نظریه های مرتبط با مبلمان شهری و پیاده رو
۲-۹-۱ الف) نظریه های مرتبط با مبلمان شهری :
با رشد شهرها وحومه ها ،میل شدید به یکنواخت ساختن مناظر خیابانی پدید آمد،به طوری که معمولا تفاوت اندکی در خصوصیات موجود بین نواحی مختلف شهر یا حتی بین کشوری با کشوردیگردیده می شد.ولی لذت بخش ترین و خاطره انگیزترین شهرها آنهایی هستند که دارای هویت مکانی ویژهّ خودبوده،بخشها ونواحی هریک از حال و هوای خاصی برخوردار باشند.این موضوع ممکن است،طراحانی چون کوین لینچ[۱] در ایالات متحده را ترغیب نمود که در جهت شناخت وسپس تقویت شاخصهای منحصر به فرد هرناحیه در طراحی های شهری خود بکوشند.این روش بعدها در احیاء نواحی تاریخی ،جهت توسعه امورمنطقه ای به منظوراجرای پروژه های
مسکونی وتجاری،محیطهای دانشگاهی ومحل نمایشگاه ها به کاررفته است.درراستای این قبیل توسعه ها معمولا درمواردی مثل یک میدان شهری وساحل آب،شیوهّ معماری محلی وفعالیتها ونیازهای استفاده کنندگان می بایست در نظرگرفته شود.این فنون معمولا به کارگیری مفاهیم خاص طراحی ونیزبه کارگیری مصالح وریزه کاریها مربوط به خودوهمچنین هماهنگی علایم ،اشکال ورنگها رادربردارد.پروژه های احیاء شهری هرچند کوچک یا بزرگ وقتی که با تعریض پیاده روها همراه باشد،فرصت خوبی راجهت تجدید طراحی تجهیزات خیابانی فراهم می کنند. بهبود کف سازی و تجهیزات و وسایل خیابانی می تواند عکس العملهای مشابهی را در مناطق مجاورایجاد کند. البته این در صورتی است که مردم دلیلی برای ترمیم بناهای خود داشته ودرمورد محیطی که در آن زندگی می کنند،حساسیت داشته باشند.(گیبونز[۲] واوبرهولستر[۳] ۳:۱۳۸۰).
کوین لنچ معتقد است که امروزه مسیرهای خاص عابر پیاده که براساس همان انگیزه ٌ جاده های تفریحی ولی برای وسیله نقلیه متفاوت طراحی شده اند بندرت دیده می شوند.تدارک مبلمان ونورمناسب برای این گونه مسیرها وتحرک بخشیدن بیشتر به آنها باعث انسانی کردن، معنی دارکردن وهویت بخشی به این مکانها می شود.همچنین مسیرهای عابر پیاده موجب حفاظت در مقابل ترافیک و وحدت بخشیدن وانسجام نمای ناهماهنگ خیابانها می شود (لینچ۵۷۴-۵۷۸ : ۱۳۷۶).
محیطهای شهری به خوبی طراحی شده بوسیله عناصر طراحی شهری و مکان یابی مناسب مبلمان شهری [۴] نظیر صندلیها،ایستگاههای اتوبوس،زباله دانها وآبنماها[۵] تقویت می شوند.مبلمان خیابان با رنگ درخشان به منظور بهبود بصری وحفاظت حداقل استاندارها ی سالم طراحی می شود( ( TAC ,2001:2.
بیشتر کارشناسان ومدیران با کمیتها کلنجار می روند اما مردم به کیفیت ها توجه دارند. دهه شصت و هفتاد میلادی دوران تغییر الگوها و الگوواره ها و خوانش تازه ای از زمان ومکان بود.حاکمیت مطلق «عقل» به زیر سؤال رفت و دوباره عاطفه به عنوان همزاد عقل با آن همتراز گردید.به تدریج طرز تفکر پوزیتویستی در تهیه طرحها کنار گذاشته شدو رویکرد هنجاری جایگزین آن گردید.
روش های تهیه طرحها ،اصلاحات ومباحث کیفی در آنها گنجانده شد.همچنین مشخص شد که نه تقدمی برای کیفیت یا کمیت وجود دارد ونه فرم تابع عملکرد است ونه عملکرد تابع فرم.بدین ترتیب مؤلفه سومی به نام معنی طرح شده که اهمیت آن به هیچ وجه کمتر از فرم و عملکرد نیست.جامعه غربی که پس از جنگ جهانی دوم براساس توهمات مدرنیستی فضاهای خود را بازسازی کرده یا شکل داده بود ،بتدریج متوجه ناکافی بودن این راه حلها شد.خانه های آنها دارای نور کافی،تهویه مطبوع و چشم اندازی روبه فضای سبز شده بود،ولی ارزشهای فراوانی از دست رفته بود.فضاهای بیکران میان ساختمانها،خانه های قوطی شکل بی پیرایه خود رابه شهروندان تحمیل می کردند.خیابانهایی که خودروها در آن حرکتی نسبتا راحت داشتندپایدارشد،ولی جایی برای تردد پیاده رو تجمع وتعامل شهروند باقی نگذاشت.این فضاهای عمومی ،بی مکانی،عدم تعلق خاطر، بی هویتی ودر نتیجه یکنواختی کسالت بار،بزهکاری و روان پریشی را به همراه می آوردوتشدید می کرد (پاکزاد ۶-۱۵ : ۱۳۸۱).
هرفعالیتی که توسط انسان صورت می گیرد،اساسآ متکی به فرهنگ است.وفرهنگ نتیجه مقررات نامدون(عرف)،عادات،آداب،رسوم،سنتها،سبکها وشیوه های متداول زندگی است.این فعالیت ها تابع خصوصیات فرهنگی جامعه ای است که صاحبان این فعالیتها بدانها تعلق دارند.این امردرمورد فضاهای شهری بخصوص خیابانها ومیادین به شدت مطرح است.زیرا وجود یا عدم وجود فعالیتهای خاصی در خیابان مشخصا می تواند دال بر استنباطی باشد که جامعهء خاصی درمورد خیابان بطور کلی و عناصر وجزییات آن بطورخاص دارد.براساس این تعریف است که شخص رابطه فردی و اجتماعی خود را با فضاها وعناصرواجزاء آن مشخص کرده وبه استفاده از آن می پردازد.به عبارت دیگر فرهنگ الگوهای رفتاری[۶] را به وجود می آورد وسپس الگوهای رفتاری تعیین کننه وبیان کننده چگونگی استفاده مردم از فضاها می شوند.پس طبیعی است که نحوه و میزان استفاده از خیابان در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد .
۱) Kevin Lynch
[۲] )Johanno Gibbons
[۳] )Bernard Oberholzer
[۴] )Urban Furniture
[۵] )Fountaion
[۶] (Behasviour Patterns