در تحقیقات مختلف گزارش شده بعضی كاربران اینترنت الگوی مصرفی خاصی دارند كه باعث شده در زندگی عادی آنان اختلالاتی بوجود آید بطوریكه گزارشهای زیادی در زمینه پیامدهای سوء استفاده از اینترنت در روابط خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد وجود دارد. تعابیر مختلفی برای این نوع مصرف از سوی دانشمندان پیشنهاد شده كه رایج ترین آن، اصطلاح”اختلال اعتیاد به اینترنت”(Internet addiction Disorder) است (3) كه در DSM-IV-TR در گروه اختلال كنترل تكانه كه به گونه ای دیگر مشخص نشده است (NOS = Non Other wise Specified)، قرار میگیرد. (4)
با وجود اینكه فرضیات فراوانی درباره ماهیت اثرت اینترنت بر سلامت روان مردم وجود دارد، اما تحقیقات كمیدرباره این ارتباط انجام شده است. و به علت ناشناخته بودن آن در محافل علمی، این اثرات معمولا از دید متخصصان پوشیده می ماند. (5)
این تحقیقات تا كنون ارتباط بین اعتیاد به اینترنت با اضطراب اجتماعی، منزوی بودن(Loytsker,Aiello، 1997 )(6) افسردگی (Rodgers,Young، 1998) (2)، (Orazack، 1999 )(7)، رفتار جنسی تكانهای (Cooper و همكاران) (2) و.. . را نشان دادهاند.
با توجه به رشد سریع اینترنت در ایران و اهمیت سلامت روان در كاربران اینترنت و تحقیقات محدود در این زمینه، بر آن شدیم این پژوهش را با هدف بررسی ارتباط بین اعتیاد به اینترنت و سلامت روان انجام دهیم.
سلامت روان:
سلامت و بیماری:
سلامت و بیماری مفاهیمیدارای همپوشانی هستند كه در طیفی گسترده قرار دارند. یك طرف طیف را سلامت وضع جسمی، روانی و اجتماعی مطلوب، تشكیل میدهد كه در طول زمان، متغیر است. طرف دیگر، طیف بیماری قرار دارد كه با علائم بیماری وناتوانی توام است. در طول تاریخ بویژه در قرن بیستم، در مقایسه با گذشته الگوی بیماری تغییر كرده است. نظریه های مربوط به جسم، روندهای بیماری و وضع روانی، از هزاران سال پیش به بعد تغییر یافته است. زمانی مردم معتقد بودند كه بیماری بوسیله ارواح خبیثه وعوامل مشابه بوجود می آیند. در بین سالهای 500 تا 300 پیش از میلاد مسیح، فلاسفه یونانی نخستین نظریه را درباره سلامت و بیماری ارائه دادند. آنان سعی كردند توضیح دهند كه بیماری چگونه بوجود می آید و اظهار كردند كه جسم و روان موجودیتی جداگانه دارند. در دوران قرون وسطی، كلیسا بر نظریه های بیماری، تاثیری وافر گذاشت و مصرا بر این عقیده بودند كه دلایلی جادویی درباره بیماری وجود دارد. فلاسفه و دانشمندان، از قرن هفتم تا بیستم، زیر بنای الگوی زیستی-پزشكی را در بیان مفهوم سلامت و بیماری، پایه ریزی كردند.
الگوی زیستی- پزشكی بسیار مفید بوده است و پژوهشگران توانستند به پیشرفتهای زیادی در اغلب بیماریهای عفونی نائل آیند. اما اغلب پژوهشگران امروزه به این نتیجه رسیدهاند كه جنبه های فردی بیماران، سوابق، روابط اجتماعی، شیوه زندگی، شخصیت و فرایندهای روانی آنان باید در بیان مفهوم سلامت و بیماری در نظر گرفته شود. در نتیجه، الگوی زیستی-روانی-اجتماعی به عنوان پیشرفته ترین نظریه، مورد قبول واقع شده است. در این الگوی جدید، سیستمهای زیستی، روان شناختی و اجتماعی همواره بر یكدیگر تاثیر میگذارند و هر یك در دیگری تغییراتی ایجاد میكند. دیدگاه فراخنای زندگی نیز با در نظر گرفتن تاثیر رشد در سلامت و بیماری، بعد مهم دیگری به این
الگو افزوده است.
دورنمای پیشگیری از بیماریها:
بنا به گفته متخصصین بهداشت عمومی، اگر چه علم و فنآوری در درمان بیماریها نقش عمدهای داشتهاند، پیشرفتهای اساسی در بهداشت نه از راه تشخیص ودرمان، بلكه از راه پیشگیری از بیماریها و ارتقاء سلامت بدست آمدهاند. پیشگیری از بیماریها در سه سطح تعریف میشود:
1-پیشگیری اولیه: شامل اقداماتی است كه به منظور پرهیز از بیماری یا جراحت انجام میگیرد. دو روش نوید بخش برای پیشگیری اولیه وجود دارد. یكی درگیر كردن متخصصان حرفه پزشكی و پیرا پزشكی در آموزش ارتقای سلامت به بیماران(Levin و همكاران، 1992؛Radecki، Branton، 1992) و دوم استفاده از پرسشنامه هایی كه در تشخیص عوامل خطرزا و رفتارهای غیر بهداشتی كه نیاز به اصلاح دارد، به بیماران كمك میكند(Wise، 1986)
2-پیشگیری ثانویه: شامل اقداماتی است كه به منظور تشخیص و درمان بیماری یا جراحت در مراحل اولیه انجام میشود. به عنوان مثال معاینات پزشكی سالیانه.
3-پیشگیری ثالث: جراحات شدید یا بیماریهای پیشرفته، معمولا به آسیبهای برگشت ناپذیر یا دائم منجر میشود. پیشگیری ثالث شامل اقداماتی است كه سبب كند شدن یا مهار آسیب میگردد، از معلولیت جلوگیری میكند و موجب توانبخشی بیمار میشوند.