نفس خود را از دست میدهند و به سیگار،الکل،مواد مخدر و…به عنوان مفردی برای رهایی از این مشکلات روی میآورند.
همچنین گروهی از نوجوانان به دلیل سازگاری با دوستان و همسالانشان و یک رنگ شدن با آنها چنان موجودیت فردی-خانوادگی خود را فراموش میکنند که در برابر هر تقاضایی سر تسلیم فرود میآورند.هر چه روابط بین والدین و فرزندان نوجوانشان کاهش یابد، ارزش همسالان و روابط گروهی برای آنان بیشتر میشود.[2]
بند دوم :عوامل خانوادگی
خانواده اولین مکان رشد شخصیت، باورها و الگوهای رفتاری فرد است که میتواند خود، منبعی برای تنش باشد. خانواده نه تنها در تعیین ارزشها و شخصیت کودک دارای اهمیت است، بلکه بهصورت غیرمستقیم بهتدریج بر ساخت جامعه اثر میگذارد و اندیشه و رفتار والدین به جامعه منتقل میشود. بنابراین، منشأ بسیاری از نابهنجاریها و انحرافات اخلاقی نوجوانان نیز فقدان یک نظام صحیح و سالم خانوادگی است. حمایت افراطی والدین از فرزندان و رفتارهای اجتماع ستیز والدین، زمینههای ناسالم روانی و احتمال گرایش افراد را به اعتیاد فراهم میکند.
در مطالعات متعدد مشخص شده است که دلبستگی ضعیف به مادر و وجود پدر ناآرام و سهلانگار در دوران کودکی احتمال آن که نوجوانان را به مصرف الکل و موادمخدر سوق دهد بسیار زیاد است.
در زیر به بعضی از مهمترین عوامل مستعدکننده خانوادگی اشاره شده است:زمینههای نامناسب خانوادگی، فقر مادی خانواده، وجود الگوهای نامناسب در خانواده، ناآگاهی والدین، ارتباط ضعیف با فرزندان، غفلت از فرزندان، خانواده آشفته و متشنج، درگیری والدین و مشاجره آنها و… .از جمله این عوامل هستند.
الف: زمینه های خانوادگی