1-2- بیان مسأله
هر کسی شخصیتی دارد، شخصیت شما به تعیین محدودیتهای موفقیت، خوشی و خرسندی در زندگی شما کمک میکند. ما دربارهی شخصیت صحبت میکنیم و اگر بگوییم که شخصیت شما یکی از مهمترین موهبتهای شماست، گزافه گویی نکردهایم. تمام چیزهایی که انتظار دارید به دست آورید، خواه همسر یا والد خوبی باشید و حتی حالت سلامت عمومی شما میتواند تحت تأثیر شخصیت شما و شخصیت افرادی که با آنها تعامل دارید قرار گیرد(شولتز، 2005؛ ترجمه: سید محمدی، 1388).بی تردید میتوان گفت یکی از رایج ترین مفاهیم روان شناسی در میان همگان شخصیت است. چنانکه با اندکی توجه در صحبتهای روزمره متوجه فراوانی کاربرد این مفهوم میشویم. کاربردهایی که براساس معانی و تعابیر مختلف، گاهی دلالت بر صفات و ویژگیهای بارز افراد، اعم از مثبت معمولی و منفی مینمایند و گاهی نشاندهنده مقام و مهارتهای اجتماعی هستند که نظریه پردازان درباره چگونگی تشکیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند(جمالفر، 1373ص121).
روان شناسی شخصیت حوزه بسیار گستردهای است، زیرا شخصیت، خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبههای گوناگون. برای شناخت شخصیت انسان، از دیر باز کوششهای فراوانی به عمل آمده که برخی از آنها غیر علمی، خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.(شولتز و شولتز، 2005؛ ترجمه: سید محمدی، 1388).شناخت شخصیت، ویژگیها، چگونگی شکلگیری شخصیت، عوامل موثر در ایجاد شخصیت و مسائلی از این قبیل، از یک جنبه، ارضا حس کنجکاوی، و میل به حقیقت جویی را در انسان دنبال میکند، زیرا این شناخت نوعی خود شناسی است. از سوی دیگر این شناخت و اطلاعات به شخص امکان میدهد که در ارتباط متقابل با دیگران موضعگیریهای مناسب و آگاهانه داشته باشد. مطالعه شخصیت هم از جنبههای ارضای حس کنجکاوی و هم از نظر روابط اجتماعی دارای اهمیت است. به عبارت دیگر شخصیت شیوههای احساسات، افکار و اعمال افراد در طول زندگیشان را دربر میگیرد(چاوز-ایکل[12]، 2007).
در سالهای اخیر با توسعهی روشهای پیچیدهی آماری، رویکرد صفت بر مطالعات حوزهی شخصیت تسلط پیدا کرده است. یکی از اولین نظریههای صفت، نظریهی آیزنگ[13] است که شخصیت را متشکل از سه بعد برونگرایی[14] – درونگرایی[15]، نوروزگرایی[16] – پایداری هیجانی[17] و پسیکوزگرایی[18] – کنترل تکانه[19] در نظر گرفت. بعدها کتل[20] با بهرهمندی از روش تحلیل عاملی، شانزده عامل را برای شخصیت مطرح کرد. و کاستا و مک کری[21](1989). شخصیت را متشکل از پنج عامل اصل نوروزگرایی، برونگرایی، تجربهپذیری[22]، سازگاری[23] و مسئولیتپذیری[24] عنوان کردند(حق شناس، 1385).
پس به طور کلی شخصیت در روانشناسی به مجموعه ویژگیهای جسمی و روانی، و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر شخصیتها متمایز میکند اطلاق میشود(کریمی، 1375). اما باید توجه داشت که انسانها در عین آنکه موجوداتی عقلانی هستند، خصایل هیجانی نیز دارند که این ویژگی، آنها را به موجودی هیجانی تبدیل کرده است. سالها در فرهنگهای مختلف به واسطهی سنتها و قواعد مرسوم، عمل کردن بر اساس هیجانها مذموم شمرده میشد. زیرا در بعضی از فرهنگها این باور وجود داشت که هیجان منشأ خشونت و مختص حیوانات است و این ویژگی با فرآیندهای عالی تفکر همچون هوش و خلاقیت در تضاد میباشد. اما امروزه روانشناسان با طرح مفهوم هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی سعی داشتهاند این موضوع را روشن کنند که این دو مقوله یعنی هوش و هیجان و یا خلاقیت و هیجان در تقابل با یکدیگر نیستند(آوریل، 2007، به نقل از ایوچوبک[25]، 2007).
برخی از متخصصان، هوش را توانایی حل مساله میدانند. عدهای دیگر، آن را توانایی انطباق و یادگیری بر اساس تجارب روزمره میدانند. عدهای نیز معتقدند، در تعریف هوش فقط به جنبههای شناختی توجه شده است و سایر ابعاد هوش مثل خلاقیت و هوش عملی و میان فردی نادیده گرفته شده است(سانتراک، 1385).
هوش را توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آنها به گونهای که موجب تعالی و رشد عقلی و عاطفی گردد تعریف کردهاند(گلدمن، 1380).
بنابراین توسعه و رشد هوش و خلاقیت یک عنصر کلیدی در یادگیری و تدریس محسوب میشود و اگر دانشآموزان بتوانند این ویژگی را کسب کنند، اولین گام را در جهت کنترل و هدایت هیجانهای خودشان برداشته و میتوانند موانع تضعیف کننده عملکرد را از بین بردارند(آقایار، شریفی و درآمدی، 1385).
بعضی مطالعات به توصیف ویژگیهای شخصیتی[26] اختصاص داده شدهاند که البته نتایج آنها بسیار ضد و نقیضاند. مثلاٌ در بسیاری از تحقیقات به رابطهی قوی درونگرایی و خلاقیت اشاره شده است(رودس[27]، 1990). از طرفی در برخی از تحقیقات، درونگرایی، به عنوان ویژگی مهم شخصیت خلاق معرفی شده است(مانند دلانس[28] و گایر[29]، 1970: بارون[30] و هارینگتون[31]، 1980؛ به نقل از آیزنگ، 1994).به نظر میرسد شخصیت افراد میتواند پیش بینی کننده هوش و خلاقیت آنها باشد. از نظر گلمن شخصیت افراد ترکیب درستی از عقل و دل است، اما به لحاظ فرهنگی آموختهایم که به هیجانات خودمان همانند هیجاناتی که اطلاعات درست ذهن را تعریف میکند اعتماد نکنیم. حتی گاهی واژه هیجان، بیانگر یک شخصیت ضعیف است و به کسی اطلاق میشود که قادر به کنترل خویش نبوده یا حتی رفتاری کودکانه یا ابلهانه دارد(آقایار و شریفی درآمدی، 1384). مرور پژوهشهای انجام شده، متناسب با این مبانی نظری در پیوند ویژگیهای شخصیت و پیشرفت تحصیلی با هوش به درک بهتر کمک میکند. لذا اهمیت تأثیر پیشرفت تحصیلی در سلامت شخصیت دانشآموزان به حدی است که برخی از متخصصان آن را حداقل تا نیمه دوم دوره نوجوانی معیار اساسی برای تشخیص عملکرد سالم دانستهاند(سیف، ۱۳۶۳).
مطالعات نشان دادهاند که شیوهی افراد برای ابراز تواناییهای شناختی از جمله هوش و خلاقیت به شخصیت آنها بستگی دارد(اتکینسون، 1996؛ ترجمه: براهنی، 1383).
سایت های دیگر :