلها و ظرفیتها برای اقدام مستقل در زندگی روزمره میگردد. محیط ساخته شده می تواند از طریق موارد زیر در تجربه کودکان از فعالیت سهیم باشد.
۱) فراهم کردن امکان دسترسی مستقل کودکان به طیف متنوعی از خدمات و فعالیتهای اجتماعی مناسب کودکان در تمامی سنین، تواناییها و پیشینه فرهنگی.
۲) ایجاد ظرفیتی برای کودکان برای سالم بودن و دستیابی به مهارت از طریق مشارکت فعال در محیط جامعه محلی.
داشتن احساس ایمنی و امنیت برای مشارکت کامل در زندگی و انجام چیزهایی که کودکان و نوجوانان نیاز به انجام ها دارند محیط ساخته شده می تواند در تجربه ایمنی و امنیت کودکان از طریق زیر نقش داشته باشد.
۱) امنتر کردن اماکن عمومی جامعه برای کودکان.
۲) افزایش توانایی کودکان در احساس امننیت و ارتباط با جامعه.
داشتن احساس مثبت از خود احساس اینکه شما فرد خوبی هستید و توسط اطافیانتان اینچنین شناخته می شوید. محیط ساخته شده می تواند در تجربه کودکان از داشتن احساس مثبت از خود به روش های ریز نقش داشته باشد.
۱) ایجاد فضاهایی که برای کودکان احساس شادی، استقبال و پشتیبانی به همراه دارند.
۲) افزایش فرصتهایی برای کودکان برای دستیابی به فضاهای سبز و مناطق طبیعی برای لذت و ترمیم عاطفی (همان، ۱۳۹۰).
روانپزشکی فوریت ها فوق تخصصی از روانپزشکی عمومی شده است که مهارت های خاص در مدارا با موقعیت هایی را که برای مدارا با آنها مداخله درمانی فوری لازم است، ایجاب می کند. به دلایل مختلف مثل عیار فزاینده خشونت، افزایش بیشتر نقش بیماری جسمی در ایجاد تغییر در وضعیت روانی، و فراگیری الکلیسم و سایر اختلالات سوء مصرف مواد تعداد بیماران فوری رو به افزایش است.
دیدگاه وسیع روانپزشکی فوریت ها فراتر از کار روانپزشکی عمومی رفته و مسائل خاصی نظیر سوء مصرف مواد، همسر آزاری و کودک آزاری، خشونت به شکل خودکشی و دیگرکشی، تجاوز به عنف، برخی مسائل اجتماعی نظیر بی خانمانی، سالمندی، کارائی و کفایت و سندرم نقص ایمنی اکتسابی (AIDS) را در بر می گیرد. روانپزشک فوریت ها باید در مسائل پزشکی قانونی و مراقبت مباشرتی روز آمد باشد.
فوریتهای درمانی:
اکثر ارزیابی های روانپزشکی فوری توسط افراد غیر روانپزشک در مراکز فوریت های عمومی صورت می گیرد، اما خدمات روان پزشکی اختصاصی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. بدون توجه به نوع موقعیت، باید جو امنیت و ایمنی غالب باشد. تعداد کافی کارکنان از جمله روانپزشک، پرستار، کمک پرستار و مددکار اجتماعی باید در تمام اوقات حاضر باشند. مسئولیت های خاص، نظیر استفاده از مهار فیزیکی، باید به وضوح تعریف شده و توسط کل تیم مورد استفاده قرار بگیرد. وجود روابط روشن و طرح کلی قدرت اهمیت اساسی دارد. سازماندهی کادر به صورت تیم های چند منظوره مطلوب است.
دسترسی فوری به مرکز فوریتهای طبی و خدمات تشخیصی مناسب اهمیت اساسی دارد چون یک سوم اختلالات طبی خود را با تظاهرات روانپزشکی نشان می دهند. طیف کامل گزینه های پسیکوفارماکولوژیک باید برای روانپزشک فراهم باشد.
خشونت در مرکز خدمات فوریت را نمی توان نادیده گرفت یا تحمل کرد. ظوابط رفتاری مورد انتظار از کارکنان و بیماران باید اعلام شده و قبل از رسیدن بیمار به مرکز فوریت روشن باشد. ایمنی به بهترین وجه به صورت یک مساله بالینی توسط کادر بالینی تامین میشود و کارکنان مجری قانون اند. در صورت امکان بیماران تحریکی و تهدید کننده باید از بیماران آرام تفکیک شوند. اطاق جداسازی و مهار فیزیکی برای اینکه مورد نظارت دقیق باشد باید نردیک به ایستگاه پرستاری باشد. همه کارکنان باید واقف باشند که بیماران تحت شرایط جسمی و هیجانی ناراحت کننده شکننده هستند و انتظارات و تخیلات مختلف غالباّ غیر واقع گرایانه، بر پاسخ های آنها به درمان تأثیر می گذارند (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۱۵۴).