برخی نویسندگان ناباروری را معادل مرگ فرزند یا همسر دانستهاند(کدم[80] و همکاران،1990؛ اسکارف[81] و ونشل[82]،2000) و به عنوان یک بحران زندگی فشار هیجانیاش برابر با وقایع آسیبزای زندگی است (جینگ و همکاران، 2014). تحقیقات متعدد نشان میدهد که فرآیندهای درمان ناباروری موجب ایجاد سطح بالایی از تنش روانی و استرس در زنان نابارور میگردد(اندرهیم[83] و همکاران، 2005).
تجربه ناباروری منجر به حس از دستدادن[84] میشود که این حس برای زوج محسوس و یا نامحسوس است. محسوس مانند شکست در فرآیند پزشکی و سقط جنین و نامحسوس مانند احساس نامطمئن از نتایج(دیاموند[85] و همکاران،1999). همانطور که با هر از دست دادن غصهدار میشویم، عزاداری برای کودک متولد نشده پیچیده است. تا از دستدادن واقعی نباشد کسی نمیتواند سوگواری کند. بنابراین بسیاری از این زوجها در برزخ هستند و از دست دادن مبهم یکی از زیانهای استرسزایی است که زوج میتواند تجربه کند(باس[86]،1999). ممکن است زوجهای نابارور در کل از نظر سلامتی روانی نرمال باشتند ولی چندین مطالعه نشان داده است که مقابله با ناباروری با افزایش قابل توجه سطوح علائم روانی چون پریشانی، افسردگی و اضطراب همراه است (جینگ و همکاران، 2014).یکی از مواردی که در بین زوجهای نابارور بسیار تحقیق و بررسی شده است، افسردگی است(دنیلوک و ترنچ[87]،2007؛دیاموند[88] و همکاران،1999؛ کرایج[89]، گارنفاسکی [90]و ولیتاسترا[91]، 2008؛ لیکریدو[92]، گرونتی، دلتسیدو، لوترلدیس و وسلاماتزیس[93]2009؛ نوربلا [94]و همکاران،2008؛ مککیلان، گریل،وایت و جکوب[95]، 2003؛ شهید[96]،2009؛ اسپکتور[97]،2004 ؛ توزندهجانی و همکاران،1393؛ طلائی و همکاران، 1393). شهید در تحقیقی نشان داد که نرخ افسردگی در خانمهای نابارور دو برابر بیشتر از خانمهای بارور است. اخیرا در تحقیقی نوربلا[98]و همکاران(2009) روی یک نمونه ایرانی انجام دادند، متوجه اختلالات روانپزشکی، اللخصوص افسردگی، حساسیت بینفردی و افکار پارانویید شدند که این خانمها دوبرابر بیشتر از خانمهای نابارور دارند. در تحقیقی که در سال 1991 توسط برگ و ویلسون [99]انجام شد، نشان داد که افسردگی و حساسیت بینفردی همراه با نشانههای سایکوتیک در جمعیت خانمهای نابارور بطور قابل ملاحظهای بیشتر از جمعیت خانمهای بارور بود.
افسردگی در بین خانمهای تحت درمان باروری هستند، ممکن است بر اثر انباشته شدن ناامیدیها و استرسهایی باشد که از یک سری شکستهای درمان بوجود آمده است(دیاموند[100] و همکاران، 1999). ناراحتی، خشم، ناامیدی و ناکامی حاصله از شکست در درمان، ممکن است منجر به افسردگی و سایر اختلالات روانشناختی شود چراکه زمانی برای ناراحتی و غصهخوردن در بین دورههای درمان باروری که زمانبر هست وجود ندارد و در حین این فرایند افزایش سن نیز اتفاق میافتد که این امر روی خوب بودن[101] روانشناختی هم اثر خواهد گذاشت(برنادت[102]،2010).
سایت های دیگر :