جغرافیایی و منطقهای بعضا عرف و عادت شناخته شدهای مرسوم و معمول بوده که غیبت این عرف و عادت زمانی ظاهر و متجلی میگردیده که عامل خارجی ایجاب میکند تا کشاورز و زارع از انتقال در زمین و مزرعه تصرفی چشم پوشیده و از آن خارج شود عرف و عادت مذکور هر چند در زمانها و مکانهای مختلف به عناوین مختلف از قبیل حق جور، حق طنابی، حق آب و گل، دسترنج رعیتی، حقوق زارعانه، حق عمل و … خوانده میشده ولی در ماهیت معانی یکسانی داشته است. با عنایت به اینکه جهت حل مسائل بین مالک و زارع مجموعه مدونی از منابع فقهی و حقوقی موجود نبوده تا در صورت سکوت قانونی به اصل 167 قانون اساسی رجوع شود این کار پژوهشی، کنکاشی است در این زمینه تا با فراهم آوردن مجموعه مورد نظر برای دستیابی به پاسخ مورد نظر و حل دعوای مربوطه راه جدیدی فراسوی محاکم کشور گشوده گردد(بشیری،1392، حقوق کاربردی نسق، حق زارعانه، حق ریشه، کارافه، اراضی و املاک و باغات و رویه قضایی آنها).
یکی از تاسیسات حقوقی که در خطه مازندران به چشم می خورد و در سایر نقاط ایران متداول نیست تاسیس حقوقی به نام «کارافه» است که آن را «تبرتراشی» یا «دستارمی» نیز گویند. قضاتی که برای اولین
بار به ماموریت و خدمت در مازندران منصوب می شوند در همان روزهای نخستین خدمت خود با این واژه تازه مواجه می گردند[1] ولی چون در کتابها و درسهای دانشکده ی حقوق چیزی راجع به این عنوان نخوانده و نشنیدهاند تا مدتی با این تاسیس جدید بیگانهاند تا این که کمکم با کسب اطلاع از همکاران خود نسبت به آن آشنا میکردند.
برای دانستن مفهوم واقعی کارافه ناگزیر از ذکر مقدمه کوتاهی درباره وضع طبیعی مازندران هستم در تمام قسمت های ایران هرجا که مقداری درخت و گل و گیاه و مقداری آب با هم گرد آمده باشد آبادی می گویند و اما در مازندران که تقریبا تمام آن مسطور از جنگلهای خودرو و مراتع و سبزهزارهاست آبادی برعکس به نقطهای گفته می شود که درختهای آن را بریده و زمین را از خار و خاشاک و گل و گیاه پاک نموده و برای زراعت و کشاورزی آماده کرده باشند و سایر قسمتها همچنان در زیر درختان انبوه جنگلها و مرداب و مراتع و باطلاقها باقیمانده، خراب و بائر می گویند[2]. زمینی که در اثر قطع درختان جنگلی برای زراعت اماده میشود،بر حسب عرف و عادت در تصرف کسی قرار میگرد که درختان را قطع کرده است و حقی که بدین گونه ایجاد میشود به ((حق تبر تراشی)) معروف است.
زمینهای دایر و آباد از قدیم در مازندران محدود و منحصر به آن مناطقی بوده است که درختان آنرا تراشیده و خار و خاشاک آنرا روییده و باصطلاح آباد کردهاند و اما در سی سال اخیر در اثر عواملی که اهم آنها به شرح زیر است نسقهای زراعتی موجود تکافو نکرده و کشاورزی مازندران ناچار به وسعت کشتزارهای خود افزودهاند عوامل مذکور عبارتند از مبارزه ی پیگیر با بیماری