وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع پایان نامه درباره : تأثیر آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر بهزیستی روان شناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی

۱-۱           مقدمه

 

یکی از طبیعی­ترین گروه­هایی که می ­تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است. وظیفه­ی خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن­ها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به استقلال کودکان است، حتی اگر کودک کم ­توان ذهنی[۱]، نابینا[۲]، یا ناشنوا[۳] باشد. کم ­توان ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و یا پس از تولد کودک پدید می­آید (میکائیلی، ۱۳۸). بی تردید تولد و حضور کودکی با کم توانی ذهنی در هر خانواده­ای می ­تواند رویدادی نامطلوب و چالش­زا تلقی شود که احتمالاً تنیدگی، سرخوردگی­، احساس غم و ناامیدی را به دنبال خواهد داشت. شواهد متعددی وجود داردکه نشان می­ دهند والدین کودکان دارای مشکلات هوشی­، به احتمال بیشتری با مشکلات هیجانی­، اقتصادی و اجتماعی که غالباً ماهیت محدود کننده­، مخرب و فراگیر دارند، مواجه می­شوند (مانند خمیس[۴]، ۲۰۰۷). در چنین موقعیتی گرچه همه­ی اعضای خانواده وکارکرد آن­، آسیب می­بیند(هرینگ[۵] وهمکاران، ۲۰۰۶) مادران به علت داشتن نقش سنتی مراقب، مسئولیت­هایی بیشتری در قبال فرزند ناتوان خود به عهده می­گیرند که در نتیجه­، با مشکلات روانی بیشتری مواجه می­شوند. فرض بر این است که مشکلات مربوط به مراقبت از فرزند مشکل­دار، والدین، به ویژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت روانی قرار می­دهد (اولسون و هوآنگ، ۲۰۰۱؛ مک کانکی و همکاران[۶]، ۲۰۰۷). مادر، نخستین شخصی است که به طور مستقیم با کودک ارتباط برقرار می­ کند.

عکس مرتبط با اقتصاد

رویارویی مادر با فرزند کم ­توان ذهنی، نیاز کودک به مراقبت دایمی، اهمیت فراهم ساختن شرایط ویژه­ی رشد، تجربه­ی تنش والدین ناشی از وجود رفتارهای آیینی، مشکلات زبانی، قشقرق و فقدان مهارت مراقبت از خود در این گروه از کودکان، همگی زمینه را برای تضعیف کارکرد طبیعی مادر فراهم می­نمایند. وجود چنین مشکلاتی افزایش میانگین اختلالات روانی در مادران کودکان استثنایی و به ویژه مادران دارای کودک کم توان ذهنی را در مقایسه با مادران کودکان عادی در پی خواهد داشت. هم چنین داشتن توقعات و انتظارات دور از توانایی کودکان و برآورده نشدن آن­ها موجب ناکامی والدین می­ شود.

تولد یک کودک کم ­توان ذهنی در مادرانی که به مدت ۹ ماه بارداری، انتظار یک کودک سالم و با ویژگی­های طبیعی را داشته اند موجبات احساس گناه و تقصیر، ناکامی و محرومیت ناشی از طبیعی نبودن کودک را در مادر فراهم می کند که بالطبع غم، اندوه و افسردگی را به دنبال خواهد داشت. در مجموع، چنین شرایطی می ­تواند سبب گوشه­گیری، عدم علاقه به برقراری رابطه با محیط، احساس خودکم بینی و بی ارزشی در مادر شود و پیامدهای منفی هم­چون اضطراب، پرخاشگری (نریمانی و همکاران، ۲۰۰۷)، حرمت به خود پایین (محمدی و دادخواه، ۲۰۰۱) و افسردگی شدید (لاجوردی، ۱۹۹۲) را در مادران به دنبال داشته باشد و سلامت آن­ها را به خطر اندازد.یکی از مهم ترین منابع زمینه ساز این گروه از مشکلات روان -شناختی از دست دادن امید به زندگی و نداشتن رضایت زناشویی است (شمس اسفندآبادی، ۲۰۰۷).

 

۱-۲          بیان مسئله

کم توانی ذهنی نوعی ناتوانی رشدی است که در هنگام تولد و یا دوره کودکی­، بروز می­ کند.کم توانی ذهنی به صورت سطحی از عملکرد ذهنی پایین­تر از میانگین تعریف شده که محدودیت­های معناداری را در مهارت­ های زندگی روزانه ایجاد می­ کند.کم توانی ذهنی از طریق محدودیت­های معنادار کارکردهای ذهنی و سازگاری رفتاری همانند مهارت­ های فکری، اجتماعی و سازگاری عملی، شناخته می­ شود(انجمن کم توانی ذهنی آمریکا، ۲۰۰۲).کودکان کم توان ذهنی­، به سه گروه شامل کودکان دارای ناتوانی ذهنی خفیف­، متوسط و شدید تقسیم می شوند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

امروزه خانواده­های بسیاری از داشتن فرزند کم توان ذهنی به سبب مسائلی مانند هزینه­ های اقتصادی سنگین، اختلاف­ها و ناسازگاری­های زناشویی، محدودیت­ها در روابط اجتماعی، تحمل ترحم و رفتارهای دلسوزانه دیگران، بروز ناسازگاری­های رفتاری در سایر فرزندان و دشواری در تصمیم ­گیری برای بچه­دارشدن مجدد رنج می­برند. حضور این کودکان به اعتقاد مینوچین[۷] به سلامـت وتـعادل خـانـواده آسیب می­رساند و خطر بروز عملکرد نادرست خانواده و والدین را افزایش می­دهد (مینوچین، ۱۳۷۵). بررسی­ها نشان داده­اند که مادران دارای فرزند کم ­توان ذهنی، در مقایسه با مادران کودکان عادی­، سطح بهزیستی روان­شناختی پایین­تری (آیزنهاور و همکاران[۸]، ۲۰۰۵) دارند.

در سال­های اخیر­،گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی ملهم از روا ن شناسی مثبت نگر، رویکرد نظری متفاوتی برای مطالعه­ این مفهوم برگزیده­اند.آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روان­شناختی، تلقی وآن را در قالب اصطلاح “بهزیستی روانشناختی” مفهوم­سازی کرده ­اند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت کافی نمی­دانند، بلکه معتقدند که داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل کار آمد و مؤثر با جهان، انرژی و خلق مثبت پیوند و رابطه مطلوب با اجتماع و پیشرفت مثبت، از مشخصه­های فرد سالم است (رایان ودکی[۹]، ۲۰۰۱؛ کارادماس[۱۰]، ۲۰۰۷).

حرکت روان­شناسی مثبت­گرا مانند (سلیگمن و چکینزنت میهالی[۱۱]، ۲۰۰۰) بر مطالعه­ نقش قابلیت­های بشر مخصوصاً در زمینه­ بالینی تأکید کرده است. “روان­شناسی مثبت نگر” مطالعه­ علمی فضائل و نقاط قوت آدمی است (شلدون و کینگ[۱۲]، ۲۰۰۱).

در مورد مثبت­گرایی پژوهش­هایی صورت گرفته است.می­توان گفت نخستین فردی که به افزایش شادی و نشاط همت گمارد، مایکل فوردایس بود (فوردایس[۱۳]، ۱۹۷۷؛ ۱۹۸۱).

چند متخصص ایتالیایی بر اساس دیدگاه به زیستی روانی ریف و سینگر[۱۴] (۱۹۸۸) یک الگوی درمانی به نام بهزیستی درمانی ابداع کردند (رویینی و فاوا[۱۵]، ۲۰۰۴ ؛ فاوا (۲۰۰۹). پنبیکر[۱۶] (۱۹۹۸) و بورتون و کینگ[۱۷] (۲۰۰۴) از تأثیر نوشتن در­باره هیجان­های مثبت بر روی خلق و شادتر شدن گزارش داده­اند. فردریکسون[۱۸] بر مبنای الگوی ساخت و توسعه هیجان­های مثبت روش­هایی را برای افزایش هیجان­های مثبت در افراد تدوین کرده و تأثیر مطلوب آنها را نشان داده است (فردریکسون، ۲۰۰۹). لوبومیرسکی[۱۹] و همکاران و هم چنین سلیگمن و همکاران هم در مطالعات مختلف شیوه­ هایی را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و افزایش خشنودی از زندگی و معناداری در زندگی تدوین و به کار برده­اند. در مطالعات سلیگمن[۲۰]، پارکز و رشید[۲۱] (۲۰۰۶) از مقایسه­ روش روان­درمانی مثبت­گرا در درمان افسردگی با روش­های مرسوم از جمله دارو درمانی و شناخت درمانی و درمان رفتاری شناختی گزارش شده است. مطابق گزارش­های فوق روان­درمانی مثبت­گرا تأثیر بیشتری در مقایسه با سایر روش­های مورد اشاره داشته است. سین و لوبومیرسکی[۲۲] (۲۰۰۹) در فراتحلیل مطالعات انجام شده روان­شناسی مثبت­گرا در کاهش افسردگی گزارش اثر بخشی مطالعات مختلف را ارائه کرده ­اند.

از دیدگاه علوم رفتاری وروان­شناختی وضعیت روانی،جسمانی و نحوه­ تجربه­ی درد یا شادی از آرایش ذهنی روانی وسبک اندیشه­ی هر فرد صورت می­گیرد و هر چه که فراخ­تر، بزرگ­تر وزیباتر فکر کنیم زندگی عینی خودمان را گسترده­تر­، عمیق­تر ولذت­بخش­تر می­کنیم و این شیوه تفکر باعث بالا بردن کیـفیت زندگــی می­ شود.

این پژوهش با طرح این سوال که آیا آموزش مهارت­ های مثبت­اندیشی بر بهزیستی روان ­شناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزندکم­توان ذهنی موثر است ؟ طراحی واجرا شده است.

 

 

 

 

[۱]. Mental Retarded

[۲]. Blindness

[۳]. Deafness

[۴]. Khamis

[۵]. Herring

[۶]. McConkey

[۷]. Mynvchyn

[۸]. Eisenhower

[۹]. Vdky Ryan

[۱۰]. Karadmas

[۱۱]. Seligman & Mihaly Chkynznt

[۱۲]. Sheldon & king

[۱۳]. Fvrdays

[۱۴]. Reef & Singer

[۱۵]. Zincoid & ICT

[۱۶]. Pnbykr

[۱۷]. Burton & King

[۱۸]. Frdryksvn

[۱۹]. Lvbvmyrsky

[۲۰]. Seligman

[۲۱]. Parkes & Rashid

[۲۲]. Sin & Lvbvmyrsky

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه با موضوع عقب ماندگی ذهنی

۱-۱           عقب ماندگی ذهنی

عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت ذهنی خاص است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس ازتولد کودک پدید آید، عقب ماندگان ذهنی افرادی هستند که به علت وقفه یا کمبود رشد ذهنی در شرایط عادی قادر به استفاده مطلوب از برنامه ­های معمولی آموزش و پرورش، سازگاری اجتماعی و تطبیق با محیط نمی­باشند. تعریفی که از نظر اکثریت قریب به اتفاق مجامع علمی و صاحب نظران روان­شناسی مورد قبول می­باشد تعریفی است که از سوی انجمن آمریکای عقب­ماندگی ذهنی(AAMR)[1] ارائه شده: «عقب­ماندگی ذهنی سطحی از عملکرد هوش عمومی است که میزان آن به طور معنادا­ر (دو انحراف معنادار) پایین­تر از میانگین بوده و همزمان با نقایصی در رفتار سازشی(سازش یافتگی­های فردی و اجتماعی) همراه بوده و در دوران رشد (تشکیل نطفه تا ۱۸ سالگی) ظاهر می­گردد» (میلانی فر، ۱۳۷۴).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

۱-۲          عقب­مانده­ی ذهنی آموزش­پذیر (EMR)[2]

افروز (۱۳۷۷) اظهار می­دارد: عقب­ماندگان ذهنی آموزش­پذیر افرادی هستند که بهره­هوشی آنان ۷۰-۵۰ می­باشد و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و در­س­های رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارت­ های مناسب شغلی بوده و می­توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره­مند شوند.

میلانی فر(۱۳۷۴) عقب­مانده­ی ذهنی آموزش­پذیر را افرادی می­داند که هوش­بهر آن­ها بین۷۰-۵۱ است این افراد از لحاظ دانستن لغات ضعیف­اند، مفاهیم را خود درک نمی­کنند، آموزش کلامی عادی ندارند و از لحاظ عاطفی واکنش­های لازم را به دست نمی­آورند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

۱-۳          ویژگی­های کودک استثنایی

توانایی­ها و ناتوانایی­های مختلف، اثرات متفاوتی بر زندگی خانوادگی دارد. معمولاً ماهیت استثنایی بوده، واکنش خانواده را تعیین می­ کند. کودکی که ناشنوا است، خانواده را برای تغییر در سیستم ارتباطی تحت فشار قرار می­دهد و این منازعه­ای است برای خانواده که از زبان علامتی یا شفاهی استفاده کنند یا خیر؟ کودکی که بیماری مزمن دارد فشارهای هیجانی و اقتصادی بر خانواده وارد خواهد کرد، کودک ناتوانای یادگیری نیاز به حمایت تحصیلی دارد و ممکن است باعث شود که خانواده مکان­های آموزشی را که پیشرفت تحصیلی را قوت می­بخشد، بررسی کند.

هم چنین، چنین شدت استثنایی بودن ممکن است بر واکنش خانواده اثر داشته باشد. کودکان مبتلا به ناتوانی­ های شدیدتر ممکن است نسبت به دیگران کاملاً متفاوت رفتار کنند. برخی از ناتوانی­ها مثل ناشنوایی و ناتوایی­های یادگیری در مقایسه با برخی دیگر از ناتوایی­ها مثل بینایی قابل مشاهده نیستند، آن­ها با احتمال کمتری در کودک دیده می­شوند. نکته قابل توجه این است که اگر چه ناتوانی­ها شدید از یک سو منجر به داغ ننگ در خانواده می­ شود اما از سوی دیگر آن­ها به روشنی بیانگر ناتوانی کودک هستند، باوری که خانواده­ها به تبیین آن نیازمند هستند (هالان[۳] و همکاران، ۱۳۷۱)

 

۱-۴          نیازهای والدین کودکان استثنایی

خانواده­هایی که کودک معلول دارند به تناسب نوع، شدت معلولیت، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سن کودکشان و نیز در زمینه رفتار سازش به اطلاعات و مهارت­ های ویژه نیاز دارند که مهمترین آن­ها به گفته قصبه (۱۳۸۴) به شرح زیر می­باشد:

  • نیاز به ارتباط، نیاز عمده­ی والدین کودکان استثنایی در طی سال­های مدرسه ارتباط با معلمان، مربیان و متخصصان است.
  • نیاز به اطلاعات، والدین کودکان معلول به اطلاعاتی در زمینه مراقبت، پرورش و رفتار با فرزند خود نیاز دارند و نیز در این راستا در امر برنامه ­ریزی برای آینده فرزندشان نیازمند اطلاعات می­باشند.
  • نیاز به حمایت شدن، حمایت شده از جانب دیگران از عوامل ایجاد سازش یافتگی در خانواده است. به ویژه حمایت ازجانب متخصصان و مربیان می ­تواند فرصت­های را برای ملاقات با سایر خانواده­های کودکان معلول بوجود آورد.
  • نیازهای مالی، اقتصادی، بخش عمده بودجه خانواده صرف هزینه­ های مربوط به غذا، پوشاک و وسایل کمک آموزشی می­ شود این نیازها برای خانواده­ای که کودک معلول دارد و نیازمند خدمات پزشکی ویژه می­باشد به مراتب شدیدتر است.
  • نیاز به راهنمایی در وظایف زندگی و خانواده والدین و سایر اعضای خانواده نیاز دارند که ناتوانی کودک خود را درک کنند و بپذیرند، که تقسیم کار توانایی حل مساله، فعالیت­های تفریحی، اکتساب مهارت­ های اجتماعی ونظارت در امر برنامه ریزی آموزش کودک از جمله وظایف ما باشد (قصبه، ۱۳۸۴).

[۱]. American Assoctuon On Mental Retadstion

[۲]. Educable Mental Retared

[۳]. Halan et al.

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه کارشناسی ارشد : احساسات والدین کودکان استثنایی

۱-۱           احساسات والدین کودکان استثنایی

 

بسیار حائز اهمیت است که شما به عنوان والدین کودکان دارایی نیازهای ویژه با نوع احساسات خود برخورد با کودکانتان آشنا شوید. برای سازش با کودک خود نیاز دارید که احساس نسبتاً خوبی در مورد خود پیدا کنید. زندگی، ازدواج و کار شما ایجاب می­ کند تا حدی رضایتمندی را احساس کنید، ممکن است با توجه به این واقعیت که کودک ناتوان دارید احساس غم و ناراحتی کنید. اما نیازی نیست که کل زندگی شما را هاله­ای از غم فرا گیرد. بنابراین اجازه دهید بعضی از احساسات و روش­هایی را که افراد در مواجهه با دشواری­هایشان پیدا کرده ­اند مورد نظر قرار دهیم. احساساتی را که علاقمندیم درباره آن­ها صحبت کنیم همان­هایی هستندکه تا حدودی احساسات «بد» و یا ناخوشایند محسوب می­شوند مانند شوک،کرخی، گیجی، خشم، اوقات تلخی وگریه و زاری، غم، خجلت و گناه. افراد معمولاً در ابراز احساسات عادی خود دشواری چندانی ندارند، ولی اغلب از بروز احساسات بد وحشت دارند، البته عقیده ما این است که نباید تصور احساس بد را به خود راه دهیم (مفیدی، ۱۳۷۶).

ما عقیده داریم، این افراد دیگر هستند که نمی­خواهند درباره مسایل و مشکلات ما اطلاع پیدا کنند، و نیز به این علت است که اصلاً کسی دوست ندارد احساس بد را تجربه کند. ما سعی می­کنیم احساساتمان را مخفی کنیم و یا سعی در عادی جلوه دادن آن­ها داریم. طبیعی است که این احساسات از بین نخواهد رفت و هر چه طولانی­تر نگهداشته شوند یا سرکوب گردند احتمال بیشتر نیز وجود دارد که بر زندگی خانوادگی خود ما، دوستان و همکاران اثر بگذارد (مفیدی، ۱۳۷۶).

بیان حقایق و ارائه اطلاعات صحیح و صادقانه به پدر و مادر کودک استثنایی بر اساس آخرین دانش و دستاوردهای علمی و تجربی در مورد شرایط خاص ذهنی یا جسمی کودکشان در نهایت، موجب رضایت و آسایش خاطر آنان خواهد بود گه­گاه مادر و پدری با کودک خود که به روشنی دارایی عقب ماندگی ذهنی است مراجعه می­نمایند. وقتی به آن­ها گفته می­ شود که چرا تاکنون بی­جهت کودک را به حال انتظار در خانه نگه داشته­اید و اکنون کودک شما ۱۲ سال سن دارد ولی بایست سال­ها قبل به شرایط خاص ذهنی[۱] او پی برده باشید معمولاً در پاسخ می­گویند ما خود نیز قبلاً حدس می­زدیم زیرا که او مثل بچه­های هم سن سال خود «به راه نیفتاد» حرف زدن را زمانی که انتظار می­رفت شروع نکرد او را به دکتر بردیم دکتر گفت نگران مباشید چیزی نیست صبرکنید چند سال دیگر مثل بچه­های دیگر می­ شود و … (افروز، ۱۳۸۴).

 

۱-۲          تعریف روان­شناسی مثبت­گرا

کامپتون (۲۰۰۵) در کتاب مقدمات روان­شناسی مثبت­گرا، این رشته را چنین تعریف کرده است: «به زبان عام، روان­شناسی مثبت­گرا نظریه­ها، پژوهش­ها و فنون مداخله­ای روان­شناسی را به منظور شناخت اجزای رفتار رضایت­بخش سازگارانه، خلاقانه و عاطفی آدمی به کار می­گیرد.»

از نظر داک ورث، استین و سلیگمن (۲۰۰۵) روان­شناسی مثبت­گرا مطالعه علمی تجارب آدمی و صفات مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کننده تغییر در افراد هستند.

از نظر کریس توفر پترسون در کتاب ”مقدمات روان­شناسی مثبت گرا“­، روان­شناسی مثبت گرا، مطالعه علمی آنچه که زندگی آدمی را از تولد تا مرگ و در همه توقف گاه­های بین این دو(تولد تا مرگ) درست به پیش می­برد. این رویکردی تازه در روان­شناسی است که موضوعش اموری است که شرایط را برای زندگی ارزشمند می­سازد. در زندگی همه انسان­ها فراز و فرود­ها و پستی و بلندی­هایی هست­؛ روان­شناسی مثبت­گرا فردها و ناگواری­های زندگی را نفی نمی­کند. خوب و بد از دیدگاه این چنین روان­شناسانی به یک میزان مورد توجه­اند. اما نکته اینجاست که زندگی چیزی فراتر از اجتناب یا تلاش برای دوری از مسائل یا مشکلات است(پترسون، ۲۰۰۴: .۴؛ به نقل محمودی، ۱۳۸۹).

سلیگمن و چیکزنت میهای (۲۰۰۰) هدف روان­شناسی مثبت­گرا شروع تغییر در روان­شناسی است؛ تغییر توجه از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به ساختن و بر پا کردن جنبه­ های مثبت (ص.۵).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

 

۱-۳          اهداف اولیه­ی روان­شناسی مثبت­گرا

  • درمان بیماری­های روانی و رفع مشکلات روان­شناختی
  • ساختن و بنا نهادن زندگی بارآور و رضایت بخش برای همگان
  • شناخت و پررورش استعدادهای برتر افراد و ره­گشایی آدمی به سوی کمال

 

۱-۴          اصول و مفروضه­های روان­شناسی مثبت­گرا

اصول و مفروضه­های روان­شناسی مثبت­گرا در تقابل با روان­شناسی معمول و به ویژه روان­شناسی بالینی قرار دارند:

  • آدمی ماهیتی خوب و مثبت دارد.
  • اعمال و کردار آدمی ناشی از توانمندی­ها و منش(شخصیت) اخلاقی او هستند.
  • توانمندی­ها و منش آدمی دو شکل دارد و هر دو به یک اندازه بنیادی و مهم­اند- منش بد و منش نیک و فرشته خو.

سلیگمن (۲۰۰۲: ۱۲۵) می­نویسد “از آنجا که تقریباً همه­ی این مفروضه­ها از روان­شناسی قرن بیستم حذف گردید، داستان فراز و فرود آن­ها پس زمینه مفهوم منش خوبی است که به عنوان مفروضه­ی اصلی روان­شناسی مثبت­گرا در دیدگاه­ های من احیا شده است“.

 

[۱] . عقب ماندگی ذهنی یک مرض یا یک بیماری نیست بلکه شرایط خاص ذهنی است.

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه با موضوع ابعاد روان­­شناسی مثبت ­گرا

۱-۱           ابعاد روان­­شناسی مثبت­گرا

سلیگمن و چیکزنت میهای (۲۰۰۰) و کامپتون (۲۰۰۵) ابعاد و حوزه ­های روان­شناسی مثبت­گرا را در سه سطح تعریف می­ کنند:

  • سطح ذهنی
  • سطح فردی
  • سطح گروهی

 

سطح ذهنی

روان­شناسی مثبت­گرا در سطح ذهنی در باره تجارب ذهنی ارزشمند است :

قناعت و خشنودی (در گذشته)، آسایش روانی (بهزیستی ذهنی)، امید و خوش­بینی(به آینده و در باره­ی آینده)،

غرقه­گی[۱] و نشاط و شادی (در حال حاضر).

سطح فردی

روان­شناسی مثبت­گرا در سطح فردی در باره­ی صفات مثبت فردی است:

شجاعت، مهارت­ های بین فردی، احساس زیباشناختی، بخشش، پشتکار و استقامت، دور اندیشی، نوآوری و ابتکار، معنویت، استعدادهای خلاقانه، خردمندی و حکمت، ظرفیت عشق ورزی و کشش­های مثبت درونی و علائق.

عکس در مورد عشق ورزی

سطح گروهی

در سطح گروهی روان­شناسان مثبت­گرا به نهادها و فضائل مدنی می­پردازند:

شهروندی بهتر، مسئولیت­ پذیری، توجه به منافع اجتماعی،دگردوستی(کمک به همنوع)، مدنیت، نوسازی اجتماعی، مدارا، اخلاق کار، خانواده خوب، مدارس خوب و اجتماع خوب (نهادهای مثبت و خوب) .

 

۱-۲          زندگی کامل[۲]

مفهوم اساسی در نظریه روان­شناسی مثبت­گرا در­باره شادکامی و سعادت آدمی­، زندگی کامل است. بر اساس دیدگاه سلیگمن (۲۰۰۲) زندگی کامل ترکیب سه زندگی خوب[۳] است.

این سه زندگی خوب که به تعبیری مسیرهای دستیابی به شادمانی و خشنودی از زندگی هستند عبارتند از:

  • زندگی لذت بخش و شاد[۴]
  • زندگی با اشتیاق (درگیرانه)[۵]
  • زندگی با معنا[۶]

 

 

  •  

 ۲-۱۰-۱- زندگی لذت بخش

بر اساس نظر روان­شناسان مثبت­گرا زندگی شادمانه آن نوع زندگانی است که فرد در آن با تمسک به هیجان­­­های مثبت در باره­ی گذشته، حال و آینده به سعادتمندی را پی می­گیرد. مشخصه زندگی شادمانه هیجان­های مثبت است و به رویکرد لذت­گرایانه[۷] زندگی خوب نزدیک است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

۲-۱۰-۱-۱-    وجوه سه گانه زندگی لذت بخش

هیجان­های مثبت[۸] سه دسته­اند:

  • هیجان­های مثبت معطوف به گذشته مثل رضایتمندی از گذشته، قناعت، صفا و صمیمیت
  • هیجان­های مربوط به حال خود به دو دسته تقسیم می­شوند الف) لذایذ آنی و ب) خشنودی

الف) لذایذ آنی خود به دو دسته تقسیم می­شوند ۱- لذایذ بدنی و ۲- لذایذ سطح بالاتر.

لذاید بدنی هیجان­های لحظه­ای و آنی هستند که از حواس آدمی سرچشمه می­گیرند مثل لذت حاصل از خوردن یک غذای خوشمزه و لذیذ یا لذت ناشی از یک بوی خوش و…

لذایذ سطح بالاتر نیز آنی و زود گذرند ولی ناشی از وقایع و رویدادهایی پیچیده­تر بوده و بیشتر یادگرفتنی هستند تا حاصل حواس مثل احساسات ناشی از راحتی، سرخوشی، مزاح و شوخی، تن آرامی و …

خشنودی لذایذ حاصل از فعالیت­هایی هستند که عمر پایدارتری در مقایسه با لذایذ دارند مثل خشنودی حاصل از خواندن یک کتاب یا …

 

۲-۱۰-۲- زندگی با اشتیاق (زندگی درگیرانه)

راه دیگر دستیابی به زندگی کامل توسل به عوامل خشنود کننده (ترضیه نفس[۹]) است. این نوع دیگری از زندگی است که پیچیده­تر از زندگی شادی­بخش است.

عوامل خشنود کننده گروه دیگری از هیجان­های مثبت درباره حالند که بر خلاف لذت­های زود­گذر احساس نیستند، بلکه فعالیتند مثل کوه رفتن، ورزش کردن، بازی و …

ویژگی اصلی مسرت­بخش­ها آن است که این فعالیت­ها انسان را کاملاً غرق خود می­سازند و به نوعی از خود بی خود می­سازند به گونه­ای که گذشت زمان را احساس نمی­کنیم. این فعالیت­ها موجب بروز حالتی می­شوند که در متون روان­شناسی مثبت­گرا از آن به عنوان غرقه­گی یاد کرده اند (چیکزنت میهای[۱۰]، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰).

مسرت­بخش­ها را نمی­توان به دست آورد یا اگر هم به دست آورد نمی توان حفظ­شان کرد مگر به توانمند­های اخلاقی(ذاتی) و فضیلت­های شخصی. توانمندی­ها و فضایل راه­های کسب ترضیه­ی نفس و به این ترتیب وسایل حصول به یک زندگی خوبند (سلیگمن،۲۰۰۲).

پترسون و سلیگمن (۲۰۰۴) در کتاب توانش­ها و فضایل می­گویند “ ما بالاترین توانمندی­های شخصی را توانمندی­های منشی(ذاتی) نامیده­ایم. این نظر قدمتی دیرینه دارد به دیرینگی ارسطو و در دیدگاه­ های نوین روان­شناسی موارد مشابه آن را می­توان در ایده­ انسان با عملکرد کامل راجرز، مفهوم خود شکوفایی مزلو و نظریه­ خود تعیین­گری رایان و دسی دید (به نقل محمودی، ۱۳۸۹).

 

[۱]. Flow

[۲]. full life

[۳]. good life

[۴]. a pleasant life

[۵]. a engagement life

[۶]. a meaning life

[۷]. hedonic approach

[۸] . positive emotions

[۹]. gratification

[۱۰] Csikszentmihalyi

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه بهزیستی روان ­شناختی

۱-۱           بهزیستی روان ­شناختی

امروزه دیدگاه جدیدی در علوم وابسته به سلامت به­ طور اعم و در روان­شناسی بطور اخص در حال شکل­ گیری و گسترش است. در این دیدگاه و رویکرد علمی تمرکز بر روی سلامتی و بهزیستی از جنبه­ مثبت و نیز توضیح و تبیین ماهیت روان­شناختی بهزیستی است (ریف و سینگر، ۱۹۹۸؛ آنتونوفسکی، ۱۹۸۷؛ استرامپفر۱، ۱۹۹۰؛ به نقل محمودی، ۱۳۸۴).

بهزیستی روان ­شناختی مستلزم درک چالش­های وجودی زندگی است. رویکرد بهزیستی روان ­شناختی رشد و تحول مشاهده شده در برابر چالش­های وجودی زندگی را بررسی می­ کند و به شدت بر توسعه انسانی تأکید دارد به عنوان مثال دنبال نمودن اهداف معنادار، تحول و پیشرفت به عنوان یک فرد و برقراری روابط کیفی با دیگران. جمع گسترده­ای از ادبیات تحقیقی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی به تجزیه و تحلیل چالش­های و مشکلات اساسی زندگی پرداخته است (ریف۲ وکیس۳، ۲۰۰۲).

نظریه­پردازان «گستره­ی زندگی»۴ نظیر اریکسون (۱۹۵۹) و نوگارتن۵ (۱۹۷۳) التزام­های دوره­ های مختلف سنی و راه­هایی را که فرد بطور موفقیت­آمیزی می ­تواند بر آن­ها غلبه کند را تبیین کرده ­اند. روان­شناسان علاقمند به رشد و پیشرفت کامل انسان سازه ­هایی از قبیل خودشکوفایی (ابراهام مزلو، ۱۹۶۸) کمال رشد۱ (آلپورت، ۱۹۶۸) و تفرد (یونگ، ۱۹۳۲) را پیشنهاد و ارائه کرده ­اند (به نقل پروین، ۱۳۷۲).

احساس بهزیستی هم دارای مؤلفه ­های عاطفی و هم مؤلفه ­های شناختی است. افراد با احساس بهزیستی بالا به طور عمده­ای هیجانات مثبت را تجربه می­ کنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند، در حالی که افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگی شان را نامطلوب ارزیابی می­ کنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می­ کنند (مایرز۲ و دینر۳، ۱۹۹۵).

عکس درباره افسردگی در روانشناسی

باید توجه داشت که تجربه هیجانات خوشایند و مثبت همزمان با تجربه­ی هیجانات ناخوشایند و منفی صرف کند به همان نسبت زمان کمتری را برای هیجانات منفی باقی می­گذارد. از سوی دیگر باید توجه داشت که هیجانات مثبت و منفی حالات دو قطبی نیستند که فقدان یکی وجود دیگری را تضمین کند. یعنی احساس رضامندی مثبت تنها با فقدان هیجانات منفی پدید نمی­آید و عدم حضور هیجانات منفی لزوماً حضور هیجانات مثبت را به همراه نمی­آورد، بلکه برخورداری از هیجانات مثبت خود به شرایط و امکانات دیگری نیازمند است. بنابراین، احساس بهزیستی (شادی) سه مؤلفه مجزا و در عین حال مرتبط با یکدیگر را می­بایست مورد شناسایی قرار داد:

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

الف) حضور نسبی هیجانات مثبت

ب) فقدان و عدم حضور هیجانات منفی

ج) رضامندی از زندگی.

در مطالعات گوناگون افراد شاد را با ویژگی­های زیر تعریف می­ کنند:

اول آنکه از عزت نفس و احترام به خود بالایی برخوردارند و خودشان را دوست دارند. در یکی از آزمون­های عزت نفس با جمله­هایی نظیر«من از با خود بودن لذت می­برم» و «من ایده­های خوبی دارم» کاملاً موافق هستندِِ. این افراد به اخلاقیات توجه بسیار دارند و عقلانی رفتار می­ کنند (ژانوف بولمن،۱۹۸۹؛ مایرز،۱۹۹۳؛ به نقل کرمی­نوری،۱۳۸۱ ).

دوم آنکه افراد شاد احساس کنترل شخصی بیشتری را در خود احساس می­ کنند، آن­هایی که انجام امور بیشتر به توانایی­های خود می­اندیشند تا به درماندگی و ناتوانایی­هایی خویش، با استرس بیتشری مقابله می­ کنند (دو مونت، ۱۹۸۹؛ لارسن،۱۹۸۹؛ به نقل کرمی­نوری، ۱۳۸۱).

سوم آنکه افراد شاد خوش­بین هستند. افراد خوش­بین با این جملات موافقت کامل دارند که: «وقتی با کار جدیدی روبرو می­شوم، انتظار موفقیت در آن کار را دارم». با این افراد موفق­تر، سالم و شادتر از افراد بدبین هستند (دمبر، بروک، ۱۹۸۹، سلیگمن، ۱۹۹۱؛ به نقل کرمی­نوری، ۱۳۸۱).

چهارم آنکه افراد شاد برون­گرا هستند و در ارتباط و همکاری با دیگران توانمندند افراد شاد در مقایسه با افراد ناشاد، چه در تنهایی و چه در حضور دیگران، احساس شادی می­ کنند و از زندگی خود و دیگران، از زندگی در نواحی گوناگون شهری یا روستایی و یا اشتغال در مشاغل گوناگون انفرادی و اجتماعی به یک اندازه لذت می­برند (دینر و همکاران، ۱۹۹۲).

یکی از مهم­ترین مدل­هایی که بهزیستی روان ­شناختی را مفهوم­سازی و عملیاتی کرده، مدل ریف و همکاران است. ریف بهزیستی روان­ شناختی را تلاش فرد برای تحقق توانایی­های بالقوه واقعی خود می­داند .این مدل از طریق ادغام نظریه­ های مختلف رشد فردی عملکرد سازگارانه شکل گرفته و گسترش یافته است بهزیستی روان­شناختی در مدل ریف و همکاران از شش مؤلفه تشکیل شده است: مؤلفه­ی پذیرش خود به معنی داشتن نگرش مثبت به خود و زندگی گذشته خویش است. اگر فرد در ارزشیابی، استعدادها توانایی­ها و فعالیت­های خود در کل احساس رضایت کند و در رجوع به گذشته­ی خود احساس خشنودی کند، کارکرد روانی مطلوبی خواهد داشت. همه انسان­ها تلاش می­ کنند با وجود محدودیت­هایی که در خود سراغ دارند، نگرش مثبتی به خویشتن داشته باشند، این نگرش پذیرش خود است مؤلفه­ی ­خودمختاری به احساس استقلال، خودکفایی و آزادی از هنجارها اطلاق می­ شود .فردی که بتواند بر اساس افکار، احساسات و باورهای شخصی خود تصمیم بگیرد، دارای ویژگی خودمختاری است.

در حقیقت، توانایی فرد برای مقابله با فشارهای اجتماعی، به این مؤلفه، مربوط می­ شود داشتن ارتباط مثبت با دیگران، دیگر مؤلفه­ی این مدل، به معنی داشتن رابطه­ باکیفیت و ارضاکننده با دیگران است. افراد با این ویژگی عمدتاً انسان­ هایی مطبوع، نوع دوست و توانا در دوست داشتن دیگران هستند و می کوشند رابطه ای گرم بر اساس، اعتماد متقابل با دیگران، ایجاد کنند مؤلفه­ی هدفمندی در زندگی، به مفهوم دارا بودن اهداف درازمدت و کوتاه­مدت در زندگی و معنادار شمردن آن است. فرد هدفمند نسبت به فعالیت­ها و رویدادهای زندگی علاقه نشان می­دهد و به شکل مؤثر با آن ­ها، درگیر می­ شود. یافتن معنی برای تلاش­ها و چالش­های زندگی در قالب این مؤلفه قرار می­گیرد. تسلط بر محیط مؤلفه­ی دیگر این مدل به معنی توانایی فرد برای مدیریت زندگی و مقتضیات آن است . لذا فردی که احساس تسلط بر محیط داشته باشد، می ­تواند ابعاد مختلف محیط و شرایط آن را تا حد امکان دستکاری کند، تغییر دهد و بهبود بخشد مؤلفه­ی رشد شخصی به گشودگی نسبت به تجربیات جدید و داشتن رشد شخصی پیوسته باز می­ شود. فردی با این ویژگی همواره درصدد بهبود زندگی شخصی خویش و از طریق یادگیری و تجربه است.

  1. ۱٫ Strumpfer
  2. ۲٫ Ryff
  3. ۳٫ Keyes

Life-span.4

Neugarten.5

Maturity.1

Myeris.2

Diener.3

 
1400/02/23
مدیر سایت
 
مداحی های محرم