وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه ارشد: مطالعه‌ تحول در پای‌بندی دینی دانشجویان دانشگاه خوارزمی بر اساس تحلیل روایت

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

فهرست مطالب:

فصل اول: کلیات پژوهش………………………………… 1

1-1 بیان مسأله…………………………………………. 1

1-2 ضرورت و اهمیت پژوهش………………………….. 4

1-3 پرسش‌های پژوهش………………………………… 8

فصل دوم: پیشینه‌ی پژوهش……………………………. 9

مقدمه……………………………………………………..9

2-1 ملاحظات نظری…………………………………. 10

2-1-1 پیتر برگر و تکثرگرایی دینی……………………… 11

2-1-2 هرویولژه و مدرنیته‌ی دینی………………………. 16

2-2 ملاحظات مفهومی…………………………………. 22

2-2-1 تعریف مفهومی پای‌بندی دینی و صورت‌بندی تجربی ابعاد آن…….22

2-2-1-1 مدل پای‌بندی دینی کانتر……………………….23

2-2-1-2 ابعاد پای‌بندی دینی……………………………. 26

2-2-1-2-1 باور دینی……………………………………… 27

2-2-1-2-2 مناسک دینی………………………………… 27

2-2-1-2-3 ملاحظاتی پیرامون گونه‌های زیست اخلاقی………28

2-2-1-2-3-1 اخلاق مبتنی بر گرایش به امر متعالی…………..31

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

 

 

2-2-1-2-3-2 اخلاق دینی………………………………… 32

2-2-1-2-3-3 اخلاق دنیوی………………………………… 33

2-2-1-2-3-4 مدل رشد اخلاقی کلبرگ………………….. 33

2-2-1-2-4 ایمان دینی………………………………… 39

2-2-1-2-4-1 مدل رشد ایمان فاولر……………………… 42

2-2-2 تعریف مفهومی نوگروی دینی…………………… 47

2-2-2-1 مدل نوگروی دینی لافلند………………………. 49

2-2-2-2 پردازش مدل نوگروی دینی……………………… 53

2-2-3 تعریف مفهومی معنویت‌های نوپدید……………… 54

2-3 بررسی پیشینه‌ی تجربی پژوهش…………………. 55

2-3-1پژوهش‌های داخلی………………………………… 56

2-3-2 پژوهش‌های خارجی………………………………… 66

فصل سه‌وم: روش پژوهش……………………………….. 72

مقدمه…………………………………………………….72

3-1 روش پژوهش…………………………………… 73

3-2 ابزار گردآوری اطلاعات……………………………… 74

3-2-1 متن مصاحبه‌نامه………………………………. 75

3-3 شیوه‌ی تحلیل اطلاعات………………………….. 80

3-4 میدان مطالعه……………………………….. 81

3-5 شیوه‌های ارزیابی کیفیت و اعتباریابی پژوهش…………. 84

فصل چهارم: یافته‌های پژوهش……………………. 86

مقدمه………………………………..86

4-1 توصیفی از زنده‌گی دینی اولیه………………….. 87

4-1-1 باورهای دینی………………………………… 87

4-1-2 مناسک دینی………………………………… 89

4-1-3 اخلاق دینی………………………………… 91

4-1-4 ایمان دینی………………………………… 91

4-2 سفر از جهان سنتی به جهان مدرن…………. 93

4-3 باورها و الزامات کنونی…………………………… 108

3-4-1 نوگروی غیرحاد: روایت دین‌داران بازاندیش………. 108

4-3-2 نوگروی حاد: روایت بازاندیشان غیردین‌دار……….. 116

فصل پنجم: نتیجه‌گیری………………………………….. 122

مقدمه………………………………………….122

5-1 ملاحظاتی نظری در باب نتایج پژوهش……………… 124

5-2 پیش‌نهادهای پژوهشی…………………………….135

5-3 محدودیت‌های پژوهش……………………………… 137

کتاب‌شناسی……………………………………138

چکیده:

بسیاری از گرایش‌های تحلیلی موجود در باب تحولات به‌وجودآمده در سپهر زنده‌گی دینی ایران امروز، از فروپاشی عرصه‌ی یک‌دست و متشکل دین‌داری، میل به تکثر، افول دین‌داری و گرایش به دنیوی‌شدن، فردی‌شدن دین‌داری، سربرآوردن سبک‌های مختلف دین‌ورزی و امثالهم در نزد جوانان و دانش‌جویان سخن می‌گویند. اما در این تحولات، افراد چه فراز و فرودی را در زیست دینی خود تجربه می‌کنند و هر کدام از ابعاد دین‌داری نزد آنان چه تغییری می‌کند؟ هم‌چنین، عوامل و تجربه‌هایی که موجب بروز چنین تحولی در زیست دینی آنان می‌شوند، کدام‌اَند؟ در مقاله‌ی حاضر، روایت‌های بازگوشده‌ی 15 نفر از دانش‌جویان از زنده‌گی دینی‌شان با مصاحبه‌ی روایی و روش تحلیل روایت، مطالعه شد.

نتایج نشان داد که مواجهه‌ی دانش‌جویان با محیط متکثر و مدرن دانش‌گاه و شهر تهران نقشی اساسی در بروز تحول در پای‌بندی دینی آنان داشته است. هم‌چنین، عوامل و تجربه‌هایی نظیر سربرآوردن تعارض معرفتی در مواجهه با تفکر عقلانی و تربیت انتقادی، تجربه محرومیت و تجربه‌های تنش‌زایی نظیر تجربه‌ی ناموفق در اجتماعی‌شدن، تجربه‌ی تنش ناشی از تحمیل دین شریعت‌مدارانه، محرومیت وجودی، مواجهه با مسأله‌ی شر و دین دولتی هر یک به‌نحوی بر تحول در پای‌بندی دینی افراد أثر گذاشته‌اند. به‌طورکلی، برخی از صورت‌های تحول دینی افراد مورد مطالعه را می‌توان چنین برشمرد: اسطوره‌زدایی از نظام باورها، قداست‌زدایی از شخصیت‌های مذهبی، تقلیل احساس گناه، اعتقادورزی نسبی‌اندیشانه و تعقلی به‌جای اعتقادورزی جزم‌اندیشانه و تعبدی، تأکید بر عشق و حضور خداوند به‌جای تأکید بر قهر و قوّت خداوند، حرکت از اخلاق دینی متعبدانه به اخلاق دینی و/یا دنیوی بازاندیشانه، تأکید بر تجربه­ی انفسی در دین‌داریِ خودسالارانه به‌ازای تأکید بر گواهی متن مقدس و اولیاء در دین­داریِ دگرسالارانه، حرکت از ایمان تقلیدی – اسطوره‌ای به ایمان فردگرایانه – اندیشه‌وار، افزایش تسامح و تساهل در مواجهه با دگراَندیشان و در نهایت، ترک کامل حیات دینی توسط تعدادی از مشارکت‌کننده‌گان و اتخاذ چشم‌اندازی مادی نسبت به جهان.

فصل اول: کلیات پژوهش

1-1- بیان مسأله

«هیچ جامعه‏ی شناخته­شده­ای نیست که در آن شکلی از دین وجود نداشته باشد، اگرچه اعتقادات و اعمال مذهبی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر فرق می­کند» (گیدنز، 1378: 514) و تغییراتی هم در آن به­وجود آمده و در برخی دوره­ها به­کلی دگرگون شده است. به دنبال عصر روشن­گری نیز تغییرات شتابانی در حوزه­ی دین به‌وجود آمد؛ فرآیند فراگیر نوسازی[1] که به­صورت نیرویی بی‌بدیل در کشورهای حامل مدرنیته در آمده بود به هم‏راه تبیین­ها و تفسیرهای غیردینی که از طبیعت، جامعه و هستی انسان توسط نظریه­های جدید علمی و نحله‌های فکری رایج ارائه می‌شد، بنیان بسیاری از اندیشه­های دینی را متزلزل ساخته نفوذ و حضور اجتماعی دین را به چالش می­کشید و کارویژه­هایی را که در گذشته بر عهده­ی دین بود، بر عهده­ی نهادهای غیردینی می­نهاد.

از آغاز دوره­ی جنگ­های ایران و روس که جامعه‏ی ایران در مدار مدرنیته قرار می­گیرد تغییرات و تحولات بسیاری، چه در سطح کلان سیاسی و چه در معیشت مردم و نوع نگرش و روابط آن­ها با دیگران به وقوع می‌پیوندد. این فرآیند، به ورود (عمدتن نامتوازن) نهادهای مدرن و تفکیک آن­ها در جامعه منجر شده است. هم‏گام با ظهور و تفکیک نهادهای مدرن در جامعه، مجموعه­های[2] آگاهی (زیست ­جهان یا جهان معنایی) مرتبط با هر یک از آن­ها نیز در جامعه ظاهر و از هم تفکیک شده­اند. به‏عبارتی، هم‏زمان با تغییر در ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، نظام­های اندیشه­گی مردمان هم دست­خوش تغییر شده و بینش­ها و نگرش­های جدیدی در جامعه نضج گرفته است. بنابراین جامعه ایران وضعیت متکثر و متضادی را هم در سطح ساختاری و هم در سطح ذهنی تجربه می­کند.

با شکل­گیری این وضعیت حوزه­ی دین احتمالن بیش از هر حوزه­ی دیگری در جامعه متأثر شد. دین که در بخش عمده­ای از تاریخ ایران در ایجاد «سایه­بانی» فراگیر از نمادها به‏منظور یک‏پارچه کردن معنی­دار نظم اجتماعی نقشی اساسی ایفا کرده بود، این بار با چالشی گسترده و عمیق روبه‏رو شد. این چالش از آن­جا ناشی می­شد که دین دیگر به ساده‏گی نمی­توانست «سایه‌بان مقدس»[3] خود را بر سر همه­ی مردمان و نهادهای جدید در جامعه و جهان­های معنایی مرتبط با آن­ها بگستراند. این‏جاست که تعابیر و تفاسیر گوناگون دینی و غیردینی در سپهر زنده‏گی مردمان – چه توسط خود سوژه­ی گزینش­گر و چه به‏­وسیله­ی سایر نهادهای رقیب نهاد دین – شکل می­گیرد و هم‌زمان، سبک‌های مختلف اعتقادورزی دینی و غیردینی‌‌ در میان مردمان مجال بروز پیدا می‌کند. به­علاوه این‏که، حتا «مقبولیت تعاریف دینی از واقعیت به پرسش گرفته می­شود» (برگر، برگر و کلنر، 1387: 87). این وضعیتی است که هم­اکنون در جامعه­ی ما مشاهده می­شود. در حال حاضر نه­تنها جامعه­ی ما چندپاره شده است، بل‏که عرصه­ی دینی نیز دیگر متشکل و یک­دست نیست. برعکس، در ایران معاصر گرایش­های دینی مختلفی وجود دارد که در بسیاری مواقع منافع و جهت­گیری­های متضادی از خود بروز می‌دهند (محدثی، 1386: 85). بدین­ترتیب، زیست­ جهان ایرانی که از غنای دینی بسیاری برخوردار بود، با ورود مجموعه‌های آگاهی مدرن به بازتعریف خود و ارتباط خود با آن­ها می­پردازد و هم‏زمان زمینه برای رشد انواع تفاسیر از دین فراهم می‌شود و این وضعیت در نهایت به تحول در پای‌بندی دینی مردمان و ظهور انواع سبک‌های دین‏داری می­انجامد.

نمونه‌ای از این تغییرات به‌وجودآمده در دین‌داری مردمان را برای مثال می‌توان در اقبال بسیاری از جوانان به گرایش‌های معنوی نوپدید مشاهده کرد؛ پدیده‌ای که به نظر می‌رسد در وضعیت مدرن بیش از هر زمینه‌ی دیگری مجال بروز پیدا کرده است. امروزه در بسیاری از فضاهای شهری از جمله تهران شاهد تمایلاتی مبنی بر گرویدن به جمع­های متنوع عرفانی و روان­شناختی هستیم؛ «جمع‌هایی با ویژه‏گی­های ساختاری و عاطفی متفاوت و پیوندهای نزدیک و صمیمانه» و «فضای علاقه و هم‌کاری با یک­دیگر»؛ چیزی که به­ندرت می­توان در میان اجتماع پی‏روان دین رسمی یافت. تنوع نسبی شکل و محتوای این جریان­ها نشان می­دهد که متن مردم به ­شیوه­های مختلف، چه از طریق «ابداع و نوآوری» در شکل اجتماعی سنتی قدیمی و چه در «وارد کردن» سبک­های مختلفی از شرق و غرب، در صدد تولید فضاهای خاص و متنوعی در درون خود هستند که هم به نوعی در زنده‏گی فکری و روحی آن‏ها تأثیرگذار بوده و هم اجتماعات کوچکی را برای­شان به­وجود آورد که دست‌کم در دوره‏ای از زنده‏گی، تا حدی نسبت به آن تعلق پیدا کنند (شریعتی مزینانی، باستانی و خسروی، 1386: 189-188).

اما به­دنبال تغییرات شتابان تکنولوژیک و تأثیر آن بر ابعاد سخت­افزاری و نرم­افزاری فرهنگ، کیفیت سوژه‏ نیز رفته­رفته دست‌خوش تغییر گشته و هویت فردی مردمان که دیرزمانی کم­و­بیش تحت انقیاد هویت جمعی و تعلق گروهی آنان بود، این‌بار بیش از هر زمانی فردیت‌ یافته و تفکیک شده است؛ همان تصویری که هرویولژه از آن با عنوان «مدرنیته‌ی روان‌شناختی» یاد می‌کند. «مدرنیته‌ی روان‌شناختی بدین معناست که شخص باید خودش در مقام یک فرد بیاندیشد و ورای هر گونه هویت موروثی، که منبع اقتدار خارجی آن را تجویز کرده است، تلاش کند هویت شخصی بیابد» (هرویولژه، 1380: 291). بدین ترتیب، تحول در سطح ذهنیت و «حافظه‌ی» سوژه­ی مدرن منجر به تحول «گفتمان حافظه» از سنتی به مدرن می­شود. «گفتمان سنتی حافظه»، آیین­محور و مناسک‌محور بوده و بیش­ از هر چیز حول امر دینی سامان می­یافت. حال آن­که «گفتمان حافظه مدرن»، تحت تأثیر «مصرفی­شدن» و «شهری­شدن حافظه» (که خود گونه­ای از شهری­شدن آگاهی است) هر چه بیش‌تر به سمت دنیوی­شدن پیش می­رود و به­رغم اعمال سیاست­گزاری در زمینه­ حافظه و برجسته­ کردن وجوه مشخصی از نمادها در رسانه­ها، افراد از طریق اعمال «مقاومت» در برابر این پیام‌ها در این­که چه چیزی به حافظه­شان سپرده شود، دست به گزینش می­زنند (فاضلی، 1392) و به‌رغم غلبه­ی هژمونی دینی در رسانه­های داخلی، دانش بسیاری از جوانان در مورد جزئیات زنده‏گی چهره­های برجسته‌ی هنری و ورزشی بسیار بیش‌تر از چهره­های مذهبی است و دانش­هایی درباره­ی انواع مُد، شیوه­های مدیریت بدن، سرگرمی‌های مدرن و… به‌مراتب بیش‌تر از دانش‌های مربوط به اعیاد و اعمال مذهبی جای خود را در حافظه­ی جوانان باز کرده­اند.

امروزه می­توان گفت، با توسعه­ی آگاهی شهری، «افراد از منابع نمادین متنوعی که موافق مشرب­شان است یا از طریق آن منابع با درگیر شدن در تجربیات متفاوتی که در دست‏رس­شان قرار می­گیرد به ساختن هویت­های دینی و اجتماعی خودشان مبادرت می­کنند» (محدثی، 1386: 90) اجتماعی‏شدن ناشی از زیستن در جهان­های زیست چندگانه، هویتی می­سازد که «باز»، «تفکیک‌شده»، «اندیشیده» و «فردیت­ یافته» است (همان: 88). در چنین وضعیتی فرد دیگر نمی‌تواند به ارزش­ها و نظام نمادین معینی در تمام عمر خود وفادار بماند (برگر، برگر و کلنر، 1387: 76-75). به‏عبارتی، «بشر امروزی در مورد اعمال و اعتقادات خود دایما می­اندیشد و همواره به تجزیه و تحلیل آن­ها می­پردازد و آن­ها را سبک و سنگین می­کند و نه­تنها در سطح روشن‏فکران و فلاسفه بل‏که در جوِّ عامه‏ی مردم کلیه اعتقادات به‏طور مداوم دچار چون و چرا می­شود» (توسلی، 1369: 209).

می­توان اذعان کرد که در جوامع امروزی، افراد هر چه بیش‌تر در معرض افکار و عقاید متنوع، ارتباطات و مطالعات باشند، عمومن تأثیرپذیری آنان و قرار گرفتن آنان در روند تغییرات بیش‌تر است و بدون شک یکی از مهم­ترین این گروه­ها دانش‏جویان هستند که به دلیل قرار گرفتن در یک بافت متکثر و مواجهه با افکار و عقاید نو و اتخاذ راه‌بردهای تفکر انتقادی و عقلانی تحولات بیش‌تری را در سطح باورها و عقاید دینی و غیردینی به نسبت سایر اقشار جامعه پذیرا می­شوند.. هدف از انجام این مطالعه، توصیف تحول در پای‌بندی دینی شماری از دانش‏جویان دانش‌گاه خوارزمی بر اساس روایت‌های بازگوشده‌ی آنان از زنده‌گی دینی‌شان و نیز شناسایی آن‌دسته از تجربیات زیسته‌ای است که موجب بروز چنین تحولی در زنده‌گی دینی آنان شده‌اند. در این پژوهش، دانش‏گاه به‌عنوان نهادی در سطح میانی جامعه و دانش‏جویان به­عنوان دسته‌ای از کنش­گران آن برای مطالعه انتخاب شده­اند چرا که می­توان در دانش‏گاه سرریزی از تفکرات و اَشکال زنده‏گی مدرن و نیز آثاری از زنده‏گی و تفکر دینی سنتی را به وضوح دید و از این‌رو، تعامل (یا کشمکش) این دو نیرو در ذهن دانش‏جویان، احتمالن بیش‌ از سایر اقشار جاری است.

2-1- ضرورت و اهمیت پژوهش

در هر اجتماع دینی‌ای، دین از طریق تدوین و تنظیم یک نظام­نامه­ی اخلاقی و حقوقی یکی از نیازهای اساسی را که برای تداوم حیات اجتماعی آنان لازم است، تأمین می­کند. «این نظام اخلاقی برای تک‌تک اعضای خود محیطی معنوی فراهم می­سازد، به­طوری که مردمان از زنده‏گی کردن با هم در آن نظام اخلاقی لذت ببرند» (دورکیم، 1378: 288). هم‌چنین، «جامعه از طریق نهاد دین می‌تواند نقش متعادل‌کننده­ای را برای [برخی از] تمایلات و خواسته­های بشری ایفا نماید» (همان: 290). از طرفی، انسان اساسن با خلأ‌های وجودی‌ای دست‌به‌گریبان است و این خلأها منجر به بروز حالتی از سرگشته‌گی در جهانی رازآلود و سربرآوردن احساس تهی‌بوده‌گی در درون او می‌شود. در این میان، دین با ارائه‌ی پاسخ­هایی – هرچند بعضن مبتنی بر تفکر اسطوره­ای- تلاش می‌کند برای یک چنین خلأهایی چاره‌جویی کند و از این طریق، معنا و هدفی را در پس حیات مؤمنان قرار دهد. تکیه­ی انسان مؤمن به قدرت بی­انتها و خیرخواهی علی‌الاِطلاقی که برای خدا یا خدایان متصور می­شود، موجب آرامش وی گردیده و به‌واسطه‌ی این احساس آرامش، فرد در خود احساس قدرت و تحمل بیش‌تری را در مواجهه با تجربیات تنش‌زا می­کند.

 
 
1398/06/26
مدیر سایت

پایان نامه اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر سازگاری اجتماعی مادران دارای  کودک کم توان ذهنی

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

 

1-2مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… 14
2-2مهارت های زندگی…………………………………………………………………………………………………………………………….. 15
1-2-2تاریخچه مهارت های زندگی……………………………………………………………………………………………………………. 15
2-2-2اهمیت مهارت های زندگی………………………………………………………………………………………………………………. 16
3-2-2اهداف آموزشی مهارت های زندگی………………………………………………………………………………………………….. 17
4-2-2ده مهارت اصلی زندگی…………………………………………………………………………………………………………………… 17
5-2-2عناصر اصلی مهارت های زندگی……………………………………………………………………………………………………… 19
3-2خود آگاهی………………………………………………………………………………………………………………………………………… 20
4-2مهارت ابراز وجود………………………………………………………………………………………………………………………………. 23
1-4-2دو تعریف از مهارت ابراز وجود………………………………………………………………………………………………………… 23
2-4-2مهارت خودشناسی………………………………………………………………………………………………………………………… 24
3-4-2نکاتی دیگر پیرامون خودشناسی……………………………………………………………………………………………………… 25
4-4-2مهارت شناخت خویشتن (خودشناسی)…………………………………………………………………………………………… 25
5-4-2نظریه سوپر در مورد «خودپنداشت»………………………………………………………………………………………………… 26
5-2مقابله با استرس…………………………………………………………………………………………………………………………………. 28
1-5-2تعریف استرس………………………………………………………………………………………………………………………………. 28
2-5-2راهبردهای مقابله با استرس…………………………………………………………………………………………………………….. 29
3-5-2ویژگی های افراد مقاوم در برابر استرس………………………………………………………………………………………….. 30
4-5-2مهارت مقابله با استرس………………………………………………………………………………………………………………….. 31
6-2ارتباط موثر……………………………………………………………………………………………………………………………………….. 32
1-6-2تعریف ارتباط ………………………………………………………………………………………………………………………………. 32
2-6-2انواع سبک های ارتباطی………………………………………………………………………………………………………………… 34
3-6-2اجزای ارتباط………………………………………………………………………………………………………………………………… 35
7-2مبانی نظری برنامه آموزش مهارتهای زندگی…………………………………………………………………………………………… 37
8-2سازگاری اجتماعی…………………………………………………………………………………………………………………………….. 38
1-8-2مراحل فرآیندسازگاری اجتماعی…………………………………………………………………………………………………….. 39
9-2عقب ماندگی ذهنی……………………………………………………………………………………………………………………………. 41
1-9-2طبقه بندی روان شناسان…………………………………………………………………………………………………………………. 43
10-2پژوهش های انجام شده مرتبط با موضوع…………………………………………………………………………………………….. 44
فصل سوم: روش شناسی تحقیق
1-3 مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………………….. 49
2-3 روش پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………………. 49
3-3 جامعه ونمونه آماری………………………………………………………………………………………………………………………… 49
4-3 ابزار جمع آوری اطلاعات…………………………………………………………………………………………………………………. 49
5-3 پرسشنامه سازگاری بل……………………………………………………………………………………………………………………… 50
6-3 اعتبار و روایی پرسشنامه سازگاری بل………………………………………………………………………………………………… 51
7-3 روش اجرای پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………….. 52
8-3 روش تجزیه وتحلیل داده ها………………………………………………………………………………………………………………… 52
فصل چهارم: یافته های تحقیق
  1-4 مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………………………………… 54
2-4 یافته های توصیفی ……………………………………………………………………………………………………………………………… 55
3-4 مفروضه های تحلیل کواریانس……………………………………………………………………………………………………………… 65
1-3-4همگنی واریانس‌ها…………………………………………………………………………………………………………………………… 65
2-3-4 همگنی رگرسیون……………………………………………………………………………………………………………………………. 66
4-4 یافته های مربوط به فرضیه های پژوهش………………………………………………………………………………………………..

67

 

فصل پنجم:بحث و نتیجه گیری
1-5 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………… 72
2-5 بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………….. 73
3-5 محدودیت ها……………………………………………………………………………………………………………………………………… 77
4-5 پیشنهادات………………………………………………………………………………………………………………………………………….. 78
1-4-5پیشنهادات کاربردی…………………………………………………………………………………………………………………………. 78
2-4-5پیشنهادات پژوهشی…………………………………………………………………………………………………………………………. 78
منابع فارسی………………………………………………………………………………………………………………………………………………. 79
منابع انگلیسی…………………………………………………………………………………………………………………………………………….. 81
ضمائم……………………………………………………………………………………………………………………………………………………….

82

 

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک کم توان ذهنی بود. طرح پژوهش، ازنوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است.جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک کم توان ذهنی در شهرستان سیرجان بوده است. حجم نمونه30نفر که شامل گروه آزمایش(15نفر) و گروه کنترل(15نفر) بود. روش نمونه گیری دردسترس بوده است. ابتدا سازگاری اجتماعی هر دوگروه آزمایش و کنترل قبل از آموزش 5مهارت زندگی(مقابله با هیجانات، روابط فردی وبین فردی، مدیریت زمان، حل مسئله، تفکر نقاد)ومهارت های، خودآگاهی، مقابله با استرس، ارتباط مؤثر، توسط پرسشنامه سازگاری بل مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس در گروه آزمایش 10 جلسه، 60دقیقه ای مهارت های زندگی، خود آگاهی، مقابله با استرس، ارتباط مؤثر به صورت گروهی آموزش داده شد.بعداز پایان هر مهارت هر دو گروه با پس آزمون مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری انجام گردید. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی(5مهارت)، خودآگاهی، ارتباط مؤثر برسازگاری اجتماعی تأثیر داشته وبین دو گروه از نظر سازگاری اجتماعی تفاوت معنی داری وجود داشته است و آموزش مقابله با استرس بر سازگاری اجتماعی تأثیر نداشته وبین دو گروه ازنظر سازگاری اجتماعی تفاوت معنی داری وجود نداشته است.

کلید واژه ها: مهارت های زندگی- سازگاری اجتماعی- کم توان ذهنی

 1-1مقدمه

از آنجا که بسیاری از مشکلات و دشواری های زندگی امروزه اجتناب ناپذیر بوده و افراد جامعه همواره با آنها دست به گریبان هستند لذا ایجاد و تقویت توانائی ها و مهارت هایی که در شرایط دشوار ضامن سلامت روانی افراد باشد، ضروری است. به خوبی مشخص شده است که بزرگسالان جوان با توجه به موقعیت اجتماعی و شرایط زندگی خود مسائلی از قبیل اختلافات روانی، افسردگی، رفتارهای ناسالم و افکار خودکشی را تجربه می کنند. توانایی انجام رفتارهای سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضرورت های زندگی روزمره کنار بیاید یکی از اصولی ترین اقداماتی است که افراد باید بیاموزند.

آموزش مهارت های زندگی[1] می تواند کمکی برای رسیدن به این هدف باشد. این آموزش ها تأثیر مثبتی بر سطح احساس، طرز فکر و نحوه رفتار افراد  جامعه خواهد داشت. مهارت های زندگی مربوط به نحوه عمل و رفتارند و اگر به صورت عملی آموخته شوند می توانند با تغییر رفار در تک تک افراد جامعه باعث ارتقا جامعه شوند.

اهمیت و ضرورت آموزش مهارت های زندگی زمانی مشخص می شود که بدانیم آموزش مهارت های زندگی موجب ارتقای تواناییهای روانی- اجتماعی می گردد. این تواناییها فرد را برای برخورد موثر با کشمکش ها و موقعیت های زندگی یاری می بخشند، و به او کمک می کنند تا با سایر انسانها، جامعه و فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نماید. بدین ترتیب، تمرین مهارت های زندگی موجب تقویت یا تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتار انسان می گردد، در نتیجه با پدید آمدن رفتارهای مثبت و سالم بسیاری از مشکلات قابل پیشگیری خواهند بود (ناصری، 1384).

اصطلاح مهارت های زندگی به گروه بزرگی از مهارت های روانی- اجتماعی و میان فردی گفته می شود که به افراد کمک می کند تا تصمیمات خود را آگاهانه اتخاذ کنند، به طور موثر ارتباط برقار رکنند، مهارت های مقابله ای و مدیریت شخصی خودی را گسترش دهند و زندگی سالم و پر بار داشته باشند. در سال 1996 میلادی، سازمان بهداشت جهانی به منظور پیشگیری و همچنین افزایش سطح بهداشت روانی افراد و جامعه، برنامه ای با عنوان آموزش مهارت های زندگی،  سه طبقه ی کلی همراه با زیر طبقات آن را به شرح زیر ارایه کرده است:

1 ) ارتباط و روابط میان فردی که شامل مهارت های روابط میان فردی، مهارت مذاکره و نه گفتن، همدلی، مشارکت و کارگروهی و مهارت طرفداری کردن است. 2) مهارت تصمیم گیری و تفکر انتقادی که شامل مهارتهای حل مشکل و تصمیم گیری، مهارت تفکر انتقادی است و 3) مهارت مقابله و مدیریت شخصی که شامل مهارت هایی برای افزایش منبع کنترل، مهارت های مدیریت احساسات و مهارت مدیریت استرس است.

هدف از آموش مهارت های زندگی افزایش توانایی های روانی، اجتماعی  و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده و ارتقای سطح سلامت روان است. انتظار می رود که هر فرد پس از دریافت آموزش مهارت های زندگی، به توانایی هایی از جمله کسر خود اگاهی عزت نفس، برقراری ارتباط با دیگران، توانایی همکاری، توانایی کنار آمدن با احساسات و فشارهای روحی، توانایی ابراز آرزوها و امیدها، دست یابد (نوری قاسم آبادی، 1373).

امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجعه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره آسیب پذیر کرده است. از جمله خانواده هایی که از داشتن یک کودک معلول و بار مراقبتی زیاد و فشارهای روانی، اجتماعی و مالی ناشی از داشتن چنین کودکی رنج می برند، که این عوامل می توانند تأثیرات نامطلوبی را بر ساخت و عملکرد خانواده داشته و باعث شود که پدر و مادر تحت تنش های جسمی و روانی، اجتماعی و اقتصادی قرار یگرند تا حدی که روند طبیعی زندگی خود را از دست داده و منجر به فروپاشی خانواده شود. در این بین بیشترین فشار روانی گریبان گیر مادران است(ناصری،1384).

2-1بیان مسئله

سازگاری اجتماعی و هماهنگ شدن با خود و با محیط پیرامون برای هر موجود زنده یک ضرورت حیاتی است. تلاش روزمره همه آدمیان نیز عموماً بر محور همین سازگاری اجتماعی دور می زند. انسان در بسیاری از شئون زندگی با سایر افراد جامعه در یک فعل و انفعال مداوم قرار دارد. او باید برای ادامه حیات و تامین نیازهای خود به زندگی گروهی تن در دهد و برای رسیدن به هدف های مشترک با دیگران تشریک مساعی کند. در چنین شرایطی و در رابطه سایر افراد جامعه است که هر کس ناگزیر باید به نوعی سازگاری اجتماعی رضایت بخش دست یابد و به همین دلیل است که مشکلات و موانع سازگاری اجتماعی آدمی از حیات اجتماعی او مایه می گیرد.سازگاری اجتماعی بر این ضرورت متکی است که نیازها و خواسته های فرد با منافع و خواسته های گروهی که در آن زندگی می کند، هماهنگ و متعادل شود و حتی الامکان از برخورد مستقیم و شدید با منافع و ضوابط گروهی جلوگیری شود. ضرورت حفظ مبانی زندگی اجتماعی طبعا محدودیت هایی را در راه ارضای نیازهای فردی انسان ایحاد می کند که چاره ای جز سازگاری اجتماعی با آن نیست. یعنی انسان قبول می کند که این محدودیت ها اجتناب ناپذیر هستند و می کوشد تا خود را با آن تطبیق دهد(سپاه منصور، 1389).

روابط خانوادگی مطلوب بستر مناسبی برای رشد اجتماعی محسوب می شود. محیط خانواده، نحوه تعامل والدین بایکدیگر و فرزندان، مهارت ها و توانایی های پدر و مادر مطلوبترین زمینه برای حمایت های عاطفی، مشاوره خانوادگی، پشتیبانی های اقتصادی، تبلور احساس تعلق، تقویت اعتماد به نفس، نشاط درون و آرامش روان و استحکام و تعامی در خانواده محسوب می شود. در سایه این گونه روابط، کودکان مهارت ها و تجارب ارزشمند اجتماعی را کسب می کنند. تولد هر کودکی تواند بر پویایی های خانواده تاثیر بگذارد، زیرا والدین و دیگر اعضای خانواده باید تغییرات متعددی را جهت سازگاری اجتماعی با حضور عضو جدید بپذیرد. اما در این بین اثرات تولد و حضور یک کودک کم توان دهنی بر خانواده عمیق تر است. مراقبت های اضافی و سازگاری اجتماعی های ویژه ای که این کودکان بر والدین تحمیل می کنند، نحوه تعامل والدین با یکدیگر و سایر فرزندان را دگرگون می کند.نیازهای کودکان کم توان ذهنی به مراقبت و رسیدگی زیاد و حمایت های افراطی والدین از کودکان کم توان ذهنی مستلزم صبر و شکیبایی و فدا نمودن اهداف شخصی از جانب والدین است، که منجر به غفلت از پرداختن به زندگی شخصی و رسیدگی به سایر فرزندان می شود. به این ترتیب سلامت و بهداشت روانی خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی به شدت در معرض خطر قرار می گیرد(سرخوش، 1384).

امروزه خانواده های بسیاری از داشتن فرزند کم توان ذهنی به سبب مسائلی مانند هزینه های اقتصادی سنگین، اجبار در پذیرفتن، محدودیت در روابط اجتماعی، ترحم دیگران، بروز ناسازگاری اجتماعی های رفتاری در سایر فرزندان، دشواری در تصمیم گیری برای بچه دار شدن مجدد و فشارهایی که بر خانواده وارد می شود، رنج می برند. حضور این کودکان به اعتقاد مینوچین(1974) به سلامت و تعادل خانواده آسیب می رساند و خطر بروز عملکرد نادرست خانواده و والدین را افزایش می دهد. رضایت زناشویی در حفظ تعادل زندگی و جو عاطفی خانواده نقش حیاتی دارد. ارتباط زناشویی والدین خوب و رضایتمند عامل موثر برای مقابله با فشارهای زندگی و داشتن عملکرد مناسب در زندگی والدین به شمار می روند.والدین کودکان ناتوان دارای حالات هیجانی ناپایدار، بیماریهای روان شناختی، سوگ پایدار، ناسازگاری اجتماعی و انزوای اجتماعی هستند.به اعتقاد تامپلین و همکاران بیماری های مزمن و معلولیت های کودکان گاهی اوقات منجر به خستگی والدین و بروز مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی، تنش در خانواده، نارضایتی زناشویی و مشکلات اجتماعی – اقتصادی در خانواده می شود.

شیوع کم توانایی ذهنی در حوزه آسیب شناسی روانی اجتماعی خانواده همواره از مسائل قابل توجه و بحث برانگیز بوده است، زیرا تولد کودک کم توان ذهنی در خانواده موجب ایجاد بحران و آشفتگی و افزایش سطوح استرس در والدین می شود. افزایش استرس می تواند منجر به بروز پیامدهای روانشناختی نامطلوب و کاهش شرایط عمومی بهزیستی روانی افراد گردد و به رضایت زناشویی صدمه برساند(کوهسالی، 1385)

امروزه چگونگی ارتباط والدین – کودک، بویژه در زمینه آموزش و توانبخشی کودکان دارای نیازهای ویژه از اساسی ترین زمینه های پژوهش است. متخصصان بر این باورند که خانواده در برنامه های مداخله و در تحول کودک معلول خود نقش بسزایی دارد.یکی از برنامه های آموزشی مداخله ای، آموزش مهارت های زندگی است. مهارت های زندگی،  مهارت هایی است که به منظور ارتقای سطح ارتباطات، افزایش قدرت تصمیم گیری، روابط بین ، فردی، مدیریت، درک خود  و کار کردن در گروه مورد استفاده قرار می گیرد.

موضوعات اساسی مورد تاکید در آموزش مهارت های زندگی برای دستیابی به اهداف فوق عبارتند از بهداشت روان، آموزش ارزش ها، حل مساله، اجتماعی شدن، پیشگیری، خودآگاهی، مقابله با افسردگی، مهارت های مقابله ای، تصمیم گیری، مقابله با تنیدگی و خودانگاره.به دلیل تاثیر متقابل و دوجانبه والدین و فرزند کم توان ذهنی و سایر اعضای خانواده آموزش مهارت های زندگی گامی پیشگیرانه و مؤثر در بروز انواع مشکلات روانشناختی محسوب می شود(آقاجانی، 1381).

در این تحقیق هدف، بررسی تأثیر این آموزش ها بر سازگاری اجتماعی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی می باشد.

3-1ضرورت تحقیق:

هرچند فقدان فشار روانی مساوی با سکون و بی حرکتی و نتیجه آن مشکل رشد و  بالندگی در انسان است و علی رغم اینکه مقداری فشار روانی برای ایجاد تحرک و تلاش در انسان ضروری است، لکن فشار روانی مداوم و شدید می تواند سلامت همه جانبه فرد را درمعرض خطر قرار دهد. فشار روانی زیاد یا مداوم تأثیرات منفی فراوانی برعملکرد و فعالیت های فرد خواهد داشت. افرادی که دچار فشار روانی می شوند و توان مقابله با آن را  ازدست می دهند، از نظر جسمانی، روانی و رفتاری دچار مشکل می شوند (فتی، 1391).

والدین در برابر این مشکل می تواند ناموفق یا ناقص باشد؛ بنابراین بسیاری از والدین از مشکل سلامت فکری رنج می برند. رسیدگی به امورکودک مستلزم شکیبایی زیاد و فداکاری از جانب والدین است. بسیاری از والدین، عقب ماندگی کودک را به مثابه نشانه ای از شکست خود تصور می کنند. بسیاری از والدین هدف هایی را که خود قادر به رسیدن به آنها نبوده اند در فرزندان خود جست و جو می کنند. والدینی که در رسیدن به این هدف ها ناکام می شوند به نوعی دچار مشکل و فشار روانی می شوند. حال مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی، نه تنها احساس می کنند که به این اهداف نمی رسند،  بلکه آگاهی از عقب ماندگی ذهنی کودک آنان را با فشار روانی مضاعف روبه رو می سازد (حسینی، 1363).

 
1398/06/26
مدیر سایت