وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه بررسی نقش تعدیل کنندگی منبع کنترل در رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده

تعمق اندیشمندانه بیشتر برای تحلیل و تعیین محتوای فعالیت می­باشد. همچنین، تفکر انتقادی ارزشیابی یا بررسی صحت مسائل متنوعی است که فرد را در تصمیم­گیری راهنمایی می­کند. به طور خلاصه، تفکر انتقادی نوعی تفکر منطقی و معقول است که بر تصمیم­گیری در مورد آنچه باور داریم یا انجام می­دهیم، تأثیر می­گذارد (نوریس و انیس[17]، 1989). افراد با توانایی تفکرانتقادی دارای ویژگی شخصیتی و روش خاصی می باشند. فاسیونه (1995) معتقد است که این دسته از افراد معمولاً تصمیمات خود را به تأخیر می اندازند تا به بررسی عقاید و تفکرات خود بپردازند و علاوه بر درک این عقاید، تمایل دارند دلیل آن را نیز بدانند. آنان بیشتر سعی دارند به بررسی نقاط مثبت و منفی عقاید دیگران توجه کنند تا اینکه آنها را زود کنار بگذارند. برای این دسته از افراد اتخاذ تصمیمات هوشمندانه مهمتر از بحث کردن است. شواهد تجربی در ارتباط با تفکر انتقادی حاکی از وجود دو عامل مهارت[18] و گرایش[19] است (تابو[20]،1997). در بعد مهارتی، فرآیند شناختی دخیل است. مهارت­های تفکر انتقادی شامل استنباط، تشخیص پیش فرض­ها، استنتاج، تعبیر و تفسیر و ارزشیابی هستند.(اسلامی، شکرآبی، بهبهانی و جمشیدی،2004). اما گرایش به تفکر انتقادی چیست؟ گرایش به تفکرانتقادی انگیزشی درونی و تمایلی عادت گونه است که فرد را به استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی خود بر می­انگیزد و بدون آن، فرد تمایلی به کاربرد مهارت­های تفکر انتقادی خویش ندارد (فاسیونه،2011). تأکید متخصصان بر اهمیت گرایش به تفکرانتقادی، باعث شده است که آنها به شناسایی انواع این گرایش بپردازند. برای مثال، انیس (1987) دوازده گرایش، فاسیونه و همکارانش (1994، 1992) هفت گرایش، هالپرن (2003) شش گرایش، و پرکینز و ریکتس[21](2003) سه گرایش را برای متفکر نقاد فهرست می کنند.ریکتس(2003) اذعان می­دارد گرایش به تفکر انتقادی شامل ابتکار[22]، بلوغ شناختی[23] و درگیری ذهنی[24] است. منظور از ابتکار تمایل فرد به کنجکاوی­های هوشمندانه و خلاقانه برای کشف واقعیت­های جدید است. بلوغ شناختی به این معنا است که فرد تا چه اندازه به پیچیدگی­های مسائل واقعی واقف است و با توجه شناختی که نسبت به دانش خود و دیگران دارد، تا چه میزان قادر به پذیرش دیدگاه دیگران است. درگیری ذهنی، آمادگی فرد برای استدلال و پیش­بینی موقعیت­های نیازمند استدلال و اطمینان به توانایی خود در زمینه استدلال است. عوامل زیادی در شکل­گیری مؤلفه­های گرایش به تفکر انتقادی نقش دارند. به نظر می­رسد که یکی از این عوامل خانواده باشد. در این تحقیق، الگوهای ارتباطی خانواده به عنوان یکی از عوامل محیطی پیش­آیند مؤثر بر گرایش به تفکر انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. خانواده نقش اصلی در رشد و پرورش فرزندان خود را دارد و پایه­های رشد روانی فرزندان در سال­های نخستین کودکی پایه­ریزی می­گردد. زیرا، گرمی و محبت موجود در محیط خانواده، در تقویت حس اعتماد به نفس و پرورش قوای مثبت و سازنده کودکان و نوجوانان بسیار حائز اهمیت است و می­تواند آنها را به صورت فردی سالم، خلاق و متکی به نفس و منطقی پرورش دهد. طرد کردن و تندی، زور، فشار و پایمال کردن حق فرزند به هیچ وجه نمی­تواند روحیه سالم را در  او بوجود آورد (شریعمتداری، 1375).
الگوهای ارتباطی خانواده یکی از مسائلی است که به دلیل اهمیت و تأثیرات آن به خوبی مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان قرار گرفته و رابطه­ی آن با بسیاری ویژگی­های انسانی مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. شیوه­ی برخورد و نوع ارتباطی که اعضای خانواده با همدیگر دارند متفاوت است. لذا تأثیرات آن در سایر رفتارها نیز می­تواند مختلف باشد. محققان سعی کرده­اند الگوهای ارتباطات خانوادگی را بشناسند و طبقه­بندی کنند (فیتزپاتریک و ریچی[25]،1994؛ مک لئود و چفی، 1972؛ به نقل از کوئرنر[26] و فیتزپاتریک، a2002؛ ریچی و فیتزپاتریک، 1990؛ به نقل از فیتزپاتریک، 2004). دو بعـد زیربنایی جهت­ گیـری گفت و شنود[27] و جهت­گیری همنوایی[28] را در الگـوهای ارتباطات خانوادگی شناسایی کرده اند. جهت­گیری گفت و شنود را میزانی که خانواده ها شرایطی را فراهم می­آورند که در آن همه اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادانه و راحت در تعامل و بحث و تبادل نظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شوند، تعریف کرده­اند (کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997). جهت گیری همنوایی نیز عبارت است از میزانی که خانواده ها شرایط همسان بودن نگرش­ها، ارزش­ها و عقاید را مورد تأکید قرار می­دهند(کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997).
در جهت­گیری گفت و شنود فرزندان تشویق می شوند تا در مورد مسایل مختلف فکر و بحث کنند و همچنین قدرت تحلیل گری و قدرت استدلال فرزندان داشته باشند (قدومی، 1392؛ به نقل از کورش نیا و لطیفیان،1390). جهت­گیری همنوایی بین اعضا به اجتناب از تعارض و مجادله اشاره دارد
(کوئرنر و فیتزپاتریک، 1997). این در حالی است که تفکر انتقادی نوعی تفکر منطقی و مستدل است که در تصمیم­گیری در مورد قبول باورها دخالت دارد (انیس، 2011). با توجه به این تعریف طبیعی است که گرایش به تفکرانتقادی در فرزندان خانواده های با گفت و شنود بالا بیشتر باشد چرا که چنین خانواده­هایی دامنه وسیعی از موضوعات را مورد تبادل نظر قرار می­دهند و با همفکری هم تصمیمات مربوط به خانواده را اتخاذ می­کنند (فیتزپاتریک، 2004؛ کوئرنر و فیتزپاتریک، 2002). بامریند[29] (1996؛ به نقل از رحیمی،1391) بر این باور است که والدین در خانواده­های با گفت و شنود بالا فرزندانی با قدرت حل مسأله و توانایی مدیریت و رهبری بالا تربیت می­کنند. چرا که ارتباطات باز و گسترده موجود در بین اعضای خانواده و مشارکت فرزندان در ایجاد قوانین خانواده، منجر به پرورش جستجوگری، استقلال، احساس مسئولیت و بلوغ فکری فرزندان می­شود (بامریند، 1971؛ 1972؛ دارلینگ، لمبورن، استینبرگ، دورن بوش[30]، 1992). این در حالی است که خانواده­های با جهت­گیری همنوایی علاقه کمتری به افشای احساسات و جستجو و حمایت اجتماعی در فرآیندهای چالش انگیز دارند. بر این اساس می­توان انتظار داشت که ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده در میزان گرایش به تفکرانتقادی فرزندان برای تولید ایده های نو و مناسب در حل مسایل فردی و اجتماعی نقش داشته باشند.

یکی از ویژگی­های شخصیتی که با ابعاد گرایش به تفکر انتقادی و ابعادی الگوهای ارتباط خانواده ارتباط دارد، اعتقاد افراد درباره توانایی کنترل بر پیامدهای­ زندگی­شان یا همان منبع کنترل 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه بررسی نقش برخی از پیشایند­ها و پیامد­های مهم انگیزشی، شخصیتی و اجتماعی بر اضطراب آمار دانشجویان

اضطراب نشان می‌دهد که انگیزش درونی دارای یک رابطه مثبت با شاخص سلامت مانند اعتمادبه‌نفس، آرامش، مسئولیت، خلاقیت و خود شکوفایی درحالی‌که انگیزه بیرونی دانشگاهی یک رابطه مثبت با شاخص رفتارهای ناسازگار مانند ترک، اضطراب، سوءمصرف الکل و بی‌تفاوتی نسبت به مسئولیت دارد (دسی[54] و رایان[55]، ۲۰۰۰). در همین راستا پژوهش لواسانی، ویسانی و شریعتی (۲۰۱۴) نشان داد، تمامی ابعاد انگیزه تحصیلی اضطراب آمار را تحت تأثیر قرار می­دهد و اهداف پیشرفت از طریق انگیزه تحصیلی است که به‌عنوان یک عامل انگیزشی اضطراب آمار را تحت تأثیر قرار می­دهد.
      باوجود پژوهش­های بسیاری که درزمینه‌ی سوابق غیر موقعیتی اضطراب آمار صورت گرفته است، اطلاع اندکی در مورد صفات شخصیتی دانشجویانی که سطوح بالایی از اضطراب آمار را تجربه می­کنند، وجود دارد (چوو و دیلون، ۲۰۱۴). ویژگی­های شخصیتی دانشجویان دارای نگرش مثبت نسبت به آمار در مقایسه با دانشجویان با نگرش منفی نسبت به آمار چگونه است؟ آیا دسته­بندی که مشخصات مختلف جمعیتی (دموگرافیک) دانشجویان را ارائه می­دهد؛ وجود دارد؟
     درواقع پژوهش حاضر در پی آن است که به این سؤال پاسخ دهد، از میان عوامل غیر موقعیتی، موقعیتی و محیطی کدام عامل بیشتر در پیش­بینی و تبیین اضطراب آمار دانشجویان روان­شناسی تأثیرگذار است؛ و نقش هرکدام از عوامل انگیزشی (انگیزه تحصیلی، اهداف پیشرفت، انتظار موفقیت) شناختی (سازمان‌دهی، مرور، فراشناخت) شخصیتی (ویژگی­های شخصیتی)، حمایت اجتماعی و نیاز­های روان­شناختی به‌عنوان عوامل غیر موقعیتی و محیطی در تبیین اضطراب آمار چگونه است. مثلا این‌که چگونه اهداف پیشرفت تحصیلی بر اضطراب آمار تأثیر می‌گذارد؟
     کدام‌یک از اهداف عملکردی، اجتنابی و یا تبحری بر میزان اضطراب آمار نقش دارد؟ و یا نگرش نسبت به آمار و مفاهیم مرتبط به آن در دانشجویان روانشناسی چگونه است؟ آیا این نگرش بر میزان اضطراب آمار تأثیرگذار است؟ و این‌که این متغیرها می‌توانند پیش‌بینی کننده‌ی قوی برای اضطراب آمار دانشجویان باشند؟ و آیا رابطه‌ای بین ویژگی‌های شخصیتی دانشجویان رشته‌ی روانشناسی و اضطراب آمار وجود دارد؟ آیا تفاوتی بین اضطراب آمار دانشجویان دختر و پسر وجود دارد؟ آیا بین نیازهای روان‌شناختی (شایستگی، ارتباط، خودمختاری) و اضطراب آمار رابطه‌ای وجود دارد؟ آیا میزان حمایت عاطفی که دانشجویان از اطرافیان خود دریافت می­کنند، می‌تواند پیش­بینی­کننده میزان اضطراب آمار دانشجویان باشد؟ درواقع هدف پژوهش حاضر، شناسایی پیشایندهای اضطراب آمار و یافتن راهبردهایی برای کاهش آن است. علاوه بر این پژوهش حاضر به دنبال بررسی پیامد­های اضطراب آمار بر انگیزش (خودکارآمدی تحصیلی، ارزش تکلیف) و شناخت (سطح پردازش) است، تا علاوه بر آنکه بر آگاهی دانش‌آموختگان از ماهیت و علل اضطراب آمار افزوده شود، با آگاهی بر پیامد­های اضطراب آمار، راهکارها و پیشنهاد‌هایی جهت کاهش اضطراب آمار دانشجویان روانشناسی از سوی پژوهش­گران علاقه­مند ارائه شود.شکل  1-1- مدل پیشنهادی پژوهش حاضر

1-3- اهمیت و ضرورت مسئله:
     اضطراب امتحان شرایطی را برای دانشجویان ایجاد می‌کند که کسانی که به آن دچار می‌شوند قادر به یادآوری مطالب یاد گرفته‌شده نیستند. ازجمله اضطراب‌های امتحان، اضطراب آمار است که به نظر می‌رسد دانشجویان در داخل کشور در رشته‌ی روانشناسی و علوم تربیتی از آن رنج‌برده و امتحان آمار توصیفی، استنباطی و روش تحقیق که اصطلاحات و مفاهیم آماری در آن فراوان یافت می‌شود منبع استرس و اضطراب فراوانی برای دانشجویان باشد. اثرات منفی اضطراب آمار به‌خوبی مستند شده است و مجموعه­ای از تحقیقات درزمینه‌ی رابطه منفی بین اضطراب آمار و پیشرفت آمار صورت گرفته است (بل[56]، ۲۰۰۱؛ اونوگبازی و سیمن، ۱۹۹۵؛ اونوگبازی، ۱۹۹۵، ۲۰۰۳؛ ترمبلی[57]، گاردنر[58] و هیپل، ۲۰۰۰؛ زاناکیس[59]، والنزی[60]، ۱۹۹۷)؛ به‌عبارت‌دیگر، دانشجویانی که سطوح بالاتری از اضطراب آمار را تجربه می­کنند، گرایش به عملکرد پایین‌تری در امتحانات آمار دارند. اثرات منفی اضطراب آمار، محققان را وادار می­کند که به انجام پژوهش در حوزه­ی اضطراب آمار، به‌منظور روشن شدن ماهیت آن و اطلاع‌رسانی برای مداخلات بپردازند (چوو و دیلون، ۲۰۱۴).
     درواقع دروس مرتبط با مفاهیم آماری نقش تعیین‌کننده‌ای در موفقیت‌ در مقاطع بالاتر تحصیلی دانشجویان دارد و مهارت‌های مرتبط با آن علاوه بر اعتمادبه‌نفس بالا آن‌ها را قادر می‌سازد یافته‌های خود را به‌طور تجربی و آماری مورد آزمون قرار دهند؛ و از دانشجویان در این رشته‌ی تحصیلی انتظار می‌رود که بر مفاهیم آماری و کاربرد­های آن تسلط داشته باشند؛ اما وجود اضطراب آمار، مانعی برای این هدف است. به بیانی دیگر مهارت‌های کمی در رابطه بامطالعه و درک واقعیت اجتماعی برای دانشجویان علوم اجتماعی مهم است، بااین‌حال دانشجویان، تمایل به اجتناب از روش‌های کمی و حتی ترس از روش­های آماری دارند (اسلوتماکرز[61]، ۲۰۱۴). مهم‌تر از آن این‌که به دلیل وجود اضطراب آمار کمتر دانشجویان روانشناسی به دنبال یادگیری و تسلط بر این واحد درسی برمی‌آیند و در پی آن به هنگام فارغ‌التحصیلی توان تجزیه‌وتحلیل مسائل را ندارند و لذا تسلط کمتری بر نرم‌افزارهای مرتبط به آمار ازجمله SPSS و PLAS و AMOS دارند؛ و ازآنجاکه اضطراب می­تواند عملکرد را در یک کلاس و درنهایت تسلط بر موضوع را مختل کند (چرنی و کنی، ۲۰۰۵)؛ لزوم پژوهش درزمینه‌ی عوامل مؤثر بر ایجاد اضطراب آمار ضروری به نظر می­رسد. اهمیت این موضوع در آنجا است که دانشجویانی که از اضطراب آمار رنج می‌برند، در مقاطع بالاتر با مشکل جدی درزمینه‌ی درک و کاربرد آمار مواجه می‌شوند. در کشور ما تحقیقات اندکی در این زمینه انجام‌شده است. درنهایت در مورد دانشجویانی که در معرض خطر اضطراب آمار هستند، شناسایی عوامل و پیشایند­های  اضطراب آمار امری ضروری به نظر می­رسد؛ و نتایج تحقیق باعث خواهد شد که محققان راهکار­های لازم برای کاهش اثرات مخرب اضطراب آمار را ارائه نمایند.

1-4- هدف‌های پژوهش
۱-۴-۱- هدف اصلی:
   آزمون مدل مفروض رابطه بین حمایت اجتماعی، ویژگی­های شخصیتی، نیازهای روان‌شناختی، راهبرد­های یادگیری خودتنظیم، انتظار موفقیت، معدل ترم گذشته، انگیزه درونی، اهداف پیشرفت با سطح پردازش، خودکارآمدی و ارزش تکلیف از طریق میانجی­گری اضطراب آمار و ابعاد آن.

۱-۴-۲- اهداف فرعی:
۱. تعیین رابطه بین حمایت اجتماعی با سطح پردازش۲. تعیین رابطه بین حمایت اجتماعی با خودکارآمدی
۳. تعیین رابطه بین حمایت اجتماعی با ارزش تکلیف
۴. تعیین رابطه بین ویژگی­های شخصیتی با سطح پردازش
۵. تعیین رابطه بین ویژگی­های شخصیتی با خودکارآمدی۶. تعیین رابطه بین ویژگی­های شخصیتی با ارزش تکلیف
۷. تعیین رابطه بین نیازهای روان‌شناختی با سطح پردازش
۸. تعیین رابطه بین نیازهای روان‌شناختی با خودکارآمدی
۹. تعیین رابطه بین نیازهای روان‌شناختی با ارزش تکلیف

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه بررسی عملکرد نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا بهPTSD در شاخص های ادراک زمان

اختلال درون‌سازی دیگری که در این پژوهش قصد مطالعه و مقایسه آن با PTSD را داریم افسردگی هست. افسردگی یک مشکل روان‏شناختی مهم در دوره‌ی نوجوانی است که هم به عملکردهای روان‌شناختی نوجوان در حال حاضر و هم در بزرگسالی صدمه می‌زند. در کاربرد بالینی، اصطلاح افسردگی برای توصیف دسته‏ای از نشانه‏ها، شامل تغییرات عمده در خلق، تفکر و فعالیت، به‌کاربرده می‌شود. این نشانه‌ها پایدارند و منجر به بروز تغییراتی در عملکرد شخصی و اجتماعی فرد، حداقل در دوره‌ای به مدت دو هفته، می‌گردند (وردوین[45] و همکاران، 2009). افسردگی نوجوانان ممکن است از نظر تشخیصی بسیار متفاوت با افسردگی بزرگسالان باشد (هاراسیلتا[46] و همکاران، 2004).در نوجوانی میزان افسردگی بین سنین 13 و 18 سالگی به‌طور قابل‌توجه افزایش می‌یابد. شیوع افسردگی اساسی در نوجوانان در طول عمر و شیوع 12 ماهه آن به ترتیب %11 و 5/7% بودند. نرخ‌های مربوط به افسردگی اساسی شدید نیز 3% و 3/2 درصد بود. شیوع افسردگی به‌طور قابل‌توجهی در سراسر دوران نوجوانی افزایش یافته است و این افزایش در زنان بیشتر از مردان بوده است (اون اوولی[47] و همکاران، 2015).
با آنکه افسردگی به‌عنوان یک اختلال خلقی شناخته می‌شود، بررسی‌ها نشان می‌دهند که این اختلال با نارسایی چشمگیر شناختی همراه است و از نظر ماهیت و شدت، با سایر اختلالات خلقی تفاوت دارد. بررسی‌های مقایسه‌ای کودکان و نوجوانان افسرده با غیر افسرده گویای وجود بد کارکردی‌ها و کاستی‌هایی در عملکردهای اجرایی و شناختی و در کنش‌های سرعت پردازش، حافظه کلامی هست (بروکس[48] و همکاران، 2010). نشانه‏های یادشده می‌توانند نقش تعیین‌کننده‏ای در بقای بیماری و سیر نشانه‏های شناختی آن داشته باشند. بیماران افسرده اغلب تجربه ذهنی کاهش سرعت پردازش ذهنی را گزارش می‌کنند (اوکانر[49] و همکاران،1990). کندی شناختی ممکن است در اختلال عصب روان‌شناختی مرتبط با افسردگی اساسی نقش داشته باشد (بربیون[50] و همکاران، 2000)؛ بنابراین کاستی‌های شناختی افراد افسرده را می‌توان به منابع و فرایند نادرست پردازش اطلاعات در این دسته از افراد نسبت داد (رز[51] و امبیر[52]، 2006).
از جمله منابعی که در فرایند پردازش اطلاعات دخالت دارند، حافظه کاری هست. امروز در بین صاحب‌نظران این توافق عمومی وجود دارد که سوگیری حافظه در بیماران افسرده امری شایع است؛ همچنین معتقدند که آسیب‌های حافظه فعال، اصلی‌ترین مشکل حافظه در بیماران افسرده است، چراکه بر اساس یافته‌های پژوهشی عملکرد حافظه افراد افسرده نسبت به افزایش پیچیدگی تکالیف حساس است، به این معنی که با پیچیده‌تر شدن تکلیف، عملکرد حافظه افت شدیدی پیدا می‌کند (پیلوسی[53] و همکاران، 2000). پین[54] و همکاران (2004) در مطالعه‌ی خود نشان دادند که افسردگی اساسی در نوجوانان عملکرد حافظه را به‌طور معناداری کاهش می‌دهد. هوران[55] و همکاران (1997) نیز در مقایسه بزرگسالان و نوجوانان افسرده در مقیاس حافظه دریافتند که دختران نوجوان عملکرد ضعیف‌تر از بزرگسالان داشتند این در حالی بود که تفاوتی میان بزرگسالان و پسران وجود نداشت. اختلال در حافظه کاری و سرعت پردازش نوجوانان افسرده در مطالعاتی دیگر نیز نشان داده شده است (برای مثال، کلیم کیت[56] و همکاران، 2011).
در ارتباط با اثرات افسردگی بر ادراک فرد از زمان شواهد بالینی حاکی از کاهش سرعت زمان در افسردگی است، اما شواهد تجربی درباره مشکلات حوزه قضاوت زمانی نسبتاً اندک بوده و آنچه وجود دارد تا حدودی متناقض است (هاکینز و همکاران، 1998؛ به نقل از سویگنی و همکاران،2003).
باوجود بدکارکردی‌های مشابه میان افسردگی و PTSD در برخی از کارکردهای روانشناختی مغز در نواحی اصلی درگیر در این دو اختلال تفاوت‌هایی وجود دارد. در اختلال استرس پس از سانحه، مشکلات بیشتر شامل کاهش حجم فعالیت هیپوکامپ (کارل[57] و همکاران، 2006)، کاهش حجم فعالیت آمیگدال و قشر کمربندی پیشین (پانو-هایز[58] و همکاران، 2009) و نابهنجاری در ساختارهای پیش‌پیشانی میانی (کاسای[59] و همکاران، 2008) است. در رابطه با درگیری نواحی خاصی از مغز در بیماری افسردگی، الدرکین- تامپسون[60] و همکاران (2006) گزارش کردند که هر چند اندازه لوب فرونتاال در بیماران افسرده سالخورده مطابق انتظار، تغییری نکرده بود، اما اندازه‏ی سینگولای پیشین، شکنج رکتوس و ماده خاکستری پیشین حدقه‌ای در بین این بیماران کاهش یافته است که حاکی از تغییرات خاص مربوط به بیماری است که متفاوت از دیگر فرایندهای تباهی دیررس مغز است. ناکارآمدی کرتکس سینگولای پیشین و کرتکس پره فرونتال پشتی-جانبی را در بیماران افسرده به اثبات رسانده‌اند (واگنر[61] و همکاران، 2006).
با توجه به همبودی بسیار بالای اختلال افسردگی و PTSD در نوجوانان و آنچه در پژوهش‌های پیشین انجام گرفته، در رابطه با تأثیر افسردگی بر ادراک زمان و سیستم ساعت درونی اتفاق‌نظر وجود ندارد و این مؤلفه در اختلال PTSD مورد بررسی قرار نگرفته است، این مطالعه قصد دارد تا به بررسی مقایسه‌ای کارکردهای اجرایی (سرعت پردازش، ادراک زمان و حافظه کاری) در اختلال افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه بپردازد.

1-3- ضرورت انجام پژوهش
احساس افسردگی یکی از تجارب مشترک بشر است که اغلب به‌عنوان یک پاسخ طبیعی به رویداد‌های خارجی یا آسیب‌های درون‌فردی روی می‌دهد و اما تخمین زده می‌شود افسردگی اساسی چه روان‏زاد و چه درون‏زاد در بین چهار بیماری آسیب‌زای شاخص از سال 2000 تا 2012 مقام دوم را دارد (یوریب و همکاران، 2008). گرایش به بروز اولین وقوع افسردگی در سنین پایین‏تر گسترش یافته و درصد بالای نوجوانان مبتلا به افسردگی شدید، نگران‌کننده است (روزنهان و سلیگمن، 1999). افسردگی بر تکامل شناختی، هیجانی و فیزیکی نوجوان اثر می‌گذارد (ویلیام[62] و ویکینگ[63]،2003؛ به نقل از حبیب پور و شریعتی، 1387).

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه بررسی همه گیر شناسی پرخاشگری در بیماران دارای دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی

1-3-1- اهدف فرعی تحقیق
1_ تعیین همه گیر شناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس به تفکیک وضعیت جسمی بیماران( از نظر انجام عمل جراحی).
2_ تعیین همه گیر شناسی پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی ارجاع شده به اداره کل پزشکی قانونی استان فارس به تفکیک متغیرهای دموگرافیک (سن، وضعیت تحصیلی، وضعیت شغلی، سطح اقتصادی، وضعیت تاهل، وضعیت تحصیلی والدین، تعداد و جنسیت فرزندان خانواده).
1- 4- سوال تحقیقمیزان شیوع پرخاشگری در افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی عمل شده و عمل نشده چقدر است؟
1- 5- فرضیه های پژوهش
1- 5-1- فرضیه های اصلی تحقیق:
 1_ بین مردان و زنان مبتلا به دیسفوریای جنسیتی(عمل کرده) از لحاظ میزان پرخاشگری تفاوت معنادار آماری وجود  دارد.2_ بین مردان و زنان مبتلا به دیسفوریای جنسیتی( عمل نکرده) از لحاظ میزان پرخاشگری تفاوت معنادار آماری وجود دارد.
1- 5-2-  فرضیه فرعی تحقیق:
میان برخی از متغیرهای دموگرافیک افراد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی (سن، وضعیت تاهل، وضعیت تحصیلی، وضعیت تحصیلی والدین، وضعیت شغلی، سطح اقتصادی، تعداد و جنسیت فرزندان خانواده) از لحاظ میزان پرخاشگری تفاوت معنادار آماری وجود دارد.1-6- تعریف اصطلاحات و متغیرهای پژوهش
1-6-1- تعریف مفهومی پرخاشگری :
پرخاشگری، تحت عنوان رفتارهای توام با حمله تلقی می شود که در برگیرنده هرگونه رفتاری است که در آن قصد وارد کردن آسیب جسمانی و روانی به فرد دیگر وجود دارد و یا هرگونه رفتار مخرب و تنبیهی نسبت به افراد و اشیاء تحت عنوان پرخاشگری خوانده می شود(رامیرز[10]،2003).
1-6-2- تعریف عملیاتی پرخاشگری :
در پژوهش حاضر میزان پرخاشگری نمره ای است که فرد از پرسشنامه پرخاشگری[11] اهواز به دست می آورد. این پرسشنامه دارای سه عامل می باشد و 30 ماده را در بر می گیرد. ماده 1 تا 14 این پرسشنامه را عامل اول تشکیل می دهد که مربوط به خشم و عصبیت می باشد؛ ماده های 15 تا 22 آن را عامل دوم که مربوط به تهاجم و توهین است، بالاخره عامل سوم این پرسشنامه ماده های 23 تا 30 آن را در بر دارد که مربوط به کینه توزی و لجاجت است، و کسانی که نمره بیشتر و بالاتر از میانگین 5/42 کسب می کنند، میزان پرخاشگری آنها به مراتب بیشتر است.
1-6-3- تعریف مفهومی دیسفوریای جنسیتی :
دیسفوریای جنسیتی به معنی ترجیح قوی و پایدار برای اتخاذ وضعیت و نقش جنس مخالف است. مبتلایان به دیسفوریای جنسیتی افرادی هستند با هویت جنسیتی پایداری که با جنسی که با آن متولد شده اند متباین است و تمایل دارندکه ظاهر بدنشان را مطابق با هویت جنسیتی شان تغییر دهند. برخی از آنها افرادی هستند با جنس فیزیکی مذکر و هویت جنسیتی مونث و گروهی دیگر دارای جنس فیزیکی مونث و هویت جنسیتی مذکر هستند. دیسفوریای جنسیتی، بیشتر افرادی را که از لحاظ زیست شناختی مذکر هستند درگیر می کند(گنجی ،1392 ).
1-6-4- تعریف عملیاتی دیسفوریای جنسیتی :
در پژوهش حاضر منظور از فرد مبتلا به دیسفوریای جنسیتی، کسی است که وجود دیسفوریای جنسیتی توسط کمسیون روانپزشکی اداره کل پزشکی قانونی استان فارس در مورد وی محرز شده و حداقل 3 سال از زمان اخذ مجوز تغییر جنسیت و حداقل2 سال از عمل جراحی تغییر جنسیت ایشان گذشته باشد.

2-1- مقدمه
در این فصل ابتدا به پیشینه پژوهش و سپس به پژوهش های انجام شده در خارج و داخل ایران پرداخته می شود.2-2- پرخاشگری
2-2-1- تعریف پرخاشگری
پرخاشگری از لغت لاتین”aggredior”ریشه می گیرد که به معنای حمله کردن و یا نزدیک شدن به چیزی است. این اصطلاح دارای”معانی چند گانه[12]“است و می توان آن را از ابعاد 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه بررسی سبک های دلبستگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلالات افسردگی-اضطراب با کودکان عادی

از ابارشی و همکاران،1389). بنابراین، در این پژوهش به این می خواهیم دریابیم که آیا سبک دلبستگی  مادر توانایی پیش بینی ابتلای  فرزند به اختلالات اضطراب و افسردگی را دارد ؟

1-2 بیان مسأله
دلبستگی به معنای پیوند عاطفی است که در کودکی بین کودک و مراقب اصلی وی شکل می‌گیرد و بر رشد اجتماعی و احساسی کودک موثر است. و همچنین روابط دلبستگی، نقش بسیار مهمی در احساس امنیت افراد دارد (گاردن،2008). یکی از اصول پایه‌ای دلبستگی این است که روابط دلبستگی اولیه بر طول زندگی فرد موثر است و بر روابط بعدی و عملکرد کودک اثر می‌گذارد (صفرزاده،2006). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایین‌تری از تعارضات دارند، در حالیکه افراد با دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی اجتنابی با رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر مشخص می‌شوند (کولینز و همکاران،2002).
به اعتقاد بالبی اکثر مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی منتج از تجربیات واقعی دوران کودکی است (صفرزاده،2006). بالبی به صراحت پیش‌بینی کرده است که اختلال در رابطه دلبستگی، با ایجاد اضطراب فراگیر و بی‌اعتمادی در کودک می‌تواند به اختلال‌های روان‌شناختی بی‌انجامد.تحقیقات نشان داده‌اند که دلبستگی ناایمن کودکان باعث ایجاد اختلالات هیجانی، رفتاری، مشکلات تحصیلی، اختلال در حافظه و یادگیری و اعتماد به نفس پایین می‌شود (1973 به نقل از رازقی و دیگران، 1385).
دلبستگی ممکن است به دلایلی از این قبیل به خطر بیافتد: گرفتاری‌های فکری زیاد والدین یا فرد مراقب، افسردگی پس از زایمان مادر، بستری شدن کودک و در نتیجه جدایی از والد، والدینی که در روابط خود دچار مشکلاتی هستند و در نتیجه از فرزند خود غافل می‌شوند، عوامل ژنتیکی، اختلالات رشدی، والدینی که نیازهایشان در دوره کودکی ارضا نشده و در نتیجه نیاز‌های فرزندشان خبر ندارند (خوشابی،1386). در این تحقیق بر آن شدیم تا بررسی کنیم آیا سبک دلبستگی مادران نیز ممکن است از عوامل ایجاد اختلال در سبک دلبستگی کودکان و در نتیجه باعث بروز اختلالات هیجانی از جمله اضطراب و افسردگی شود.

1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
یکی از شایع ترین اختلالات دوره کودکی، مشکلات اضطراب – افسردگی است (نایینیان و همکاران، 1383).
اطلاعات حاصل از تحقیقات اخیر نشان می دهند که والدین کودکان نابهنجار و حتی والدین کودکان مستعد، نیاز به مهارتهایی دارند تا با نیازهای ویژه کودک به خوبی کنار بیایند. و بکار بستن این مهارتها موجب کاهش استرس آنان شده، و سلامت خانواده را تسهیل می کند (بک من 1981، شانکوف و هاسر کرام، 1989). در برخی خانواده ها، چالشهای روزانه و فشارهای ناشی از بزرگ کردن یک کودک نابهنجار، ممکن است تاثیر منفی برکیفیت زندگی کودک بگذارد. و بدینوسیله، این کودک ممکن است بعدها متمایل به بدبینی، خشم، اضطراب، احساس گناه، فشار روحی، ناامیدی و یا افسردگی گردد (گودمن و گتلیب، 2002).
واقعیت این است که هرکودکی که در خانواده به دنیا می آید، از والدین خود تأثیر می پذیرد. بدین طریق، روشن است که زندگی اجتماعی و عاطفی او، زیر بنایی والدینی خواهد داشت (فیلدر[8]، 1994). کمیته کودکان دارای مشکلات ناسازگاری (2001)،  معتقد است که، والدین نقش اساسی در تأمین سلامت و رفاه کودکان ایفاء می کند.
هیچ پدر و مادری دوست ندارد که فرزندش به اختلال روانی و از آن جمله اضطراب و  افسردگی مبتلا گردد، اما وقتی این اتفاق افتاد، والدین نیازمند تصحیح روابط گذشته اشان با فرزندانشان هستند (فرناندز[9]، 1997).
به هنگام تولد یک کودک دارای اختلال روانی، کارکردهای روانشناختی خانواده را به هم می‌ریزد که در سطح کلان، سلامت روان، پویایی و هدفمندی خانواده را هدف قرار می‌دهد. و در سطحی خرد، نیز مهمترین کارکردهای روان شناختی خانواده را به چالش می‌کشاند: همچون ابراز کردن، حل تعارض، استقلال، پیشرفت، تفریح و سرگرمی، ارزش های اخلاقی و مذهبی، ساختار و سازمان، رفت و آمد با اطرافیان، اتحاد، کنترل، سلامت روانی و کیفیت زندگی تحت تاثیر خود قرار می دهد  (الیری و همکاران[10]، 2001؛ به نقل از کیمیانی، 1387).
والدینی که به کودکان خود دلبستگی ایمن نشان می دهند، کودکانشان طرحواره هایی با معنای مهربانی و عاطفی دریافت می‌کنند. طرحواره هایی که شایستگی، محبوبیت و مراقب ایمن آنها را در قبال کودکان نشان می‌دهند (گنجی، 1383). شکل کلی دلبستگی در فرهنگهای مختلف را باید با احتیاط تعبیر کرد. البته به رغم تنوع فرهنگی، الگوی ایمنی رایجترین الگوی دلبستگی درکلیه جوامع است، که تا به امروز بررسی شده اند (سید محمدی، 1383).

1-4 اهداف مشخص تحقیقبررسی نقش مادر در ایجاد اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزندان
بررسی رابطه سبک دلبستگی مادر با اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزند
مقایسه سبک دلبستگی مادران دارای کودکان اختلالات اضطرابی و افسردگی با مادران کودکان بهنجار

1-5 سؤالات و فرضیه‏های تحقیق

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت