وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه بررسی سبک های دلبستگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلالات افسردگی-اضطراب با کودکان عادی

از ابارشی و همکاران،1389). بنابراین، در این پژوهش به این می خواهیم دریابیم که آیا سبک دلبستگی  مادر توانایی پیش بینی ابتلای  فرزند به اختلالات اضطراب و افسردگی را دارد ؟

1-2 بیان مسأله
دلبستگی به معنای پیوند عاطفی است که در کودکی بین کودک و مراقب اصلی وی شکل می‌گیرد و بر رشد اجتماعی و احساسی کودک موثر است. و همچنین روابط دلبستگی، نقش بسیار مهمی در احساس امنیت افراد دارد (گاردن،2008). یکی از اصول پایه‌ای دلبستگی این است که روابط دلبستگی اولیه بر طول زندگی فرد موثر است و بر روابط بعدی و عملکرد کودک اثر می‌گذارد (صفرزاده،2006). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایین‌تری از تعارضات دارند، در حالیکه افراد با دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی اجتنابی با رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر مشخص می‌شوند (کولینز و همکاران،2002).
به اعتقاد بالبی اکثر مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی منتج از تجربیات واقعی دوران کودکی است (صفرزاده،2006). بالبی به صراحت پیش‌بینی کرده است که اختلال در رابطه دلبستگی، با ایجاد اضطراب فراگیر و بی‌اعتمادی در کودک می‌تواند به اختلال‌های روان‌شناختی بی‌انجامد.تحقیقات نشان داده‌اند که دلبستگی ناایمن کودکان باعث ایجاد اختلالات هیجانی، رفتاری، مشکلات تحصیلی، اختلال در حافظه و یادگیری و اعتماد به نفس پایین می‌شود (1973 به نقل از رازقی و دیگران، 1385).
دلبستگی ممکن است به دلایلی از این قبیل به خطر بیافتد: گرفتاری‌های فکری زیاد والدین یا فرد مراقب، افسردگی پس از زایمان مادر، بستری شدن کودک و در نتیجه جدایی از والد، والدینی که در روابط خود دچار مشکلاتی هستند و در نتیجه از فرزند خود غافل می‌شوند، عوامل ژنتیکی، اختلالات رشدی، والدینی که نیازهایشان در دوره کودکی ارضا نشده و در نتیجه نیاز‌های فرزندشان خبر ندارند (خوشابی،1386). در این تحقیق بر آن شدیم تا بررسی کنیم آیا سبک دلبستگی مادران نیز ممکن است از عوامل ایجاد اختلال در سبک دلبستگی کودکان و در نتیجه باعث بروز اختلالات هیجانی از جمله اضطراب و افسردگی شود.

1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
یکی از شایع ترین اختلالات دوره کودکی، مشکلات اضطراب – افسردگی است (نایینیان و همکاران، 1383).
اطلاعات حاصل از تحقیقات اخیر نشان می دهند که والدین کودکان نابهنجار و حتی والدین کودکان مستعد، نیاز به مهارتهایی دارند تا با نیازهای ویژه کودک به خوبی کنار بیایند. و بکار بستن این مهارتها موجب کاهش استرس آنان شده، و سلامت خانواده را تسهیل می کند (بک من 1981، شانکوف و هاسر کرام، 1989). در برخی خانواده ها، چالشهای روزانه و فشارهای ناشی از بزرگ کردن یک کودک نابهنجار، ممکن است تاثیر منفی برکیفیت زندگی کودک بگذارد. و بدینوسیله، این کودک ممکن است بعدها متمایل به بدبینی، خشم، اضطراب، احساس گناه، فشار روحی، ناامیدی و یا افسردگی گردد (گودمن و گتلیب، 2002).
واقعیت این است که هرکودکی که در خانواده به دنیا می آید، از والدین خود تأثیر می پذیرد. بدین طریق، روشن است که زندگی اجتماعی و عاطفی او، زیر بنایی والدینی خواهد داشت (فیلدر[8]، 1994). کمیته کودکان دارای مشکلات ناسازگاری (2001)،  معتقد است که، والدین نقش اساسی در تأمین سلامت و رفاه کودکان ایفاء می کند.
هیچ پدر و مادری دوست ندارد که فرزندش به اختلال روانی و از آن جمله اضطراب و  افسردگی مبتلا گردد، اما وقتی این اتفاق افتاد، والدین نیازمند تصحیح روابط گذشته اشان با فرزندانشان هستند (فرناندز[9]، 1997).
به هنگام تولد یک کودک دارای اختلال روانی، کارکردهای روانشناختی خانواده را به هم می‌ریزد که در سطح کلان، سلامت روان، پویایی و هدفمندی خانواده را هدف قرار می‌دهد. و در سطحی خرد، نیز مهمترین کارکردهای روان شناختی خانواده را به چالش می‌کشاند: همچون ابراز کردن، حل تعارض، استقلال، پیشرفت، تفریح و سرگرمی، ارزش های اخلاقی و مذهبی، ساختار و سازمان، رفت و آمد با اطرافیان، اتحاد، کنترل، سلامت روانی و کیفیت زندگی تحت تاثیر خود قرار می دهد  (الیری و همکاران[10]، 2001؛ به نقل از کیمیانی، 1387).
والدینی که به کودکان خود دلبستگی ایمن نشان می دهند، کودکانشان طرحواره هایی با معنای مهربانی و عاطفی دریافت می‌کنند. طرحواره هایی که شایستگی، محبوبیت و مراقب ایمن آنها را در قبال کودکان نشان می‌دهند (گنجی، 1383). شکل کلی دلبستگی در فرهنگهای مختلف را باید با احتیاط تعبیر کرد. البته به رغم تنوع فرهنگی، الگوی ایمنی رایجترین الگوی دلبستگی درکلیه جوامع است، که تا به امروز بررسی شده اند (سید محمدی، 1383).

1-4 اهداف مشخص تحقیقبررسی نقش مادر در ایجاد اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزندان
بررسی رابطه سبک دلبستگی مادر با اختلالات اضطرابی و افسردگی فرزند
مقایسه سبک دلبستگی مادران دارای کودکان اختلالات اضطرابی و افسردگی با مادران کودکان بهنجار

1-5 سؤالات و فرضیه‏های تحقیق

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک

پذیرش خود، هدف و جهت گیری در زندگی، رشد شخصی، تسلط بر محیط، خودمختاری و روابط مثبت با دیگران خلاصه اینکه عدم وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است، بلکه نحوه­ی کنار آمدن با این مسائل ناگوار و چگونگی برخورد با آنهاست که تعیین کننده­ی بهزیستی فرد است. (ریف2،1998).
مفهوم فرد از بدن خویش بخش مهمی از خودپنداره او می­باشد. بدن قابل مشاهده­ترین قسمت خود و خودآگاهی فرد است. (کَش، فلیپس، سانتوس و هرابوسکی3، 2004 )
تصویر بدنی4 تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می­گیرد. (بروزسکسی و بایر5، 2005) ابعاد اصلی این نگرش شامل مؤلفه­های ارزیابی، سرمایه گذاری فرد در برخورد با طرحواره­های ظاهر و عواطف است که اهمیت ظاهر درونی سازی شده را نمایان می­کند. (کَش، فلیپس، سانتوس و هرابوسکی، 2004)
امروزه جراحی زیبایی6 بهبود ظاهر فردی است که دارای نابهنجاری است و به عنوان یکی از شایع ترین اعمال جراحی در سطح جهان مطرح است که میزان بهره­گیری از آن رو به فزونی است. (هانگ7، 2004) زمانی که انسان­ها در می­یابند خصوصیات فیزیکی آنها مطابق با آن هنجارهای زیبایی نیست ممکن است دچار رنجش شده و جراحی را به عنوان راه حل نهایی در نظر بگیرند. (هیلهورست8، 2002)
جراحی پلاستیک2 عملی است که روی یکی از اعضا یا چند عضو به منظور تغییر در آن قسمت و با هدف زیباتر کردن به کار می­رود ولی چه بسا که عوارض وحشتناک و جبران ناپذیری به بار می­آورد. عمل جراحی پلاستیک بیشتر روی نقاط شکم، برای کوچک کردن سینه و سفت کردن و جلوگیری از افتادگی قسمت­های مختلف بدن و جراحی بینی انجام می­شود که عوارض خطرناکی دارد. امروزه به دلیل علل متعدد و تأکید بر بعضی استانداردهای زیبایی (خواه درست، خواه نادرست) وضع ظاهر از اهمیت فوق العاده­ای برخوردار شده است، بسیاری از افراد هر رنج و سختی را به خاطر آن به جان می­خرند و اغلب با افراد غیر متخصصی روبه رو می­شوند که تنها هدفشان سودجویی است و خسارت­های جبران ناپذیری را متحمل    می­شوند. تصویر بدنی به صورت تجسم­های درونی از جنبه­های ظاهری بدن تعریف می­شود و مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و جوهره­ای پویا دارد. تصویر آرمانی فرد در اثر متغیرهایی مانند بازنمایی رسانه­ها، رسوم فرهنگی و نگرش­های دوستان تغییر می­کند. این تغییر دیدگاه­ها به طور معمول با تغییر احساس­ها و افکار همراه است و حتی در موقعیت­های مشخص به تغییر رفتار می­انجامد. بنابراین این تحقیق نیز با هدف مقایسه­ی دو مؤلفه­ی بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک و اینکه جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­شود مورد بررسی قرار می­گیرد.
1-2 بیان مسأله
بهزیستی روانشناختی در دو دهه اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته است و دامنه مطالعات آن از حوزه­ی زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است. (کول1،2002) در راستای تعریف این سازه­ی مفهومی، گلداسمیت، ویوم و دریتی2 (1997) عقیده دارند که بهزیستی روانی شامل دریافت­های فرد از میزان هماهنگی بین هدف­های معین و ترسیم شده با پیامدهای عملکردی است که در فرایند ارزیابی­های مستمر به دست می­آید و به رضایت درونی و نسبتاً پایدار در توالی زندگی منتهی می­شود. بهزیستی، اشاره به حسی از سلامتی دارد که آگاهی کامل از تمامیت و یکپارچگی در تمام جنبه­های فرد را در بر می­گیرد.بهزیستی روانی شامل ارزش­های شناختی افراد از زندگی می­شود. آنها، شرایط خود را که به انتظارات، ارزش­ها و تجارب قبلی شان وابسته است ارزش­گذاری می­کنند. بهزیستی روانی، جزو روان شناختی کیفیت زندگی است که به عنوان درک افراد از زندگی در حیطه­ی رفتارهای هیجانی، عملکردهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریف شده و شامل دو بخش است. اولین بخش آن قضاوت شناختی درباره­ی این که چه طور افراد در زندگی­شان در حال پیشرفت هستند و دومین بخش آن، سطح تجربه­های خوشایند است. برخی از محققان، بهزیستی روان شناختی را از نظر مؤلفه­ها یا فرایندهای ویژه نظیر فرایندهای عاطفی مفهوم سازی می­کنند. (روتمن، کریستین و ویزینگ1، 2003)گرایش به زیبایی کاملاً طبیعی و مشترک بین تمامی انسان­ها است. اما امروزه به زیبایی به عنوان یک پدیده اجتماعی به مرحله ظاهرپرستی و خودنمایی رسیده است. این موضوع در جامعه روز به روز در حال گسترش است. در یکی از نمودهای این گرایش، آمار زیاد جراحی­های زیبایی است که در کشور صورت می­گیرد. (میرساردو، کلدی و عطایی، 1389)
جراحی­های زیبایی که یکی از آخرین دست آوردهای انسانی برای خلق زیبایی است، رشد  فزاینده­ای داشته است. تنها در ایالات متحده آمریکا میزان جراحی ها طی یک دهه (1994-1984) دو برابر شده است و در سال 1993 از هر 35 جراحی صورت گرفته در این کشور، یک جراحی زیبایی بوده است (گیلمن2، 1999)
نگرش زنان در جامعه ما به زیبایی ظاهری بیشتر اهمیت می­دهند و همین امر می تواند باعث پیامدهای سوء برای سلامت روانی و جسمانی آنها شود. در گذشته کسانی که بینیشان را جراحی می­کردند، علاوه بر اینکه تعدادشان محدود بود، بینیشان عیب شاخصی نیز داشت اما امروزه مجموعه­ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باعث شده افراد زیادی فارغ از جنسیت و زشتی یا زیبایی، تنها به این امید که تغییر کنند دست به چنین کاری می­زنند. بسیاری از مراجعه کنندگان عمل زیبایی، راه خود را در زندگی گم کرده­اند و از زندگی ناراضی هستند بنابراین نخستین تغییری که به ذهنشان می­رسد این است که چهره شان را تغییر بدهند تا شاید در کار و زندگیشان تغییری ایجاد شود. بسیاری از آنان اگر توان مالیشان هم اجازه ندهد باز هم به طریقی که شده این کار را انجام می­دهند. (مشیرزاده، 1390)
از طرف دیگر، بسیاری از متخصصان و پزشکان اعلام کرده­اند که هرگونه جراحی زیبایی دارای تبعاتی است که در بسیاری از موارد جبران ناپذیر نیز هست ضمن این که در کشورهای توسعه یافته که صاحبان این علم هستند، تعداد کمتری از افراد رغبت برای انجام چنین عمل­هایی دارند یا حداقل با وسواس بیشتری این کار را انجام می­دهند (جونز و هییس1،2009 ).
یکی از عوامل انجام جراحی­های زیبایی نگرانی از تصویر بدنی می­باشد. جهان معاصر توأم با  پیشرفت­ها و رشد عقلانی که در بطن خود ایجاد کرده توجه خود را بر مسائل شخصیتی انسان متمرکزتر کرده است. مسائلی که شاید 100 سال پیش از این، موضوعاتی پیش پا افتاده و غیر مهم تلقی می­شده است. از جمله مسائل مورد بحث شخصیتی انسان که قبلاً کمتر به آن پرداخته شده است تصویر بدنی است. تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات و افکاری است که می­تواند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون و در جهان مثبت یا منفی باشد.
لذا در بررسی حاضر به دنبال پاسخ علمی به این پرسش بودیم که آیا عمل جراحی پلاستیک موجب بهبود مؤلفه­های بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی شده است؟ آیا جراحی پلاستیک موجب افزایش بهزیستی روانشناختی می­شود؟ و آیا جراحی پلاستیک موجب کاهش نگرانی تصویر بدنی می­شود؟
1-3 ضرورت انجام تحقیق
امروزه جراحی های زیبایی به عنوان یکی از شایع ترین اعمال جراحی در سطح جهان مطرح است که میزان بهره­گیری از آن رو به فزونی است. (هانگ2، 2004) هدف اصلی جراحی زیبایی بهبود ظاهر فردی است که دارای ظاهری نابهنجار باشد. زمانی که انسان­ها در می­یابند خصوصیات فیزیکی آنها مطابق با آن هنجارها نیست، ممکن است دچار رنجش شده و جراحی را به عنوان راه حل نهایی در نظر بگیرند. (هیلهورست، 2002) جراحی زیبایی اکنون تبدیل به یک عامل فریبنده و وسیله­ای برای تجمل گرایی افراد مختلف شده است و این امر سبب پایه­ریزی انتظارات غیر واقعی در افراد و مخدوش شدن حقایق در مورد ماهیت واقعی آن گردیده است.ارزشیابی­های روانپزشکی بر روی کسانی که خواهان زیبایی بودند نخستین بار در دهه­های 1940 و 1950 گزارش شدند. این گزارش­ها بیش­تر بازتاب دهنده گرایش­های روانکاوی در روانپزشکی آمریکا بودند. پژوهش­هایی که به بررسی وضعیت روانشناختی بیش از جراحی زیبایی پرداخته­اند یا به مصاحبه بالینی بسنده کرده و یا از مقیاس­های روانشناختی برای ارزیابی آسیب شناسی روانی بهره برده­اند، آسیب شناسی روانی چشمگیری را در بیماران جراحی زیبایی گزارش نموده­اند.گرین و پریچارد1 (2003) در مطالعه خود بیان کردند که نارضایتی و نگرانی نسبت به بدن و اشتغال ذهنی به تغییر دادن آن در بین جوانان داوطلبی جراحی زیبایی بیشتر مشاهده می­شود. (گرین و پریچارد، 2003)

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه پیش بینی افسردگی پس از زایمان بر اساس سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار

این عوامل شناختی طرحواره ها می باشند، که نقش مهم آنها در شکل گیری و تداوم اختلالات روانی همواره مورد توجه پژوهشگران است و به نقش این باورهای منفی عمیق، در اختلالات روانی چون وسواس فکری- عملی، اختلال شخصیت خود شیفته، اختلال دوقطبی، افسردگی، اختلال خوردن، اختلالات جنسی اشاره شده است. به طور کلی طرحواره ها توانایی پیش بینی نشانه های سلامت عمومی را دارند(شهامت،2010).
طرحواره ها الگو ها یا درون مایه های عمیق و فراگیری هستند که از خاطرات، هیجان ها ، شناخت ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند، در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند، در سیر زندگی تداوم دارند، درباره ی خود و رابطه با دیگران هستند و به شدت ناکارامدند. درکل طرحواره های ناسازگار، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند چون  طرحواره ها در ابتدای زندگی رشد می یابند، پس عادی و مسلم یعنی بی چون و چرا فرض می شوند و خودپنداره و دیدگاه های ما را نسبت به جهان و روابط مان را با مردم تعریف می کنند. طرحواره بازنمایی معتبر از تجارب آسیب زای دوران کودکی به شمار می آیند. مشکل این است که در گذر زمان الگوهای عمیقا ریشه دار از تفکر تحریف شده و رفتار ناکارامد می شوند. حتی وقتی شواهدی ارائه می شود که طرحواره را باطل اعلام می کند باز هم بسیاری از افراد برای ثبات اعتبار طرحواره شان اطلاعات را تحریف می کنند(یانگ، 1994). زمانی که نیازها ارضا نشوند ممکن است طرحواره های ناسازگار خاصی ایجاد شوند که بر روابط صمیمانه اثر بگذارد. یانگ وهمکاران در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که داشتن طرحواره ناسازگار پیش بینی کننده ناسازگاری بین فردی است، از طرفی، زوج درمانگران از زمان های گذشته بر اهمیت عوامل شناختی از جمله انتظارات و تفسیرها در شکل گیری، تداوم و تسکین روابط ناکارامد وقوف داشته اند. باورها و طرحواره های مربوط به روابط بین فردی در بزرگسالی در همسرگزینی و روابط زناشویی نمود می یابند و بر آن تاثیر زیان بار می گذارند(کوپر[11]،2001).
 هم چنین طرحواره ها به واسطه ارتباط و تاثیری که بر سبک دلبستگی ، اختلال های شخصیت و اختلال های خلق می گذارند و می توانند تاثیر غیر مستقیم نیز بر روابط زناشویی داشته باشند طرحواره های ناسازگار به عنوان زیر ساخت های شناختی منجر به تشکیل باورهای غیر منطقی می شوند. طرحواره ها دارای مولفه های شناختی، عاطفی و رفتاری هستند. هنگامی که طرحواره های ناسازگار اولیه فعال می شوند سطوحی از هیجان منتشر می شود و مستقیم یا غیرمستقیم منجر به اشکال مختلفی از آشفتگی های روان شناختی نظیر افسردگی، اضطراب، عدم توانایی شغلی، تعارضات بین فردی و مانند آن می شود. طرحواره های ناسازگار مستقیما منجر به اختلال شخصیتی خاصی نمی شوند اما آسیب پذیری فرد را برای این اختلالات افزایش می دهند(حسنی و همکاران،2012).
یانگ (1999) بیان می کند که طرحواره های ناسازگار بیشتر از آنکه نتیجه وقایع تکان دهنده مجزا باشند، بیشتر احتمالا به وسیله الگوی مداوم و تجارب روزمره با اعضا و خانواده و همتایان ایجاد می شوند که به نحو فزاینده ای طرحواره ها را تقویت می کنند. از سوی دیگر اختلالات شخصیت نشانگان طولانی مدتی هستند که اندیشیده می شوند براساس سبب شناسی در شناخت، تعاملات آسیب شناسی کودک با والدین، همتایان و دوستان و اشخاص مهم دیگر داشته باشند(یانگ،1999).
منز و همکاران در بررسی خود نشان دادند که طرحواره های ناسازگار می تواند نشانگان آسیب شناسی روانی را تبیین کند، آن ها نشان دادند که رابطه بین اضطراب دلبستگی و آسیب شناسی روانی به گونه ی کامل به وسیله ی شناخت ها، بویژه طرد و بریدگی و خود جهت دهی مورد واسطه گری قرار می گیرد(منز[12] و همکاران،2010).
فریمن (1999) نیز نشان داد که طرحواره ها در سازکارهای بین فردی و ایجاد وضعیت زناشویی نقش مهم و اساسی دارد به گونه ای که زوجینی که رضایت کمتری را در زندگی کسب کردند، از طرحواره های ناسازگار بیشتری نیز استفاده کردند.
در کل وجود طرحواره های ناکارآمد موجب تشدید معیارهای آرمانی انعطاف ناپذیر و تقویت غیر واقع بینانه ی فرد را همواره در معرض ناکامی و نارضایتی قرار می دهد. از دیگر متغیر های در حوزه ی افسردگی سبک های دلبستگی[13] است، نقش های سبک های دلبستگی در ایجاد بسیاری از اختلات روشن شده است.
 سبک های دلبستگی روش های مواجهه فرد با موقعیت های استرس زا را متاثر می سازد. افراد ایمن ضمن تصدیق موقعیت به سادگی از دیگران کمک می گیرند، دنیز[14] بیان می کند، واکنش افراد در شرایط مختلف متاثر از الگوهای درون کاری ناشی از سبک های دلبستگی می باشند و سبک های دلبستگی با اثر بر افکار، احساسات و رفتار افراد در چگونگی تصمیم گیری در موقعیت مختلف نقش دارند.رابرتز[15]، گاتلیب[16] و کسل[17](1996) در توجیه رابط سبک های دلبستگی و سلامت روان بیان می کنند که پیامد روان شناختی سبک های دلبستگی ناایمن در شرایط تنش زا ، اضطراب و افسردگی است و پیامد روان شناختی سبک دلبستگی ایمن در چنین شرایطی آرامش روانی است . دلبستگی نقش مهمی را در پیوندهای بزرگسالان (روابط زناشویی) باز می کند.
 هازن و شیور[18](1988-1987) استدلال کرده انده که روابط زناشویی را می توان بعنوان یک فرایند دلبستگی مفهوم سازی کرد، مطابق با این دیدگاه، روابط ایجاد شده بین همسران، همان رابطه ی دلبستگی با همان خصوصیت که بالبی 1979 تشریح کرده است، می باشد. یعنی این روابط ، پیوندهای مداومی هستند که با پویایی های هیجانی پیچیده مشخص می شوند.

 هازن و شیور در سال( 1987)، تئوری دلبستگی[19] را به عنوان پایه ساختاردرک عشق بزرگسالی بکار بردند. آن ها رابطه دو نفره را بعنوان فرایند دلبستگی تعریف کرده اند، که از همان تفاوت های فردی در دلبستگی نوزاد و والد پیروی می کند.

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه پیش بینی بهزیستی روانشناختی افراد براساس کیفیت زندگی و مهارتهای مقابله ای

و رنج و به طور کلی بهزیستی روان­شناختی تأثیر دارد. همچنین بر اساس مطالعات ویلنر[25](2011) در رونشناسی مثبت­نگر، رضایت از زندگی، رفاه و کیفیت بالای زندگی معمولی در افزایش بهداشت روانی و بهزیستی روان­شناختی موثر در نظر گرفته شده است(ویلنر، 2011).
کیفیت زندگی از نظر کالمن، گستردگی و انبساط آرزو است که از تجارب زندگی ناشی می­شود و از نظر فرانس و پاورس[26]، کیفیت زندگی، ادراک فرد از رفاه است که به نظر می­رسد از رضایت یا عدم رضایت در حیطه های اصلی زندگی ناشی می­شود. به عقیده تستا[27] کیفیت زندگی، ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی را دربرمی­گیرد که محدود به تجارب، اعتقادات و انتظارات و ادراک فرد است. کیفیت زندگی درکی است که افراد از موقعیت­شان در زندگی،در زمینه فرهنگی و سیستم­های ارزشی دارند و با اهداف، آرزوها و استانداردهای آنها در ارتباط است (بارباتو، گویلمن و چو،2001). کیفیت زندگی مفهوم وسیعی است که همه ابعاد زندگی از جمله سلامت را دربرمی­گیرد و چیزی بیش از سلامت جسمانی است و شامل احساس سالم بودن، سطح رضایت­مندی و وجود حس کلی خودارزشمندی است، مفهومی انتزاعی و پیچیده شامل زمینه های گوناگونی که تمام آنها در رضایت شخصی سهم دارند؛ گاهی اوقات کیفیت زندگی معادل رضایت از زندگی تعریف می­شود و شامل طیف وسیعی از رضایت افراد از کلیه مسائل زندگی خود می باشد. کیفیت زندگی با بهداشت روانی افراد ارتباط دارد و به بیان حالات و تغییرات و توانایی­های افراد و میزان رضایت افراد از عملکردهای زندگی می­پردازد (اندیکوت ، نی و هریسون، 1993). پژوهش ها وجود رابطه بین کیفیت زندگی و ابعاد سلامت، اعم از جسمی، محیطی و روان­شناختی را ثابت کرده­اند(مکوندی و زمانی،1389).
سازه مطرح در کیفیت زندگی، راهبرد مقابله است که روانشناسی سلامت برای مهارت مقابله­ای در سلامت جسمانی و روانی اهمیت زیادی قائل است و آن را به عنوان گستره­ترین موضوع مطالعات در روانشناسی معاصر و یکی از مهم­ترین عوامل روانی و اجتماعی می­داند (سامرفیلد و مک کرا، 2000). ویتمن[28](به نقل از والتون[29]) بیان می­کند که استرس افراطی می­تواند برای عملکرد آموزشگاهی دانشجویان مضر باشد.افراد در دانشگاه آریاه وسیعی از وقایع استرس­زا را تجربه می­کنند(هاد و همکاران،2000) با توجه به منابع زیادی که برای استرس دانشجویان وجود دارد و تأثیرات تهدیدکننده­ای که استرس می­تواند بر سلامت و کیفیت زندگی داشته باشد، آنچه می­تواند این اثرات را تعدیل کرده و دانشجویان را از تأثیرات منفی استرس رها کند نوع راهبرد اتخاذ شده برای مقابله با آن است. مهارت­های مقابله روش­های خاصی هستند که افراد به شرایط استرس­زا پاسخ می­دهند(موربرگ[30] و همکاران،2001).
فولکمن و لازاروس مقابله را فرآیندی پیچیده می­دانند که با توجه به ارزیابی­هایی که فرد از موقعیت استرس­زا و فشارهای آن موقعیت دارد، تغییر می­کند و تلاش­های رفتاری شناختی فعال فرد را دربرمی­گیرد. پژوهشگران معتقدند که بیشتر مردم ترجیح می­اهند تا از روش­های مقابله­ای خاصی در موقعیت­های استرس­زا استفاده کنند که در واقع مجموع این راهبردها، مهارتهای مقابله­ای فرد را شکل می­دهد(حمید، یو و لانگ، 2003).اندلر و پارکر[31] (1990) بر اساس تحقیقی به منظور بررسی فرایند مقابله عمومی ، افراد را بر حسب سه نوع اساسی مهارت مقابله متمایز می‌کنند : مهارت مقابله مسأله مدار[32] ، مهارت مقابله هیجان مدار[33] و مهارت مقابله اجتنابی[34] .

مهارت مقابله مسئله مدار شیوه­هایی را توصیف می‌کند که بر اساس آن فرد اعمالی را که باید برای کاهش یا از بین بردن یک عامل تنیدگی زا انجام دهد ، برنامه ریزی می‌کند؛ راهبردهای 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت

پایان نامه ارشد کارشناسی ارشد رشته مهندسی برق الکترونیک گرایش قدرت:کنترل خودکار تولید سیستم قدرت در حضور منابع انرژی تجدیدپذیر- قسمت 5

منبع جریان در نظر گرفت.
با صرفنظر از مقاومت‌های سری داخلی ، می‌توان معادلات متداول  یک ماژول خورشیدی را به صورت بیان شده در رابطه 3-16 ذکر کرد:

(3-16)
 

شکل 3- 10 مدار معادل ماژول خورشیدی [21]که در آن  و  به ترتیب جریان و ولتاژ خروجی ماژول خروجی می باشند.  جریان تولیدی تحت تابش خورشیدی،  جریان اشباع معکوس،  شارژ الکتریکی الکترون،  ثابت بولتزمن،   فاکتور ایده‌آلی دیود،  دمای ماژول خورشیدی (به کلوین)،  تعداد سلول‌های خورشیدی موازی و  جریان ذاتی شاخه مقاومت موازی ماژول خورشیدی است. همانطور که در معادله 3-17 فرمول بندی شده، جریان اشباع ماژول خورشیدی  با نوسانات دما تغییر می‌کند:

(3-17)
 (3-18) 
 
 
 
که در آن  جریان اشباع در دمای مرجع ،  انرژی باند خالی،  ضریب تاثیر دمای جریان اتصال کوتاه ماژول خورشیدی است. مقدار جریان شاخه‌های موازی به صورت زیر حاصل می‌شود:

(3-19)
 
که در آن  تعداد سلول‌های سری و  مقاومت موازی داخلی ماژول خورشیدی است.

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

 
1399/03/04
مدیر سایت
 
مداحی های محرم