الف ـ وجود نگرش اصالت فرد و فردگرایی
ب ـ محدود بودن مسئولیتها و الزامات اخلاقی فرد در شغل
به نظر میرسد این نگاه به اخلاق حرفهای نوعی تحویلی نگری و تقلیل گری به اخلاق حرفهای است. زیرا هویت جمعی و سازمانی در نهادهای مشاغل در کسب و کار بس فراتر از شغل فردی اشخاص است. اما در تعاریف امروزی از اخلاق حرفهای تلقی (شما حق دارید و من تکلیف) مبنای هرگونه اخلاق در کسب و کار است. این مبنا از رفتار ارتباطی فرد، به صورت اصلی برای ارتباط سازمان با محیط قرار میگیرد و سازمان با دغدغه رعایت حقوق دیگران از تکالیف خود میپرسد.(اجتهادی ، 1387). ویژگیهای اخلاق حرفهای در مفهوم امروزی آن عبارتند از:
دارای هویت علم و دانش بودن
داشتن نقش کاربردی
ارائه پیشینه ای حرفهای
بومی و وابسته بودن به فرهنگ
وابستگی به یک نظام اخلاقی
ارائه دانش انسانی دارای زبان صریح و بیانی روشن و انگیزشی
2-2-2-3 ویژگیهای افراد دارای اخلاق حرفهای
1- مسئولیتپذیری: در این مورد فرد پاسخگو است و مسئولیت تصمیمها و پیامدهای آنرا میپذیرد، سرمشق دیگران است. حساس و اخلاقمند است، به درستکاری وخوشنامی در کارش اهمیت میدهد، برای اجرای تمام مسئولیتهای خویش کوشاست و مسئولیتی را که برعهده میگیرد با تمام توان و خلوص نیت انجام میدهد.
2- برتری جویی و رقابت طلبی: در تمام موارد سعی میکند ممتاز باشد، اعتماد به نفس دارد، به مهارت بالایی در حرفه خود دست پیدا میکند، جدی و پرکار است، به موقعیت فعلی خود راضی نیست و از طرق شایسته دنبال ارتقاء خود است ولی سعی نمیکند به هر طریقی و از هر راهی در رقابت برنده باشد.
3- صادق بودن: مخالف ریاکاری و دورویی است، به ندای وجدان خود گوش فرا میدهد ، در همه حال به شرافتمندی توجه میکند، شجاع و با شهامت است.
4- احترام به دیگران: به حقوق دیگران احترام میگذارد، برای نظراتشان ارزش قائل است، خوش قول و وقت شناس است، به دیگران حق تصمیمگیری میدهد، تنها منافع خود را ارجح نمیداند.
5- رعایت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی: برای ارزشهای اجتماعی احترام قائل است، در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکند، به قوانین اجتماعی احترام میگذارد، در برخورد با فرهنگهای دیگر متعصبانه عمل نمیکند.
تکه هایی از متن به عنوان نمونه : (ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده:
طی چند دهه اخیر سیستم های نوین حمل و نقل شهری نظیر قطارهای سبک شه ری، تراموا، مترو و اتوبوسهای سریع باعث دگرگونی در حمل و نقل شهری شده اند. برنامه ریزان مسائل شهری با استفاده از این پیشرفت های تکنولوژیکی می توانند راهکارهای متفاوتی در خصوص نحوه برنامه ریزی حمل و نقل شهری ارائه نمایند.
هدف این تحقیق ارائه مدل عرضه – تقاضای هوشمند برای ناوگان حمل و نقل ترکیبی عمومی مشتمل بر قطار سبک شهری و اتوبوسرانی شهر تبریز با رویکرد کاهش زمان انتظار مسافرین قطار سبک شهری و زمانبند ی سرفاصله زما نی ناوگان بوده است. با توجه به ویژگیهای سیستم حمل و نقل عمومی و چگونگی انجام سفر استفاده کنندگان آن بخش از سیستم حمل و نقل شهری از مبدأ تا مقصد سفر، زمان سفر بیشتر از هر عامل دیگری در میزان مطلوبیت سیستم حمل و نقل عمومی و میزان استفاده از این سیستم مؤثر است . به نحوی که با کاهش زمان سفر مسافرین، سیستم حمل و نقل عمومی به عنوان کم هزینه ترین، ایمن ترین و در نهایت مط
لوب ترین بخش سیستم حمل و نقل شهری از سوی استفاده کنندگان انتخاب می گردد. زمان سفر با سیستم حمل و نقل عمومی مشتمل بر سه بخش زمان پیاده روی از ایستگاه، زمان انتظار در ایستگاه، زمان درون وسیله است که در این مطالعه کاهش زمان انتظار در ایستگاه، تابع هدف بهینه سازی ترکیب ناوگان
همچنین در دفاع از این لایحه می توان گفت که در گذشته فرزند خوانده بدون هیچ شرط و محدودیتی می توانست با سرپرست خود ازدواج کند اما براساس لایحه جدید این کار فقط در صورت صلاحدید دادگاه امکانپذیر استو با این محدودیت امکان سوء استفاده از کودکان وجود ندارد.
نظر نگارنده ،در خصوص افرادی که از این لایحه دفاع می کنند این است که،دستکاری در مناسبات خصوصی و ترویج نگاه جنستی در خانوادهها در شان قانونگذار نیست. این کار با هدف و موضوع لایحه حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست مغایرت اساسی دارد و حمایت از آنان را به دنبال نخواهد داشت.
در انتهای این گفتار ما به مصاحبه ای راجع به این مطلب پرداختیم که مصداق و مضمون آن را به نظر شما عزیزان می رساند:
م.م من مادر یک پسر 17 ساله هستم که سه ماهه بود که در قلب من وپدرش جا گرفت چطور می توانند با روح احساس این پدر ومادر ها و بچه هایمان بازی کنند این عوض فرهنگ سازی است؟ اینها بچه های ماهستند ما روح وزندگیمان را نثارشان می کنیم .
س.گ یعنی کشور و مردم ما تمام گرفتاری هایشان حل شده و فقط موضوع فرزند خانواده مشکل داشت
.
پ.ت اقتضاح اخلاقی در راه است :
اولا: پسری را به فرزندی برگزینی و وقتی مرد خانواده از دنیا رفت با مادر ازدواج کند
دوم: دختری را به فرزندی قبول کنی و وقتی زن از دنیا رفت با او ازدواج کنی؟
ف.ن من بعنوان یک زن هرگز تا کارد به استخوانم نرسیده پس از تصویب این قانون تن به قبول فرزند خوانده نخواهم شد.
پشت نویسی برات
ظهرنویسی در قانون تعریف نشده ولی ماده ۲۴۵ مقرر می دارد:« انتقال برات به وسیله ظهرنویسی به عمل می آید ». بنابراین می توان گفت ظهرنویسی عبارت است پشت نویسی و امضای سند به منظم انتقال وجه آن به دیگری.
ظهرنویسی دو قسم است:
۱٫موقعی که برات به شخص منعین انتقال داده می شود. در این صورت ممکن است در ظهرنویسی تاریخ و اسم کسی که برات به او انتقال داده می شود قید گردد
ز
مانی که نام شخص معین برده نمی شود،بلکه فقط ظهر ورقه برات امضاء می شود در این حالت برات در حکم اسناد در وجه حامل خواهد بود و در دست هر کس که باشد متعلق به او است و می تواند برات را عیناً به دیگری بفروشد،چنین فروشنده ای را ظهر نویس مخفی گویند و فایده ان این است که چون امضایی در برات ندارد، موقع برگشت برات مسئولیت تضامنی نخواهد داشت(مسعودی، پیشین، ص ۸۴).
مسئولیت تضامنی
اهمیت و اعتبار برات بیش از هر چیزی در نوع مسئولیتی است که ایجاد می کند. به موجب ماده ۲۴۹ قانون تجارت «برات دهنده و کسی که برات راقبول کرده وظهرنویس ها درمقابل دارنده برات مسئولیت تضامنی دارند». دارنده برات درصورت عدم تأدیه واعتراض می تواند به هرکدام ازآنها که بخواهد مفردا یا به چند نفر یا به تمام آنها مجتمعا رجوع نماید. همین حق را هر یک ازظهرنویس ها نسبت به برات دهنده وظهرنویسی ها ماقبل خود دارد(منتظمی، پیشین، ص۲۰۲).
ورشکستگی مسئولین برات
مستمر فرآیند انطباق، پویاست. چنانچه تشخیص بنای احراز هویت قرار گیرد، ناگزیر باید در دو سطح تحقق یابد تا بتواند پدیدهای را هویتمند تلقی کرد: اولاً لازم است پدیده مورد نظر از پدیده های غیر همسنخ با آن قابل بازشناسی باشد و ثانیاً باید نسبت به پدیدههای همسنخ آن تشخیص داشته باشد. بازشناسی و تشخیص مباحثی هستند که محورهای بخش راهکارهای عملی مقاله را تعریف میکنند. این راهکارها از یک طرف معطوف به تبیین اهداف و راهبردهای لازم در جهت بازشناسی یک مکان به عنوان حوزهای قابل سکونتاند. و از این منظر، در هم تنیدگی، نفوذپذیری، خوانایی، آسایش، امنیت، آرامش، خودمانی بودن و دنجی مکان را مد نظر قرار میدهند. از طرف دیگر به بیان مواردی میپردازند که موجبات تشخیص محله و یک مجتمع زیستی را به عنوان بخشی از شهر، نسبت به سایر مکانها و درصد اجزای آن فراهم میآورند. درنهایت نوشتار حاضر مدعی است که بحران هویت معضلی حل ناشدنی و فاجعه ای علاجناپذیر نیست. و هویتبخشی امری ممکن و نه چندان دشوار است. بیشتر مردم در محیطهایی موسوم به «بافت مسکونی» زندگی میکنند و خواهناخواه با مشکلات این بافتها نیز دست به گریباناند. خطر بزرگی که آنان را تهدید میکند این است که به این مشکلات عادت کنند و حساسیت خود را نسبت به آنها از دست بدهند. این واقعه تحمل مشکل را آسانتر میکند بلکه یافتن راه حل مقابله با آن را دشوارتر میسازد، زیرا در آن صورت نمیتوان علت آشفتگیها و بی قراریهای روانی و احساس رها شدگی و بیریشگی خود را دریافت. بازگویی و یادآوری این معضلات شاید سبب گردد که به جای بیاعتنایی توأم با بدخلقی، توجه متعهدانهتری نسبت به بافتهای مسکونی موجود صورت گیرد.[1]درشرایط کنونی که در بیشتر بافتهای مسکونی ما حتی نزدیکترین همسایهها نیز غریبهاند، بدیهی است که عرصههای نیمه خصوصی و نیمه عمومی ناپدید گردند. زیرازندگی یا در هسته خانواده و درون عرصه خصوصی و پنهان از اغیار میگذرد و یا به شتاب در میان عرصه عمومی جریان مییابد. در زمان حاضر رسانهها و وسایل ارتباطی نقش عرصههای پیش گفته را، که محل مراوده و تعامل اجتماعی بودند، به دوش گرفتهاند. استفاده از این مظاهر فناوری نیز مستلزم وابستگی هرچه بیشتر به امکانات موجود در عرصه خصوصی است. به این ترتیب، وسایل ارتباطی و فناوری ارتباطات، درست بر خلاف نام خود، به نوعی در جهت تضعیف روابط انسانی گام برداشتهاند. در این شرایط شدت یافتن احساس غریبگی، تنهایی و رهاشدگی در افراد چندان هم دور از انتظار نیست. از مهمترین تبعات این غریبه شدن، بیتفاوتی شهروندان نسبت به سایرین و نسبت به محیط زندگیشان است. غریبهشدن انسانها با یکدیگر را نمیتوان تنها به فناوری نسبت داد. بخشی از تقصیر نیز متوجه طرز فکر انسان امروزی است. از دو قرن پیش دموکراسی و آزادی جایگاهی آرمان گونه در اندیشه بشر برای خود باز کرد و اندک اندک در شئون ظاهری زندگی او نمود یافت. این امر دیر یا زود اکثر جوامع را تحت تأثیر خود قرار داد. در مقابل محله که فضای دوستیها و دیدارهای اجباری بود، جامعه جدید ادعای دوستیها و رویدادهای انتخابی را داشت. در این شرایط وظایفی که به دوش همسایگان بود، به عهده نهادهای اجتماعی گذارده شد. بنابراین شهر به جای تقسیمات مترکز محلهای، به مجموعهای از لایههای غیرمتمرکز و شبکههای
مختلفی از روابط گذرا تبدیل شد. همگانی بودن خدمات این گونه نهادها به جای افزایش احساسات مشارکت شهروندان، فاصله آنها از یکدیگر را بیشتر کرد.در این میان، نقش کالبد فضا را نیز در تقلیل روابط اجتماعی نمیتوان نادیده گرفت. در بافتهای کنونی ارتباط یک واحد مسکونی با فضای عمومی و معابر مغشوش است. یا خانه مستقیماً به معبر باز میشود، که در این صورت حریم خصوصی آن تهدید میگردد، و یا به آن پشت میکند، که در این حالت زندگی از فضای عمومی رخت بر میبندد. از طرف دیگر دانهها و فضاهای بافت چنان با بیتفاوتی کنار هم نشستهاند که هیچگونه احساس همبستگی یا ارتباط با ساکنانشان القاء نمیکنند.[2]
مطالب ذکر شده مشتی بود نمونه خروار که سبب گردید محیطهای مسکونی ما به وضع فعلی درآیند و هویت آنها به یکی از بحث برانگیزترین موضوعات عصر حاضر تبدیل شود. تا جایی که امروزه هر کس به طریقی – خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه- در چنگال نگرانی هویتی اسیر است. تا وقتی بحران هویت به عنوان معضلی حل ناشدنی و یا حداقل بسیار پیچیده فرض گردد، رهایی از شرایط کنونی چندان محتمل به نظر نمیرسد. یکی از دلایل این فرض آن است که تعریف مشخصی از هویت در دست نیست و همین امر هویت بخشی را دشوار و حتی ناممکن جلوه میدهد. بنابراین شاید نخستین گام در تحقق «هویت بخشی به بافتهای مسکونی»، ارائه تعریفی از هویت براساس «پایگاهی نظری» باشد تا بتواند زیربنایی برای پیشنهاد «راهکارهای علمی، در این زمینه گردد.
2-2-6-3-هویت و شناسه های آن در طراحی مسکن جمعی
طراحی مسکن به صورت انبوه معمولاً تنزل در کیفیت بیان هویت انفرادی واحدهای مسکونی را به همراه دارد. در کارهای اجرائی مسکن، به ویژه از زمانی که مسکن چند واحدی و ساخت انبوه