فهرست
فصل اول: کلیات پژوهش.. 1
1- 1- مقدمه. 2
1-2- بیان مسئله و ضرورت انجام پژوهش. 2
1-3- اهداف پژوهش. 6
1-4- سوالات پژوهش. 6
1-5- فرضیات پژوهش. 6
1-6- تبیین مدل و روش پژوهش. 7
1-7- قلمرو پژوهش. 10
1-7-1- قلمرو مکانی.. 10
1-7-2- قلمرو زمانی.. 10
1-8- تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی. 10
1-8-1- بانک مرکزی.. 10
1-8-2- استقلال بانک مرکزی.. 10
1-8-3- رشد و توسعه اقتصادی.. 12
1-8-4- تورم.. 12
1-9- خلاصه فصل. 13
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش.. 14
2-1- مقدمه. 15
2-2- تاریخچه ایجاد بانک مرکزی. 15
2-3- وظایف بانک مرکزی. 16
2-4- نگاهی گذرا به مقوله استقلال بانک مرکزی. 17
2-4-1 تعریف استقلال بانک مرکزی.. 17
2-4-2- متغیرهای موثر در اندازهگیری استقلال بانک مرکزی.. 18
2-4-3- روند تغییر استقلال بانک مرکزی در دو دهه گذشته.. 23
2-4-4- دلایل افزایش استقلال بانک مرکزی در دو دهه اخیر.. 27
2-4-5- دلایل اهمیت استقلال بانک مرکزی.. 29
2-4-6- رویکردهای تعیین اهداف بانک مرکزی.. 31
2-4-7- شاخصهای استقلال بانک مرکزی.. 33
2-5- رابطه تورم و استقلال بانک مرکزی. 47
2-6- رابطه استقلال بانک مرکزی و رشد اقتصادی. 54
2-8- خلاصه فصل. 57
فصل سوم: روش شناسی پژوهش.. 58
3-1- مقدمه. 59
3-2- مدلسازی در قالب دادههای پانل. 59
3-2-1- مزایای استفاده از دادههای پانل.. 60
3-2-2- مدل کلی دادههای پانل.. 62
3-3- تخمینزنندههای GMM.. 63
3-3-1- روش گشتاورها.. 64
3-3-2- شرایط گشتاوری.. 64
3-3-3- روش تخمین گشتاورها.. 65
3-3-4- تخمین روش تعمیم یافته گشتاورها.. 66
3-3-5- تعریف تخمین زننده GMM… 67
3-3-6- تخمین ماتریس کوواریانس.. 67
3-3-7- مدل دادههای ترکیبی پویا.. 68
3-4- آزمون ریشه واحد پانل برای ایستایی متغیرها. 72
3-5- متدولوژی VAR. 73
3-5-1- رابطه بلندمدت بین متغیرهای درونزا.. 75
3-5-2- توابع عکس العمل آنی (ضربه – واکنش).. 76
3-6- خلاصه فصل. 76
فصل چهارم: تخمین مدل و تجزیه و تحلیل دادهها.. 78
4-1- مقدمه. 79
4-2- معرفی متغیرها. 79
4-3- آزمون ریشه واحد پانل برای پایایی متغیرها. 80
4-4- تخمین مدلها. 83
4-4-1- استقلال بانک مرکزی و تورم.. 83
4-4-2- استقلال بانک مرکزی و رشد اقتصادی.. 87
4-4-3- استقلال بانک مرکزی، تورم و رشد اقتصادی.. 91
4-5- خلاصه فصل. 100
فصل پنجم: نتیجهگیری و پیشنهادات. 102
5-1- خلاصه پژوهش. 103
5-2- تحلیل اقتصادی نتایج حاصل از برآورد الگو و آزمون فرضیهها. 106
5-3- محدودیتهای پژوهش. 107
5-4- پیشنهادات در مورد پژوهشهای آتی. 107
فهرست منابع.. 109
پیوست.. 113
هرست جداول و نمودارها
جدول2-1: متغیرهای پرسشنامه در شاخص قانونی بانک مرکزی (شاخص کوکرمن).. 39
جدول 2-2: متغیرهای پرسشنامه در شاخص واقعی استقلال بانک مرکزی (شاخص کوکرمن) 42
جدول 2-3: شاخص جاکوم.. 44
جدول 4-1: بررسی ایستایی متغیرهای پژوهش.. 81
جدول4-2: تأثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم در کشورهای منتخب.. 86
جدول4-3: تأثیر استقلال بانک مرکزی بر رشد اقتصادی در کشورهای منتخب.. 89
جدول 4-4: تعیین مقدار بهینه وقفه با استفاده از آزمونهای مختلف.. 94
جدول 4-5: تخمین رابطه بین استقلال بانک مرکزی، تورم و رشد اقتصادی.. 95
جدول4-6: تعیین تعداد بردارهای همگرایی با استفاده از آزمون ……… 97
جدول4-7: تعیین تعداد بردارهای همگرایی با استفاده از آزمون ……. 97
نمودار 4-1: تابع عکسالعمل آنی تورم نسبت به تکانههای استقلال بانک مرکزی.. 99
نمودار 4-2: تابع عکسالعمل آنی رشد اقتصادی نسبت به تکانههای استقلال بانک مرکزی 100
1- 1- مقدمه
یکی از مسائلی که در دو دهه اخیر موضوع مباحثه بسیاری از اقتصاددانان در کشورهای مختلف شده است، موقعیت بانکهای مرکزی و روابط این بانکها با دولتهاست. مقوله استقلال بانک مرکزی و تقویت آن، مدتی است که مورد توجه اقتصاددانان و مسئولین پولی کشورها قرار گرفته است و حتی برخی از این کشورها، تغییرات جدیدی در قوانین خود در جهت اعطای استقلال و قدرت بیشتر به بانکهای مرکزی خود بهوجود آوردهاند. اعطای استقلال بیشتر به بانکهای مرکزی دلایل متفاوتی دارد که به وسیله برخی مطالعات نظری و تجربی حمایت میشوند. به این منظور در ابتدا توضیح مختصری در مورد شاخص استقلال بانک مرکزی ارائه میشود و در ادامه به مبانی نظری تأثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم و رشد اقتصادی پرداخته میشود.
1-2- بیان مسئله و ضرورت انجام پژوهش
برای یک بانک مرکزی مسئله استقلال زمانی مطرح میشود که این نهاد بهوسیله قانون، عرف جامعه، تئوریهای پولی و یا به شکل موضوعات کلی موظف به اجرای وظایفی میشود که در جهت منافع عمومی نیست. مشکل اساسی در بررسی استقلال بانک مرکزی، اندازهگیری آن در کشورهای مختلف بوده است. برخی از اقتصاددانان از جمله بید[1] و پارکین[2] (1982)، استقلال بانک مرکزی را از جنبه استقلال سیاسی بررسی کردهاند. استقلال سیاسی به روابط بنیادی بین بانک مرکزی و قوه مجریه، روش و مقررات مربوط به عزل و نصب رئیس بانک مرکزی، نقش مسئولان دولتی در شورای بانک مرکزی و تعداد تماسهای عادی بین دولت و بانک مرکزی مربوط میشود.
گریلی[3]، ماسیاندارو[4] و تابلینی[5] (1991) نیز معیاری برای استقلال بانک مرکزی معرفی کردند که هم استقلال سیاسی و هم استقلال اقتصادی را منعکس میکند. بر این اساس استقلال سیاسی بانک مرکزی یعنی اینکه بانک مرکزی بتواند اهداف سیاستگذاری خود را بدون مداخله و نفوذ دولت انتخاب و تعیین کند. این معیار به عواملی از قبیل: انتصاب و یا عدم انتصاب رئیس کل و شورای بانک از طرف دولت، طول دوره تصدی این مقامات، عضویت یا عدم عضویت نمایندگان دولت در شورای بانک مرکزی، لزوم یا عدم لزوم تصویب سیاست پولی از طرف دولت و سرانجام این که هدف ثبات قیمتها به طور صریح در اساسنامه بانک مرکزی آمده است یا نه، بستگی دارد. استقلال اقتصادی، به توانایی بانک مرکزی برای بهکارگیری آزادانه ابزارهای سیاستهای پولی مربوط میشود. معمولترین محدودیتی که در راه هدایت سیاست پولی توسط بانک مرکزی وجود دارد، کم و کیف فشارهای وارده به بانک مرکزی برای تأمین کسری بودجه دولتی است. بر اساس این شاخص استقلال اقتصادی، کیفیت سهولت دسترسی دولت به اعتبارات بانک مرکزی برای تأمین کسری بودجه اندازهگیری میشود.
در نهایت کوکرمن[6] (1993) شاخصی ارائه داد که در مقایسه با شاخصهای گذشته کاملتر است. وی شاخص استقلال بانک مرکزی را از چهار جنبه مورد بررسی قرار داد که عبارتند از: شرایط انتصاب هیئت رئیسه بانک مرکزی، فرمولبندی سیاستهای بانک مرکزی، بررسی اهداف بانک مرکزی و محدودیتهای استقراض دولت از بانک مرکزی. این بخشها به زیربخشهای زیادی تقسیم میشوند که در فصل بعد به طور مفصل به آنها پرداخته میشود.
یکی از مشهورترین عقاید پولی منتسب به پولیون این است که علت وجود یک تورم پایدار، پول است. به عبارت دیگر تورم یک پدیده پولی است. بنابراین برای رهایی از تورم، کنترل حجم پول امری الزامی است. پس بهترین راه برای کنترل و مهار تورم، کاهش انگیزشهایی است که بر اساس آن لزوم افزایش حجم پول احساس شود. این عملیات اصطلاحاً در ادبیات پولی در بخش سیاستهای پولی گنجانده شده است و وظیفه کنترل و هدایت این عملیات بر عهده بانک مرکزی است. علاوه بر این مسئولیت یعنی کنترل تورم و ثبات قیمتها، حفظ ارزش پول، حفظ تعادل داخلی و خارجی و کمک به رشد و ثبات اقتصادی جامعه به عنوان اهداف و مسئولیتهای بانک مرکزی ذکر شده است.
یکی دیگر از دلایل دیگر اهمیت استقلال بانک مرکزی، مقوله انگیزه دولتها برای تسلط بر بانک مرکزی است. شاید نتوان گفت که دولتها به عنوان یک هدف نهایی قصد ایجاد تورم دارند. بنابراین بهتر است سوال مربوط به چرایی انگیزه ایجاد تورم توسط دولتها را به سوال مربوط به انگیزه آنها برای افزایش حجم پول تغییر داد. دولتها با تقاضای انبوهی از جانب دریافتکنندگان خدمات عمومی مواجهند. بهرهمندی از امنیت بیشتر، بهداشت با پوشش گستردهتر، آموزش بهتر و فراگیرتر و موارد مشابه برای دریافتکنندگان این خدمات که هزینهای بابت آن پرداخت نمیکنند، همواره مطلوب است. عرضه این خدمات عمدتاً به طور انحصاری توسط دولتها صورت میگیرد و افزایش میزان آنها مستلزم تخصیص مخارج بیشتر است. افزایش مخارج دولت نیازمند دریافت مالیات بیشتر از جامعه است. اما افزایش مالیات، با مقاومت پرداخت کنندگان مالیات مواجه خواهد شد و بنابراین اگر دولت راه سادهتری را برای تأمین منابع پیدا کند، طبیعتاً ترجیح داده میشود. تأمین پولی هزینههای دولت، راه میانبری تلقی میشود که منجر به برقراری رابطهای یکطرفه بین دولت و مردم خواهد شد. این شیوه تأمین منابع که در واقع انتشار پول برای مخارج دولت است، از آنجا که در نهایت تبدیل به تورم میشود و تورم نیز ارزش پول در اختیار مردم را کاهش میدهد، خود نوعی مالیات تلقی شده و در اصطلاح مالیات تورمی نامیده میشود. مالیات تورمی از آنجا که اولاً بسیار ناعادلانه است و برخلاف مالیات متعارف، منجر به بدتر شدن وضعیت فقر و توزیع درآمده شده و ثانیاً عدم شفافیت رابطه دولت و مردم را در پی دارد، مدتهاست که نه تنها در کشورهای پیشرفته بلکه در کشورهای در حال توسعه نیز توسط قوانین محکم ممنوع شده است. بنابراین یکی از انگیزههای دولتها برای خلق پول از طریق بانکهای مرکزی، تأمین هزینههای دولت بجای مالیات است (تقیپور و موسوی، 1383).
انگیزه دوم دولتها برای خلق پول، حمایت از اشتغال است. دانش اقتصاد تا اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد حکایت از وجود رابطهای قطعی و منفی میان تورم و بیکاری داشت. این رابطه در قالب منحنی فیلیپس معرفی شد. کشورهایی که نرخهای تورم پایین و نرخهای بیکاری غیر قابل قبول داشتند، در چارچوب منحنی فیلیپس میتوانستند در ازای پذیرفتن هزینههای تورم بیشتر، از منافع ناشی از بیکاری کمتر بهرهمند شوند. در واقع تورم باعث کاهش نسبی دستمزدها و در نتیجه افزایش تقاضا برای نیروی کار توسط بنگاههای اقتصادی میشد که افزایش اشتغال را به دنبال میآورد. بعدها در چارچوب نظریه اقتصاد، تحلیل نقش انفعالی کارگران به تحلیل نقش فعال آنان تغییر کرد. به این صورت که اگر کارگران سیاست دولت مبنی بر افزایش اشتغال را از طریق افزایش حجم پول شناسایی کنند، خواهند توانست تورم ناشی از آن را نیز پیشبینی کرده و بر اساس آن، دستمزدها را افزایش دهند که نتیجه آن عدم تغییر میزان تولید و اشتغال است. این نظریه که بر نقش انتظارات در تنظیم رابطه میان تورم و بیکاری تأکید دارد، تنها بخشی از سیاستهای پولی را موثر بر اشتغال میداند که غافلگیرانه بوده و فرصتی را برای ترمیم دستمزدها باقی نگذارد. دولتها قصد افزایش حجم پول با حذف کاهش بیکاری را دارند، کارگران نیز که از این موضوع آگاهند خواستار افزایش دستمزدها میشوند و دولت نیز میداند که کارگران این پدیده را میشناسند و این جریان ادامه مییابد. (شجری، 1374)
این دور تسلسل را تنها استقلال بانک مرکزی متوقف میکند و مانع از شکلگیری یک روند تورمی فزاینده میشود.
سومین انگیزهای را که میتوان برای ایجاد تورم توسط دولتها ذکر کرد، کاهش ارزش حقیقی بدهیهای دولت به مردم و واحدهای اقتصادی است. تورم باعث میشود که ارزش بدهیهای گذشته دولت کاهش پیدا کرده و باز پرداخت آن سادهتر شود. (معدلت، 1375)
مجموعه عوامل ذکر شده، دولتهای مختلف جهان اعم از توسعه یافته و در حال توسعه را به صورت فراگیر بر آن داشت تا به سمت اعطای استقلال به بانکهای مرکزی حرکت کنند. بنابراین بدیهی است که مبانی نظری و اساسی اندیشه استقلال بانکهای مرکزی، جلوگیری از بروز تورمهای شتابان و پایدار است.
1-3- اهداف پژوهش
هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم و رشد اقتصادی، به صورت جداگانه و همچنین با لحاظ کردن اثرات همزمان و متقابل آنها در منتخبی از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، شامل 92 کشور است. همچنین در این پژوهش، اثرات تورم و رشد اقتصادی بر یکدیگر، با لحاظ کردن شاخص استقلال بانک مرکزی بررسی میشود.