در این صفحه لیست پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره حقوق هوایی درج شده اند. شما می توانید از محتوای منابع داخل این پایان نامه ها در پروپوزال ، گزارش سمینار ، مقاله ، تحقیق ، پروژه و پایان نامه خودتان استفاده نمایید.
فهرست و فصل اول همه پایان نامه های مربوط به موضوع حقوق هوایی
و دیگر موضوعات در سایت به صورت رایگان در دسترس است
تا قبل از خرید پایان نامه کاملا با محتویات آن آشنا شوید
عیب مورد اجاره و تأثیر آن در قانون روابط موجر و مستاجر سال ۷۶، ۶۲، ۵۶ علاوه بر آنکه قانون مدنی، مبحثی را به اجاره اختصاص داده است، قانون روابط موجر و مستاجر نیز به تصویب رسیده است که با تصویب قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶ و بر اساس ماده ۱۳ این قانون، قوانین قبلی که مغایر با این قانون بودند، منسوخ اعلام شدند، اما عقودی که در زمان حاکمیت قوانین قبلی منعقد شده بودهاند بر اساس مادهی ۲۱ این قانون، کماکان تحت حاکمیت همان قانون سابق خواهند بود. بر این اساس با توجه به اینکه هنوز هم اجارههایی وجود دارد به ویژه در مورد اماکن تجاری، که مشمول قوانین روابط موجر و مستاجر ۱۳۵۶ و ۱۳۶۲ میباشند، جهت تکمیل این مقوله به حدوث عیب و تأثیر آن در عقد اجاره در این قوانین میپردازیم. بند اول: بطلان اجاره بر خلاف قانون مدنی که در مبحث اجاره به بطلان عقد اجاره اشاره نموده است، در هیچ یک از قوانین موجر و مستاجر سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۶۲، بطلان اجاره پیش بینی نشده است و این سکوت به معنای حکومت قواعد مدنی و عمومی در باره بطلان اجاره است. بند دوم : فسخ اجاره بند ۲ مادهی ۱۲ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ بیان میدارد: « در موارد زیر مستاجر میتواند صدور حکم به فسخ اجاره را از دادگاه درخواست کند: ……۲- اگر در اثنای مدت اجاره، عیبی در عین مستاجره حادث شود که آن را از قابلیت انتفاع خارج نموده و رفع عیب مقدور نباشد». با این اوصاف مستاجر میتواند صدور حکم به فسخ اجاره را از دادگاه درخواست کند. بنابراین با توجه به این قانون، حق فسخ برای مستاجر منوط به تحقق دو شرط است: ۱- عیب، عین مستاجره را از قابلیت انتفاع خارج کند۲-رفع عیب مقدور نباشد. پس در صورتی که عین مستاجره در اثر عیب از قابلیت انتفاع خارج نشود، هر چند معیوب باشد و رفع عیب مقدور باشد، و موجر رفع عیب نماید مستاجر حق فسخ ندارد. مثلاً اگر کسی کارگاهی را اجاره کند و انبار آن به دلایل فنی قابل استفاده نباشد، نمیتوان گفت مورد اجاره، قابلیت استفاده را به طور کلی از دست داده است. در بند۲ ماده ۱۲ این قانون به مستاجر حق فسخ داده ولی در ماده۴۸۱ ق.م به بطلان اشاره نموده است.بند۲ ماده مذکور مورد انتقاد حقوقدانان قرار گرفته است. زیرا مطابق ماده ۴۸۱ ق.م «هرگاه عین مستاجره از قابلیت انتفاع خارج شده و نتوان رفع نمود، اجاره باطل میشود».موضوع عقد اجاره منفعت است و عین مستاجره باید تا آخر مدت اجاره به قابلیت انتفاع باقی بماند. با عدم امکان انتفاع، در واقع خود انتفاع یعنی موضوع عقد از بین رفته و تلف شده است و با تلف موضوع، عقد اجاره باطل میشود(ره پیک، ۱۳۸۷: ۱۰۰-۹۹).مراد قانون از بطلان، انفساخ است. حال آیا، در بند ۲ ماده ۱۲ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ به جای اصطلاح بطلان اشتباهاً فسخ به کاربرده شده است؟در پاسخ به این سوال باید گفت که در ابتدای بند۲ ماده ۱۲ این قانون قید شده است که در اثناء مدت اجاره عیب، موجب خارج کردن عین از قابلیت انتفاع گردد، یعنی با حدوث عیب، جزئی از منفعت غیر قابل استیفاء گردد و طبق مادهی۴۸۱ ق.م اجارهیمابعد حدوث عیب باطل میشود، اما قبل از آن اجاره صحیح است، زیرا عدم بطلان اجاره نسبت به باقی مانده مدت اجاره، به لحاظ از بین رفتن قابلیت انتفاع برای مستاجر ضرر است. لذا خیار تبعض صفقه و حق فسخ برای مستاجر مطابق ماده ۴۴۱ق.م متصور است. پس اساساً بند ۲ مادهی۱۲ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ در خصوص خیار تبعض صفقه است(وفایی نیا، ۱۳۸۹: ۷۱). چرا که خیار عیب مربوط به نقصان منفعت یا صعوبت در انتفاع است، در نتیجه این ماده با مقررات قانون مدنی، تعارضی ندارد. به نظر میرسد که در هر دو مورد، مراد قانون انفساخ است. مورد دیگری که مستاجر حق فسخ اجاره را دارد، بند ۵ ماده۱۲ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ میباشد که مقرر میدارد: « در موارد زیر مستاجر میتواند صدور حکم فسخ اجاره را از دادگاه در خواست کند:….۵- هر گاه مورد اجاره کلاً یا جزئاً در معرض خرابی بوده و قابل تعمیر نباشد و یا برای بهداشت و سلامت مضر بوده و بایدخراب شود».در این مورد عین مستاجره کلاً باید در معرض خرابی بوده و برای بهداشت و سلامت مضر باشد و قابل تعمیر نباشد، به علاوه کارشناس تأیید کند که ملک باید خراب شود تا حق فسخ برای مستاجر ایجاد شود، البته این ماده خیار عیب و تبعض صفقه را در بر میگیرد اگر فقط بخشی از عین خراب باشد و موجب صعوبت در انتفاع گردد، خیار عیب ایجاد میشود و در صورت عدم امکان انتفاع از بخش خراب، مورد خیار تبعض صفقه است، و در فرض از بین رفتن کل انتفاع به لحاظ تلف شدن موضوع، عقد باطل میشود که مراد از بطلان، انفساخ است(خالقیان، ۱۳۷۱: ۱۱۸). در اجاره محل های مسکونی موضوع بند ۵ ماده ۱۲ قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۵۶ مجدداً در بند ۳ ماده ۶ سال ۱۳۶۲ تکرار شده است که بیان میدارد: « در موارد زیر مستاجر میتواند اجاره را فسخ نماید: …. ۳- هرگاه مورد اجاره کلاً یاجزئاً در معرض خرابی واقع شود به نحوی که موجب نقص انتفاع گردد و قابل تعمیر نباشد». این ماده خرابی موجب خیار عیب را بیان کرده است. در قانون سال ۱۳۶۲ مطلب دیگری در مورد خیار عیب ذکر نشده است. طبق ماده ۱۵ این قانون، احکام خیار عیب در قانون مدنی، در مورد اجاره اماکن مسکونی لازم الرعایه است. قانون روابط موجر و مستاجر سال ۱۳۷۶، در خصوص عیب اجاره سکوت کرده است. لذا بر اساس ماده ۱ این قانون، نتیجه حدوث عیب در عین مستاجر همان است که در قانون مدنی بحث شده است(نوین و دیگران،۱۳۸۲: ۱۷۵). ماده ۱ این قانون مقرر میدارد: « از تاریخ لازم الاجرا شدن این قانون، اجاره کلیه اماکن اعم از مسکونی، تجاری، محل کسب و پیشه، اماکن آموزشی، خوابگاههای آموزشی و ساختمانهای دولتی ونظایر آن که با قرارداد رسمییا عادی منعقد میشود تابع مقررات مدنی و مقررات مندرج در این قانون و شرایط مقرر بین موجر و مستاجر خواهد بود».همانطور که گفته شده، با توجه به ماهیت عقد اجاره، هر عیبی که در عین مستاجره ایجاد شود، موجب ایجاد حق فسخ برای مستاجر نمیشود، عیبی موجب حق فسخ خواهد شد که باعث نقصان منفعت یا صعوبت در انتفاع در عین مستاجره باشد. همچنین عیب مورد اجاره در صورتی مطرح است که عین مستاجره عین معین باشد نه کلی.در صورتی که عین مستاجره، معیوب باشد، اگر قابلیت انتفاع نداشته باشد، عقد اجاره باطل خواهد شد در غیر این صورت مستاجر مخیر خواهد بود که مطابق ماه ۴۷۸ ق.م یا عقد را فسخ نماید و یا به همان صورت قبول نماید، یعنی مستاجر حق درخواست ارش ندارد. باید توجه داشت که بطلان عقد در اثنای عقد اجاره ناظر به آینده است که معادل انفساخ است.
شناسایی افراد از بدو پیدایش کلام وجود داشته و با شکل گیری اجتماعات بشری ، انسان های اولیه در جستجوی هویت خود ، قبایلشان را با عاج فیل ، شاخ گوزن و پوست حیوانات از همدیگر متمایز میساختند . قبل از مسیحیت در مصر و یونان قدیم ، به وسیله مقامات دولتی و با اهداف نظامیو مالیاتی شناسایی افراد صورت میگرفت و با ظهور مسیحیت ، مقامات کلیسا این امر را عهده دار شده و در دولت روم به تدریج ثبت ازدواج و طلاق که از احوالات شخصی محسوب میشود رایج و جزء رسومات مذهبی تلقی شد . با گذر زمان و افزایش جمعیت جوامع گوناگون ، شناسایی فردی افراد بیشتر مورد توجه قرار گرفته و روش های مختلفی برای شناسایی بکار گرفته شد که مهمترین آن ها صدور اسناد هویتی برای افراد جامعه میباشد . اسناد هویتی از ابداعات و مظاهر حقوق تمدن عصر حاضر است و مجوز ورود به دنیای شهروندی است که برخورداری از حقوق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را به دنبال دارد . این اسناد ملاک هویت و تابعیت افراد و یگانه مدارکی هستند که اجازه اعمال حق و ادای تکلیف را به افراد جامعه میدهند و از ترکیب دو کلمه سند و هویت تشکیل شده اند که برای ورود به بحث ، بدواً موضوعات مربوط به سند مورد بررسی قرار گرفته سپس هویت و مطالب مرتبط به آن تشریح خواهد شد و در نهایت مباحث مربوط به مجموع اسناد هویتی ذکر میشود. دوم : سند و تاریخچه سند در حقوق ایران سوم : در ایران باستان در عهد و دوره هخامنشی و ساسانیان و پس از آن در دوره حکومت های اسلامیسند اهمیت داشته و استفاده از آن در موارد مختلف کشف شده است که در این خصوص در دو قسمت قبل از اسلام و بعد از اسلام بحث میگردد . الف ) تاریخچه سند در حقوق ایران قبل از اسلام مدارک تاریخی نشان میدهد که در زمان حکومت پارتیان از سند استفاده میشده است . ” مالکوم کالج “ نویسنده تاریخ پارتیان که در زمینه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی این سلسله مطالعاتی انجام داده از وجود سند در قوانین و نظامات مدنی آن دوران خبر داده است[۱] . در قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان ، بند چهارم از فصل نهم حکایت بر این دارد که در صورتی که مدعی صحت امضاء و مهر ذیل سند منعقده بین خود و مدعی علیه را تصدیق نماید ، چنانچه حروف و عبارات آن قرارداد ، دست نخورده باشد ، معتبر و لازم الاجرا بین طرفین خواهد بود و مدعی حق ندارد نسبت جعل به آن بدهد[۲] . در زمان حکومت انوشیروان به دستور وی معاملات نزد قضات انجام شده و در دفاتر مربوطه درج گردید[۳] . ب ) تاریخچه سند در حقوق ایران بعد از اسلام در ایران بعد از اسلام ، به طوری که از کتب و آثار مربوط به این دوره استخراج میشود عمل قضا و دادرسی بوسیله نمایندگان دین و دولت صورت میگرفت و دولت در عزل و نصب آن ها آزادی عمل داشت ، تنظیم اسناد از نظر قانونی به عهده قاضی القضات و یا نماینده وی بود که دفاتری نیز در این خصوص تنظیم میشد . محررین و نویسندگان اسناد اولاً باید به احکام معاملات و فقه اسلامیاحاطه کامل داشته و ثانیاً به زیور عدل آراسته باشند و از نظر قانونی ، اسناد تنظیمیمورد حمایت دولت بود و خرید و فروش و قرض و اجاره به موجب سند انجام میگرفت[۴] . در عهد غازان خان پادشاه مغول ، عده ای منفعت طلب با تنظیم اسناد بی اساس دعاوی و اختلافات دامنه داری برای مردم بی پناه ایجاد میکردند و غازان خان ظاهراً در سایه تعلیمات وزیر با تدبیرش رشیدالدین فضل ا… در مقام حل این مشکل برمیآید و دستور میدهد اسناد به وسیله افراد متبحر تنظیم شود و در صورت تنظیم سند جدید ، اسناد قبلی و کهنه را در طاس عدل بشویند تا اسناد معارض نزد مردم پیدا نشود و اسنادی که سی سال از عمر آن ها میگذرد ، مورد استفاده نبوده و به اصحاب دعوی پس ندهند[۵] . در عهد صفویه مرجعی بنام صدر دیوانخانه تاسیس شد که یک نفر قاضی شرع در آنجا به کار معاملات و تنظیم اسناد و عقدنامه و طلاقنامه میپرداخت و اسناد معاملات را مهر و در دفتر مخصوصی ثبت مینمود . در اواخر سلطنت فتحعلی شاه و اوایل سلطنت محمدشاه برای جلوگیری از بروز اختلافات تجاری بین ایران و روسیه ، دفاتری نزد کارگزاریها وجود داشت که اسناد و معاملات تجار را در آن مینوشتند . نخستین قانون مربوط به اسناد ، در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی تحت عنوان قانون ثبت اسناد در زمان مشروطیت به تصویب رسید و مقرر شد اسناد رسمیدر اداره ثبت ، تنظیم و معاملات رسمیدر آن اداره ثبت شود که این رویه تا سال ۱۳۰۷ ادامه داشته و در آن سال قانون تشکیل دفاتر اسناد رسمیدر ۲۰ ماده به تصویب رسید[۶] . سوم : تعریف سند الف ) تعریف لغوی سند سند از نظر لغوی عبارت است از آن چیزی که به آن اعتماد کنند یا نوشته ای که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند[۷] . و در لغت نامه دهخدا ، سند به این نحو تعریف شده است : آنچه بدان اعتماد کنند ، نوشته ای که وام یا طلبی را معین نماید ، سند نوشته ای است که وسیله اثبات باشد ، مدارک مستند و نوشته ای که قابل استناد باشد[۸] . و نوشته عبارت است از یک مجموعه از کلمات و ارقام یا علامات دیگر مثل علامات رمز که با وسایلی از قبیل دست انسان ، ماشین تحریر ، مهر ، کامپیوتر یا وسیله چاپ و غیره روی اشیائی از قبیل کاغذ ، چرم ، پوست ، برگ درختان ، چوب ، سنگ ، فلزات ، پارچه ، نگاشته شده به نحویکه با نشان دادن الفاظ مقصود نگارنده را بیان نماید و شکل و فرم مخصوص نیز در آن شرط نمیباشد. ب ) تعریف اصطلاحی سند به طور کلی برای سند دو معنی متصور است : ۱- سند با معنی موسع ۲- سند با معنی مضیق ۱- معنی موسع سند عبارت است از هر شیئی که دلیل وجود حق یا یک رابطه حقوقی میباشد و یا وجود شرطی را که دارای اعتبار حقوقی است فراهم میکند و یا اینکه اسناد عبارتند از اشیائی که با دست انسان ساخته شده و قابل فهم هستند که مستقل از وجودشان اختصاص به اثبات اموری دارند که دارای اعتبار حقوقی است[۹] . بنابراین در معنای موسع سند هر شیئی که قابلیت دلالت و ارزش اثبات و اعتبار حقوقی و قضایی داشته باشد اعم از نوشته و غیرنوشته نظیر فیلم ، عکس و غیره را دربرمیگیرد . ۲- سند در معنای مضیق ، شامل اشیایی که فاقد وصف نوشته هستند نمیشوند هرچند به عنوان دلیل و مدرک در مراجع و محاکم قابلیت استناد داشته باشد . بنابراین در معنای مضیق ، سند نوشتجات را شامل میشود اعم از اینکه خود نوشت و یا غیر آن باشد و به عبارتی سند نوشته ای است که بتواند به عنوان دلیل برای حق یا تعهد بکار رود و رابطه ای که بین سند و نوشته وجود دارد رابطه خصوص و عموم مطلق است . یعنی هر سندی نوشته است ولی هر نوشته ای سند نیست . ماده ۱۲۸۴ قانون مدنی در تعریف سند مقرر میدارد «عبارت است از نوشته ای که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد. » بنابراین خصائص برشمرده شده توسط قانون مدنی بر مفهوم مضیق سند منطبق است . این خصوصیات عبارتند از : ۱- نوشته ( کتبی ) بودن ۲- قابلیت استناد لذا تغییر حقیقت در اشیائی که فاقد هر یک از خصوصیات فوق باشد یعنی کتبی نباشد یا در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد نباشد از موضوع اسناد خارج خواهند شد. منظور از قابلیت استناد آن است که نوشته بتواند مثبت حق بوده و دارای ارزش و اعتبار قانونی ، قضایی یا آثار حقوقی باشد. چهارم : انواع سند به موجب مواد ۱۲۸۷ و ۱۲۸۹ ق.م سند به دو دسته تقسیم میشود : ۱- سند رسمی ۲- سند غیر رسمی(عادی) الف ) سند رسمی ۱- تعریف سند رسمی: عبارت است از سندی که در اداره ثبت اسناد و املاک و یا دفاتر اسناد رسمییا در نزد مامورین رسمیدر حدود صلاحیت آن ها بر طبق مقررات قانونی تنظیم شده باشد و غیر از اسناد مذکور سایر اسناد عادی است. با توجه به این تعریف ، معلوم میشود که اسناد رسمیاز جانب سه دسته اداره ثبت ، دفاتر اسناد رسمیو سایر ماموران رسمیتنظیم میگردد و هر کدام این سه دسته باید در حدود صلاحیت خود و بر طبق مقررات قانونی اقدام نمایند و بر این اساس اسناد رسمیاز نظر محل تنظیم به سه دسته تقسیم میشوند .
و مطلب دیگری که از این تعریف استنباط میشود این است که اسناد رسمیباید دارای شرایط زیر باشند : الف ) بوسیله مامور رسمیتنظیم شده باشد . ب ) مامور در تنظیم سند صلاحیت داشته باشد . ج ) مقررات مربوط به تنظیم سند رعایت شده باشد . ۲- انواع اسناد رسمی: اسناد رسمیبه چهار گروه تقسیم میشوند : - اسناد قانونی مانند قوانین و فرامین - اسناد اداری مانند دستورات و بخشنامه های صادره از ادارات کشوری - اسناد قضایی مانند احکام و قرارهای دادگاه ها و صورت مجلس ها و … - اسناد تنظیمیدر دفاتر ثبت[۱۰] تقسیم بندی دیگری از سوی دکتر سلیمان پور برای اسناد رسمیدر رساله دکتری ایشان تحت عنوان جعل اسناد در حقوق ایران ذکر شده است[۱۱] . قانونگذار اهمیت و اعتبار خاصی را برای اسناد رسمیقائل شده که از نتایج آن لازم الاجرا بودن این اسناد است و این بخاطر حفظ نظم و امنیت و آسایش جامعه و جلب اعتماد مردم به اسناد رسمیاست . ب : اسناد عادی ۱ ) تعریف سند عادی : قانون مدنی ایران از سند عادی تعریفی به عمل نیاورده است ولی باتوجه به تعریف اسناد رسمیدر ماده ۱۲۸۷ ، در ماده ۱۲۸۹ ، میگوید غیر از اسناد مذکور در ماده ۱۲۸۷ سایر اسناد عادی است . بنابراین میتوان گفت اسناد عادی تابع تشریفات خاصی نمیباشند مگر آنکه در موارد محدود و معینی قانون صورت خاصی برای آن مقرر داشته باشند مانند وصیت نامه خود نوشت که به دستور ماده ۱۲۸۷ قانون امور حسبی در صورتی معتبر است که تمام به خط موصی نوشته شده و دارای تاریخ ، روز ، ماه و سال به خط موصی بوده و به امضاء او رسیده باشد. با توجه به مراتب فوق اسناد عادی به قرار زیر میباشند : ۱- سندی که بوسیله افراد عادی تنظیم میشود مانند نامه های خصوصی و غیره ۲- سندی که مامور رسمیخارج از حدود و صلاحیت خود تنظیم نماید مثل سند معامله ای که نزد پلیس تنظیم شده باشد . ۳- سندی که مامور رسمیبدون رعایت مقررات مربوطه تنظیم نماید مانند سند تنظیمیدر دفاتر اسناد رسمیکه در دفتر نماینده ثبت نشود . ۲ ) اقسام اسناد عادی اسناد عادی را میتوان به چهار دسته تقسیم نمود[۱۲] :
پنجم : هویت و تعریف آن یکی از عناصر مهم در تعریف و درک هویت در مباحث اجتماعی ، دیگران هستند ، یعنی متمایز ساختن فرد از دیگر افراد ، یک ملت از دیگر ملل ، یک فرهنگ از دیگر فرهنگ ها و به عبارت دیگر ، هویت عاملی است که وسیله شناسایی فرد و تمیز او از دیگران است[۱۳] . الف ) تعریف لغوی هویت : هویت کلمه ای است عربی که در زبان فارسی به جای واژه انگلیسی ( Identity ) بکار میرود . معین در فرهنگ فارسی ، تحت عبارت هویت ، معانی از قبیل ذات باری تعالی ، هستی وجود ، آنچه موجب شناسایی میشود را ذکر مینماید . در لغت نامه دهخدا ، هویت عبارت از تشخیص که همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است ، بیان گردیده است[۱۴] . در فرهنگ بزرگ سخن ، هویت مساوی با آنچه شخصی با آن شناخته میشود مانند نام ، نام خانوادگی، نام پدر و دیگر ویژگی های مندرج در شناسنامه و گذرنامه[۱۵] . در فرهنگ عمید به حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد ، شخصیت ذات هستی و وجود ، منسوب به هو ، ( ورقه هویت ، شناسنامه ) تعبیر شده است[۱۶] . ب ) تعریف اصطلاحی هویت : در اصطلاح عمومیآنچه موجب شناسایی شخص، ایل ، قوم یا ملتی شود هویت مینامند . هویت به معنی هستی و وجود است چیزی که وسیله شناسایی فرد باشد یعنی مجموعه فضایل فردی و خصوصیات رفتاری که از روی آن فرد به عنوان عضو یک گروه اجتماعی شناخته میشود و از دیگران متمایز میگردد خودآگاهی از هستی ما، با آگاهی از هستی دیگران همراه است . ما و دیگران دو روی یک سکه هستند یکی بدون دیگری بی معناست[۱۷] . ولی در کل هویت مفهومیاست که در علوم مختلف دارای فضای مفهومیخاص است که لازم میباشد برای روشن شدن مطلب ، هویت در محدوده سه علم ، فلسفه ، روان شناسی و جامعه شناسی بطور اختصار مورد اشاره قرار گیرد . نقش هویت در فلسفه : در این علم ، مفهوم هویت با ماهیت در رابطه است بنابراین لازم است در ابتدا به معنی ماهیت اشاره گردد . ماهیت به چیستی و حقیقت ذاتی یک شیء اشاره دارد ، ماهیت چیزی است که در جواب “ما” حقیقیه “چیست؟” گفته میشود و پرسش از گوهر اشیاء است بنابر این بر حقیقت شیئی و آنچه شیئت شیء بدان است اطلاق میشود[۱۸] . هرگاه ماهیت بر شخص لحاظ و اعتبار شود هویت میشود . هویت در اصل ” هو هویت ” است به معنی در این همانی ، با اتخاذ بذات است . اتخاذ به ذات به معنی اتصاف و شناخته شدن و یکی بودن موصوف با صفات اصلی و جوهری مورد نظر است . زمانی که از هویت پدیده ای سخن به میآید باید آن سخن طوری باشد که نشان دهد پدیده مزبور به راستی گویای هیات و ماهیت وجودی خویش است[۱۹] . نقش هویت در روان شناسی : در این دانش هویت و احساس هویت یکی از مشخصه های شخصیت فرد تلقی میشود . احساس هویت عبارت است از احساسی که انسان نسبت به استمرار حیات روانی خود دارد و یگانگی و وحدتی که در مقابل اوضاع و احوال متغیر خارج ، همواره در حالات روانی فرد احساس میشود ، بنابراین از نظر روان شناسی هویت انسانی دارای نوعی ثبات است . هویت زمانی پیدا میشود که انسان با غیرمواجه میگردد و این غیر عبارت است از فرد یا جامعه ای دیگر و یا به گفته روان شناسان نقش های جدید که فرد به عهده میگیرد. هویت زمانی مطرح میشود که انسان خود را با چیز دیگر مقایسه کند . پس هنگامیکه هویت در روان شناسی طرح میگردد ، من ، او ، ما ، آنها و تشابهات و تفاوت ها مفاهیمیهستند که هویت را تعریف میکنند . در مباحث روان شناسی ، از واژه هویت نخستین بار فروید فقط یک بار ، آن هم به صورت کاملاً تصادفی استفاده کرده و سپس آن را با معنای ضمنی روانی ، اجتماعی در آمیخته است[۲۰] . [۱] راوندی ، مرتضی ، سیر قانون و دادگستری در ایران ، نشر چشمه ، چاپ اول ۱۳۶۸ ، ص ۱۵ [۲] شهزادی ، رستم ، قانون زرتشتیان در زمان ساسانیان ، نشر انجمن زرتشتیان ، تهران سال ۱۳۶۵ ، ص ۵۶ [۳] شهری ، غلامرضا ، حقوق ثبت اسناد و املاک ، انتشارات جهاد دانشگاهی ، چاپ سوم سال ۱۳۶۳ ، ص ۶ [۴] راوندی ، مرتضی ، همان منبع ، ص ۱۲۰ [۵] راوندی ، مرتضی ، همان منبع ، ص ۱۲۰ [۶] شهری ، غلامرضا ، حقوق ثبت اسناد و املاک ، ص ۱۴ – ۷ [۷] عمید ، حسن ، فرهنگ فارسی ، انتشارات امیرکبیر ، جلد ۲ ، ص ۱۲۳۵ [۸] دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه دهخدا ، انتشارات موسسه دهخدا ، جلد ۹ ، ص ۹۶۷ [۹] سلمان پور ، محمد ، جعل اسناد در حقوق ایران ، ۱۳۴۱ ، انتشارات گنج دانش ، ص ۳۷ [۱۰] امامی، سید حسن ، حقوق مدنی ، انتشارات ابوریحان ، چاپ ۵ ، سال ۱۳۶۲ ، جلد ۶ ، ص ۶۷ [۱۱] ایشان انواع اسناد رسمیرا به این ترتیب ذکر نموده است : ۱- نوشته های سیاسی ۲- اسناد سجلی ۳- اسناد محضری ۴- اسناد اجرائی ۵- صورت مجلس مناقصه و مزایده دولتی ثبت املاک ۶- احکام قضایی اعم از جزایی و حقوقی و تجاری ۷- اسناد مربوط به محاسبات خزانه دارای عمومی۸- اسناد مربوط به ثبت املاک ۹- نوشتجات مربوط به مالیات غیرمستقیم ۱۰- نوشتجات اداری و پست و تلگراف ۱۱- اسناد نظامی۱۲- اسناد اداری ۱۳- نوشتجات دیگر از قبیل دیپلم های دانشگاهی و انواع گواهینامه بانکی و ارزی ، رجوع شود به رساله دکتر محمد سلیمان پور ، انتشارات گنج دانش ، سال ۱۳۴۲ ، ص ۱۲۹ و ۱۳۰ [۱۲] بهرامی، بهرام ، اجرای مفاد اسناد رسمی، نشر آریان ، چاپ اول سال ۱۳۸۲ ، ص ۸ [۱۳] صدر ضیاء ، کثرت قومیو هویت ملی ایرانیان ، انتشارات پیام نور ، سال ۱۳۷۷ ، ص ۱۵ [۱۴] لغت نامه دهخدا ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ دوم ، سال ۱۳۷۷ ، جلد ۱۰ ، ص ۱۲۶۵ [۱۵] انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن ، انتشارات کتابخانه ملی ایران ، جلد ۸ ، ص ۸۴۶۰ [۱۶] عمید ، حسن ، فرهنگ فارسی ، نشر امیر کبیر ، جلد ۲ ، ص ۱۹۸۴ [۱۷] اشرف ، احمد ، هویت ایرانی ، مجله گفتگو ، بهار ۷۳ ، ص ۷ [۱۸] معین ، محمد ، فرهنگ معین ، جلد ۴ ، ص ۹۱ [۱۹] احمدلو ، حبیب ، رابطه هویت ملی و هویت قومی، پایان نامه کارشناسی ارشد ، جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس سال ۱۳۸۱ ، ص ۱۳۰ [۲۰] موسوی ، معصوم ، اثر مشاوره ی فردی با رویکرد واقعیت درمانی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه تربیت معلم ، سال ۱۳۷۷ ، ص ۳۵
طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد و رهایی از زناشویی است (عمید،۲۴۳:۱۳۸۹) و به بیان برخی بیزاری (دهخدا،۱۷۱:۱۳۷۷)و رها شدن از قید نکاح است(شاهجهانی،۳۲۱:۱۳۶۳). طلاق در اصطلاح، به معنای «ازاله قیدالنکاح بصیغه مخصوصه» است، یعنی گسستن پیوند ازدواج با لفظی مخصوص و نیز طلاق نوعی گسست و جدایی و اخلال در بنیانهای اساسی خانواده است که منجر به جدایی همیشگی ـ هم راه لوازم آن میشود. درعرف عام معنای جدایی در ذهن متبادر میشود. چنانچه در شعر زیر همین معنی بکار آمده است: از سرمستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده (حافظ،۱۳۹۱غزل شماره۲۳۸)
قانون طبیعی در اجتماع مدنی، قانون آزادی و مساوات است. تمام مقررات اجتماعی باید براساس دو اصل آزادی و مساوات تنظیم شود، نه چیز دیگر. برخلاف پیمان ازدواج که در طبیعت جز اصلهای آزادی و مساوات قوانین دیگری نیز برای آن وضع شده است و چارهای از رعایت و پیروی آن قوانین نیست. طلاق مانند ازدواج قبل از هر قانون قراردادی در متن طبیعت دارای قانون است . همانطوری که در آغاز کار و وسط کار، یعنی در ازدواج باید رعایت قانون طبیعت بشود… در طلاق نیز که پایان کار است باید آن قوانین رعایت شود. سر به سر گذاشتن با طبیعت فایده ندارد، به قول الکسیس کارل، قوانین حیاتی و زیستی، مانند قوانین ستارگان سخت و بیرحم و غیر قابل مقاومت است. آثار و پیامدهای طلاق از نظر جرم شناسی، نتایج وخیم طلاق را باید به این شرح بررسی نمود: اثر طلاق در مردان و زنانی که فاقد فرزند هستند، اثر طلاق در فرزندان . زیان اجتماعی طلاق . اثر طلاق در مردان، این است که آنان را افرادی غیر متعهد به بار میآورد. آمار جنایی نشان میدهد که تعداد این افراد غیر متعهد در میان زندانیان قابل ملاحظه است. به گفته ویل دورانت «اگر مردی با زن خود نمیتواند سازگار باشد بیشتر به علت نقصی است که در رفتار و فلسفه خاص اوست و اگر این زن را ترک گفت و با زنی دیگر عقد ازدواج بست به همان نتیجه اولی خواهد رسید. طلاق هم مانند سفر کردن است اگر خود را عوض نکنیم طلاق و سفر سودی نخواهد داد.» اثر طلاق در زنان، خاصه زنانی که پناهگاهی ندارند و فاقد استقلال اقتصادی هستند، سخت خطرناک است. زنان مطلقه خیلی دیر به خانه بخت دوم گام مینهند و ای بسا که این امید هرگز جامه عمل نپوشد و احتمالاً راه را برای انحراف و سقوط به سوی آنان بگشاید. استاد شهید مرتضی مطهری در اثر پر ارج خود مرقوم داشته است : طلاقهای ناجوانمردانه علاوه بر انحلال کانون مقدس خانوادگی،مشکلات خاصی برای شخص زن به وجود میآورد که نباید آنها را نادیده گرفت. زنی سالها با صمیمیت در خانه خود میماند، منتهی خدمت و مجاهدت را برای سر و سامان دادن به آن خانه به کار میبرد. غالباً زنها، کار خدمت و زحمت و صرفهجویی در خوراک و لباس و هزینه خانه را به جائی میرسانند که خود مردان را ناراضی میکنند، از آوردن خدمتکار به خاطر اینکه در هزینه زندگی صرفهجوئی شود مضایقه مینمایند. نیرو و جوانی و سلامت خود را فدای خانه و لانه و آشیانه و در واقع فدای شوهر میکنند. اکنون فرض کنید شوهر چنین زنی پس از سالها زندگی مشترک، هوس زن نو و طلاق همسر کهنه به سرش میزند و میخواهد زن نو را به آشیانه زن اول که به قیمت عمر و جوانی و سلامت و آرزوهای بر باد رفته او تمام شده بیاورد. میخواهد با محصول دسترنج زن اول با زن دیگر عیاشی و هوسرانی کند، تکلیف این کار چیست؟ اینجا دیگر تنها مسئله، بهم خوردن کانون خانوادگی و گسیخته شدن رابطه زوجیت مطرح نیست که گفته شود ناجوانمردی شوهر مرگ ازدواج است و تحمیل زن به مرد ناجوانمرد دون شأن و مقام طبیعی زن است. مسئله دیگری مطرح است: مسئله آواره و بی آشیانه شدن، مسئله تحویل دادن آشیانه خود ساخته به رقیب، مسئله هدر رفتن رنجها و کارها و زحمتها و خدمتها مطرح است. شوهر و کانون خانوادگی و خاموش شدن شعله حیات خانوادگی به جهنم، هر انسانی لانه و آشیانهای میخواهد و به لانه و آشیانهای که به دست خود برای خود ساخته است علاقهمند است. اگر مرغی را از خانه و لانه ای که برای خود ساخته است بیرون کنند از خود دفاع میکند. آیا زن حق ندارد از لانه و آشیانه خود دفاع کند؟ آیا این کار از طرف مرد ظلم واضح نیست؟ اسلام از این نظر چه فکری کرده است؟به عقیده ما این مشکل کاملاً قابل توجه است. غالب ناراحتیهایی که به واسطه طلاقهای ناجوانمردانه صورت میگیرد از این ناحیه است. در این گونه موارد است که طلاق، تنها فسخ زوجیت نیست، ورشکستگی و نابودی زن است. غالباً مردان و زنان گمان میکنند کار و خدمتی که زن در خانه مرد میکند و محصولی که از آن کارها پدید میآید به مرد تعلق دارد، بلکه گمان میکنند مرد حق دارد که به زن مانند یک برده یا مزدور فرمان دهد و بر زن واجب است که فرمان او را در این مسائل بپذیرد. در صورتی که مکرر گفتهایم که زن از نظر کار و فعالیت آزادی کامل دارد و هر کاری که میکند به شخص خود او تعلق دارد و مرد حق ندارد به صورت یک کارفرما در مقابل زن ظاهر شود. اسلام با استقلال اقتصادی که به زن داده و به علاوه هزینه زندگی او و فرزندانش را به عهده مرد گذاشته است به او فرصت کافی و کامل داده که خود را از نظر مال و ثروت و امکانات یک زندگی آبرومندانه از مرد مستغنی نماید به طوری که طلاق و جدایی از این نظر برای او نگرانی به وجود نیاورد، زن تمام چیزهایی که خود برای لانه وآشیانه خود فراهم آورده باید متعلق به خود بداند و مرد حق ندارد آنها را از او بگیرد. این گونه نگرانیها در رژیمهائی وجود دارد که زن را مجبور به کار کردن در خانه شوهر میدانند و محصول کار او را هم متعلق به شوهر میدانند نه به خود او. نگرانیهائی هم که در میان مردم ما وجود دارد غالباً ناشی از جهالت و بی خبری از قانون اسلامی است.» اثر طلاق در روی فرزندان متعلق به کانون از هم پاشیده بسیار شدید است. عقدهای غیر قابل تحمل و توام با نفرت در آنان به وجود میآورد که شدیدتر از وضع یتیمی است. (کی نیا،۷۸۷:۱۳۸۸)
طلاق در علم حقوق به خصوص در بخش قانون مدنی مورد بررسی قرار گرفته است و در قوانین حقوقی ایران یکی از «ایقاعات» است که بهوسیله آن، پیمان زناشویی گسسته میشود و عهدهدار آن مرد است و اقسام و شرایطی دارد. بر اساس قوانین و موازین کشور وقوع امر طلاق از سه راه امکان پذیر است: ۱-طلاق توافقی: سادهترین شکل وقوع طلاق، زمانی است که زن و شوهر بر مساله طلاق توافق داشته باشند و دیگر مایل به ادامه زندگی با هم نباشند این نوع طلاق به طلاق توافقی معروف است که از اختیار مرد در طلاق ناشی میشود . ۲- طلاق از طرف مرد: نوع دیگر طلاق که اساس تمام قوانین طلاق میباشد، طلاق به خواست و اراده مرد است. طبق ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی «مرد میتواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید» و مطابق با تبصره این ماده «زن نیز میتواند با وجود شرایط مقرر در مواد (۱۱۱۹) ، (۱۱۲۹) و (۱۱۳۰) این قانون ، از دادگاه تقاضای طلاق نماید» .در این حالت مرد موظف به پرداخت کلیه حقوق زن میباشد . ۳- طلاق به خواسته زن: اما نوع دیگر طلاق که همچنان ریشه در اختیار مرد دارد، طلاق به خواسته زن است، در این حالت زن با اثبات شرایط عسر و حرج خود (در این شرایط دادگاه مرد را مجبور به طلاق میکند ) و یا با توجه به وکالتی که از ابتدای عقد در شرایط ضمن عقد از مرد گرفته، میتواند خود را مطلقه نماید. بر اساس ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی در مورد زیر، زن میتواند به حاکم شرع، مراجعه و تقاضای طلاق نماید در صورتی که برای محکمه ثابت شود که دوام زوجیت، موجب عسر و حرج است، میتواند برای جلوگیری از ضرر و حرج زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورت میسر نشدن به اذن حاکم شرع طلاق دادهمیشود. باید توجه داشت که طلاق به خواسته مرد و طلاق توافقی قابل رجوع است یعنی مرد دوباره میتواند بر ادامه زندگی با زن اراده کرده و بدون ازدواج در مدت مقرر زن دوباره به همسری مرد در میآید. اما در طلاق عسر و حرجی یا قضایی، امکان رجوع برای مرد وجود ندارد و صرفا با توافق طرفین امکان آن بوجود میآید. اما اجرای صیغه طلاق بدون صدور گواهی عدم امکان سازش غیر قانونی میباشد. ماده ۱۰ قانون حمایت خانواده میگوید: «اجرای صیغه طلاق و ثبت آن پس از رسیدگی دادگاه و صدور گواهی عدم امکان سازش صورت خواهد گرفت.
به درستی میتوان پذیرفت، طلاق آنجا بیشتر رخ میدهد و تعدد میپذیرد که روابط انسانها دچار بحران شده باشد. در جامعهای کوچک که روابط انسانها عمقی، پایدار و دارای امتداد تاریخی است(بدان صورت که هر کس از گذشته دیگری نیز به خوبی اطلاع دارد) به یقین طلاق کمتر رخ میدهد. باز آنجا که در حیات انسانی، لذتگرایی و سوداندیشی کمتر جای معنویت و انسانیت را گرفته باشد. طلاق کمتر پیش میآید. بدینسان، میتوان پذیرفت با سالمسازی روابط انسانی،آموزش ارتباط انسانی و… میتوان ازمیزان طلاق کاست. همچنان که خانواده اضطراری، یعنی آنجا که انسانها نه به حسب میل و علاقه، بلکه به اضطرار و ناچاری با یکدیگرحیات میگذرانند را مطلوب نمیدانیم و پیدایی روابطی تهی از خمیرمایه معنویت را از مهمترین عوامل طلاق به حساب میآوریم.(ساروخانی،۱۳:۱۳۷۲)
سؤال این است که آیا نسبت طلاق تابع از قشرهای اجتماعی است یا خیر؟ هنگامی که سخن از طبقات اجتماعی میرود، موضوع فرهنگ طبقاتی مطرح میشود و این بدان معنی است که هر طبقه فضائی خاص را تشکیل میدهد که در درون آن، رفتار انسانها، وضع یا شکلی خاص مییابد. آنگاه که سخن از مشاغل میرود چنین به نظر میرسد، که هر وضع شغلی دارای امکانات و ویژگیهای خاص خویش است، و این مجموعه شرایط نباید بر رفتار خانوادگی انسانها بیتأثیر باشد. آنگاه که سخن بر سر وضع انسانهاست، باید پذیرفت که شرایط سخت معیشت بار برتعادل روانی انسانها تأثیرمیگذارد و در این میان واکنش انسانها در برابر پیوند خانوادگی از آن بیتأثیر نمیماند. فرض ما بر این است که وضع اشتغال، باید عاملی موثر بر طلاق باشد. شیوع طلاق در بین بازیگران نمایش (سینما ، تئاتر، تلویزیون و…) یا هنرپیشهها در سراسر جهان امری قطعی است. تکثر چند همسری ناهمزمان در بین اقشاری چون خوانندگان و… واقعیت شناخته شده مستمر و جهانی است و نه محلی و مقطعی. این حقیقت که حیات انسانی واگشت ناپذیر[۱] است از جانب اقتصاددانان در آغاز و سپس جامعهشناسان وتمامی دانشمندان علوم انسانی مورد تأیید قرار گرفت. یکی از ابعاد واگشت ناپذیری در شرایط اشتغال به چشم میخورد. زمانی که یک خانواده از امکانات کم ولی قابل قبولی برخورداراست. به طور طبیعی جزء اساسی بودجه آنان در راه خرید مواد غذائی و مخصوصاً نان صرف میشود. با افزایش قدرت خرید، به طورمنظم سهم کمتری از بودجه خانواده به خرید نان اختصاص مییابد و در مقابل مصرف گوشت و شیرینی بالا میرود و متعاقب آن مصرف تفننی و حتی تظاهر[۲] پدید میآید (صرف غذا در رستوران و…) حال چنانچه همین خانواده دچار مشکل شده و ناچار شود به شرایط اولیه بازگردد، خواه ناخواه دچاربحران میشود.(همان:۵۷)
اختلاف سنی زوجین از این رو حائز اهمیت است که بسیاری از جهات زیستی و جسمانی خانواده تحت تأثیر سن زوجین و احتمالاً فاصله سنی آنان قرار میگیرد. لیکن تأثیر سن، تنها در این محدوده (رابطه جسمانی) باقی نمیماند. هر مقطع سنی با خود بازی فکری و فرهنگی دارد. سن در اکثر موارد نشان یا نمادی ملموس و زیستی از یک دوران است، لذا از این روست که در بحث طلاق نیز سخت بدان توجه میشود. باید پذیرفت که سن به عنوان یک ویژگی خاص جسمانی از جهاتی چند خانواده، ساخت و ثبات آن را تحت تأثیر قرار میدهد، از جهتی توزیع کل جمعیت در رابطه با دو پدیده سن و ازدواج تصویری دیگر مییابد چه از جهتی همه جا ازدواج مستلزم نوع جسمانی است که دقیقاً تابعی از سن است و از جهتی دیگر همین پدیده (سن) در برهه یا برهههایی خاص ثبات و امنیت خانواده را میرساند، برخی از مقاطع آن مرزهای خطر نزدیکند.( همان:۸۱) نرخ طلاق نمیتواند شاخص مستقیمی برای ناخرسندی از زناشویی باشد. چون نرخ طلاق شامل کسانی نمیشود که از هم جدا شدهاند اما به لحاظ قانونی حکم طلاق درباره آنها هنوز صادر نشده است. علاوه براین، شاید کسانی که از ازدواج خویش راضی نیستند و احساس خوشبختی نمیکنند تصمیم بگیرند زندگی مشترک را ادامه دهند، چون ممکن است به تقدس و حرمت ازدواج معتقد باشند، یا نگران نتایج اقتصادی یا عاطفی جدایی باشند، یا نخواهند خانه و"خانواده” فرزندان شان را از آنها بگیرند. چرا طلاق رواج و فزونی میگیرد؟ چند عامل در این امر دخالت دارند که البته دگرگونیهای اجتماعی وسیعتر را نیز باید به شمار آورد. غیر از نسبت بسیار از ثروتمندان، امروز ازدواج، چندان ربطی به آرزوی حفظ ثروت و دارایی و شأن و مقام خانوادگی و سپردن آن به نسلهای بعدی ندارد. هر قدر زنان به لحاظ اقتصادی مستقلتر میشوند، ضرورت اقتصادی ازدواج برای آنها از گذشته کمتر میشود. بالارفتن سطح کلی ثروت و رفاه بدین معناست که داشتن خانه جدا و مستقل کار دشواری نیست و اگر زناشویی با خرسندی و سعادت همراه نباشد، آسانتر از گذشته میتوان آن را رها کرد. این واقعیت که اکنون طلاق، نوعی داغ ننگ به حساب نمیآید تا حدی نتیجه همین تحولات است، اما همچنین موجب تشدید این تحولات نیز میشود. عامل مهم بعدی، عبارت است از گرایش فزاینده به ارزیابی ازدواج براساس سطح رضایت و خرسندی شخصی از آن به نظر نمیرسد رو به رشد طلاق، نشانگر ناخرسندی عمیق از نفس ازدواج باشد، بلکه نشانه عزم راسختری برای تبدیل کردن ازدواج به رابطهای پر ثمر و رضایت بخش است. (چاوشیان،۲۶۳:۱۳۸۸)
آیا میزان تحصیلات زن و مرد بر میزان گرایش آنان به سوی طلاق مؤثراست؟ آیا بیسوادی طلاق زاست؟ آیا تأثیر تحصیل برگرایش به طلاق در بین زنان و مردان متمایز است؟ از آثار نامطلوب ناهمسان همسری از دیدگاه تحصیلی نتایج به دست آمده که بدینسان خلاصه میشود:
۳. هرمقطع تحصیلی (دیپلم، لیسانس، دکترا و…) فضای فکری وحتی جهانبینی خاصی پدید میآورد. ناچار همسانی تحصیلی زوجین برتشابه سلیقه، ذوق و اندیشه آنان مؤثراست. |
بدین قرار، به درستی میتوان گفت، آموزش و میزان آن از مهمترین عوامل مؤثر بر رفتار انسانهاست. در علیت یا علل تأثیر چنین عاملی عقاید گوناگون است.(ساروخانی،۶۴:۱۳۷۲) Irreversible.[1] [۲].Conspicuous consumption