تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش وسوسه در افراد وابسته به مواد افیونی.
تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش افسردگی در افراد وابسته به مواد افیونی.
تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش نا امیدی در افراد وابسته به مواد افیونی.
1-4 اهداف کاربردی
هم چنین این پژوهش هدفهای کاربردی زیر را تعقیب می نماید:
تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری به منظور استفاده از آن در کاهش مؤلفه های شناختی افراد وابسته به مواد افیونی و از آن طریق کاهش وسوسه، افسردگی و ناامیدی در این افراد به منظور تعمیم این برنامه به سایر گروه ها از بیمارانی که مولفه های شناختی معیوب و آسیب رسان دارند.آموزش درمان شناختی- رفتاری به افراد شرکت کننده در این پژوهش به منظور تسهیل در رفع تنش ناشی از حوادث احتمالی پیش آمده در آینده و یا افکار ناراحت کننده ی پردازش نشده در این پژوهش.اقدام به گروه درمانی شناختی- رفتاری برای گروه کنترل که فقط مشاوره ی معمول کلینیک را دریافت کرده، بعد از انجام پس آزمون، در صورت وجود علایم.
1-5 فرضیه های پژوهشپژوهش حاضر به بررسی فرضیه های زیر می پردازد:
فرضیه ی یکم : گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنادار افکار خودآیند منفی در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.
فرضیه ی دوم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار پذیره های ناکارآمد در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.
فرضیه ی سوم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دارطرح واره های ناسازگار در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.
فرضیه ی چهارم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار افسردگی در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.
فرضیه ی پنجم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار نا امیدی در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.
فرضیه ی ششم: گروه درمانی شناختی- رفتاری موجب کاهش معنا دار وسوسه در افراد وابسته به مواد افیونی می شود.
1-6 تعریف نظری و عملی متغیرها
1-6-1 گروه درمانی شناختی- رفتاری
الف- تعریف نظری
عبارت است از مجموعه روش های گروهی حاصل از تکنیک های تلفیق شده از دو رویکرد شناخت درمانی و رفتار درمانی که عمدتاً بر اساس نظریه های بک و الیس پایه گذاری شده اند. این مدل درمانی یکی از کارآمدترین مدل ها درباره ی تغییر رفتار و برداشت فرد از رویدادهاست. مخصوصاً اهمیتی که در آن به جنبه های رفتاری و عملی به شکل تکلیف خانگی، یادداشت برداری، تمرین عملی، خودبازنگری، ذهن ورزی، سنجش و عینی سازی در ارزیابی و درمان داده می شود و سازمان بندی مناسبی که در طراحی و اجرای برنامه ی درمانی آن وجود دارد در گسترش قابلیت های کاربردی آن در افراد مختلف و متناسب با شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی تأثیر داشته است (قاسم زاده،1380).
ب- تعریف عملی
در این پژوهش منظور از گروه درمانی شناختی- رفتاری، پروتکل درمان شناختی- رفتاری مایکل فری به صورت گروهی است. که در طول ده جلسه ی یک ساعته (60 دقیقه ای) برای یک گروه 17 نفره (گروه آزمایش) اجرا می شود.
1-6-2 وابستگی به مواد افیونی
الف- تعریف نظری
وابستگی به مواد افیونی(اپیوئیدی) شایع ترین نوع گرایش به اعتیاد می باشد. مواد افیونی شامل طبقه ای از ترکیبات هستند که از ریشه ی گیاه خشخاش[19]به دست می آیند و از جمله ی آن ها می توان به تریاک، مرفین، هروئین اشاره نمود (رزنهان و سلیگمن، 1995؛سید محمدی، 1390)[20].ب- تعریف عملی
در این پژوهش شامل کلیه ی افرادی است که از لحظه ی ورود به درمان، وابسته به مواد افیونی شامل تریاک، شیره، کراک، هروئین، متادون غیر قانونی تشخیص داده شده اند ( طبق تست مورفین و مصاحبه ی انفرادی).
سایت های دیگر :
در پژوهش کلیفتون[35] (1995؛ نقل در یوسفی، 2012)، نتایج نشان داد که بین طرحواره ناسازگار اولیه شکست با اعتماد و قابل پیشبینی بودن شریک زندگی و همچنین بین طرحواره ناسازگار محرومیت هیجانی و نقص با نزدیکی، اعتماد و صمیمیت زوجین، رابطه منفی وجود دارد. همچنین استلیز[36] (2004؛ نقل در یوسفی، 2012) بیان کرد طرحواره ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی و نقص، پیشبینی کننده روابط صمیمی و عاشقانه کمتر در زوجین میباشد. فریمن[37] (1999) دریافت که نمرات افراد در مقیاس طرحوارههای ناسازگار اولیه پیشبینیکننده کیفیت ازدواج و رضایت زناشویی در آنان است. پژوهشهای مختلفی (داسیانا وآلینا[38]، 2012؛ آریتی و بمپوراد[39]، 1980؛ ذوالفقاری و همکاران ، 2008) به رابطه معنادار میان طرحوارههای ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی اشاره کردهاند.رضایت زناشویی یک جنبه بسیار مهم و پیچیده از یک رابطه زناشویی است. هنری، هود، جانسون و کارلوزی[40] (2004) رضایت زناشویی را تفسیر افراد از کیفیت ازدواج یا خوشبختی حاصل از ازدواجشان میدانند. بهعبارت دیگر، اصطلاح رضایت زناشویی به مسرت کلی شخص و خشنودی او از روابط نزدیک زناشویی اشاره دارد. گریف[41] (2000) در تعریف سازگاری و رضایت زناشویی اظهار میکند که زوجین سازگار، زن و شوهرهایی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند، از نوع و سطح روابطشان راضیاند، از نوع و کیفیت گذران اوقات فراغت رضایت دارند و مدیریت خوبی در زمینه وقت و مسائل مالی خودشان اعمال میکنند.
با این وجود آمار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی است، نشانگر آن است که رضایت زناشویی بهآسانی قابل دستیابی نیست. از همان روزهای آغازین رابطه زناشویی، عدم توافقهای جدی و مکرری بهوجود میآیند که اگر حل نگردند، میتوانند رضایت و ثبات زناشویی را با تهدیدی جدی مواجه کنند (تالمن و هسایو[42]، 2004). علاوه بر این، قطعنظر از همه روابط زناشویی که به طلاق ختم میشوند، بسیاری از ازدواجها و روابط زناشویی ناموفق نیز وجود دارند که همسران به دلایل گوناگون طلاق نمیگیرند. لذا توجه به رضایت زناشویی به خاطر نقشی که در سلامت روانی زوجین و فرزندان آنها دارد، اجتنابناپذیر است. احساس رضایت از ازدواج و رابطه زناشویی نقش مهمی را در میزان کارکردهای بهنجار خانواده ایفاء میکند (یوسفی، 2012).
پژوهشها (بوث و ادواردز[43]، 1985؛ میراحمدیزاده، نخعیامرودی، طباطبایی و شفیعیان، 1382) دریافتهاند یکی از عواملی که بر رضایت زناشویی تأثیرگذار است، سن ازدواج زوجین است و هر چه سن ازدواج پایینتر باشد، احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر میشود. معمولا در همه جوامع برای ازدواج، یک پایه سنی حداقلی وجود دارد که در قوانین مدون یا غیرمدون در نظر گرفته میشود و افراد تا قبل از رسیدن به آن، به برقراری پیوند زناشویی مجاز نیستند. این پایه سنی معمولا همزمان با بلوغ جنسی یا اندکی پیش یا پس از آن تعیین میگردد، ولی به دلیل آنکه ازدواج بهعنوان شیوه بهنجار ارضای این نیاز، تنها بعد زیستی ندارد و مانند دیگر امور انسانی با فرهنگ شکل گرفته و جهت مییابد، معمولا افزون بر بلوغ جنسی، باید توانمندی لازم برای اداره امور خانواده را داشته باشد و به تعبیری، به بلوغ عقلی و فکری و بلوغ اقتصادی رسیده باشد، بهگونهای که فرد بتواند در نظر عرف و قانون، مسئولیت تعهدهای خویش را در قبال دیگران بپذیرد. بدین ترتیب، سن ازدواج در هر جامعهای بر حسب شرایط محیطی، اقتصادی و فرهنگ خاص آن جامعه تبیین میگردد (جدیدی، جانبزرگی و رسولزاده طباطبایی، 1388).
با وجود افزایش سن ازدواج، هنوز ازدواج زودرس در برخی از بافتهای فرهنگی رایج است و دختران که بیشتر در معرض آن هستند، آسیبها و عوارض شدیدی از جمله انزوای اجتماعی، محدودیت حمایت اجتماعی، فشار زیاد برای باردارشدن و حاملگی زودرس، نداشتن مهارت برای ورود به بازار کار، افسردگی و مشکلات تحصیلی را متحمل میشوند (لطفی، 1389). بنابراین ضروری است که اولا با فرهنگ سازی، آمار این ازدواجهای زودرس را در این مناطق کاهش دهند و دوما با حل مشکلات زناشویی در دانشآموزان متأهل تا حد امکان از بروز آسیبهای بعدی جلوگیری شود.
در حال حاضر دیدگاههای متعددی با رویکردهای مختلف به دنبال تبیین و حل تعارضهای زناشویی هستند. مانند خانوادهدرمانی که مسئولیت عمده آن بالا بردن احساس همبستگی و وحدت خانواده و فعال کردن نقش طبیعی خودالتیامبخشی خانواده است (عامری، نوربالا، اژهای و رسولزادهطباطبایی، 1382). درمان دیگری که در زمینه حل تعارضات زناشویی بکار برده میشود، درمان مبتنی بر نظام عاطفی بوون[44] است که نقش مهمی در زمینه رشد نظری و کار بالینی خانوادهدرمانی داشته است. در این شیوه اعتقاد بر این است که نوعی نظام عاطفی بر ساختار خانواده حاکم است که قابلیت انتقال بین نسلی دارد و سلامت روانی فرد در گرو سطح تفکیک و جدایی وی از این نظام است (بوون، 1976؛ نقل در یوسفی، 2012). علاوهبر این روشها، یانگ روش دیگری را مبتنی بر طرحواره برای حل اختلافات بهوجود آورده که طرحواره درمانی نام دارد.
طرحواره درمانی، درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتا بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روشهای درمان شناختی- رفتاری کلاسیک بنا شده است و هدف نهایی آن بهبود طرحواره است. این شیوه درمان، دارای دو مرحله سنجش و آموزش[45] و مرحله تغییر است. در مرحله اول، طرحواره درمانگر به بیماران کمک میکند تا طرحوارههای خود را بشناسند و به ریشههای تحولی طرحوارهها در دوران کودکی و نوجوانی پی ببرند. در این مرحله، مدل طرحواره به بیماران آموزش داده میشود و بیماران یاد میگیرند سبکهای مقابلهای ناکارآمد (تسلیم، اجتناب و جبران افراطی) خود را بشناسند و ببینند چگونه پاسخهای مقابلهایشان باعث تداوم طرحوارههای آنها میشوند. هدف این است که بیماران هم از نظر عقلانی، عملکردهای طرحوارههای خود را بفهمند و هم اینکه این فرایندها را در سطح هیجانی تجربه کنند. سنجش یک فرایند چند بعدی است که شامل مصاحبه درباره تاریخچه زندگی، تکمیل پرسشنامه طرحواره، تکالیف خود-بازنگری و تمرینهای تصویرسازی ذهنی است. در فرایند سنجش، طرحوارهها از نظر هیجانی برانگیخته میشوند و به بیماران کمک میشود بین مشکلات فعلی و
سایت های دیگر :
برخوردار بودن از مجموعهای از ارزشها که بتواند به وسیله آن ها کنشهایش را توجیه کند.
وجود یک مبنای با ثبات و استوار برای داشتن نوعی حس مثبت خود ارزشمندی(بامیستر و نیومن،1991).
ونگ[7] (1998) معنا را به عنوان یک سازه فردی و فرهنگی مبتنی بر نظام شناختی تعریف کرده است که انتخابهای فردی، فعالیتها و اهداف را تحت تأثیر قرار میدهد و زندگی را وقف هدفمندی، ارزشهای فردی و رضایتمندی میکند . فرد ممکن است معنا را از منابع مختلفی کسب کند . براساس نظریه نیمرخ معنای شخصی ونگ(1998) این منابع ممکن است از طریق ارتباطات، دین، تعالی فردی، پذیرش شخصی، صمیمیت و رفتار منصفانه تحقق یابد(ونگ، 1998).برخی از روانشناسان مانند آلپورت (1954)، فرانکل (1972)، و مازلو(1962) وجود معنا در زندگی، را به عنوان مهمترین عامل مؤثر بر کنشهای روانشناختی مثبت میدانند. یافته های پژوهشی متعددی نشان دادهاند که وجود معنا در زندگی عنصری اساسی در بهزیستی روانی – عاطفی است و به صورت سیستماتیکی با ابعاد گوناگونی از شخصیت، سلامت جسمی و ذهنی، سازگاری و انطباق با استرسها و اختلالات رفتاری ارتباط دارد (اسکنل و بکر[8]، 2006 ).
معنادرمانی از جمله روشهایی است که میتواند به افراد در یافتن معنای زندگی و داشتن ادراکی بهتر و رضایتی بیشتر از خود و زندگی خود داشت. معنادرمانی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا میخواند و بیان میدارد که آنچه انسان ها را از پای درمیآورد، رنجها و سرشت نامطلوبشان نیست بلکه بیمعنا شدن زندگی است که مصیبتبار است . اگر رنج را شجاعانه بپذیریم تا واپسین دم، زندگی معنا خواهد داشت و معنای زندگی میتواند حتی معنی بالقوه درد و رنج را نیز در برگیرد . فرانکل میگوید در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن “معنی ” وجودی خود در زندگی یاری کند (فرانکل، ترجمه صالحیان و میلانی، 1386). معنادرمانی از نظر شکل، به درمانهای کوتاهی چون درمان آدلری نزدیکتر است . معنادرمانگران گرچه اغلب به صورت صمیمانه و مقبول در باره موضوعات فلسفی بحث میکنند، برای اینکه درمانجو را متقاعد سازند که نگرشی آگاهانهتر و مسئولانهتر به خلاء وجودی کند، به شیوههای مختلف او را مواجهه میدهند، و برایش دلیل و برهان میآورند. نوشتههای مربوط به درمان نشان میدهند که فنون درمانی، علاوه بر مواجهه دادن و تعبیرها، به مقدار زیادی به قانع سازی و استدلال نیز متکی هستند (بروچسکا، ترجمه سید محمدی، 1381). به نظر میرسد که این شیوه بتواند بر تغییر شرایط زندگی و رضایت افراد از خود و همسر و در کل رضایت از زندگی زناشویی موثر باشد. با توجه با این امر پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، طراحی گردیده است.1-3- ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش
از آنجایی که تعارض بین همسران سلامت روان اعضای خانواده تهدید کرده و باعث مشکلات مختلف در خانواده میگردد و همچنین بنیان خانواده را سست میکند، بررسی و شناسایی عوامل موثر برآن به منظور پیشگیری و کاهش از تعارض ضرورت مییابد. وقتی همسران تمایلی به رابطه با هم ندارند کمتر میتوانند مسایل مربوط به خانواده را مورد بررسی قرار داده و در نتیجه مشکلات آنها هر روز بیشتر از قبل میشود. تعارض بین همسران کیفیت زندگی و رضایت زناشویی را نیز کاهش میدهد . ناراضی بودن از زندگی زناشویی نگرش افراد به تواناییهای خود را نیز دچار خلل میکند، فرد احساس نا کارآمدی میکند. اهداف زندگی تغییر میکند و تعارضات بیشتر میشود و از آنجایی که این مشکلات بنیان خانواده را سست کرده و افراد
سایت های دیگر :
در سالهای اخیر، استفاده از مفهوم استرس در روانشناسی مدیریت و رفتار سازمانی (علاوه بر روانشناسی و پزشکی) نیز متداول گردیده و به سبب رایج بودن آن در زندگی اجتماعی افراد، بخشی از مباحث سازمانی به استرس اختصاص یافته است. ارتقا بهداشت روانی محیط کار به عنوان یکی از مهمترین ابعاد توسعه و بهسازی منابع انسانی در سازمانها (به عنوان عاملی برای شناخت عوامل استرس زا و ارائه راه حلهای پیشگیرانه یا درمانگر) در چند دهه اخیر توجه محققان زیادی را به خود جلب کرده است.
هر چند فشار روانی به شکلهای مختلفی تعریف شده است اما زمینه مشترک همه آن تعاریف این است که علت ایجاد فشار عصبی وجود محرکی به صورت فیزیکی یا روانی است که فرد به طریق خاصی نسبت به آن عکسالعمل نشان می دهد. فشار روانی دارای پیامدهایی میباشد اگر فشار روانی مثبت باشد ممکن است نتیجه آن فعالیت فعالیتجدیت و انگیزش بیشتر باشد. البته آنچه بیشتر مورد توجه میباشد پیآمدهای منفی فشار عصبی است. همان طور که ملاحظه میشود بیشترین عوامل از درون هستند. به عنوان مثال استفاده از مشروبات الکلی یکی از پیآمدهای فردی فشار عصبی است در حالی که این مشکل از پیآمدهای سازمانی فشار عصبی نیز میباشد زیرا ممکن است به طور مستقیم بر عملکرد سازمان اثر بگذارد هر چند دستهبندی پیآمدها تا حدودی اختیاری به نظر میرسد ولی باید توجه داشت که هر پیآمدی بر حسب عامل ایجاد کننده اولیه خود دسته بندی شده است. بنابرآنچه که گفته شد پی آمدهای فردی نتایجی هستندکه عمدتاً بر فرد اثر می گذارند هر چند ممکن است سازمان نیز به طور مستقیم یا غیر مستقیم از این پی آمد متاثر شود ولی این فرد است که بهای اصلی آن را میپردازد.
فشار روانی پیآمدهایی نیز دارد که اثر مستقیم تری بر سازمان دارد یکی از این پیآمدهای واضح فشار روانی شدید کاهش عملکرد مناسب و درست است این کاهش در مورد کارگران اجرایی به صورت کیفیت ضعیف کار، افت بهرهوری متجلی میگردد کنارهگیری نیز میتواند نتیجه فشار روانی باشد که مهمترین آنها عبارتند از: غیبت ، استعفا و ترک کار پی آمدهایی فشار روانی که هم بر فرد و هم بر سازمان اثر میگذارد فرسودگی یا تحلیل رفتگی است و هنگامی بوجود میاید که فرد احساس کند فشارهایی خیلی زیاد را تحمل میکند و منابع رضایت شغلی خیلی کم میباشد ( الوانی، 1371).
فرسودگی ( بی رمقی یا تنیدگی) شغلی از جمله اختلالهایی است که در سالهای اخیر مورد توجه روان شناسان بالینی قرار گرفته است .به طور کلی میتوان فرسودگی شغلی را نوعی اختلال که به دلیل قرار گرفتن طولانی مدت در معرض فشارهای روانی که در وی ایجاد میشود و فرد مبتلا از خستگی جسمی و هیجانی نیز فرسودگی شغلی نگرش رنج میبرد. براساس تحقیقات نتیجه فرسودگی شغلی کاهش کارایی،کاهش علاقه نسبت به کار و کاهش ظرفیت برای حفظ عملکرد می باشد(ساعتچی،1376)این روزها فرسودگی شغلی را به مثابه مشکل عمده در تنش کار تشخیص دادهاند فرسودگی بیشتر در میان متخصصینی شایع است که بایستی به طور گسترده با دیگر افراد، مشتریان زیر دستان و مراجعان کاری سروکار داشته باشد. در حدود 20 درصد صاحبان مشاغل مدیران و کارشناسان فنی در آمریکا مبتلا به عارضه فرسودگی شغل هستند .نتیجه طبیعی فشارهای روانی فردی برای سازمان کاهش کارایی است کارکنان که با فشارهای روانی دارای نرخ بالاتر تاخیر، غیبت و ترک خدمت هستند کارایی آنها نیز هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی کاهش یافته و تعداد حوادث و شکایات افزایش مییابد. بدیهی است که این گونه کارکنان دارای روحیه ای پایین انگیزش کم و رضایت شغلی بسیار ضعیف هستند به طور خلاصه کارکنانی که فرسودگی و استهلاک را در خود تجربه میکنند هیجان قبلی را برای کار از دست داده در بسیاری از موارد کار و شغل خود را رها میکنند.
پژوهشگران عمدتاً به چگونگی ایجاد فشار روانی و نحوهای که افراد از نظر فیزیولوژیکی و روانی در موقعیتهای فشار زا واکنش نشان میدهند توجه دارند زمانی که این عوامل شناسایی شد سازمان ها باید قادر به کنترل این محرکهای فشار زا باشند زیرا آنها ایجاد اضطراب و نگرانی کرده نهایتاً بر هدفهای کلی سازمان آسیب وارد خواهند کرد افزون بر آن شناسایی به موقع و کنترل فشار روانی ممکن است منتهی به افزایش کارایی ، خلاقیت و رضایت خاطر کارکنان گردد ( جزنی، 1378)
علاوه بر آنچه که دیگران میتوانند برای فرد در محیط کار و خانه انجام دهند ضروری است تا هر کس که فشار زندگی را بر خود احساس میکند و در این زمینه تجربه فردی دارد دست به کار شده و به خود کمک کند.
سازمانها و موسسات میتوانند سنگ زیربنای سلامتی بیشتر و بهزیستی را بنانهد، اما این به عهده خود افراد هست که از این فشارها بکاهند یا اینکه شیوه و روش فرد را تغییر دهند و از این طریق به فرد کمک کنند و به عبارت دیگر تا زمانی که خود نقش فعالی در روند پیشگیری از ایجاد فشار و مقابله با آن به عهده نگیرد سیاستها و روشهایی که سازمان ها در پیش میگیرند بهره و نتیجه کلی در پیخواهد داشت.
گروهی که در این تحقیق مورد آزمون قرار گرفته اند کارمندان اداره ی آموزش و پرورش شهرستان لنگرود بودند. با توجه به این که زمینه استرس در شغل های اداری به دلیل مراجعه ی زیاد ارباب رجوع و یا خسته کننده بودن وظایف محوله زیاد است و به مرور زمان این استرس شغلی ،باعث فرسودگی شغلی میشود، بنابراین آنچه که به عنوان مسئله اساسی در پژوهش حاضر مطرح است این است که آیا بین استراتژی های مقابله استرس و فرسودگی شغلی بین کارمندان اداره ی آموزش و پرورش شهرستان لنگرود رابطه معنیداری وجود دارد یا خیر؟
1-3)سوالات تحقیق:
1-3-1)سوال اصلی تحقیق:
آیا بین استرس شغلی و فرسودگی شغلی در اداره آموزش و پرورش شهرستان لنگرود رابطه ای وجود دارد؟
1-3-2)سوالات فرعی تحقیق:
آیا بین استرس مساله محور و فرسودگی شغلی در اداره آموزش و پرورش شهرستان لنگرود رابطه ای وجود دارد؟
آیا بین استرس هیجان محور و فرسودگی شغلی در اداره آموزش و پرورش شهرستان لنگرود رابطه ای وجود دارد
1-4) اهمیت و ضرورت تحقیق:
نظر به اهمیت استرس در زندگی افراد و حیات سازمانها و همچنین مشکلات و مسائلی که سازمانها از بابت استرس درگیر آن هستند به ما این اجازه را می دهد که به بررسی مدیریت استرس شغلی بپردازیم چرا که یکی از علت هایی که سازمان متقبل هزینه های مستقیم میشود ،استرس یا فشار ناشی از شغل است.لذا انجام پژوهش در این زمینه علاوه براینکه توجیه اقتصادی دارد توجیه علمی نیز خواهد داشت و آن هم این است که یکی از مشکلات مربوط به سازمانها را بررسی و حل می کند.
ضرورت مکانی،زمانی و موضوعی تحقیق ایجاب می کند که برای بررسی این موضوع به سراغ اداره آموزش و پرورش برویم زیرا بخش آموزش و پرورش به عنوان یک سازمان عظیم در سطح کشور به دلیل ارتباط مستقیم با آموزش و پرورش انسانها یکی از مهمترین حوزههای توسعه پایدار در جوامع بشری به شمار میرود و تحقق این امر نیازمند آموزشدهندگانی همگانی سالم، شاداب و با انگیزه کاری بالا است.فرسودگی شغلی در آموزش و پرورش از دو جنبه دارای اهمیّت است: نخست سلامت روانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث رضایت از شغل، غیبت از شغل و تغییر شغل میگردد. دوم آن که سطح کیفی آموزش و پرورش را کاهش میدهد. بنابراین شناخت راههایی برای پیشگیری و کاهش استرس و فرسودگی شغلی، باعث بالا بردن سطح بهداشت روانی افراد و بهترشدن سطح کیفی آموزش و پرورش، و افزایش کارایی خواهد شد.در واقع یکی از عارضه های زندگی به سبک مدرن وجود استرس در محیط کار است.استرس شغلی یک دلیل عمده برای کاهش تولید،غیبت کارکنان و فروپاشی و بهم ریختگی سازمانهاست.اضافه کاری زیاد،ناکافی بودن آموزش های لازم،از دلایل پنهان ترک شغل استکه معمولا در اثر استرس زیاد بوجود می آید.استرس شغلی امروزه به مسئله ای شایع و پرهزینه
سایت های دیگر :