آن کشور در آموزش و پرورش افراد برجسته و با استعداد دارد. در یونان باستان این عقیده وجود داشت که تیزهوشی موهبتی الهی و دریچه ای به جهان نامتناهی می باشد. مفهوم نبوغ و استعداد همیشه نسبی بوده و در طول تاریخ در بین جوامع مختلف به یک معنی نبوده است. تفاوت های جوامع در طول تاریخ همیشه در تغییر و تکامل بوده و ترغیب و تشویق افراد سرآمد دستخوش تحولات گوناگونی بوده است(سلیمانی، 1386).
حمایت اجتماعی ادراک شده مفهومی است که عموما به عنوان کمکی که از جانب دیگران در شرایط زندگی دریافت می شود، درک می گردد(تیلور[10]، 2007). حمایت اجتماعی ادراک شده نیرومندترین نیروی مقابله، دشوارای برای رویارویی موفقیت آمیز و آسان در زمان درگیری با شرایط تنش زا شناخته شده و تحمل مشکلات را برای بیماران تسهیل می کند(لی و دیگران[11]، 2004). حمایت اجتماعی ادراک شده، از طریق ایفای نقش واسطه ای میان عوامل تنش زای زندگی و بروز مشکلات جسمی و روانی و همچنین تقویت شناخت افراد، باعث کاهش تنش شده و میزان بقا و کیفیت زندگی را در افراد افزایش می دهد(ساراسون و دیگران، 2000).در تحقیقات(سارز و دیگران، 2000) همبستگی متوسط و کمی بین نمرات حمایت اجتماعی ادراک شده و خشنودی افراد وجود داشت. یعنی میزان حداقلی از حمایت اجتماعی ادراک شده که خشنودی هر کس را تضمین می کند وجود ندارد. به عبارتی، برای بعضی مردم تعداد کمی دوستان نزدیک و وابستگان خشنودکننده است درحالیکه دیگران نیازمند حمایت از سوی افراد متعددی هستند. ولی به هر حال کسانی که سطوح بالائی از حمایت اجتماعی را در اختیار دارند حتی درصورت تجربه حادثه ناگوار و یا فشار و استرس جدید در مقابل بیماری کمتر آسیب پذیرند و شیوه های غیرانطباقی تفکر و رفتار بیشتر میان اشخاصی شایع است که در درون خانواده حمایت اجتماعی کمی دارند (ادویا[12] و دیگران، 2005 ؛ رایان[13] و دیگران، 1999 و مالیکارجون[14] و دیگران، 2005).
خودپنداره به انتساب توصیف ها و برچسب های فرد به خود اشاره دارد و غالبا با خصیصه های جسمانی، ویژگی های رفتاری و کیفیت هیجانی مرتبط است(پاتریک و دیگران، 2008). خود پنداره، مجموعه ای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می گردد بدین معنی که می فهمد کیست و چیست . خود دنیای درونی فرد است و شامل تمام ادراکات – عواطف، ارزش ها و طرز فکر او می باشد. در واقع می توان بیان کرد که خود پنداره، خود ادراک شده است(پورآقا، 1392). خودپنداره تحت تاثیر یادگیری بوده و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند و سپس دامنه ی وسیعتری را شامل میشود و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزش های درونی و رشد فلسفهی فردی هر شخص از زندگی، گسترش می یابد. نقش مهم خودپنداره در کنترل رفتارها یا آماده سازی آنها میباشد. غالبا نقش اول خودپنداره ایجاد ثبات در رفتار است که به افراد کمک میکند تا بتوانند رفتار خود و دیگران را که با آنها در تعامل هستند به سادگی پیش بینی نمایند. در واقع خودپنداره به طور جدی جنبه های مهمی از زندگی افراد خصوصا جوانان و میزان مهارتهای و سازگاری اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد(بارانزهی، 1385). با وجود یک دهه تحقیق بر مهارتهای اجتماعی، تحقیقاتی را می توان نام برد که نتایج آنها بر بخش نظری رشد نیافتهای بنا شدهاند. در ابتدا، همین طور که در بالا ذکر شد تحقیق در پیامدها و همبستههای مهارتهای اجتماعی، به شدت بر اثرات منفی کمبود مهارتهای اجتماعی تأکید داشتهاند. مشکلات و آسیبهای درونی مثل افسردگی، اسکیزوفرنی[15]، الکلیسم[16] و دیگر اختلالات همه با کمبود در مهارتهای اجتماعی مرتبط میباشند، در حالی که نظریه مهارتهای اجتماعی باید فراتر از توضیح و تأکید بر فقدان مهارتهای اجتماعی در ابتلاء به پیامدهای روانشناختی زیانآور، باشد. تسلط بر مهارتهای اجتماعی مناسب مسلماً منجر به
سایت های دیگر :
مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده میشود(سیاسی،۱۳9۱). افراد درونگرا از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر از حد طبیعی هستند و این امر سبب میشود که افراد درونگرا به قوای محرکه کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درونگرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خودداری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان میدهند.این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند(فورسمان[9]، 2012).از سوی دیگر افراد برونگرا دارای سرعت فعالیت مغزی پایینتر از حد طبیعی هستند و از این رو این افراد برای اداره امور زندگی خویش به قوای محرکه بالاتر از حد طبیعی نیاز دارند. افراد برونگرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالیتری هستند (سیاسی،1391). ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درونگرا کمتر است. این افراد مایلند که بر محیط افراد خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومیبیشتر ظاهر میشوند. کمالگرایی یکی از ویژگیهای شخصیتی میباشد که میتواند هم سازنده، مفید و مثبت باشد و هم نوروتیک و کژ کنش (بیطرف،1390). نیروی انگیزشی هر فرد به سوی رشد و خود شکوفایی است. همه افراد نیاز دارند که تواناییهای بالقوه خود را تا بالاترین اندازه ممکن شکوفا کنند و به رشدی فراتر از رشد کنونی خود دست یابند. گرایش طبیعی افراد حرکت از مسیر تحقق تواناییهای بالقوه خودش است، هرچند ممکن است در این راه با برخی موانع محیطی و اجتماعی رو به رو شوند. البته رسیدن به کمال و شکوفا ساختن استعدادها و تواناییهای نهفته و بالقوه فرد به خودی خود بسیار ارزشمند است و در این وادی کمالگرایی امری مثبت و پسندیده است ولی آنچه که به آن اشاره شده است جنبه افراطی یا منفی کمالگرایی است (بیطرف،1390).
با توجه به توضیحات گفته شده در این پژوهش به دنبال یافتن جواب این سوال هستیم آیا بین ابعاد شخصیتی(درونگرایی و برون گرایی)و سلامت روان با کمالگرایی در کارکنان ایران رادیاتور رابطه وجود دارد؟
1-3- ضرورتهای انجام پژوهش
از گرایشهای طبیعی انسان، حرکت در مسیر تحقق توانائیهای بالقوه خویش و شکوفا ساختن آنها تا بالاترین حد ممکن میباشد. این امر به خودی خود ارزشمند بوده و کمالگرایی در این مفهوم امری مثبت و پسندیده است. کمال گرایی، از جمله متغیرهایی است که در چند دهه گذشته به عنوان یک سازه چند بعدی مورد مطالعه قرار گرفته است. گزینش اهداف غیر قابل دسترس و نامتناسب با قابلیتهای فردی موجب میشود که کمالگرایی وجه منفی پیدا کرده و آثار زیانباری را برای فرد در پی داشته باشد از این رو به نظر بسیاری کمالگرایی با انواع اختلالات نوروتیک و رفتارهای ناسازگار رابطه دارد(پارک،2004، استامف و پارکر،2000).در سالهای اخیر بسیاری از محققان، رویکردی چند بعدی را در مطالعه کمالگرایی هدف پژوهشهای خود قرار داده اند (فراست[10]،1990). بنابراین، عوامل متعددی میتوانند شکل گیری کمالگرایی نقش داشته باشند. این عوامل شامل متغیرهای کلان مانند وضعیت اقتصادی – اجتماعی، سطح درآمد، تحصیلات، مذهب، سن، و یا متغیرهای روان شناختی مانند: ابعاد شخصیت، سلامت روان و کمالگرایی میباشند. پژوهشهای متنوعی پیرامون ابعاد سلامت روان در کارکنان صورت گرفته از جمله میتوان به پژوهش مردانی حموله(1391) اشاره کرد که در پژوهش خود نشان داد که /81% کارکنان پرستاری از سلامت روان برخوردار بودند و 9/18% آنان د
سایت های دیگر :
باشیم (خنیفر[4]،1383:63).
هم چنین تعلیم و تربیت به یک معنا عبارت است از رشد قوه قضاوت صحیح در افراد تقلید از دیگران یا پیروی از تمایلات و عادات، سبب رکود فکری و عجز او در برابر مسائل و مشکلات است امروزه جامعه نیازمند افرادی است که فکر و خرد را حاکم بر اعمال و افکار خویش قرار می دهند و مشکلات را به گونه ابتکاری از سر راه خود بر می دارند.
در روند تحولات عظیم بشری و عصر پر تکاپوی فناوری و بمباران اطلاعاتی و تحلیل رفتن منابع طبیعی و تهاجم ارتباطی که هرلحظه اختراع و اکتشافی، دگرگونیهای ژرفی در نحوه زندگی و روابط و نگرشها از خود برجای میگذارد، نیاز به « شعلههای بینش درونی و خلاقیت» امری گریزناپذیر است درحالیکه هیچیک از ما دقیقاً نمیدانیم در آینده چه چیز در انتظار ماست، برخی حقایق و نیازهای آینده به نحو فرآینده ای رخ مینمایاند. یکی از این حقایق آن است که باید کوشش قابلملاحظهای برای به دست آوردن تصویر وسیع، پربار و دقیقتر از آینده انجام دهیم؛ بهویژه این امر برای سیستم آموزشی حائز اهمیت و حیاتی است و قسمت عمده مواد درسی باید برای کمک به دانش آموزان جهت گسترش، پرمایه کردن و دقیقتر کردن تصویر آنان از آینده اختصاص داده شود، زیرا اگر تصویر یک جامعه از آینده بیشازحد کوچک، کممایه و بیشازحد نادرست باشد، نظام آموزش، آن جامعه را دچار اشتباه نموده، و رسالت خویش را بهدرستی انجام نداده است. (کاکیا، لیدا؛ جوانبخت جعفر؛ کیانی محمدعلی،1383)تصویر دانش آموزان از آینده تعیینکننده آن است که انگیزش آنان در یادگیری چیست و آنها در پی چه دستاوردهایی هستند. این تصویر، همچنین تعیینکننده توانایی آنان برای زندگی، سازش و رشد کردن در یک جامعه پر از تحول میباشد و نتیجه آن به میزان وسیعی تعیینکننده تاریخ آینده است.
لازمه این تحول، نظام آموزش متحول است که برای رسیدن به آن نیاز به یک خیزش و عزم جمعی مبتنی بر سختکوشی، تعهد و خلاقیت است و برای رسیدن به این خواستهها اهداف زیر قابلتأمل است.
-بسط و تقویت هر چه بیشتر توانایی دو بار نگریستن و دوباره اندیشیدن به مسائل، مقررات روشها، فنون و بهطورکلی هر آنچه یک معلم در رابطه با شغلش بهنوعی با آن درگیر است.
-زیر سؤال بردن اسطورههای ذهنی معلمان درباره نحوه کلاس داری، تدریس محتوای آموزش، تکلیف، ارزشیابی و .-تفهیم و تبلیغ این پیام که رویکرد خلاقانه میتواند باری از دوش معلمان بردارد و فضای یاددهی- یادگیری را لذتبخشتر و بانشاطتر نماید و از فعالیتهای فرسایشی آنها بکاهد.
-بالا بردن حس خوداتکایی معلمان برای بروز هر چه بیشتر نواندیشی و نوآوری و خلاقیت آنها
-بنابراین خلاقیت و نوآوری لازمه و پیشدرآمد توسعه پیشرفت و تعالی یک سازمان و جامعه است و آگاهی از متون و تکنیکهای آن ضرورتی اجتنابناپذیر برای دبیران، کارکنان و پژوهشگران علاقهمند است. (کاکیا، لیدا؛ جوانبخت جعفر؛ کیانی محمدعلی،1385)
افزایش خلاقیت در سازمانها میتواند به ارتقای کیفیت و کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینهها و جلوگیری از اتلاف منابع و با تبع افزایش کارایی و بهرهوری و ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد و با بهرهجویی از متون خلاقیت و نوآوری در آموزشوپرورش خواهیم توانست به طریقی کار آورد اثربخشی به اهداف خود رسید، سازمان و جامعه پیشرفته داشته باشیم. (آیزنگ، آرنولد، ماولی(1972) منصور 1372)
سایت های دیگر :
در حالی که تیپ A به استقبال خطر می روند و به پیامدهای آن بی اعتنا هستند.رفتار تیپ A با موفقیت های اجتماعی – ا قتصادی در ارتباط است به طوری که هرچه درآمد اشخاص بیشتر می شود رفتار تیپ A تشدید می گردد. فرید من(2006) در تحقیقاتی که در زمینه ی سلامت روان و، ویژگی های شخصیتی انجام داد بیان داشت که مجموعه صفات تیپ های شخصیتی A و B با بیماری های جسمی و روانی در ارتباط است. مثلا احتمال ابتلا به بیماریهای کرونر قلبی در تیپ A بیشتر از تیپ B می باشد.
اصل تفاوت های فردی بیانگر آن است که نه تنها در تجارب خود از حوادث زندگی بلکه از میزان آسیب پذیری در برابر حوادث نیز با هم متفاوت اند. این تفاوت ها علاوه بر آنکه امکان دارد از تفاوت سطح دانش، نگرش و نظام ارزشی آنها متاثر باشد از رابطه ی متفاوت هر یک سرچشمه می گیرد.تیپ شخصیتی افراد دررفتار و نوع گرایش های آنان و میزان تحمل استرس ها و سلامت روان آنها تاثیر دارد. به طوری که بعضی از آنان به تغییرات تدریجی و بعضی به تغییرات تحولی گرایش دارند. همچنین وجود مشکلات شخصیتی و روانی می تواند تاثیر قابل توجهی بر انگیزه ها، عملکردها و. کارکنان داشته باشد.
1-2 بیان مسئله
بدون تردید، درتاریخ تمدن بشری، مهمترین جستجوی انسان، تلاش برای شناخت واقعیت خودش بوده است. توسعه علوم مختلف انسان شناسی و ناگزیر هستی-شناسی، نتیجه همین کنکاش بی پایان و بی انجام بوده و هست. حتّی میتوان پذیرفت پیشرفت بسیاری از علوم دیگر نیز، مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به میزان توفیق آدمی در درک بهتر ساختار حیرت انگیز و خارق العاده خویش میباشد. رسیدن به آرامش و اطمینان و دوری از افسردگی و اضطراب واسترس از اساسیترین نیازهای سرشتین آدمی و از دیرباز جزو مسائل اساسی بشر بوده است. همین مسئله موجب شده تا در ادیان و آیینهای کهن بشری، ضمن تشریح علل آرامش روحی و روانی، راهکارهایی برای پاسخ به این نیاز اساسی بشر ارائه شود. ( روث وکوهن،1986).
امروزه هر چند مردم از لحاظ جسمی فعالیتهای زیادی دارند، ولی اکثر فعالیتهای بدنی آنها معمولا فعالیتهای سالمی نیستند،مثل دویدن با سرعت برای رسیدن به اتوبوس و. بیشتراین فعالیتها جزء فعالیتهای سالم بشمار نمیروند و در نتیجه در اغلب اوقات موجب ایجاد استرس در فرد میشوند.استرس شایعترین مشکل جوامع بشری است که می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. بیشترین آن،خود تحمیلی است. درجامعهی امروزی ما یکی از شایعترین بیماریهای تهدیدکنندهی سلامتی است و رقمی درحدود ٧٠٪ مراجعات به پزشکان راتشکیل میدهد و این مشکل استرس، فشار و فرسایش بدن، به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما میگذارد و میتواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل میکند و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان میآورد.آثار مثبت آن باعث کمک به ما درراستای حفاظت از خود می شود.آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی میآفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، ، بیخوابی ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی واعصاب و. میانجامد.مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال میآورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود میکند. سازگاری با شرایط متغیر، بسته به نوع واکنش ما میتواند آسیب زا باشد.در اکثر اوقات افراد پراسترس دارای شیوه زندگی نادرستی هستند، تغذیه ناسالم دارند، برنامه ریزی مناسب ندارند و اغلب اوقات سرشان بیخود و بیجهت شلوغ است که این نیز می تواندآسیب رساننده باشد. در مجموع ،استرس در دنیای مدرن اجتناب ناپذیر است و برای همۀ
سایت های دیگر :
خانواده مهمترین نهاد اجتماعی در جوامع انسانی است که تکوین و پرورش شخصیت افراد در آن شکل میگیرد. برای اینکه خانواده بتواند کارکردهای اصلی خود را به خوبی ایفا نماید، لازم است امنیت و آرامش در کانون آن رخنه کند. واقعیت این است که در فرآیند چرخه زندگی خانواده مسایل و مشکلاتی بوجود میآید که آرامش آن را هر چند برای مدت کوتاهی سلب میکند (ریتزر[2]،2003). در این میان افزایش طلاق نیز از مسائل مهمی است که پژوهشگران اجتماعی را بیشتر متوجه مسئله رضایت مندی زناشویی میکند. از همین رو است که از دهه 1990 تا به حال نسبت به دهههای قبل، این مسئله، توجه تعداد زیادی از محققین، در رشتههای مختلف و با اهداف گوناگون را به خود جلب کردهاست(براد بری و همکاران [3]،2004). رضایتمندی زناشویی پیامد توافق زناشویی است و به صورت درونی احساس میشود. اصطلاح توافق زناشویی، رابطه مناسب زن و شوهر را توصیف میکند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج به گونهای رفتار، تصور و ادارک میکنند که گویا نیازها و انتظارهایشان برآورده شده و چیزی وجود ندارد. که در روابطشان خلل ایجاد کند. در ازدواج بدون توافق زناشویی مشکلات موجود میان زوجین به حدی بالاست که آنها را از احساس برآورده شدن نیازها و انتظارات باز میدارد. اغلب زوجها، جایی بین این دو انتها قرار دارند و زمینههایی از توافق و نبود توافق را تجربه میکنند.(حیدری،1385). رضایتمندی زناشویی حالتی است که طی آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی ورضایت دارند.(میر احمدی زاده،1382). اغلب رضایتمندی زناشویی را به صورت نگرشها یا احساسات کلی فرد راجع به همسر و رابطهاش تعریف میکنند. یعنی رضایتمندی زناشویی یک پدیده درونفردی و یک برداشت فردی از همسر و رابطه است. چنین تعریفی از رضایتمندی زناشویی بیانگر آن است که رضایتمندی یک مفهوم تک بعدی و مبین ارزیابی کلی فرد درباره همسر و رابطه اوست(فرح دوست،1386). شناخت عوامل مؤثر در روابط زناشویی، مهار و مدیریت آن یکی از روشهای درخور توجه در حل مشکلات زناشویی و رسیدن به رضایت از زندگی زناشویی به شمار میرود.
1-2- بیان مساله
رضایت زناشویی موضوعی است که توجّه مشاوران و روانشناسان خانواده را به خود معطوف کرده است. بعضی از پژوهش گران رضایت زناشویی را به عنوان کیفیت رابطه زناشویی در نظر گرفته اند. این احساسات ذهنی میتواند به عنوان رضایت تلقی شود، و به عنوان تداوم رفتارهای واقعی و یا ویژگی های ازدواج مورد توجّه قرار گیرد (فقیر پور، 1383). بک (1967) معتقد است در زمینه رضایت زناشویی برداشت زن و شوهر از رفتار همدیگر بیش از رفتار حائز اهمیّت است. فردی که رضایت زناشویی بالایی داشته باشد نسبت به زندگی اش نگرش مثبتی دارد و برعکس اگر فردی از زندگی زناشویی اش ناراضی و ناخشنود باشد، نگرش منفی به زندگی و خود در او شکل می گیرد. ارتباط و مهارتهای ارتباطی در زندگی انسانها، بخصوص در زندگی زناشویی اهمیت فراوان دارد و مانند بستری است که سایر ابعاد زندگی زناشویی را در بر می گیرد. مشکلات ارتباطی شایعترین شکایتی است که زوج های جویای کمک بیان می کنند(شیرالی نیا، 1387). مهارتهای ارتباطی شامل مهارتهای متفاوتی هستند، به عنوان مثال، توانایی گوش دادن فعالانه به عنوان یک مهارت اساسی در روابط بین فردی همواره مورد توجه بوده است(امین چهارسوقی، 1381). پژوهش های زیادی نشان می دهند که آموزش مهارتهای ارتباطی و اصول صحیح برقراری ارتباط به همسران، سازگاری آنها را در زندگی زناشویی افزایش می دهند و موجب رشد و تکامل احساسات و ارزش های خانواده می شود.تصور از خود همان خود ادراک شده است یعنی یک نقطه نظر عینی از مهارت ها، خصوصیات و توانایی ها یی که فرد از خود دارد(پاپ و مک هال[4] ، 1988). کش و استرچان[5] (2002
سایت های دیگر :