وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه درباره افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی

اختلالات خلقی:

 

افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی:

عکس مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression

DSM-IV-TR (2000)، خلق[۱] یک حالت احساسی نافذ و مستمر است که دورناً احساس می‏شود و بر رفتار و درک شخص از دنیا اثر می‏گذارد عاطفه[۲] تظاهر برونی خلق است. خلق ممکن است طبیعی، بالا یا پایین باشد. شخص سالم طیف وسیعی از خلق‏ها را تجربه می‏کند و به همان نسبت مجموعه‏ای از تجلیات عاطفی نیز دارد. شخص سالم قادر به کنترل خلق و عواطف خود است.

اختلالات خلقی گروهی حالات پایینی هستند که با اختلال خلق فقدان احساس کنترل بر خلق، و تجربه ذهنی ناراحتی شدید همراه هستند. کسانی که خلق بالا دارند (مانی)، حالت انبساط خاطر، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش احترام به نفس، و افکار بزرگ منشانه نشان می‏دهند. افرادی که خلق پایین دارند (افسردگی)، با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی‏اشتهایی، و افکار مرگ و خودکشی مشخص هستند سایر علایم و نشانه‏ها عبارتند از: تغییر در سطح فعالیت، توانایی‏های شناختی، تکلم و اعمال نباتی (خواب، اشتها، فعالیت جنسی، و سایر ریتم‏های بیولوژیک). این اختلالات ‏عملاً همیشه منجر به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین فردی می‏گردد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 87).

 

افسردگی:

DSM-IV-TR (2000)، اختلال افسردگی اساسی ( اختلالا افسردگی یک قطبی) را اختلالی با یک یا پند دوره افسردگی اساسی بدون سابقه دوره‏های مانی، مختلط یا هیپومانی تعریف کرده است. یک دوره افسردگی اساسی حداقل باید دو هفته طول بکشد.

 

مانی

دوره مانی دوره مشخص (حداقل به مدت یک هفته یا کمتر از آن اگر بیمار بستری شود) با خلق نابهنجار و مستمراً منبسط یا تحریک‏پذیر است.

 

همه‏گیری شناسی:

اختلالات خلفی شایع هستند. در اکثر زمینه‏یابی‏های اخیر، اختلال افسردگی شایع‏ترین اختلال روان‏پزشکی در طول عمر بوده است(تقریباً ۱۷ درصد). میزان بروز سالانه افسردگی اساسی ۵۹/۱ درصد است (زنها ۸۹/۱، مردها ۱/۱).

 

اختلال دو قطبی I :

اختلال دو قطبی I غالباً با افسردگی شروع می‏شود (۷۵ درصد موارد در زن‏ها و ۶۷ درصد موارد در مردان) و اختلالی عودکننده است.

اختلال دوقطبی I در کودکان و سالمندان: اختلال دوقطبی I هم افراد کم سن و سال و هم سالمند را تحت تأثیر قرار می‏دهد. میزان بروز اختلال دو قطبی I در کودکان و نوجوانان حدود ۱ درصد است و شروع آن حتی ممکن است در ۸ سالگی باشد. (DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۵۲۶)

 

اختلال دوقطبی II:

مطالعه روی سیر پیش ‏آگهی اختلال دو قطبی II اخیراً شروع شده است. (DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۵۲۷)

 

درمان

درمان بیماران مبتلا به اختلالات خلقی باید معطوف به چند هدف باشد. اولاً، سلامتی و ایمنی بیمار باید تضمین شود. ثانیاً، ارزیابی تشخیصی کامل باید به عمل آید. ثالثاً، طرح درمانی باید نه تنها به علائم فعلی بلکه به رفاه کلی بیمار معطوف باشد. هر چند تأکید فعلی بر درمان دارویی و روان‏درمانی معطوف به خود بیمار است. رویدادهای استرس‏آمیز زندگی نیز افزایش میزان عود بین بیماران مبتلا به اختلال خلقی همراه است. بنابراین، درمان باید از تعداد و شدت عوامل استرس‏زا زندگی بیمار بکاهد.

به طور کلی، درمان اختلالات خلقی برای روان‏پزشک پاداش‏آور است. امروزه هم برای دوره‏های مانی و هم افسردگی درمان‏های اختصاصی وجود دارد، و داده‏ها نیز حاکی از تأثیر درمان پیشگیری کننده است. چون پیش‏آگهی برای هر دوره خوب است، ایجاد خوشبینی هم در خود بیمار و هم خانواده اگر نتایج اولیه درمان امیدبخش نباشد، به جا است و مورد استقبال آنان قرار می‏گیرد. معهذا، اختلالات خلقی مزمن هستند و بیمار و خانواده باید در مورد روش‌های درمانی آتی راهنمایی شوند (رضاعی، ۱۳۹۱: ۱۱۷).

-بستری کردن در بیمارستان اولین و مهمترین تصمیم پزشک این است که آیا لازم است بیمار بستری شود یا درمان سرپایی مناسب است خطر خودکشی و دیگرکشی، کاهش بارز توانایی در مراقبت از خود نظر تغذیه و مسکن، و نیز نیاز به آزمایشات تشخیصی از موارد لزوم آشکار برای بستری شدن است. سابقه پیشرفت سریع علایم و متلاشی شدن نظام‏های حمایتی معمول بیمار، مواد مجاز دیگر بستری شدن بیمار هستند. (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۱۲۸)

 

-روان‏درمانی خانواده: پورافکاری (۱۳۹۱)، روان‏درمانی خانواده معمولاً درمان اولیه اختلال افسردگی اساسی تلقی نمی‏شود، اما قرائن فزایند حاکی است که کمک به بیمار مبتلا به اختلال خلقی برای کاهش استرس و مقابله با استرس می‏تواند احتمال عود را کم کند. روان‏درمانی خانواده اگر اختلال زندگی خانوادگی یا زناشویی بیمار را در معرض خطر قرار داده یا اختلال خلقی به وسیله موقعیت خانوادگی تسهیل شده یا دوام یابد، جایز است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

-تحریک عصب واگ

تحریک تجربی عصب واگ در چندین مطالعه طرح‏ریزی شده برای درمان صرع نشان داد که خلق این بیماران بهبود می‏یابد. این مشاهده منجر به استفاده از تحریک عصب واگ چپ (VNS) با بهره گرفتن از یک وسیله الکترونیکی کاشته شده زیر پوست، شبیه پیس‏میکرقلبی، گردید. مطالعات مقدماتی نشان داده ‏اند که تعدادی از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مزمن پس از درمان با VNS وارد مرحله بهبود شدند. (رضاعی، ۱۳۹۱: ۱۲۲)

 

-نوردرمانی

نوردرمانی[۳] در سال ۱۹۸۴ به عنوان درمانی برای (اختلال خلقی[۴]، با الگوی فصلی) معرفی شد. در این اختلال بیماران معمولاً با کوتاه‏تر شدن روزها با فرا رسیدن زمستان دچار افسردگی می‏گردند. زن‏ها حداقل ۷۵ درصد موارد افسردگی فصلی را تشکیل می‏دهند و سن متوسط آن‏ها موقع مراجعه ۴۰ سال است. بیماران بالاتر از ۵۵ سال ندرتاً با اختلال عاطفی فصلی رجوع می‏کنند.

نوردرمانی معمولاً به صورت مواجه ساختن فرد مبتلا به نور درخشان در طیف ۰۰۰/۱۵ تا ۰۰۰/۱۰۰ لوکس یا بالاتر از آن، به طور معمول با یک منبع نور مصنوعی که روی میز قرار داده می‏شود، انجام می‏گیرد بیماران به مدت ۱ تا ۲ ساعت هر روز قبل از سپیده ‏دم مقابل چراغ می‏نشینند، هر چند بعضی از بیماران با مواجهه با نور پس از غروب هم تأثیر مثبت کسب می‏کنند. برخی از کارخانه‏ها کلاه ایمنی لامپدار ساخته‏اند که در آن‏ها منبع نور روی لبه کلاه قرار گرفته است. این کلاه ایمنی‏ها امکان تحریک را می‏دهند، اما مطالعات جدید استفاده از این نوع مواجهه با نور را مورد پرسش قرار داده ‏اند. این آزمایش‎ها معمولاً یک هفته ادامه می‏یابد، اما مداوای طولانی‏تر ممکن است با پاسخ بیشتر همراه باشد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 124).

نور درمانی به نظر می‏رسد خوب تحمل می‏شود. در منابع نور جدید از شدت‏های پایین‏تر نور استفاده می‏شود و دارای فیلتر هم هستند؛ به بیماران گفته می‏شود که مستقیماً به نور نگاه نکنند. مثل همه درمان‏های مؤثر ضدافسردگی، نوردرمانی نیز ندرتاً با چرخش بعضی از بیماران افسرده به حالت مانی یا هیپومانی همراه است.

غیر از افسردگی فصلی، سایر موارد استفاده از نوردرمانی ممکن است در اختلالات خواب باشد. نوردرمانی برای کاهش تحریک‏پذیری و کاهش عملکرد ناشی از تغییر نوبت کار مورد استفاده قرار گرفته است. طبق گزارشات اختلالات خواب در بیماران سالمند با مواجهه با نور درخشان در ضمن روز بهبود نشان می‏دهند (رضاعی، ۱۳۹۱: ۱۲۴).

 

[۱] - mood

[۲] - affect

[۳] - phototherapy

[۴] - SAD

 
1400/02/23
مدیر سایت

دانلود پایان نامه در مورد اختلالات اضطراب – مرکز مشاوره و روان درمانی

اختلالات اضطراب:

 

اضطراب را در واقع همه انسانها تجربه می‏کنند. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب‏الوقوع می‏دهد و شخص را برای مقابله آماده می‏سازد ترس، علامت هشدار دهنده مشابه، از اضطراب با خصوصیات زیر تفکیک می‏شود: ترس واکنش به تهدیدی معلوم، خارجی، و از نظر منشأ بدون تعارض است. اضطراب واکنش در مقابل خطری نامعلوم، درونی، مبهم، و از نظر منشأ همراه با تعارض است. (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷: ۱۶۵)

شروع اختلال هراس معمولاً در اواخر نوجوانی و اوان جوانی است، هر چند شروع در دوران کودکی، و اوایل نوجوانی، و میان‏سالی گزارش شده است (DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۶۴۹).

 

اختلالات هراس و گذرهراس: حمله شدید و حاد اضطراب همراه با احساس فنای قریب‌الوقوع به اختلال هراس[۱] معروف است. اضطراب با دوره‌های مجزای ترس که دفعات آن از چند حمله در یک روز تا حملات محدود در یک سال متغیر است، مشخص می‌باشد (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۱۷۵).

 

همه‌گیری‌شناسی: مطالعات همه‌گیری شناسی میزان شیوع اختلال هراس را در طول عمر ۱ تا ۴ درصد و میزان شیوع در ۶ ماه تقریباً ۵/۰ تا ۱ درصد و برای حملات هراس ۳ تا ۶/۵ درصد است (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۱۷۸).

 

درمان:

با درمان، اکثر بیماران بهبود چشمگیر در علائم اختلال هراس پیدا می‏کنند. دو تا از مؤثرترین روش‌های درمانی عبارتند از: درمان دارویی و درمان‏شناختی رفتاری، گروه‏درمانی و روان‏درمانی خانواده ممکن است برای بیماران و خانواده آن‏ها در سازش به این موقعیت که اختلال وجود دارد و نیز تطابق با مشکلات روانی اجتماعی که ممکن است اختلال تسریع کرده باشد کمک کننده باشد. سایر درمانهای اختلالات اضطراب عبارتند از : شناخت درمانی، تن آرامی کار بردی، آموزش تنفسی، مواجهه زنده ( رضاعی، ۱۳۹۱: ۱۳۲).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

فوبی خاص و فوبی اجتماعی :

اصطلاح فوبی[۲] به ترس شدید از یک شیء یا موقعیت یا وضعیت اطلاق می‏شود. فوبی خاص ترس شدید و پایدار از یک شی یا موقعیت است. در حالی که فوبی اجتماعی ترس شدید و مستمر از موقعیت‏هایی است که در آن حالت ممکن است شرمندگی روی دهد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 189).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

 

همه‏گیری‏شناسی

مطالعات همه‏گیری‏شناسی اخیر به این نتیجه رسیده‏اند که فوبی‏ها شایع‏ترین اختلالات روانی هستند. تخمیناً ۵ تا ۱۰ درصد جمعیت مبتلا به این اختلالات ناراحتی برانگیز و گاهی ناتوان کننده هستند. تخمین‏هایی که کمتر محتاطانه بوده‏اند، در حد ۲۵ درصد جمعیت ارائه شده‏اند. (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۱۹۳)

فوبی خاص شایع‏تر از فوبی اجتماعی است. فوبی خاص شایع‏ترین اختلال روانی بین زن‏ها و دومین اختلال شایع روانی، پس از اختلالات وابسته به مواد، بین مردها است. (DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۶۶۴)

 

درمان

رضاعی (۱۳۹۱) هیپنوتیزم، درمان حمایتی، و روان‏درمانی خانواده ممکن است در درمان اختلالات فوبیک مفید واقع گردند.

 

اختلال وسواسی- جبری

اختلال وسواسی جبری (OCD) با گروه متنوعی از علائم که شامل افکار مزاحم، تشریفات، اشتغال‏های ذهنی، و اعمال وسواسی است تظاهر می‏کند (DSM-IV-TR، ۲۰۰۰: ۶۷۰).

 

همه‏گیری‏شناسی

پورافکاری (۱۳۹۱) عنوان می‏کند که، شیوع اختلال وسواسی- جبری در طول عمر در جمعیت کلی ۲ تا ۳ درصد تخمین زده می‏شود.

 

درمان‏ها

رضاعی (۱۳۹۱) روان‏درمانی خانواده را غالباً در حمایت خانواده کمک به کاهش ناهماهنگی زناشوئی که از اختلال (وسواسی- جبری) ناشی شده است، و ساختن اتحاد درمانی با اعضاء سالم خانواده به نفع- بیمار، مفید می‏داند.

-  گروه‏درمانی به عنوان سیستم حمایتی برای بعضی از بیماران کمک کننده است.

- برای بیماران بسیار مقاوم، الکتروشوک درمانی و جراحی روانی را می‏توان در نظر گرفت. ECT به قدر جراحی روانی مؤثر نیست، اما حتماً باید قبل از آن آزمایش شود. رایج‏ترین عمل جراحی برای اختلال وسواسی- جبری سینگولاتومی است که در ۲۵ تا ۳۰ درصد بیماران مقاوم به سایر درمان‏ها مؤثر است.

- سایر روش‌های جراحی (نظیر تراکتوتومی زیر هسته دمدار، که به کپسولوتومی هم معروف است) نیز برای این منظور مورد استفاده قرار گرفته است. روش‌های غیر تهاجمی جراحی نظیر کاشتن الکترودها در نقاط مختلف هسته‏های قاعده‏ای (تحریک عمقی مغز) برای درمان OCD و اختلال توره تحت بررسی هستند. همه این روش‌ها به طور فزاینده با بهره گرفتن از روش‌های استرپاناکتیک هدایت شده با MRI انجام می‏گیرند.

شایع‏ترین عارضه جراحی روانی پیدایش تشنج است که تقریباٌ همیشه با فنی توئین[۳] کنترل می‏شود. بعضی از بیماران که به جراحی روانی به تنهایی پاسخ نمی‏دهند و قبل از عمل نیز به رفتار درمانی و دارودرمانی پاسخ نداده‏اند، پس از جراحی روانی به درمان دارویی یا رفتار درمانی پاسخ می‏دهند (رضاعی، ۱۳۹۱: ۱۹۱).

 

 

[۱] - panic disorder

[۲] - phobia

[۳] - Dilatin

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه در مورد اختلال استرس پس از سانحه و اختلال استرس حاد

اختلال استرس پس از سانحه و اختلال استرس حاد

 

DSM-IV-TR (2000)، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) اختلالی مشخص با پیدایش علائم پس از مواجهه با یک رویداد تهدیدکننده زندگی است. شخص نسبت به این تجربه با ترس و درماندگی پاسخ می‏دهد. رخداد را مکرراً در ذهن خود زنده می‏کند و سعی می‏کند از یادآوری آن اجتناب نماید. کاگان[۱] متذکر شده است کودکانی که از نظر رفتاری مهار شده هستند ممکن است مخصوصاً نسبت به اضطراب یا PTSD پس از رخدادهای تهدیدکننده آسیب‏پذیر باشند.

برای تشخیص‏گذاری، علائم باید بیش از یک ماه دوام یابند و در زمینه‏های مهم زندگی، نظیر خانواده و شغل تداخل نمایند.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

همه‏گیری‏شناسی

میزان بروز PTSD در طول عمر بین ۹ تا ۱۵ درصد و شیوع اختلال استرس پس از سانحه در طول عمر تا ۸ درصد جمعیت کلی تخمین زده می‏شود، هر چند ۵ تا ۱۵ درصد دیگر از مردم ممکن است شکل‏های ساب کلینیکال اختلال را تجربه کنند بین گروه‏های در معرض خطر که افراد آن رخدادهای تروماتیک تجربه کرده بودند، میزان شیوع اختلال در طول عمر ۵ تا ۷۵ درصد بوده است (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۱۶).

 

درمان

وقتی پزشک با بیماری روبرو می‏شود که متحمل ضربه‏ای قابل توجه شده است، روش‌های عمده (درمانی) عبارتند از: حمایت، تشویق به صحبت در مورد رویداد و آموزش در زمینه انواعی از مکانیسم‏های مقابله‏ای (مثلاً، آرام‏سازی)، استفاده از مسکن‏ها و منوم هم می‏تواند کمک کننده باشد. وقتی پزشک با بیماری مواجه می‏شود که حادثه را در گذشته تجربه کرده و اینک دچار اختلال استرس پس از سانحه است، باید تأکید بر آموزش در زمینه اختلال و درمان آن باشد، هم درمان دارویی و هم روان‏درمانی، حمایت بیشتر برای بیمار و خانواده از طریق گروه‏های حمایت محلی و ملی ویژه بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه قابل وصول است.

علاوه بر روش‌های روان‏درمانی فردی، گروه‏درمانی و روان‏درمانی خانواده نیز، در موارد اختلال استرس پس از سانحه مؤثر گزارش شده‏اند. درمانهای موثر دیگر در این اختلال رواندرمانی و دارو درمانی می‌باشد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 202).

 

 

۲-۲-۶- اختلال اضطراب منتشر

 

DSM-IV-TR (2000)، اضطراب را می‏توان یک پاسخ طبیعی و انطباقی نسبت به تهدید تصور کرد که اورگانیسم را برای ستیز یا گریز آماده می‏سازد.

کسانی که به نظر می‏رسد تقریباً در مورد هر چیزی نگران هستند احتمالاً تشخیص اختلال اضطراب منتشر[۲] دریافت می‏کنند. متن بازنگری شده چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) اختلال اضطراب[۳] منتشر را اضطراب و نگرانی شدید در مورد چندین رویداد یا فعالیت تعریف می‏کند که در اکثر روزها در ضمن حداقل ۶ ماه دوام داشته است. کنترل نگرانی مشکل است و علائم جسمی نظیر تنش عضلانی، تحریک‏پذیری، اشکال در خواب و بی‏قراری با آن همراه است. اضطراب متمرکز بر خصوصیات یک اختلال دیگر محور، نیست، ناشی از مصرف مواد یا بیماری طبی عمومی نمی‏باشد، و فقط در جریان یک اختلال خلقی یا روانی ظاهر نمی‏گردد. کنترل اضطراب مشکل است، از نظر ذهنی ناراحتی برانگیز است و در زمینه‏های مهم زندگی شخص اختلال ایجاد می‏کند (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۲۷).

 

همه‏گیری‏شناسی

اختلال اضطراب منتشر یک اختلال شایع است؛ تخمین‏های معقول بیماری شیوع یک ساله اختلال بین ۳ تا ۸ درصد است. نسبت زن به مرد حدود ۲ بر ۱ است، اما این نسبت در زن‏ها و مردهایی که برای درمان این اختلال بستری می‏شوند ۱ بر ۱ است. میزان شیوع در طول عمر طبق مطالعه همه‏گیری شناختی منطقه تحت پوشش نزدیک به ۵ درصد است. در کلینیک‏های اختلالات اضطرابی حدود ۲۵ درصد بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر شناخته می‏شوند. شروع اختلال در اواخر نوجوانی یا اوان جوانی است و هر چند مواردی در سنین بالاتر هم دیده می‏شود. همچنین شواهدی حاکی است که شیوع اختلال اضطراب منتشر مخصوصاً در مراکز مراقبت اولیه بالاتر است (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۲۹).

درمان

مؤثرترین درمان بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر روش مرکب از روان‏درمانی، درمان دارویی و رویکردهای حمایتی است. درمان ممکن است مقدار زیادی از اوقات پزشک درگیر درمان را بگیرد، خواه این پزشک روان‏پزشک باشد، خواه پزشک خانواده یا یک متخصص دیگر (رضاعی، ۱۳۹۱: ۲۰۹).

 

 

[۱] - Kagan

[۲] - generalized anxiety disorder

[۳] - generalized anxiety disorder

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه درباره اختلالات شبه جسمی – مرکز مشاوره و روان درمانی

اختلالات شبه جسمی

 

در متن بازنگری شده چهارمین چاپ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانیDSM-IV-TR (2000) هفت اختلال شبه جسمی خاص شناخته شده است: (۱) اختلال جسمانی کردن با شکایات جسمی متعدد که به دستگاه‏های مختلف مربوط می‏شوند مشخص است؛ (۲) اختلال تبدیلی با یک یا دو شکایت نورولوژیک مشخص است؛ (۳) خود بیمارانگاری بیشتر با باور بیمار به داشتن یک بیماری خاص مشخص است تا تمرکز روی علائم؛ (۴) اختلال بدریختی بدن با باور اشتباهی یا درک اغراق‏آمیز از معیوب بودن قسمتی از بدن با باور اشتباهی یا درک اغراق‏آمیز از معیوب بودن قسمتی از بدن مشخص است؛ (۵) اختلال درد با علائم درد که یا فقط به عوامل روانشناختی مربوطند یا تحت تأثیر عوامل روانشناختی شدت می‏یابند مشخص می‏باشد (۶) اختلال شبه جسمی نامتمایز مشتمل است بر اختلالات شبه جسمی، که به گونه‏ای دیگر توصیف نشده‏اند و حداقل به مدت شش ماه یا بیشتر دوام داشته‏اند (۷) اختلال شبه جسمی که به گونه‏ای دیگر مشخص نشده است (NOS) طبقه‏ای برای آن گروه از اختلالات شبه جسمی است که شامل ملاک‏های اختلالات شبه جسمی سابق‏الذکر نمی‏گردند.

اصطلاح شبه جسمی[۱] از ریشه soma یونانی به معنی جسم اخذ شده است، و اختلالات شبه جسمی[۲] گروهی وسیع از بیماری‌ها هستند که علائم و نشانه‏های جسمی یک جزء اساسی آن‏ها است. این اختلالات دربرگیرنده کنش‏های متقابل جسم- روان هستند که در آن‏ها مغز، به طرقی که هنوز به خوبی روشن نیست، هشدارهای مختلف صادر می‏کند که اثرش بر هشیاری فرد القاء وجود مسائل جسمی جدی است. به علاوه، تغییرات جزئی یا هنوز شناخته نشده در نوروشیمی، نوروفیزیولوژی و نورایمیونولوژی ممکن است از مکانیزم‏های ناشناخته روانی یا مغزی حاصل شوند که به وجود آورنده بیماری هستند (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۱۳۴).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

اختلال جسمانی کردن

DSM-IV-TR (2000)، اختلال جسمانی کردن[۳] یک بیماری با شکایات جسمانی متعدد در دستگاه‏های مختلف بدن است که در یک دوره چندین ساله روی می‏دهد و منجر به تخریب قابل ملاحظه یا جستجوی درمان یا هر دو آن‏ها می‏گردد. اختلال جسمانی کردن نمونه‏ای از اختلالات شبه جسمی است که بهترین شواهد این اختلافات را از نظر ثبات و پایایی در افراد مبتلا به این اختلال دارد.

اختلال جسمانی کردن از سایر اختلالات شبه جسمی با توجه به تعداد شکایات و دستگاه‏های متعدد (مثلاً گوارشی و اعصاب) تفکیک می‏شود. این اختلال مزمن است و با ناراحتی روان‏شناختی قابل ملاحظه، اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی، و رفتار افراطی در جستجوی کمک طبی همراه می‏باشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

همه‏گیری‏شناسی

میزان شیوع اختلال جسمانی کردن در طول عمر برای جمعیت کلی ۲/۰ تا ۲ درصد در زنان و ۲/۰ درصد در مردان تخمین زده می‏شود. تعداد زن‏های مبتلا به اختلال جسمانی کردن ۵ تا ۲۰ برابر بیشتر از مردها است. هر چند بالاترین تخمین‏ها ممکن است به تمایل‏های اولیه به عدم تشخیص اختلال جسمانی کردن در بیماران مذکر باشد. معهذا با نسبت ۵ برابر زن‏ها در جمعیت کلی ممکن است ۱ تا ۲ درصد باشد؛ و به این ترتیب اختلال نادری نیست. بین بیماران مطب‏های پزشکان خانواده، ۵ تا ۱۰ درصد بیماران ممکن است واجد ملاک‏های تشخیصی اختلال جسمانی کردن باشند. این اختلال رابطه معکوس با موقعیت اجتماعی دارد و بیشتر در طبقات فقیر و کم سواد مشاهده می‏شود. طبق تعریف اختلال جسمانی کردن قبل از ۳۰ سالگی، و غالباً در دهه دوم عمر شروع می‏شود (Kaplan & Sadock’s, 2007: 247).

درمان

درمان بیماران مبتلا به اختلال جسمانی کردن وقتی بهتر صورت می‏گیرد که پزشک مشخص واحدی مشغول مراقبت اولیه آن‏ها باشد. وقتی بیش از یک پزشک درگیر درمان باشد بیمار فرصت بیشتری برای ابراز شکایت‏های جسمی دارد پزشک مربوطه باید با جلسات برنامه‏ ریزی شده مرتب، معمولاً ماهانه، بیمار را ملاقات کند. ملاقات باید نسبتاً کوتاه باشد؛ هر چند در پاسخ به هر شکایت جسمی تازه معاینه نسبی جسمی لازم است، از روش‌های آزمایشگاهی و تشخیصی بیشتر حتی‏الامکان باید پرهیز شود. وقتی اختلال جسمانی کردن تشخیص داده شد، پزشک معالج باید به شکایات جسمی بیمار به دیده ابزار هیجانات نگاه کند تا شکایات طبی، معهذا، بیماران مبتلا به اختلال جسمانی کردن هم می‏توانند بیماری‌های جسمی جدی داشته باشند؛ لذا پزشک باید برای جدی گرفتن علامت و وسعت تفتیش آن از قضاوت خود استفاده کند یک روش معقول درازمدت برای یک پزشک عمومی که بیمار مبتلا به اختلال جسمانی کردن را معالجه می‏کند بالا بردن سطح آگاهی بیمار نسبت به احتمال تأثیر عوامل روان‏شناختی در بروز علائم است تا زمانی که بیمار میل به دیدن یک متخصص بهداشت روانی، به طور منظم، پیدا کند ( رضاعی، ۱۳۹۱: ۲۲۲).

 

 

[۱] - somatoform

[۲] - somatoform disorders

[۳] - somatization disorder

 
1400/02/23
مدیر سایت

پایان نامه سندرم خستگی مزمن – مرکز مشاوره و روان درمانی

سندرم خستگی مزمن

 

DSM-IV-TR (2000)، سندرم خستگی مزمن[۱] (که در کانادا و بریتانیا انسفالومیلیت میالژیک نامیده می‏شود) با خستگی شدید و ناتوان کننده به مدت ۶ ماه یا بیشتر، که غالباً با درد عضلانی، سردرد، گلودرد، تب خفیف، شکایت‏های شناختی، علائم گوارشی و غدد لنفی دردناک همراه است، مشخص می‏باشد. پژوهش برای یافتن علت عفونی برای سندرم خستگی مزمن فعالانه جریان دارد چون درصد بالایی از بیماران شروع ناگهانی آن را پس از بیماری شبه سرماخوردگی شدید گزارش کرده‏اند.

 

همه‏گیری‏شناسی

میزان بروز و شیوع دقیق سندرم خستگی مزمن نامعلوم است، میزان بروز بین ۰۰۷/۰ تا ۸/۲ درصد در جمعیت کلی بالغ است. اختلال عمدتاً در بالغین جوان دیده می‏شود (۲۰ تا ۴۰ سالگی) سندرم خستگی مزمن در کودکان و سالمندان هم دیده می‏شود اما به میزانی کمتر زن‏ها حداقل دوبار بیشتر از مردها مبتلا می‏گردند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 271).

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

درمان

درمان سندرم خستگی مزمن عمدتاً حمایتی است. پزشکان باید نخست با بیماران تفاهم برقرار کنند و شکایات آنها را به عنوان بی‌پایه بودن رها نکنند، شکایات تصوری نیستند. ارزیابی دقیق پزشکی ضروری است و ارزیابی روانی نیز بمورد است، که هر دو به منظور ردّ علل دیگر علائم صورت می‌گیرد. درمان دارویی مؤثری شناخته نشده است.

گروه‌های خودیاری در بیماران مبتلا به سندرم خستگی مزمن مفید بوده‌اند. این گروه‌ها از پویش گروهی امیدبخشی، عرضه هویت، سهیم شدن در تجارب، و دادن اطلاعات استفاده می‌کنند. اتحاد اعضاء در چنین گروه‌هایی همچنین احترام به نفس را که غالباً در چنین بیمارانی آسیب دیده است، و غالباً تصور می‌کنند که پزشکان آنها را جدی نمی‌گیرند، بالا می‌برد. به همین دلیل، بسیاری از بیماران مبتلا به عنوان درمان‌های جانشین به مصرف ویتامین‌ها، املاح و محصولات گیاهی متفرقه روی می‌آورند. هیچ یک از این مواد و تونیک‌های عمومی نامشخص در منابع طبی مورد بررسی با همتاها مورد بررسی قرار نگرفته‌اند و اگر هم نفعی داشته باشند اندک است (رضاعی، ۱۳۹۱: ۲۴۳).

 

 

 

نورآستنی

اصطلاح نورآستنی[۲] در دهه ۱۸۶۰ توسط روان‏پزشک و نورولوژیست آمریکایی جورج میلر بیرد[۳] که آن را برای اختلالی مشخص با خستگی مزمن و ناتوانی بکار برد، معرفی گردید. اصطلاح نورآستنی (تحلیل عصبی) امروزه زیاد مورد استفاده قرار نمی‏گیرد، اما در منابع روان‏پزشکی وجود دارد و یک ماهیت تشخیصی در دهمین چاپ طبقه‏بندی بین‏المللی بیماری‌ها و مسائل بهداشتی وابسته (ICD-10) است.

طبق طبقه‏ بندی‏ های جاری در ایالات متحده این اختلال تشخیصی مستقل تلقی نمی‏شود. در متن بازنگری شده چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی DSM-IV-TR (2000) نورآستنی اختلال شبه جسمی نامتمایز طبقه‎بندی شده است.

این اختلال یکی از نمونه‏های بارز تفاوت‏های فرهنگی مؤثر در طبقه‏بندی و تظاهرات بیماری است. نورآستنی اختلالی مقبول در اروپا و آسیا است، جایی که خستگی، سردرد، بیخوابی و سایر شکایات جسمی مبهم مشخصات آن شمرده می‏شود و تصور می‏شود بیشتر از استرس مزمن ناشی می‏گردد تا تعارض‏های ناخودآگاه روانشناختی. در بسیاری از فرهنگ‏ها از جمله چین که در آن‏ها مردم از قبول طبقه‏بندی شدن به عنوان مبتلا به اختلال روانی می‏پرهیزند، نورآستنی تشخیصی ارجح است. به همین دلیل، این اختلال بیش از همه در شرق آسیا گذاشته می‏شود (Kaplan & Sadock’s, 2007: 260).

 

همه‏گیری‏شناسی

مشکلات در تحقیق همه‏گیری‏شناسی نورآستنی از این واقعیت ناشی می‏شود که این اختلال همراه با سایر اختلالات نظیر، اضطراب، افسردگی و اختلالات شبه جسمی ظاهر می‏شود و به عنوان اختلالی مستقل تحت مطالعه قرار نگرفته است. بیرد نورآستنی را یکی از شایع‏ترین اختلالات مشاهده شده در ایالات متحده قرن ۱۹ تلقی می‏کرد. هر چند آماری برای تأیید مشاهدات او در دست نیست. یک مطالعه در سال ۱۹۹۴ در سویس میزان شیوع آن را (با بهره گرفتن از ICD-10) 12 درصد در جمعیت آن کشور گزارش نمود. یک مطالعه توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) میزان بروز را ۲ درصد گزارش نمود که در صورت وجود علائم افسردگی به ۶ درصد افزایش می‏یافت (پورافکاری، ۱۳۹۱: ۲۷۶).

عکس درباره افسردگی Psychological depression

 

درمان

مفهوم کلیدی در درمان جاری نورآستنی فهم این موضوع توسط پزشک است که علایم بیمار تصوری نیستند. علایم عینی هستند و با هیجاناتی که با سلسله اعصاب خودکار، که در عین حال بر اعمال بدنی تأثیر می‏گذارند ایجاد می‏شوند. استرس می‏تواند تغییر ساختاری در یک دستگاه بدنی بوجود آورد و نتیجه آن می‏تواند تهدید کننده زندگی هم باشد. بنابر این درمان باید با بررسی طبی کامل برای تعیین اینکه علایم جسمی بیمار درمان‏پذیر است یا خیر به عمل آید و اگر پاسخ مثبت است چه درمانی ممکن است بهترین نتایج را بدست دهد. به بیماران باید اطمینان داد که تجویز داروها برای از بین بردن علایم مفید خواهد بود، اما فقط زمانی که با مداخله های رواندرمانی همزمان تواٌم باشد (رضاعی، ۱۳۹۱: ۱۵۴).

 

[۱] - chronic fatigue syndrome

[۲] - exhaustion nervous (neurasthenia)

[۳] - George Miller Beard

 
1400/02/23
مدیر سایت
 
مداحی های محرم