به طور کلی چهار نوع اصلی سیستمهای اطلاعاتی وجود دارد که هر کدام به چهار سطح متفاوت خدمت میکنند: سیستمهای سطح عملیاتی، سیستمهای سطح دانش، سیستمهای سطح مدیریت و نهایتاً سیستمهای سطح استراتژیک. در ادامه به توضیح هر کدام از این سیستمها و سطحی که در آن کاربرد دارد پرداخته شده است(پاینس[1]،2004).
سیستمهای سطح عملیاتی فعالیتهای مدیران عملیاتی را از طریق حفظ سوابق فعالیتهای اولیه و تبادلات سازمان از قبیل رسیدها، سپردههای نقدی، لیست حقوق و دستمزد، و جریان مواد خام در سازمان، مورد حمایت قرار میدهند. هدف اولیه از این گونه سیستمها در این سطح، پاسخگویی به سوالات روزمره و روتین و همچنین پیگیری جریان تعاملات و تبادلات در سراسر سازمان است.
سیستمهای گردش کار[2] ، عملیاتهای نمایندگی و کارگزاری را مورد حمایت قرار میدهند. بسیاری از سازمانها در حال توسعه سیستمهای مدیریت جریان کاری به منظور تسهیل فرایند کنترل جریان کار درون سازمان از طریق بکار گیری نرمافزارهای مدیریت اسناد و جریان کار هستند. با بکارگیری نرمافزارها به منظور ذخیره سازی و انبار اطلاعات به صورت الکترونیکی، سازمان میتواند فرایند کاری خود را باز طراحی کند و بسیاری از فعالیتهای زائد را حذف نماید و همچنین این امکان را برای سازمان فراهم میآورد تا سازمان بتواند به صورت کارآمد تری اطلاعات را از یک شخص یا یک مکان به شخص یا مکان دیگری انتقال دهد. نرمافزارهای مدیریت اسناد و جریان کار، فرایندهایی از قبیل ارسال اطلاعات و اسناد به نقاط مختلف، برنامه ریزی کارها، و تولید گزارشها را به صورت خودکار در میآورد. دو یا چند نفر میتوانند به صورت همزمان بر اسناد مشابهی کار کنند. به عنوان مثال در فرایند صدور مجوز، کلیه افرادی که باید اسناد را بررسی کنند از قبیل مهندسان، حقوقدانان سازمان و برنامه ریزان میتوانند به صورت همزمان مدارک را بررسی و بازنگری کنند(پاینس،2004).
به عنوان مثال از سیستمهای سطح عملیات میتوان سیستمهای پردازش تراکنشها[3] را نام برد که در خدمت سطح عملیاتی هستند. سیستمهای پردازش تراکنشها، سیستمهای کسب و کار پایه هستند که در خدمت سطح عملیاتی سازمان میباشند. یک سیستم پردازش تراکنش، سیستمی رایانهای شده است که تراکنشهای عادی روزانه را که برای هدایت کسب و کار لازم است، اجرا و ثبت میکند (لاودن، 74؛مارتین[4]،1995). نمونههای آن عبارتند از: وارد کردن سفارش فروش، لیست حقوق، نگهداری سوابق کارکنان و حمل و نقل و رزرو بلیط و… .
سیستمهای سطح دانش، کارگران دادهای و دانشی سازمان را مورد حمایت قرار می دهند. هدف سیستمهای سطح دانش، کمک به سازمانها در تلفیق دانش جدید در درون سازمان و فرایندهای قدیمی و همچنین کنترل جریان کارهای اداری و به اصطلاح کاغذ بازیهای درون سازمان است. سیستمهای گزارشگری از جمله سیستم هایی هستند که از فعالیت سیستمهای سطح دانش حمایت میکنند. تولید گزارشها از اساسیترین کارکردهای بیشتر سیستمهای اطلاعاتی است. به عنوان مثال، دادههای جمعیت شناختی میتواند به منظور تکمیل فرمهای دولتی مورد نیاز مورد استفاده قرار گیرد و همچنین، سیستم مراقبت و نگهداری میتواند به منظور تولید گزارشها در مسیر شناسایی افرادی که غیبت از کار بالایی دارند، بکارگرفته شود(پاینس،2004). به عنوان مثال از سیستمهای این سطح میتوان سیستمهای کاردانایی و اداری[5] را نامبرد. سیستم کاردانایی و سیستمهای اداری نیازهای اطلاعاتی را در سطح دانایی سازمان تامین میکنند. سیستمهای کاردانایی به کارکنان دانایی کمک میکند، در حالیکه سیستمهای اداری در وهله نخست به کارکنان دادهای کمک میرسانند، اگرچه به طور گستردهای مورد استفاده کارکنان دانایی هم قرار میگیرند(لادن و لادن، 1384).
سیستمهای سطح مدیریت به منظور خدمت به نظارت، کنترل، تصمیم گیری و اداره فعالیتهای مدیران میانی طراحی شده است. سیستمهای حمایت از تصمیم گیری یکی از انواع سیستمهای سطح مدیریتی است. این سیستمهای بر اساس یکسری اطلاعات ساده و گزارشات ساده فعالیت میکنند؛ آنها نوعاً به گونهای فعالیت میکنند تا بتوانند کاربران نهایی را در تصمیم گیری کمک کنند. برنامهریزی کارهای اجرایی و استخدام از جمله حوزه هایی است که این گونه سیستمها در حمایت از تصمیم گیری میتوانند مفید باشند. در برنامه ریزی کارهای اجرایی یکی از سوالهای معمولی که پرسیده میشود این است که چند نفر باید برای یک دوره زمانی معین یا یک رویداد خاص برنامه ریزی شده باشند. اگر تغییراتی در حجم کار یا متغیرهای فصلی به خاطر افزایش یا کاهش نیاز به خدکات یا کالا روی دهد، این سیستم ها می تواند الگویی برای میزان نیروی کار مورد نیاز برای هر دوره به ما بدهد. سوالات مشابهی در زمینه و در ارتباط با مباحثی از قبیل جذب و استخدام نیز میتوان مطرح کرد. اگر انتظار میرود که بازنشستگی در سازمان افزایش یابد، چه تعداد از افراد را در سازمان نیاز داریم و چه تعداد را باید استخدام کنیم؟ دیگر موضوعات مدیریت منابع انسانی از قبیل برنامه ریزی و تجزیه و تحلیل مزایا موردهای خوبی هستند که چنین سیستم هایی میتوانند آنها را یاری دهند(پاینس،2004).

به عنوان نمونه از سیستمهای سطح مدیریتی میتوان به سیستمهای اطلاعات مدیریت[6] اشاره کرد. همانطور که میدانیم واژه سیستمهای اطلاعاتی مدیریت بخشی از سیستمهای اطلاعاتی را مشخص میکند که در خدمت وظایف سطح مدیریتی هستند. سیستمهای اطلاعاتی مدیریت، گزارشهای مدیریتی و دسترسی آنلاین به عملکرد جاری سازمان و سوابق تاریخی را فراهم میکند. جهت گیری سیستمهای اطلاعات مدیریت، منحصرا به سوی رویدادهای درونی است، نه رویدادهای محیطی و بیرونی. سیستمهای اطلاعات مدیریت در وهله نخست در خدمت وظایف برنامه ریزی، کنترل و تصمیم گیری در سطح مدیریتی است. به طور کلی آنها برای دادههای خود به سیستمهای پردازش تراکنشها وابسته هستند. به طور خلاصه، سیستمهای اطلاعات مدیریت عملیاتهای بنیادی شرکت را تلخیص و گزارش میکنند این سیستمها از نظر مفهومی از برنامههای سیستمهای پردازش تراکنش یک سطح بالاتر است و به عملیات روزمره مربوط نمی شود(لادن و لادن،1384).
[1] Pynes
[2] Workflow systems
[3] TPS
[4] Martin
[5] Knowledge worker system (KWSs)
[6] Management Information Systems (MISs)
فناوری اطلاعات در سازمانها کاربردهای متنوعی دارد. امروزه بسیاری از فعالیتهای سازمانی با بهره گرفتن از فناوریهای اطلاعاتی صورت میگیرد. این امر موجب افزایش سرعت انجام فعالیتها و بالا رفتن دقت و سطح اطمینان در آنهاست . گسترش بکارگیری فناوری اطلاعات در انجام امور به حدی است که در صورت عدم وجود فناوریهای اطلاعاتی انجام بسیاری از آنها، اگر غیرممکن نباشد با دشواری روبرو بوده و سطح کارایی بطور بارزی کاهش مییابد. کاربردهای فناوری اطلاعات به نظر اکثر صاحبنظران به دو گونه عمده میباشد که عبارتند از:
هر سازمان با توجه به نوع فعالیت ترکیبی از این دو کار را دارد.
استفاده از فناوری اطلاعات در یک وظیفه تخصصی را کاربرد عملیاتی فناوری اطلاعات مینامند. تهیه لیست حقوق کارکنان، تهیه فاکتورهای فروشی، پیش بینی موجودی، برنامه ریزی تولید، توزیع و تخصص نیروی کار، هزینه یابی صنعتی، نگهداری و تعمیرات و سایر وظایف تخصصی از جمله زمینههای کاربرد عملیاتی فناوری اطلاعاتند.
در سطح کاربرد عملیاتی، فناوری اطلاعات و رایانه موجب گسترش اتوماسیون میگردد و در نتیجه این فناوری به انجام امور پیچیده به طرز سریع و اقتصادی کمک میکند. در عین حال، کاربرد عملیاتی به یافتن راه های ساده سازی عملیات می انجامد بطوریکه سیستم سازمان کاراتر میگردد و از منابع انسانی و ماشین استفاده کارایی به عمل میآید(بورلینگیم[۱]،۱۹۶۱).

به طورکلی کاربردهای عملیاتی رایانه چهار نتیجه را بدنبال دارند که عبارتند از:
بکارگیری سیستمهای رایانهای در سطوح عملیاتی موجب افزایش بهره وری میگردد. مدیران اساسا با این انگیزه به سرمایهگذاری در فناوری رایانه مبادرت میکنند که امکان افزایش تولید (کالا و خدمات) را در مقدار ثابت میسر میکند. در یک محیط تولیدی استفاده از وسایل و تجهیزات رایانهای سطح ضایعات را به حداقل رسانده و سطح تولید را بالا میبرد. همچنین کاهش ساعات کار ماشین و نیروی انسانی نیز که در اثر بکارگیری تجهیزات رایانهای حاصل میشود، هزینه را کاهش داده و نسبت هزینه – اثربخشی را افزایش میدهد.
فناوری رایانه موجبات کاهش هزینههای متغیر را فراهم کرده است. فناوری اطلاعات از چند جهت هزینههای عملیاتی را کاهش میدهد(چایلد[۳]،۱۹۸۴). اولا، ورود فناوری رایانه به سازمان، نیاز سازمان به نیروی انسانی را کاهش میدهند. طوری که استفاده از ماشینهای تمام اتوماتیک و رباتها حتی در بعضی موارد نیاز به نیروی انسانی را مرتفع میکند. ثانیا، فناوری رایانه و اطلاعات با ایجاد امکان دسترسی سریع اطلاعات دقیق راجع به مواردی مانند سطح موجودی، باعث کاهش هزینه هایی عملیاتی میگردد. ثالثا، موجب میگردد که سطح ضایعات و زمان لازم برای تولید کاهش یافته و در نتیجه هزینههای مربوط نیز کاهش یابند.
گسترش سریع فناوری رایانه برای عملیات منابع انسانی منجر به تغییرات بارزی در کنترل منابع انسانی شده است. امروزه برای کنترل منابع انسانی از سیستمهای پیشرفته اطلاعات مدیریت منابع انسانی که به شکل نرمافزارهای رایانهای موجود است استفاده میشود. این نرمافزارها موجب انجام منظم و سیستماتیک وظایف مدیریت منابع انسانی مانند برنامه ریزی منابع انسانی، گزینش و پاداش میگردد. همچنین نرمافزارهای مزبور مدیریت منابع انسانی را در کنترل عملکرد حضور و غیاب و سنجش میزان فعالیت یاری میدهند. رایانهها در این زمینه با فراهم کردن اطلاعات دقیق و مفید امکان انتخاب الگوهای پیشرفته برنامه ریزی و کنترل فعالیتهای منابع انسانی را میدهند. همچنین سیستمهای رایانهای از طریق کاهش میزان دخالت نیروی انسانی در تولید، سطح کیفیت و اعتماد کالا با خدمات را بالا میبرد. بطورکلی، کاربرد عملیاتی رایانه و فناوری اطلاعات در سازمان موجب رعایت اصول مدیریت علم در سطح بالا میگردد، چرا که ره آورد این کاربرد افزایش تخصصی، کار براساس شایستگی و صلاحیت و انجام دقیق و کارای کارهاست.
زمینه دیگر کاربرد فناوری اطلاعاتی، کاربرد اطلاعاتی است. فناوری اطلاعات در ایفای نقش اطلاعاتی، جمع آوری، ذخیره و انتشار اطلاعات را تسهیل می کند. به عبارت دیگر، اگر رایانه و سایر فناوریهای عملیاتی به عنوان یک وسیله و ابزار مکانیکی تبدیل داده به ستاده عمل میکنند، در نقش اطلاعاتی به عنوان یک عنصر هستهای در جمع آوری، انتقال و انتشار عناصر و عوامل اطلاعاتی به شمار میروند. نقش اطلاعاتی به کنترل و انتشار اطلاعات براساس اهداف مقررات و استانداردهای سازمانی کمک می کند.
چهار زمینه کاربرد به نقش اطلاعات رایانه در سازمان نسبت داده میشود که عبارتند از:
رایانه به انتشار اطلاعات در درون سازمان بین واحدهای اصلی و فرعی و همچنین بین سازمانها کمک میکند. رایانه، اطلاعات مورد تبادل را با سرعت، دقت و حجم زیادی انتشار داده و زمینه ارتباط متقابل افراد را به گونهای انعطاف پذیر فراهم میکند. فناوری اطلاعات روش های جدیدی برای نمایش و انتقال اطلاعات ایجاد کرده که ارتباطات سریعتر و کاراتر را بدنبال دارد. اطلاعات موردنیاز سازمان شامل مقررات، روشها و خطمشیهای سازمانی و موارد دیگر میباشد و در اغلب سازمانها آگاهی گسترده و دسترسی سریعتر به چنین اطلاعاتی دارای اهمیت حیاتی است و فناوری اطلاعات که به محض نیاز اطلاعات لازم را فراهم میکنند. بزرگی سازمانهایی که مایل به اجرای دقیق مقررات و روشها میباشند، بسیار مفید و ثمربخش است. نمونه هایی از این سازمانها، سازمانهای بوروکراتیک میباشد که مایل به اداره (ارائه) متمرکز سازمان از طریق مقررات و روشها میباشند.بنابرنظر برخی از صاحبنظران، فناوری رایانه موجب تقویت نوع مطلوب ساختار سازمان میشود(لیریت و ویسلر[۵]،۱۹۵۹).
[۱] Burlingame
[۲] Zeffane
[۳] child
[۴] Zuboff
[۵] Learite & Whisler
انجمن امریکایی مدیریت پرسنلی[1]، متصدی پیشین مدیریت منابع انسانی استراتژیک، برای اولین بار در سال 1975 کارکردهای مدیریت منابع انسانی را به عنوان شایستگی هایی که در ادامه بیان میشود، تعریف کرد:

این مجموعه از کارکردهای تعریف شده از مدیریت منابع انسانی، به عنوان چهارچوب اساسی کارکردهای مدیریت منابع انسانی شناسایی شده است. در طول سالهای گذشته، این مجموعه توسعه یافته است. به عنوان مثال، اسمیت و مازین[2](2004) گزارش دادند که هدف کارکردهای مدیریت منابع انسانی پوشش دادن حوزههای کارکردی زیر است:
سایر محققان نیز ابعاد دیگری را برای مدیریت منابع انسانی مشاهده کردند، برای مثال، هوسلید و همکاران[3](1997) معتقدند که اثربخشی مدیریت منابع انسانی دو بعد اساسی دارد. اول، مدیریت منابع انسانی فنی، شامل انجام وظایف اصلی مدیریت منابع انسانی از قبیل جذب، انتخاب، جبران خدمات و غیره. دوم، مدیریت منابع انسانی استراتژیک که شامل انجام ان وظایف به گونهای است که به صورت مستقیم از اجرای استراتژی سازمان حمایت کند. امروزه مدیریت منابع انسانی تنها یکی از کارکردهای کسب و کار در سازمان نیست بلکه آن به صورت وسیعی به عنوان یک نیروی استراتژیک که فعالیتهای کسب و کار را در سطح جهانی تحت تاثیر قرار میدهد، شناسایی شده است. نیوتن و لیار[4](2006) مولفههای اساسی مدیریت منابع انسانی را به صورت زیر توصیف میکنند: توسعه تشکیلات منابع انسانی، سیستم اطلاعاتی منابع انسانی، آموزش و توسعه، استخدام، روابط کارکنان و دیگر مسئولیت هایی که از طرف مدیر عامل تعیین شده است.
[1] The American Society for Personnel Administration (ASPA)
[2] Smith and Mazin
[3] Huselid, Jackson and Schuler
[4] Newton and Liar

فیتزنز[۱](۱۹۸۴،۱۹۹۵،۲۰۰۲) تاکید میکند که دادههای کمی بخشی از عملیات روزانه سازمانهاست. بنابراین، ارزیابی در سیستمهای کسب و کار ما نه تنها از طریق ارزیابی عملکرد، بلکه از طریق فراهم آوری ملاک و چارچوبی برای سنجش که به مدیریت در انجام مسئولیت هایش کمک میکند، نیز نقشی حیاتی بازی میکند. به طور کلی سه مرحله ارزیابی عملکرد مدیریت منابع انسانی وجود دارد:
در طول دهه های گذشته ارزیابی عملکرد مدیریت منابع انسانی خیلی مورد توجه نبود. اما هرچه نقش این واحد و این بخش از سازمان بیشتر مورد توجه قرار گرفت و بیشتر به نقش حیاتی ان در رساندن سازمان به اهدافش پی بردند، به ارزیابی عمکلرد آن نیز توجه بیشتری جلب شد. فیتزنز(۲۰۰۲) متذکر شد که برای هر سیستم ارزیابی عملکرد خوب و قابل اعتماد، معیارهای اثربخش، پایگاه داده کافی، تعمق و ژرف اندیشی در درنظرگرفتن عوامل(مانند: مکان، سطح، نرخ رشد، اندازه سازمانی ، صنعت و غیره)، فرمها و فرمولهای هدفمند و گزارش ارزیابیها به گونهای که قانع کننده باشد لازم است.
گوبمن[۲](۱۹۹۸) معیارهای زیر را به عنوان معیارهایی برای ارزیابی خوب شناسایی و معرفی کرده است:
با وجود اینکه فیتزنز(۲۰۰۳) متذکر شده که تمرکز ارزیابی عملکرد مدیریت منابع انسانی نباید تنها بر کارکرد منابع انسانی باشد و باید بیشترین تمرکز را بر سرمایه انسانی گذاشت، اما بکر و همکاران[۳](۲۰۰۱) بیان میکنند که بیشتر سیستمهای ارزیابی که امروزه بکار گرفته میشود را میتوان جزء مرحله اول (بدون هیچ سیستم ارزیابی) یا نهایتاً مرحله دوم (سیستم ارزیابی سنتی) انواع سیستم ارزیابی دانست که تنها بر ارزیابیهای عملیاتی کمی مانند هزینه استخدام و غیره متمرکز است.و همانگونه که میدانیم این نوع ارزیابی بسیار با سیستمهای ارزیابی کارآمد که ارزش افزوده کلیه کارکردهای منابع انسانی را میسنجد فاصله دارد.
بکر و همکاران(۲۰۰۱) بیان میکنند که به منظور طراحی یک سیستم ارزیابی خوب باید هم به جنبههای مالی و هم جنبههای غیر مالی توجه کرد. توجه صرف به هر کدام از این جنبهها، موجبات انحراف سیستم ارزیابی را فراهم میکند. در ادامه بیان شده که در ارزیابی و جمع اوری داده باید هم دادههای کیفی توجه داشت و هم به دادههای کمی. فیتزنز(۲۰۰۳) در این باره تاکید میکند که جنبههای کیفی را به منظور ارائه ارزیابی بهتر میتوان به صورت کمی در اورد این مستلزم یک ارزیابی کیفی اما نه از طریق تعریف وظایف، بلکه از طریق انتخاب نتایج ویژه که منعکس کننده جنبههای کیفی است. از آنجایی که کیفیت، ذاتاً یک موضوع بلندمدت است، بنابراین ارزیابی عملکرد شغل، ارتقا به سطوح بالاتر و ثبات در شغل برای حداقل ۶ ماه غیرممکن است و نمی توان این موارد را حداقل در شش ماه ازریابی کرد و نیاز به دوره زمانی بیشتری برای ارزیابی این موارد است. بکر و همکاران(۲۰۰۱) معتقدند که در بیشتر سازمانها، شکاف زیادی بین آن چیزی که در واقعیت ارزیابی میشود با آن چیزی که باید مورد ارزیابی قرار گیرد، وجود دارد و سازمانها باید بر دو بعد در ارزیابی خود متمرکز شوند:
به عنوان مثال موقعی که سازمان تمایل به ارزیابی عملکرد مرکز تلفن دارد و تنها معیار هایی از قبیل صدای تماس ها، سرعت پاسخ گویی به تماسها، دقت در خدمت رسانی، و رضایت مشتری را انتخاب میکند، سازمان در حال بکارگیری یک مدل ساده لوحانهای است که نمی تواند سازمان را به آن چیزی که میخواهد برساند. و این سازمان باید معیارهای دقیق را برای ارزیابی بکارگیرد که جنبههای کمی و کیفی را به صورت همزمان در نظر گرفته باشد. در این رابطه بکر و همکرانش توصیه میکنند که کارگزاران منابع انسانی باید به منظور ارائه ارزیابی بهتر، دادههای در دسترس را با دقت بررسی و مورد نظر قرار دهند چرا که خیلی از دادههای در دسترس مربوط و مناسب برای هدف ارزیابی ما نیست. دادههای مربوط به دادهای گفته میشود که بوسیله افراد مربوط در زنجیره ارزش مورد نظر ایجاد میشود، بنابراین این منجر به ارائه ارزیابی مناسب و مربوط میشود.
[۱] Fitz-enz
[۲] Gubman
[۳] Becker, Huselid and Ulrich
برخلاف تغییر نقشها و کارکردهای مدیریت منابع انسانی، موضوعات مرتبط با فناوریهای تسهیل مدیریت منابع انسانی از طرف انجمنهای دانشگاهی توجه کمیرا در سالهای اخیر به خود جلب کرده است، اما با این همه، پژوهشهای قابل تقدیری در زمینه نقشی که فناوری اطلاعات در عرصه مدیریت منابع انسانی بازی میکند و این که در حال تاثیر گذاری بر عملکرد مدیریت منابع انسانی، هم به صورت مثبت و هم به صورت منفی است، صورت گرفته است. کاربرد جاری واژه مدیریت منابع انسانی الکترونیک، در برگیرنده حوزههای عمده مسئولیت مدیریت منابع انسانی از قبیل: جذب الکترونیک، انتخاب الکترونیک، آموزش از راه دور، مدیریت عملکرد الکترونیک، و جبران خدمات الکترونیک میباشد. در ادامه، ابتدا مقدمهای از اجرای مدیریت منابع انسانی الکترونیک ارائه میشود و در ادامه کارکردهای منابع انسانی الکترونیک شرح داده میشود.

نوع فناوری اطلاعات پذیرفته شده بوسیله مدیریت منابع انسانی در طول زمان که توسعه یافته، با عبارتهای مختلفی بیان شده است، عبارت هایی از قبیل: سیستم اطلاعاتی منابع انسانی، سیستم مدیریت منابع انسانی، فناوری اطلاعات و توسعه منابع انسانی و نهایتاً مشهور ترین واژه عصر حاضر، منابع انسانی الکترونیک. بکارگیری فناوری اطلاعات بوسیله مدیریت منابع انسانی و خصوصا در کسب و کار امروز سازمان ها، رشد زیادی داشته است. مجریان منابع انسانی به عنوان عاملان اصلی در سازمان در بحث منابع انسانی، باید اطلاعات به موقع و دقیقی برای ارزیابی، مدیریت و پیش بینی رخدادهای داخل سازمان داشته باشند.
در مورد رابطه فناوری اطلاعات و مدیریت منابع انسانی محققان بسیاری صحبت کرده اند. اسلیز و همکاران(2002)، معتقدند که یک همسویی بین توسعه مدیریت منابع انسانی و فناوری اطلاعات وجود دارد. آنها مخصوصا تاکید زیادی رو مطالعه تاریخچه فناوری اطلاعات و توسعه منابع انسانی دارند، چراکه این بررسی، اشکار کننده وجود یک همسویی در توسعه این دو موضوع است. فناوری اطلاعاتی که بعداً بوسیله مدیریت منابع انسانی بکار گرفته شد تا اواخر دهه 40 میلادی طراحی نشده بود(بونه،1991)، البته لازم به ذکر است که در این دوره هنوز واژه منابع انسانی اختراع نشده بود(فلتچر،2005).
دولبون و مارلر(2005) گزارش میدهند که کارکرد بیشتر سیستمهای اطلاعاتی منابع انسانی فراهمآوری دادهها، ذخیرهسازی آنها، ماشینی کردن اداره دادهها برای فعالیتهای منابع انسانی و تبدیل دادههای خام بدون معنی که از سیستمهای پردازش حاصل شده به اطلاعات معنی دار برای مدیران و افرادی که به آن نیاز دارند. ویژگی منحصر به فردی که این سیستمها دارند این است که مبتنی بر وب هستند و همین امر باعث میشود تا افرادی که به این سیستمها کار میکنند بتوانند از هرکجا در هر زمان به اطلاعات مورد نیاز خود دست پیدا کنند. اگرچه، تفاوت اصلی این سیستمهای اطلاعاتی منابع انسانی با منابع انسانی الکترونیکی در این مطلب است که این سیستمها نمی توانند دادهها و اطلاعات تحلیلی تلفیقی که برای برنامه ریزیهای پیچیده مانند کارکردهای مدیریت منابع انسانی خاص(مانند جبران خدمات و آموزش از راه دور) و حمایت از تصمیم گیری مورد نیاز است را فراهم آورند. در عوض، کارکرد فراهم آورده شده توسط چنین سیستم هایی بر اداره پایگاههای داده و حفظ سوابق و پیشینه متمرکز است.
محققان و پژوهشگران زیادی از جمله فلتچر(2005) دیدخوشبینانهای به آینده فناوری اطلاعات منابع انسانی الکترونیک دارند، چراکه همان گونه که نقش منابع انسانی در سازمان در حال تغییر است، فناوری اطلاعات نیز در حال تکامل است. وی مشاهده کرد بواسطه کمک فناوری اطلاعات، کارگزاران منابع مدیریت منابع انسانی از کارهای روزمره و فعالیتهای روزمره رهایی یافتهاند و بنابراین بیشتر از قبل میتوانند زمان و انرژی خود را برکارهای استراتژیک متمرکز کنند. به عبارت بهتر، فناوری اطلاعات مدیریت منابع انسانی را قادر ساخته تا از نقش اداری به مرحله سیاست گذاری در سازمان برسند و به عنوان شریک استراتژیک مدیریت سازمان به مدیریت ارشد در سیاست گذاری کمک کنند و به عنوان یک بازیگر استراتژیک در سازمان شناسایی شوند(فلتچر، 2005). اینها همه نتایج کوتاه مدت بکارگیری فناوری اطلاعات در سازمان است و در بلندمدت باید ذکر کرد این فناوری میتواند کمک فراوانی به رشد سرمایه اجتماعی در سازمان داشته باشد که در برههای از زمان تاکید فراوانی بر این مسئله میشود، این مسئولیت، یعنی مسئولیت کارکنان منابع انسانی به کلیه مدیران، مجریان و کارکنان سازمان منتقل میشود و اکثریت ارزش سازمانی از داراییهای نامشهود مانند دانش ناشی خواهد شد. این تغییر جهت و این انتقال، نهایتاً منجر به افزایش ارزش زیادی به ارزش افزوده سازمان از طریق داشتن متخصصان مدیریت منابع انسانی که کارایی آنها افزایش یافته و ارزش استراتژی برای سازمان خلق میکنند، میشود.