تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده:
این پژوهش، به منظور بررسی پیشبینی پذیری بازده سهام بورس اوراق بهادار تهران و نقش جریان اطلاعات در میزان پیشبینی پذیری بازده سهام، انجام میگیرد. جهت انجام این بررسی، بر اساس نظریات و مدلهای مختلف قیمت گذاری دارائی از طریق ترکیب مدلهای چندعاملی و مدل خودتوضیحی در کنار لحاظ واقعیات و ویژگیهای اقتصاد نفتی ایران و انتخاب متغیرهای کنترلی مناسب، مدلی غیر خطی، معرفی و برآورد شده است. بخش چندعاملی مدل تصریح شده، در برگیرنده فاکتورهای واریانس ناپارامتریک بازده سهام، سود سهام مرتبط با شاخص TEDPIX، قیمت نفت، نرخ ارز و بازده سبد سهامی بازار جهانی، است. بر اساس شواهد حاصل از آمار توصیفی بورس اوراق بهادار تهران در کنار ریسک نسبتاً بالا، از بازدهی به مراتب بالایی نیز برخوردار است بنابراین، گزینه مناسب و مطلوبی برای متنوع سازی سبد سهام از سوی سرمایهگذاران خارجی بشمار میرود. تمامی پارامترهای چهار مدل شامل مدل کامل تصریح شده به همراه فرم مقید آن و دو مدل استاندارد جهت معیار مقایسه، با استفاده از دادههای ماهانه دوره زمانی دی ماه 1379 تا دی ماه 1390 ( معادل با ژانویه 2001 تا دسامبر 2011) بصورت همزمان و با بکارگیری روش حداکثر راستنمایی بهمراه الگوریتم بهینه سازی BFGS، برآورد شده است. نتایج، نشاندهنده آنست که قیمت نفت حاوی اطلاعات مفیدی برای تحلیل بازده بورس اوراق بهادار تهران است. نکته حائز اهمیت که از یافتههای کلیدی این مطالعه بشمار میرود اینست که اهمیت و ارتباط بخش خودهمبستگی مرتبه اول و بخش ریسک-بازده بسته به سطح جریان اطلاعات، متفاوت و گوناگون است. بگونهایکه اهمیت و ارتباط بخش خودتوضیحی مدل با افزایش واریانس انتظاری، کاهش مییابد در حالی که در صورت انتظار افزایش واریانس انتظاری، وزن بخش چندعاملی مدل قیمت گذاری، افزایش مییابد. به عبارت دیگر هنگامی که سطح جریان اطلاعات در بازار بالا باشد مدل چندعاملی قیمت گذاری جهت توضیح قیمت گذاری سهام بیشتر موضوعیت داشته و از اهمیت بیشتری برخوردار است. نتایج آمارههای اطلاعاتی، حاکی از توضیح دهندگی بهتر مدل کامل نسبت به دیگر فرمهای برآورد شده آن است. در نهایت، باید تأکید کرد به منظور حصول نتایج درست و معتبر، لازم است در تحلیل بازده بورس اوراق بهادار تهران هر دو گروه منابع پیشبینی پذیری بازده (شامل مبادله ریسک بازده و خودهمبستگی) و وزنهای پویای مرتبط با آنها را در بررسیها لحاظ کرد.
واژههای کلیدی: پیشبینی پذیری بازده سهام، جریان اطلاعات، TEDPIX، قیمت نفت، مدل چندعاملی، مدل خود توضیحی، روش حداکثر راستنمایی، بورس اوراق بهادار تهران
فهرست مطالب
zusa.ir |
فصل 1: کلیات پژوهش
1-1- مقدمه 3
1-2- طرح مسأله 4
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش 8
1-4- فرضیات یا سئوالات اساسی پژوهش 13
1-5- اهداف پژوهش 14
1-6- قلمرو زمانی، مکانی و موضوعی پژوهش 14
1-7- روش انجام پژوهش 15
1-8- نمای کلی پژوهش 15
فصل 2: ادبیات پژوهش
2-1- مقدمه 19
2-2- مسأله پیشبینی و پیشبینی پذیری سریهای زمانی 20
2-2-1- ویژگی های آماری سریهای زمانی مالی 22
2-2-2- مدلهای سری زمانی غیرخطی 23
2-3- مروری بر ادبیات نظری قیمت گذاری دارائی 24
2-3-1- فرضیه بازار کارا 25
2-3-2- مدل قیمت گذاری دارائی سرمایه ای 27
2-3-3- نظریه قیمت گذاری آربیتراژ 30
2-4- مروری بر ادبیات تجربی 31
2-4-1- مطالعات تجربی مرتبط با بورسهای اوراق بهادار کشورهای خارجی 31
2-4-2- مطالعات تجربی مرتبط با بورس اوراق بهادار تهران 44
2-5- خلاصه فصل 59
فصل 3: مدل تجربی، داده ها و روش شناسی پژوهش
3-1- مقدمه 63
3-2- تصریح مدل تجربی 64
3-2-1- مدل اقتصادی و عاملهای قیمت گذاری 64
3-2-2- مدل اقتصادی و همبستگی سریالی 67
3-2-3- مدل تجربی 70
3-3- دادهها 72
3-3-1- متغیرها و منابع آماری 72
3-3-2- آمار توصیفی متغیرها 73
3-4- روش شناسی پژوهش 76
3-4-1- روش برآورد حداکثر راستنمایی 76
3-4-2- ویژگیهای برآوردگر حداکثر راستنمایی 78
3-4-2-1- سازگاری 78
3-4-2-2- نرمال بودن 79
3-4-2-3- کارایی مجانبی 80
3-4-2-4- پایایی 81
3-4-2-5- مقادیر میانگین و ماتریس واریانس بردار گرادیان 81
3-4-3- الگوریتم بهینه سازی BFGS 82
3-5- خلاصه فصل 84
فصل 4: یافته های تجربی پژوهش
4-1- مقدمه 89
4-2- برآورد مدلها و تحلیل نتایج 90
4-3- ارزیابی استراتژی معاملاتی و پیشبینی مبتنی بر مدل تجربی 98
4-4- خلاصه فصل 100
فصل 5: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه 103
5-2- مروری بر خطوط کلی پژوهش 103
5-3- بررسی سؤالات پژوهش 105
5-4- بحث و نتیجه گیری کلی 107
5-5- پیشنهادات 110
5-5-1- پیشنهاداتی برای سیاستگذاری 110
5-5-2- پیشنهاداتی برای پژوهشهای آتی 112
مراجع 113
پیوست 127
مقدمه
پیشبینی حوادث آینده، همواره از موضوعات مورد علاقه بشر بوده است. زیرا به او امکان تصمیم گیری مؤثرتر در قبال رویدادهای آتی را میدهد و کمک میکند تا کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشد. پیشبینی در دنیای مالی و اقتصادی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و حائز اهمیت فراوان است. مسئله پیشبینی قیمت دارائیهای سرمایهای بخصوص اوراق بهادار، پیشبینی نرخ بهره، پیشبینی درماندگی مالی شرکتها و غیره از جمله موارد با اهمیت در این حوزه میباشند. در این راستا، در علوم مالی نظریههای فراوانی برای پیشبینی بازده دارائیهای سرمایهای مطرح شده است که برخی از آنها حتی پیشبینی پذیر بودن سریهای زمانی قیمت یا بازده را مورد تردید قرار دادهاند. بنابراین مطالعه پیشبینی پذیر بودن سری قیمت یا بازده در درجه اول از اهمیت بسزایی برخوردار است.
پیش بینی بازده سهام تلاشی سخت و جذاب با سابقه تاریخی طولانی است. از نقطه نظر دست اندرکاران علم مالی، تخصیص دارائی، به پیشبینی مناسب بازده سهام نیازمند است. در همین راستا، پیشبینیهای بهبود یافته بازده سهام، وعده بهبود و افزایش عملکرد سرمایهگذاری را دادهاند. بنابراین تعجب آور نیست که شاغلین حوزه مالی تعداد زیادی از متغیرهای اقتصادی و مالی را در تلاش برای پیشبینی بازده سهام به کار گرفتهاند. در این میان، جامعه آکادمیک مرتبط با موضوعات مالی هم مشتاقانه به پیشبینیهای بازده سهام علاقمندند چرا که، توانایی پیشبینی بازده سهام اشارات و دلالتهای مهمی برای آزمون کارایی بازار دارد. به طور عمومیتر، درک و فهم طبیعت پیشبینی پذیری بازده سهام[1] به محقیقن امکان ارائه مدلهای واقع گرایانهتری از قیمت گذاری دارائی با قدرت توضیح دهندگی بالاتر دادهها را میدهد.
طرح مسأله
در عین حال که پیشبینی بازده سهام تلاشی مجذوب کننده است، اما همچنین میتواند ناامید کننده هم باشد. ناامید کننده از این جهت که بازده سهام بطور ذاتی شامل اجزاء غیر قابل پیشبینی قابل ملاحظهای است بنابراین بهترین مدلهای پیشبینی هم، تنها توانایی توضیح بخش نسبتاً کوچکی از بازده سهام را دارند. علاوه بر این، رقابت بین معاملهگران بر این دلالت دارد که پس از کشف و معرفی یک مدل پیشبینی موفق، این مدل به سهولت و آزادانه توسط سایر معاملهگران بکار گرفته خواهد شد. بکارگیری و انتشار گسترده مدلهای موفق پیشبینی، نهایتاً منجر به حرکت قیمت سهام در جهت حذف توانایی پیشبینی مدلهای مذکور خواهد شد (لو[2]، 2004؛ تیمرمن و گرنجر[3]، 2004؛ تیمرمن 2008). با این حال، نظریه قیمت گذاری عقلائی[4] ادعا میکند که پیشبینی پذیری بازده سهام میتواند نتیجه مواجهه و رویارویی (در معرض قرارگیری)[5] با ریسک کل متغیر با زمان باشد[6] و هر مدلی، بسته به آن حدی که پاداش ریسک کل متغیر با زمان را در بررسیهای خود لحاظ کند همچنان جزو مدلهای موفق باقی میماند.
از لحاظ نظری، بازده دارائی تابعی از متغیرهای حالت اقتصاد واقعی بوده، و اقتصاد واقعی هم نوسانات چرخه های تجاری[7] را به تصویر میکشد. اگر مقدار و قیمت ریسک کل، با نوسانات اقتصادی در ارتباط باشند آنگاه میتوان بازده انتظاری متغیر با زمان و پیشبینی پذیری بازده را (حتی در بازار کارا) هم انتظار داشت. به عنوان نمونه، اگر عاملین اقتصادی در زمان کاهش سطح مصرف و درآمد، طی قراردادهای اقتصادی ریسک گریزتر شوند آنگاه آنها برای تحمل ریسک مرتبط با سهام نگهداری شده، به بازده انتظاری بالاتری روی سهام نگهداری شده و مرتبط با حضیضهای چرخههای تجاری نیاز خواهند داشت. بنابراین از این رهگذر، متغیرهایی که وضعیت اقتصادی را اندازهگیری و یا پیشبینی می کنند بایستی به پیشبینی بازده کمک نمایند (فاما و فرنچ[8]، 1989؛ کمبل و کوکران[9]، 1999؛ و کوکران، 2007، 2011). از این رو، میتوان گفت که پیشبینی پذیری بازده سهام بطور نزدیکی با نوسانات چرخههای تجاری گره خورده است.
در حالی که مدل قیمت گذاری عقلائی دارائی با پیشبینی بازده سازگار است. نظریههای اقتصادی مرتبط، حدهای مشخصی روی حداکثر درجه پیشبینی پذیری بازده سازگار با مدلهای قیمت گذاری دارائی، تحمیل کردهاند. تا اندازهای پیشی گرفتن پیشبینی پذیری بازده از این حد و مرزها میتواند به عنوان شاهدی برای قیمت گذاری نادرست[10] یا ناکارائیهای بازار[11] تفسیر شود. قیمت گذاری نادرست یا ناکارائی بازار، نشأت گرفته از عواملی از قبیل محدودیتهای پردازش اطلاعاتی و یا گونههایی از تأثیرات روانشناسانه مورد تأکید علم مالی رفتاری[12] است. از آنجا که محدودیتهای پردازش اطلاعات و تأثیرات روانی به احتمال زیاد طی شرایط تغییرات سریع اقتصادی تشدید میشوند. بنابراین، پیشبینی پذیری بازده نشأت گرفته از ناکارائیهای بازار نیز به احتمال زیاد با نوسانات چرخههای تجاری در ارتباط است.
سرانجام باید عنوان شود که، درجه پیشبینی پذیری بازده سهام، یک موضوع و مسئله تجربی است. شواهد فراوان درون نمونه ای[13] وجود دارد مبنی بر اینکه بازده بازار سهام با استفاده از متغیرهای گوناگون اقتصادی قابل پیشبینی است. در حالی که چالشهای پیچیده و دشوار اقتصاد سنجی از قبیل تورش معروف استامباخ[14] (1986، 1999)، استنتاج آماری را پیچیده میکنند. اما یک توافق و اجماع عمومی بین اقتصاددانان مالی دیده میشود مبنی بر اینکه، بر اساس آزمونهای درون نمونهای، بازده سهام، شامل اجزاء قابل پیشبینی معنیداری است (کمبل، 2000). با این حال، بوسائرتز و هیلیون[15] (1999) و گویال و ولچ[16] (2003، 2008) دریافتند که توانایی پیشبینی انواع گوناگون متغیرهای رایج اقتصادی برای پیشبینیهای برون نمونه ای[17] صادق نیست. این یافته، بر اساس این دیدگاه گسترده که مدلهای پیشبینی نیازمند اعتبار سنجی برون نمونهای میباشند قابلیت اطمینان پیشبینی پذیری بازده سهام را با شک و تردید مواجه ساخته است.
با این حال، عدم اعتبار پیشبینی پذیری بازده میتواند نتیجه روشهای اقتصاد سنجی باشد. همچنانکه توسط لامورو و ژوو[18] (1996)، گزارش شده است بسیاری از مطالعات پیشبینی پذیری بازده، بطور ضمنی از یک پیشبینی قوی قبلی[19] استفاده میکنند. علاوه بر این، در تلاش برای تأکید روی اهمیت آزمونهای برون نمونهای برای تحلیل پیشبینی پذیری بازده سهام، پسران و تیمرمن[20] (1995)، اهمیت و ارتباط دو مسئله عدم اطمینان[21] و بی ثباتی پارامترها[22] را برای پیشبینی بازده سهام، خاطر نشان کردهاند. مسئله عدم اطمینان مدل بیان میکند که فرد پیشبینی کننده، بهترین تصریح مدل و همچنین ارزش پارامترهای مرتبط با این مدل را بدرستی نمیداند. علاوه بر این، به علت بیثباتی پارامترها، حتی بهترین مدلها هم میتوانند در طی زمان دستخوش تغییر شوند. در این ارتباط باید گفت، با توجه به پیوند بین نوسانات چرخه های تجاری و پیشبینی پذیری بازده سهام، تعجب آور نیست که عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها بطور قوی با پیشبینی بازده سهام مرتبط باشند، چر ا که این عوامل، با پیشبینی اقتصاد کلان نیز مرتبط و درگیر هستند.
دو مسئله عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها پیرامون فرآیند تولید دادههای بازده سهام، چالشهایی جهت کشف و واکاوی پیشبینی پذیری برون نمونهای بازده سهام را ارائه کردهاند. خوشبختانه در این راستا مطالعات اخیر، استراتژیهای نوینی جهت پیشبینی ارائه کردهاند که دستاوردهای برون نمونهای اقتصادی و آماری معنیداری را دربر داشتهاند.
نکته مهمی که باید توجه کافی را به آن داشت آنست که مهمترین عامل مدنظر سرمایهگذاران، بازده سهام است. بازده سهام، دربردارنده کلیه عواید حاصل از نگهداری سهام به علاوه سود سرمایهای است. از این رو، سرمایهگذاران در بازار سرمایه سعی دارند پس اندازهای خود را در سرمایهگذاری هایی صرف کنند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. سرمایهگذاران برای دستیابی به این هدف نیاز به اطلاعاتی دارند که بر اساس آن، بازده یک سرمایهگذاری را پیشبینی کنند. نکته مهم در این میان آنست که محیط اقتصادی و شرایط بازار دربرگیرنده بسیاری از عوامل خرد و کلانی است که روی پیشبینی بازده سهام تأثیر میگذارند. اوضاع و شرایط بازار مفهومی چندبعدی است که مطالعات گوناگون هر کدام به تناسب ماهیت مسئله و موضوع مورد مطالعه روی جنبه هایی از این مفهوم تمرکز کردهاند. در همین راستا، ادبیات اقتصادی سطح جریان اطلاعات موجود در بازار را به عنوان نماینده و جایگزینی کلیدی جهت شرایط و تغییرات شرایط بازار عنوان کرده است. این معیار میتواند دربرگیرنده هرگونه اطلاعاتی در ارتباط با شرایط و نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران موجود در بازار، استراتژیهای معاملاتی بازار و هرگونه اطلاعات مرتبط با شرکتهای سهامی، قیمتها