زمستان 1392
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده و استاد راهنما در سایت درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر بر نشانه های اضطراب و میزان افسردگی همبود در بیماران دچار اختلال اضطراب فراگیر (GAD) انجام گرفت. روش کار: طرح پژوهش از نوع شبه تجربی با پیش آزمون ـ پس آزمون و گروه پلاسبو می باشد. تعداد 14 بیمار دچار اختلال اضطراب فراگیر بر اساس نظر روانشناس و مصاحبه SCID انتخاب و سپس ارزیابی آنها براساس پرسشنامه افسردگی بک II و مقیاس کوتاه اضطراب فراگیر (GAD-7) انجام گرفت. سپس این افراد به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه (طی 3 هفته) به مدت 40 دقیقه تحت rTMS با فرکانس 1 هرتز، در ناحیه پری فرونتال خلفی جانبی راست قرارگرفتند. گروه پلاسبو نیز همین تعداد جلسات را دریافت کردند با این تفاوت که کویل در این گروه با زاویه ی 90 درجه قرار گرفته بود که مانع رسیدن امواج به جمجمه آزمودنی می شد. در انتها، ارزیابی های اولیه مجدداً صورت گرفت. داده ها با استفاده از روش یومن ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین از روش های درصد تغییرات، تغییر معنادار بالینی و اندازه اثر نیز جهت نتایج تکمیلی استفاده شد.
یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که نشانه های اضطراب و میزان افسردگی همبود در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل، تغییر معنادار در سطح 038/0p ≤ و 007/0p ≤ داشت. همچنین نتایج تکمیلی نشان داد که میانگین درصد تغییرات در نشانه های اضطراب و میزان افسردگی همبود در گروه آزمایش به ترتیب 24% و 14% بیش از گروه کنترل بوده است. همچنین تغییر معنادار بالینی برای نشانه های اضطراب و میزان افسردگی همبود در گروه آزمایش به صورت 100 درصدی بدست آمد. میزان تأثیر کاربندی درمان rTMS بر نشانه های اضطراب و بر میزان افسردگی، در هر دو گروه پلاسبو و آزمایش قوی بود.
نتیجه گیری: درمان تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای در بیماران دچار اختلال اضطراب فراگیر می تواند موجب کاهش معنادار نشانه های اضطراب و افسردگی به صورت همزمان شود.
واژگان کلیدی: درمان تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر، اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب و افسردگی.
فهرست
zusa.ir |
منابع صفحه
فصل اول: کلیات تحقیق 1
1-1 بیان مسئله 2
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیق 14
1-3 هدف اصلی 17
1-3-1 اهداف فرعی 17
1- 4 فرضیه های تحقیق 18
1-5 تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق 18
1-5-1 اختلال اضطراب فراگیر (GAD) 18
1-5-2 تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر (rTMS) 19
1-5-3 افسردگی همبود 19
فصل دوم، پیشینه پژوهش 21
2-1 مرور کلی فصل 22
2-2 ماهیت، تشخیص و سبب شناسی اختلال های اضطرابی 22
2-2-1 تعریف اضطراب و مؤلفه های آن 22
2-2-2 ماهیت اختلال های اضطرابی 24
2-2-3 طبقه بندی اختلالات اضطرابی 25
2-2-4 همه گیرشناسی اختلال های اضطرابی 26
2-2-5 همبودی در اختلالات اضطرابی 27
2-2-6 سبب شناسی اختلال های اضطرابی 29
2-2-6-1 عوامل خطر زیست شناختی اختلال های اضطرابی 29
عوامل ژنتیک 29
ویژگی های مغزی 30
ویژگی های نوروشیمیایی (انتقال دهنده های عصبی) 31
بازداری رفتاری 33
2-2-6-2 تاثیرات تکاملی 34
2-2-6-3 عوامل خطر شناختی 35
2-2-6-4 عوامل خانوادگی 36
2-2-6-5 تجربه های یادگیری 37
2-2-6-6 ترکیب عوامل با یکدیگر 39
2-3 اختلال اضطراب فراگیر 40
2-3-1 معیارهای تشخیصی DSM-IV در مورد اختلال اضطراب فراگیر 42
2-3-2 معیارهای تشخیصی DSM-V درمورد اختلال اضطراب فراگیر 43
2-4 مدلهای زیستی پردازش اضطراب و رفتارهای مربوط به آن 45
2-4-1 مدل والنس 47
2-5 نقش آناتومی عصبی در اختلال اضطراب فراگیر 48
2-5-1 آمیگدال 48
2-5-2 کورتکس پری فرونتال 49
2-5-3 کورتکس سینگولیت قدامی 50
2-6 مدلهای نظری مطرح شده برای اختلال اضطراب فراگیر 51
2-6-1 مدل اجتناب شناختی نگرانی 52
2-6-2 مدل تحمل ناپذیری بلاتکلیفی 53
2-6-3 مدل نارسایی در تنظیم هیجان 55
2-6-4 مدل مبتنی بر پذیرش (AB) 57
2-6-5 مدل فراشناختی 59
2-7 درمان 61
2-7-1 درمانهای روانشناختی 61
2-7-1-1 درمان شناختی رفتاری 61
2-7-1-2 درمان فراشناختی 62
2-7-1-3 درمان روانپویشی حمایتی ـ بیانی 63
2-7-1-4 درمان نتظیم هیجانی 64
2-7-1-5 رفتاردرمانی مبتنی بر پذیرش 65
2-7-2 درمانهای فیزیکی 66
2-7-2-1 دارو درمانی 66
2-7-2-2 درمان نوروفیدبک 67
2-7-2-3 تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر 68
تاریخچه 69
اصول و قوانین فیزیکی 71
ایمنیTMS 72
2- 8 اثربخشی TMS بر اختلال های اضطرابی و افسردگی همبود با آنها 72
اختلال پانیک (PD) 73
اختلال استرس پس از ضربه (PTSD) 74
اختلال وسواسی ـ جبری (OCD) 76
اختلال اضطراب فراگیر (GAD) 83
فصل سوم: فرآیند روش شناختی تحقیق 85
3-1 مروری بر مطالب فصل 86
3-2 نوع پژوهش 86
3-3 افراد مورد مطالعه 86
3-3-1 جامعه تحقیق 86
3-3-2 حجم نمونه و روش نمونه گیری 87
الف) حجم نمونه 87
ب) ملاک های ورود 87
ج) ملاک های خروج 87
د) شیوه نمونه گیری 88
3-4 ابزارها و روش های تحقیق 88
3-4-1 مصاحبه تشخیصی بر اساس DSM-IV-TR 88
3-4-2 مصاحبه بالینی نیمه ساختاریافته برای اختلال محور یک در DSM-IV (SCID-I) 89
3-4-3 مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر (GAD-7) 89
3-4-4 فرم غربالگری ایمنی درمان rTMS 90
3-4-5 پرسشنامه افسردگی بک (BDI-II) 91
3-4-6 دستگاه rTMS 91
3-4-6-1 روش اجرا 93
3-5 شیوه اجرای پژوهش 94
3-6 شیوه تجزیه و تحلیل آماری داده ها: 96
فصل چهارم، یافته های پژوهش 97
4-1 مرور کلی فصل 98
4-۱ تحلیل توصیفی پژوهش 98
4-۱-1 توزیع جنسیت و سن 98
۴-۲ تحلیل استنباطی پژوهش 101
4-3 پیوست نتایج 103
4-3-1 روش محاسبه درصد تغییر 104
4-3-1-1 محاسبه درصد تغییرات نشانه های اضطراب 104
4-3-1-2 محاسبه درصد تغییرات افسردگی همبود 106
4-3-2 روش اندازه اثر 108
4-3-3 برآورد تغییر معناداری بالینی (sdiff) 110
4-3-3-1 برآورد تغییر معناداری بالینی نشانه های اضطراب 111
4-3-3-2 برآورد تغییر معناداری بالینی میزان افسردگی 113
فصل پنجم: بحث و تبیین نتایج 115
5-1 مروری کلی بر مطالب فصل 116
5-2 خلاصه یافته ها 116
5-2-1 تأثیر درمان تحریک جدارجمجمه ای مکرر (rTMS) بر کاهش نشانه های اضطراب 116
5-2-2 تأثیر درمان تحریک جدارجمجمه ای مکرر (rTMS) بر میزان افسردگی همبود 117
5-3 بحث و تبیین نتایج 118
5-3-1 اثربخشی درمان تحریک جدارجمجمه ای مکرر (rTMS) بر میزان نشانه های اضطراب 118
5-3-2 اثربخشی درمان تحریک جدارجمجمه ای مکرر (rTMS) بر میزان افسردگی همبود 121
5-4 محدودیت ها 126
5-5 پیشنهادات پژوهش 127
5-5-1 پیشنهادات پژوهشی 127
5-5-2 یشنهادات کاربردی 128
فهرست مراجع 130
پیوستها 149
فهرست جداول:
صفحه
جدول 3-1 سیمای کلی طرح پژوهش …………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
86
جدول 4-1 ویژگی های توصیفی آزمودنی ها ………………………………………………………………………………………………………………………………………
99
جدول 4-2 شاخصهای توصیفی سن آزمودنیها بر حسب عضویت گروهی ……………………………………………………………………………………………..
99
جدول 4-3 شاخصهای توصیفی مربوط به نمرات اضطراب فراگیر در آزمودنیهای پژوهش در دو مرحله پیش و پس آزمون ……………..
100
جدول 4-4 شاخصهای توصیفی مربوط به نمرات افسردگی همبود در آزمودنیهای پژوهش در دو مرحله پیش و پس آزمون ………………
100
جدول 4-5 بررسی معناداری تفاوت در نمرات مربوط به متغیرهای مورد مطالعه پیشآزمون دو گروه آزمایش و گواه ……………………………
101
جدول 4-6 نتایج مربوط به آزمون یومن ویتنی در دو گروه آزمایش و گواه در نمرات اضطراب ……………………………………………………………..
102
جدول 4-7 نتایج مربوط به آزمون یومن ویتنی در دو گروه آزمایش و گواه در نمرات افسردگی همبود ………………………………………………….
103
جدول 4-8 مقایسه درصد تغییر مربوط به نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش در نشانه های اضطراب ……………………………..
105
جدول 4-9 مقایسه درصد تغییر مربوط به نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه پلاسبو در نشانه های اضطراب ………………………………….
105
جدول 4-10 مقایسه درصد تغییر مربوط به نمرات پیش آزمون و پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در نشانه های اضطراب ………………
106
جدول 4-11 مقایسه درصد تغییر مربوط به نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش در افسردگی همبود …………………………………..
107
جدول 4-12 مقایسه درصد تغییر مربوط به نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه پلاسبو در افسردگی همبود ……………………………………..
107
جدول 4-13 مقایسه درصد تغییر مربوط به نمرات پیش آزمون و پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه درافسردگی همبود …………………….
108
جدول 4-14 اندازه اثر تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر در گروه آزمایش بر نشانه های اضطراب و افسردگی همبود ………………..
109
جدول 4-15 اندازه اثر تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر در گروه پلاسبو بر نشانه های اضطراب و افسردگی همبود ………………..
110
جدول 4-16 نتایج مربوط به برآورد تغییر معناداری بالینی برای گروه آزمایش در پیش و پس آزمون در نشانه های اضطراب ………………
111
جدول 4-17 نتایج مربوط به برآورد تغییر معناداری بالینی برای گروه پلاسبو در پیش و پس آزمون در نشانه های اضطراب ………………..
112
جدول 4-18 نتایج مربوط به برآورد تغییر معناداری بالینی برای گروه آزمایش در پیش و پس آزمون میزان افسردگی ………………………….
113
جدول 4-19 نتایج مربوط به برآورد تغییر معناداری بالینی برای گروه پلاسبو در پیش و پس آزمون میزان افسردگی ……………………………
114
فهرست شکل ها:
شکل 2- 1 …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..51
شکل 5-1 ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………125
بیان مسئله
اضطراب، پاسخی ضروری به تنیدگی است و فرد را به هنگام مواجهه با خطر، برای کنش و واکنش آماده می سازد. در بسیاری از مواقع، چنین پاسخی منطقی و حتی حیاتی است. اما، حالت نابهنجارآن می تواند برگستره وسیعی از عملکردهای آدمی، اثر بگذارد (کنرلی[1]، 1995). اضطراب زمانی نابهنجار تلقی می شود که شدّت و زمان آن با آسیب احتمالی ناهماهنگ باشد و یا بدون هیچ تهدید قابل شناسایی رخ دهد (نویز و هون ـ ساریک[2]، 1998).
اختلالات اضطرابی، به عنوان گروهی از اختلالات روانپزشکی، جزو شایع ترین اختلالات روانی در جهان هستند (هیل و گورزالکا[3]، 2009). در ایالات متحده آمریکا شیوع طول عمر اضطراب حدود 29 % می باشد (کسلر و همکاران[4]، 2005) و اختلال های وسواس فکری ـ عملی، هراس، اختلال استرس پس از ضربه، اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر را دربر می گیرد. این اختلالات می توانند بسیار ناتوان کننده باشند و اگرچه روشهای درمانی موجود از ایمنی و اثربخشی برخوردارند (دارو درمانی، روان درمانی و درمان شناختی ـ رفتاری)، سطوح بالایی از افراد غیرپاسخده به این درمانها (حدود 25% بیماران) گزارش می شود (رسلر و مایبرگ[5]، 2007).
علاوه براین، از یک سو، اختلالات اضطرابی بسیار شایع، مزمن و با گروهی از عواقب منفی مانند خطر خودکشی، همراه هستند و از یک سو، از همبودهای روانپزشکی و طبّی زیادی برخوردارند و در صورت همبودی با افسردگی کمتر بهبود می یابند (فاوا[6] و همکاران، 2008؛ فاوکت[7]، 1992؛ کسلر و همکاران، 2010؛ روی بیرن[8] و همکاران، 2008). در کار بالینی، همبودی باعث بدتر شدن پیش آگهی می شود، کار متخصص بالینی را دشوارتر می کند و فشار خانوادگی را افزایش می دهد (اندرو[9] و همکاران، 2002). همین همبودی باعث می شود که درمان ها کارایی کمتری داشته باشند. همبودی همچنین باعث می شود فرد از خدمات بهداشتی بیشتری استفاده کند، نشانه های شدیدتری را تجربه کند، اختلال عملکرد بیشتری داشته باشد و سیر بیماری دراز مدت تری را تجربه کند (اولاتانجی[10] و همکاران، 2010). در میان اختلالات اضطرابی، اختلال اضطراب فراگیر از میزان همبودی بالایی با افسردگی برخوردار است (گرمن[11]، 1996).
این اختلال شامل نگرانی مفرط درباره شرایط زندگی روزمره، وقایع یا تعارضات است. علائم این اختلال ممکن است نوسان داشته و با سایر اختلالات طبی و روانپزشکی (اختلال افسردگی یا اختلالهای اضطرابی دیگر) همپوشانی داشته باشند. کنترل اضطراب دشوار است، فرد احساس ناراحتی کرده و دچار مشکلاتی در حوزه های مهم زندگی می شود. این اختلال در کودکان و بزرگسالان رخ داده و میزان شیوع آنها در طول زندگی 45% است (سادوک و سادوک[12]، 2010).
ماهیت ظاهرًا پیچیده این اختلال، مفهوم سازی و همچنین درمان آنرا مشکل ساخته است. پیچیدگی های بالقوه توأم با این اختلال گویای آن است که اختلال اضطراب فراگیر مشکلات و نقص های جدی در کارکرد زندگی مبتلایان به همراه دارد (کسلر[13] و همکاران، 2005، و روی بیرن و واگنر[14]، 2004). بدون مداخله جدی و کارآمد جهت درمان این اختلال، پیش آگهی این بیماری چندان مطلوب به نظر نمی رسد. درنتیجه، اختلال اضطراب فراگیر معمولاً مزمن و بدون بهبودی خودبخودی در نظر گرفته می شود. بنابراین هنگامی که مزمن بودن و هزینه های شخصی را همراه با شیوع نسبتاً بالا (کسلر و همکاران، 2004، بالنگر[15] و همکاران، 2001) در نظر بگیریم، اهمیت دستیابی به روش های درمانی مؤثر و مقرون به صرفه برای این اختلال مشخص می شود.
به طور کلی در درمان اختلال مزبور می توان به دو طبقهی کلی اشاره کرد؛ طبقهی اول درمان های مبتنی بر نظریات روانشناختی عنوان شده در سبب شناسی این اختلال (همچون درمان شناختی رفتاری، درمان فراشناختی، درمان تنظیم هیجانی و. . . ) و طبقهی دوم درمانهای مبتنی بر سبب شناسی های زیستی (همچون دارو درمانی، درمانهای مبتنی بر تعدیل نورونی).
نخستین رویکرد درمانی روانشناختی که بیش از هر روش دیگری مورد مطالعه قرار گرفته است، درمان شناختی رفتاری است که بر روی تحریف های فکر و تغییر نحوه ی تفکر فرد به شکل عاقلانه تر تأکید دارد (اریکسون و نیومن، 2005). در مرحله ی بعد درمان فراشناختی قرار دارد که بر روی باورهای منفی فرد درباره نگرانی متمرکز است و سعی در تغییر این باورهای منفی و راهبرد های کنترل فکر دارد. رویکرد بعدی که جهت گیری متفاوتی نسبت به رویکرد های قبلی دارد، درمان روانپویشی حمایتی ـ بیانی می باشد. در این رویکرد بر ماهیت بین فردی این اختلال تآکید می شود (کریس-کریستوف، کونولی، آزاریان و شاپل، 1996؛ کریس- کریستوف، کونولی، گیبونز و کریس – کریستوف، 2004). در رویکرد درمانی تنظیم هیجانی (منین، 2004)، هدف مشخص کردن ماهیت تجارب هیجانی است و درمان در راستای آموزش مهارت های تنظیم هیجانی به این بیماران قرار دارد.
روش درمانی دیگر رفتاردرمانی مبتنی بر پذیرش است. مفهوم مرکزی این مدل این است که برجسته ترین شکل اجتناب در افراد دچار اختلال اضطراب فراگیر، تجربه ای است (رومر و همکاران، 2005). به عبارت دیگر، نگرانی در خصوص اتفاقات متعدد در آینده در راستای کاهش آشفتگی درونی و برانگیختگی بدنی عمل می کند و به فرد بیمار کمک می کند تا از تجارب درونی ناخوشایند اجتناب کند.
در درمان دارویی اختلال مذکور، به طور عمده از بنزودیازپین، بوسپیرون و ضدافسردگی های بازدارنده بازجذب مونوآمین (MAOI) استفاده می شود و در حال حاضرکتاب های راهنما برای کنترل دارویی اختلال اضطراب فراگیر درمان خط اول این اختلال را بازدارنده های بازجذب انتخابی سروتونین (SSRI) یا پریگابلین می دانند.
درمانهای عصب روانشناختی مانند نوروفیدبک و تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر نیز به تنظیم و تعدیل مدارهای نورونی زیربنای اختلالات می پردازند. در درمان نوروفیدبک که نوعی برنامه ی آموزشی است و سعی در تغییر امواج مغزی دارد، نیاز به توجه آگاهانه مراجع دارد. اما در درمان تحریک مغناطیسی جدارجمجمه ای مکرر که با القای غیرمستقیم جریان الکتریکی و تحریک و بازداری نورون های محل تحریک سعی در تغییر مدارهای درگیر دارد، هیچ نیازی به توجه آگاهانه بیمار ندارد و در زمانی کوتاه تر از درمان نوروفیدبک به تغییر مدارهای زیربنایی می انجامد.
درمان تحریک جدارجمجمه ای مغناطیسی مغز به علت ظرفیت بالقوه اش برای ایجاد تغییرات پلاستیک در نورون ها و تأثیرات نسبتاً بلند مدت، تأثیرات کانونی بر روی مدارهای زیربنای اختلالات مختلف (ماکادو و همکاران، 2012) و همچنین غیرتهاجمی بودن این ابزار درمانی و در عین حال عدم وجود عوارض جانبی – که در بیماران استفاده از دارو را ناخوشایند می نماید- و مدت کوتاه درمان، در سالهای اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده اند.
مطالعات تصویر برداری های مغزی طی بیست سال گذشته به اطلاعات جدیدی در رابطه با مناطق مختلف مغزی که در بیماری های روانپزشکی(شامل اختلال اسکیزوفرنی، اختلالات خلقی و اضطرابی) دخیل هستند، دست یافته اند (جرج[16] و همکاران، 2009). این مطالعات در افراد دچار اختلالات اضطرابی و مطالعات همزمان در مدل های حیوانی اضطراب توانسته است دیدی یکپارچه و منسجم از مدارهای نورونی درگیر در اضطراب به دست دهد. و محققان به دنبال این هستند که آیا می توان این اطلاعات در خصوص مدارهای نورونی را به روشهای درمانی ای تبدیل کنند که بتوانند به افراد دچار اختلالات اضطرابی کمک کنند (اتکین[17]، 2012).
مدل های پردازش اضطراب و رفتارهای مربوط به آن، حاکی از شبکه ای از مناطق مغزی مرتبط با هم شامل آمیگدال، هیپوکامپ، تالاموس و کورتکس پری فرونتال[18] می باشد (لدوکس[19] و همکاران، 1990؛ دیویس[20]، 1992). در این شبکه، آمیگدال به عنوان ساختار کلیدی مسئول پردازش اطلاعات هیجانی و فعال سازی پاسخ های هیجانی در انسانها در نظر گرفته می شود. اگرچه آمیگدال نقشی کلیدی در ادامه ی فرآیند های پیش توجهی[21] دارد، کورتکس پری فرونتال در مکانیسم های زیربنایی تنظیم هیجانات ـ مانند بازداری ـ از اهمیت بسیاری برخوردار است. این کنترل از بالا به پایین کورتکس پری فرونتال بر آمیگدال، امکان تعدیل شناختی فرآیندهای هیجانی را توسط ساختارهای مغزی فرونتال، فراهم می کند (هریری[22] و همکاران، 2000؛ کلیش و روبینز[23]، 2006). در خصوص سطوح بیمارگون اضطراب اینطور فرض می شود که اطلاعات مربوط به بیماری و تمرکز توجه انتخابی بر روی آن اطلاعات، عامل برانگیزاننده و نگهدارنده اضطراب می باشد. و توانایی فرونشاندن این فرآیند خودکار در افرادی که دچار اختلالات اضطرابی هستند، مختل شده است (وانزگر[24] و همکاران، 2009).
یک مطالعه fMRI [25] در خصوص مدار درگیر در اختلال اختلال اضطراب فراگیر نشان داد که دستگاه لیمبیک یا نواحی فرونتال در افراد دارای شک و تردید بسیار، زمانی که در معرض موقعیت های استرس زا قرار گرفتند، فعال و همان نواحی در افرادی با سطوح پایینتر اضطراب غیر فعال شده بود (کراین و همکاران، 2008). مونک و همکاران نیز در یک مطالعه fMRI دیگر، در هنگامی که از افراد مورد مطالعه خواسته شد که به چهره های عصبانی پاسخ دهند، پیوندی منفی و قوی بین آمیگدال راست و کورتکس پری فرونتال شکمی جانبی (vIPFC[26]) را نشان دادند (مونک[27] و همکاران، 2008). پژوهش های متعدد در خصوص مدارهای درگیر در اختلالات اضطرابی به این موضوع که سطوح بالای اضطراب با افزایش یا کاهش فعالیت کورتکس پری فرونتال (افزایش فعالیت درکورتکس پری فرونتال خلفی جانبی راست و کاهش فعالیت در کورتکس پری فرونتال خلفی جانبی چپ) همراه است، اشاره کرده اند (بالکنی و فراری، 2013).
براساس اطلاعات حاصل از مطالعات تصویربرداری های مغزی و پی بردن به مدارهای درگیر در اختلالات اضطرابی، چندین روش درمانی مبتنی بر تغییر مدارهای نورونی در این زمینه شکل گرفته است.
نخستین روش درمانی مبتنی بر تغییر در مدارهای نورونی درگیر عبارت است از؛ بهبود واکنش پذیری سوگیرانه به تهدید از طریق آموزش[28]. اینطور به نظر می رسد که آموزش مکرر افراد مورد مطالعه برای برگرداندن توجه خود از محرکهای تهدیدآمیز، بتواند باعث بهبود سوگیری توجه و نشانه های بالینی در چندین اختلال اضطرابی گردد (هالیون و روسکیو[29]، 2011؛ هاکاماتا[30] و همکاران، 2010). چنین مداخلاتی که مبتنی بر کامپیوتر هستند، این مزیت را دارند که به آسانی استاندارد می شوند و برای استفاده در کارآزمایی های بالینی کنترل می شوند و نیازی به تخصص یا حضور درمانگر ندارند.
یک گام دیگر در جهت تعدیل مستقیم مدار نورونی، گسترش روشهایی است که در چند سال اخیر برای مونیتور کردن فوری فعالیت مغز از طریق fMRI، به وجود آمده اند (دچارمز[31]، 2007). در این روش آزمودنی به منظور افزایش یا کاهش فعالیت تنظیمی در ناحیه هدف ـ بر اساس پسخوراند فوری[32] در آن ناحیه ـ به طور کلی راهبردی را انتخاب می کند. پژوهش های متعددی نشان داده اند که نوروفیدبک بر اساس fMRI فوری به افراد مورد مطالعه این امکان را می دهد که به صورت ارادی آمیگدال، اینسولا و سایر بخش های درگیر در اضطراب را تنظیم کنند (زوتو[33] و همکاران، 2011؛ ویت[34] و همکاران، 2011؛ کاریا[35] و همکاران، 2010؛ همیلتون[36] و همکاران، 2011؛ دچارمز و همکاران، 2005).
یکی دیگر از روشهای تعدیل مستقیم نورونی، تحریک عمقی مغز[37] است. این روش تأییدیه سازمان غذا و داروی آمریکا را به عنوان درمانی کارآمد برای بیماری پارکینسون مقاوم به درمان دارد و همچنین برای دیستونی و لرزش اساسی به کار گرفته می شود. البته اخیراً گزارشاتی در خصوص تأثیر این روش در افسرده های مقاوم به درمان و اختلال وسواسی جبری گزارش شده است (گریسوس[38] و همکاران، 2007؛ گرینبرگ[39] و همکاران، 2006).
انتهای طیف مداخلات مبتنی بر مدارهای نورونی، تنظیم مستقیم مدارهای مربوط به اضطراب از طریق تحریک غیرتهاجمی مغناطیسی جدار جمجمه ای مکرر (rTMS)[40] می باشد (اتکین، 2012). این روش در آغاز در سال 1985 به عنوان تحریک کانونی و غیرتهاجمی مغز معرفی شد (بارکر[41] و همکاران، 1985). rTMS مبتنی بر قانون فارادی در خصوص الکترومغناطیس می باشد که بر آن اساس فعالیت الکتریکی بافت مغز می تواند از طریق ایجاد جریان الکتریکی که نورون ها را غیرقطبی می کند، تحت تأثیر میدان مغناطیسی قرار بگیرد (تایک و بویادجیان[42]، 2006).
rTMS اِعمال میدان مغناطیسی سریعاً در حال تغییر به لایههای سطحی قشر مغز است، که بهصورت محلی، جریانهای الکتریکی القا میکند که جریانهای «گردابی»[43] نامیده میشوند. rTMS را میتوان تحریک الکترومغناطیسی فاقد الکترود بنامیم که در آن، از میدانهای مغناطیسی برای القای غیرمستقیم تکانههای الکتریکی استفاده میشود. این نوع القا، در اصل توسط مایکل فارادی در آزمایشهایش در سال 1831 کشف شد و بعدها در معادلات الکترومغناطیسی ماکسول کمّی شد. ابزارهای rTMS، تکانههای قدرتمند مغناطیسی را از طریق سیمپیچی که روی پوست سر نگه داشته میشود، تولید میکنند(کاپلان و سادوک، 2009).
پایان نامه درباره عبرت/:عامل تذکّر و عبرت
عامل تذکّر
نشانه ها باعث یادآوری کسانی میشود که دغدغه آن نشانیها را دارند، در گام اوّل عبرت، انسانها از وقایع زمانی عبرت میگیرند و بر روی وقایع فکر میکنند و آنان را از ذهن خود عبور میدهند زیرا احساس میکنند که آن عبور دادن برای آنان ضرورت دارد ” إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْشى”[1] یعنی مثلا اگر در اثر افعال گروه و اقوامی، آنان نابود شدند یا آسیبی دیدند، شخصی که به آن بلائی که به آنان رسیده آگاه شد، عبرتی را که از آن واقعه میگیرد به این انگیزه و هدف است که از ضرری که به آنها رسیده است در رابطه با خود و دیگران جلوگیری نماید، بنابراین این افراد اگر سخنی از دیگران بشنوند که حاکی از تذکّر و اخطاری باشد که آنان را از خطر بر حذر میدارد، توجه میکنند و بلکه این پیامها توجه انسانهای غافل را هم جلب میکنند، بدین ترتیب واکنش افراد بشر در برابر اخطارهایی که میشنوند معمولا دو گونه بوده است ” لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى”[2] گروهی اگر از واقعهای در گذشته عبرت گرفته باشند، آن اخطار باعث تذکرآنها میشود تا از آن بلایی که بر سر دیگران آمده و آنها مطّلع شده اند، جلوگیری کنند” لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ” و یا اگر از واقعهای عبرت نگرفته باشند، حداقل احساس خطری میکنند که باعث دور شدن آنها از آن حادثه میشود “أَوْ یَخْشى” ولی آنچه که مسلّم است این است که ملکه خشیّت و ترس از
zusa.ir |
ضرر است که شخص را به عبرت گیری و مخزون نمودن حوادث در ذهن فرا میخواند تا شخص هیچگاه از آن ضرر غافل نشده و هر گاه نشانههایی از آن عذاب را مشاهده نمود ” سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى” [3] خود را از آن دور دارد. پس بهخاطر همین ترس است که برخی چیزها فقط برای خاشعین و متّقین نشانه است، چون همیشه به خاطر ترسشان، از آن واقعه و نشانههای آن، غافل نیستند، در حالی که ممکن است برای افراد دیگری، آن نشانهها باعث یاد آوری نشود و یا هرگز نقش نشانه را بازی نکند، چرا که آنان جزو گروه خاشعین که مخاطب بیان نشانهها هستند، نبودهاند.
با بیانى که گذشت دلیل این که چرا ” تذکره” را در این آیه مقید به قید ” لِمَنْ یَخْشى” کرد معلوم شد، چون مراد از این قید، کسى است که نگرانى و ترس دارد، یعنى قلبش مستعد ظهور خشیّت باشد، به طورى که اگر کلمه حق را شنید نگران بشود، و چون تذکر و تذکرهاى (قرآن) به او برسد در باطنش ترسی پدید آید و در نتیجه ایمان آورد، و با تقوى شود[4] “إِلاَّتَذْکِرَهً لِمَن ْیَخْشى”[5] پس نشانهها برای آنانی است که متذکر میشوند وگرنه کسانی که متذکر نمیشوند، معلوم است که آنها برای ایشان علامت نیست، یعنی علامت بودن را کسی میفهمد که حوادث را با دید عبرت نگاه کرده و به ملازمه آنان پی برده و سپس نشانههای آن ملازمه باعث بصیرت در آنها میشود ، اما کسی که با این دید قبلا به وقایع نگریسته نباشد، یعنی روی حوادث تعقل ننموده باشد و در نتیجه از آن حوادث عبور نکرده باشد و عبرت نگرفته باشد، خوب معلوم است که نشانهها را اصلا درک نمیکند، زیرا از اصل موضوع غافل است، چه برسد که بخواهد از نشانهها پی به نزدیک شدن آن موضوع ببرد. پس نشانهها به عنوان یادآوری ملازمه، تنها برای کسانی فایده دارد که قبلا از امور جزئیّهای که برای خودشان یا دیگران رخ داده است، تصویر کلّی تهیه کرده باشند تا هر وقت نشانههای آن تصویر کلی پدیدار شد، با فعّال شدن ملکه بصیرت، پی به عبوری میبریم که قبلا از موارد جزئی دیگر به صورت کلّی برده بودیم. که آن قاعده کلی حاصل انتزاع از موارد جزئی بود که مثلا در چند تجربه، افراد هلاک شدند و حاکی از اسباب ثابت عالم است، که نمیشود عدّهای راهی را رفته باشند و هلاک شده باشند و در زمانهای بعدی، عدهای آن راه را بروند و هلاک نشوند.
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: تعاریف وکلیات
اداره 15
نظام یا سیستم. 15
تاریخچه نظام اداری در جهان. 15
نگاهی به ساختار نظام اداری در ایران. 15
دوران قبل از اسلام. 16
نظام اداری مادها 16
دوران هخامنشیان. 16
دوران تسلط مقدونی ها بر ایران. 17
دوره اشکانیان. 17
دوران ساسانیان. 17
سیستم اداری ایران بعد از ورود اسلام. 17
دوران امویان. 17
دوران عباسیان. 18
دوران تیموریان. 18
دوران صفویان. 18
دوران افشاریان. 18
دوران قاجاری ها 18
دوران پهلوی.. 19
جمهوری اسلامی ایران. 19
فصل دوم: بررسی نمونه های مشابه
شهرداری تهران. 21
ساختمان شهرداری تبریز. 24
ساختمان جدید مرکز تلویزیونی چین.. 27
ساختمان اداری سویس ری.. 31
مراحل طراحی بنا 32
فصل سوم: مبانی نظری طرح
از بلدیه تا شهرداری.. 36
ضرورت تغییر سیستمها و روشهای انجام کار دستگاههای اداری.. 38
نقش روشهای نوین و مکانیزه اداری در بهبود نظام اداری.. 38
ضرورت توجه به نحوه استقرار اجزای سازمانی در مجموعههای اداری.. 39
عوامل مؤثر بر طرح جا و مکان و نحوه استقرار سازمان اداری.. 40
بررسی کمیت سطوح در یک ساختمان اداری.. 41
برنامه کالبدی یک ساختمان اداری.. 41
تقسیم بندی 4 گانه بر اساس الگوهای کلی ارتباطی.. 42
الگوی ناحیه ای.. 42
الگوی خطی.. 42
الگوی شعاعی.. 43
الگوی حیاط مرکزی.. 43
فصل چهارم: بسترطرح ومطالعات سایت
استان ایلام. 47
بررسی موقعیت شهرستان ایلام. 47
وضعیت اقتصادی.. 47
بررسی وضعیت اقلیمی استان ایلام. 48
آب و هوای منطقه. 48
اقلیم استان. 50
پراکندگی بارش در استان ایلام. 50
دمای هوا در استان ایلام. 51
میزان بارندگی.. 51
روزهای یخبندان. 51
بادهای مسلط.. 51
رطوبت نسبی.. 52
ادبیات قومی استان. 52
صنایع دستی.. 53
فصل پنجم: استانداردها و ریز فضاها
مساحت، جمعیت اداری و مساحت سرانه. 55
مساحت زیر بنا 55
جمعیت اداری.. 55
مساحت سرانه. 55
مساحت سرانه زیر بنا 55
مساحت سرانه زیربنا 55
مساحت سرانه خالص زیر بنا 56
ضریب گردش طبقات تیپ… 56
سهم تاسیسات از زیر بنا 56
سرانه مصرف گرما (سرما) 56
سرانه پارکینگ( سرپوشیده) 57
ضرایب گردش… 57
ضریب گردش افقی.. 57
ضریب گردش عمودی.. 57
مساحت سرانه ناخالص زیربنا 58
ملاحظات برنامه ریزی.. 58
فضا و مصالح.. 59
ساختارهای سقف… 60
طراحی مدولار. 62
شبکه های طراحی.. 62
شبکه های شکل دهی عمودی.. 63
ستون ها 63<br
zusa.ir |
/>شبکه شکل دهی افقی.. 63
شبکه های اثاثیه. 64
شبکه های ساختمانی و تاسیساتی.. 64
تعیین قطعات منظم برای فضاهای کار. 64
سیرکولاسیون. 66
راهروها 66
پلکان ها 67
مبلمان اداری.. 67
وسایل و لوازم کار اداری.. 70
الف) موقعیت ها 70
ب) انتخاب اثاثیه. 70
وسایل کار درایران. 70
ملاحضات در چیدمان. 71
تنظیم فضا با تغییرات… 72
طراحی محل و میدان کار از دیدگاه آنتروپومتری.. 73
عملکرد فضائی و محدودیت ها 73
آثار عوامل طبیعی بر انسان. 74
دمای محیط.. 74
سرو صدا 74
نور. 75
نور طبیعی.. 75
نور مصنوعی.. 76
رنگ… 77
بافت… 79
دید های خارجی و داخلی.. 80
زیبا شناسی.. 82
فرم. 82
حفاظت و امنیت… 82
الف) حفاظت… 82
ب) توصیه های حفاظت و ایمنی.. 83
اقدامات آکوستیکی.. 83
توصیههای روان شناسی محیط کار. 84
ازدحام و مسائل مربوط به فضای شخصی.. 86
فصل ششم: سیر تکوین ایده وروند طراحی
شهرایلام. 89
سایت انتخاب شده 89
تحلیل سلیت… 90
سیرتکوین حجم. 90
فصل هفتم: آلبوم نقشه ها وتصاویر مربوط
منابع وماخذ. 93
چکیده
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده:
حق به شهر لوفور شامل دو مولفه اختصاص دادن شهر به خود یا استفاده از شهر و مشاركت در شهر است و با ارائه نقد ماركسیستی از نابرابری شهری، این مساله را مطرح میكند كه فضای شهری در راستای تحقق خواسته های نظام سرمایهداری، طبقه حاکم و بدون توجه به نیازهای طبقات فرودست ساخته شده است. در این پژوهش، با توجه به اهمیتی که فرد و ادراک او از فضا و کنشهای فضایی در نظریهی لوفور دارد و با تكیه بر مفهوم فضای ادراک شده كه به ادراک كنشگران اجتماعی نسبت به امر شهری اشاره میكند، نسبت به سنجش میزان تحقق حق به شهر اقدام شده است. از طرفی، شهر، هم در موجودیت فیزیكی و هم در موجودیت اجتماعی تعلق كمتری به زنان دارد و كمتر مناسب مشاركت زنان در فراگردهای جاری در آن شناخته شده است. این مساله به كاهش تحرك زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، نادیده گرفته شدن جسم زنانه در طراحی شهری و… انجامیده است که سبب عدم بهرهمندی زنان از حق به شهر به اندازهی مردان شده است. این نوشتار با استفاده از چهارچوب نظری ارائه شده توسط هانری لوفور و عملیاتی کردن ایدهی حق به شهر او، تلاش میکند در کنار به آزمون گذاشتن نظریه در بستر شهروندی تهران، تفاوتهای جنسیتی موجود را نیز در بهرهمندی از ادراک حق به شهر آشکار کند و نشان دهد که فرایندهای زندگی روزمرهی زنان در شهر به دلیل بهرهمند نشدن آنان از حقوق خود دچار اختلال شده است. جمعیت مورد مطالعه 879 نفر از زنان و مردان ساکن شهر تهران هستند که با استفاده از تکنیک نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدهاند. پس از گردآوری دادهها با روش پیمایش، در ابتدا ارتباط مفهوم حق به شهر با شش متغیر تبیینکنندهی آن یعنی، سرزندگی، کنترل فضا، سهم فضایی، تولید فضا، ساماندهی شهری و تصمیمگیری در شهر با استفاده از رگرسیون چندمتغیره سنجیده شده و سپس تفاوتهای اساسی حق به شهر میان پاسخگویان زن و پاسخگویان مرد با استفاده از رگرسیون لجستیک و تحلیل خوشه در نرمافزار اسپیاساس نسخه 16 استخراج شده و با استفاده از چهارچوب نظریهی حق به شهر لوفور تحلیل شده است. برای سنجش تفاوتهای طبقاتی در بهرهمندی از حق به شهر از سنجش همبستگی برآوردهای این مفهوم با شاخصهای درآمدی و محل زندگی استفاده شد. و برای طبقهبندی مناطق تهران در خوشههای مشارکتی براساس سازهی مفهومی ارائه شده توسط آرنستاین، از تحلیل خوشه استفاده شده است. از روش کیفی (19 مصاحبه) نیز برای وارسی یافتههای کمی استفاده شده، ضمن این که سازوکارهای جنسیتی ادراک از مولفههای حق به شهر مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که نظریهی حق به شهر و مفهومپردازی آن از
zusa.ir |
مولفههای تاثیرگذار بر ادارک بهرهمندی از حق به شهر در شهر تهران قابل کاربست است و براساس ادعای آن، حق به شهر ماهیتی طبقاتی دارد. اگرچه لوفور در مورد ارتباط میان فضا و بدن در محدودهی سنت پدرسالاری مانده است، در این پژوهش معناداری مفهوم جنسیت در بهره مندی از حق به شهر در تهران، به لحاظ آماری و چه با استفاده از شاخصهای کیفی نشان داده شد.
فصل یکم: کلیات
1-1- مقدمه
شهر مجموعهای از فضاهاست. فضاهایی که یکی از وجوه تمایز محیط شهری با محیط غیرشهری (روستایی، طبیعی، دست نخورده و واژگان دیگری که میتوان در مقابل شهر قرار داد) است. فضا مفهومی ادراکی[1] است. ادراک از فضا را نمیتوان به عنوان عنصری یکپارچه در نظر گرفت که در تمامی افراد یکسان است. یک فضای واحد میتواند بسته به سن، جنسیت، قومیت، طبقهی اجتماعی و متغیرهای دیگر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جمعیتشناختی به اشکال متفاوتی ادراک شود.
برای نمونه، تصوری که یک کودک از بیلبورد تبلیغاتی یک شرکت تولید شکلات دارد، تصویری از یک حسرت است، برای یک زن مستخدم که چهار فرزند کوچک دارد و برای پیرزنی که مبتلا به بیماری دیابت است نیز یک حسرت است اما این «حسرت» تنها عنوانی یکسان دارد و ماهیت آن در ادراک افراد نامبرده یکسان نیست. زیرا هر احساس یا شناختی از خاستگاههای متفاوتی برمیخیزد. یک بیلبورد تبلیغاتی میتواند برای کسی که شیرینیگریز است حس نامتبوعی ایجاد کند و برای یک طرفدار حقوق حیوانات احساس انزجار[2] و فردی که گرایشهای ضد سرمایهداری دارد احتمالا بیش از آن که مجذوب بیلبورد شود به چهرهی سرمایهداری و چرخهی سودی که پشت نصب این بیلبورد نهفته است توجه میکند. تفاوت نگرش این افراد ناشی از ماهیت تمایزات اجتماعی – فرهنگی است. اگر یک بیلبورد سادهی شهری بتواند تصوراتی این چنین متمایز را در ذهن بینندگان ایجاد کند، باید انتظار داشت تصور ادراکشدهی[3] افراد از رابطهای که در شهر با «چیزها» و «فضاها» برقرار میکنند و احساسی که از این رابطه در آنان ایجاد میشود نیز بسته به زمینه اجتماعی و فردی متفاوت باشد.
چنانچه پیش فرض وجود رابطه میان فضاهای شهری و نگرشهای افراد را پذیرا شویم به این نتیجهگیری خواهیم رسید که روابط اجتماعی افراد نیز از فضاهای شهری تاثیر میگیرد. زیرا پیوند میان شناختها و احساسات با منشها و کنشها از دیدگاه جامعهشناختی امری بدیهی است. با توجه به اهمیت جنسیت به مثابهی یک عامل تعیینکنندهی بنیادین در شیوههای جامعهپذیری افراد، پیشبینی میشود که نگرشهای مردان و زنان نیز نسبت به مولفههای فضایی متمایز باشد و به تبع آن کنشها و منشهای فضایی به شکل متفاوتی در دو جنسیت بروز یابد.
برای نمونه، یک کوچهی تاریک در یک مرد ورزشکار که با ساک ورزشی به سمت باشگاه میرود همان ادراکی را تولید نمیکند که در یک دختر پانزده ساله که از کلاس به خانه برمیگردد. انتظار زن جوان برای تاکسی در کنار یک اتوبان نیز همان تجربهای نیست که یک مرد با آن مواجه میشود. اما عنصر متمایزکنندهی این ادراکها چیست؟ آنچه که دختر پانزده ساله را از کوچهی تاریک میترساند یا احساس زنی که کنار اتوبان منتظر تاکسی ایستاده است، یعنی «احساس ناامنی» ناشی از تنظیمات فضایی، نه ناشی از جنس[4] این افراد بلکه تابعی از مولفههای فضایی و موقعیت این افراد در اجتماعی است که به آن تعلق دارند. فرض ما بر این است که احساس ناامنی برای زن شهرنشین تجربهای زیسته است. اما آیا شهر به خودی خود این ترس را ایجاد میکند؟ به نظر میرسد که چنین نباشد. همین زن، زمانی که همراه با فرد دیگری (به خصوص اگر همراه او مرد باشد) در همان نقطهی اتوبان ایستاده باشد، احساس ناامنی در او به شدت کاهش مییابد. پس مکان شهری به خودی خود نمیتواند عامل تولید احساس ناامنی در کنشگران باشد. یک زن به تنهایی در مرکز شهر قدم میزند بدون این که احساس ناامنی داشته باشد. شاید علت حضور و تجمع مردم در مرکز شهر است. اما آیا مردمی که در اتوبان سوار بر اتومبیلهای خود میگذرند فرقی با این افراد دارند؟ آنچه میان مرکز شهر و اتوبان تمایز ایجاد میکند نحوهی تنظیم مولفههای فضایی است. حضور مردم چه در اتوبانها و چه در مرکز شهر عنصری ثابت است. چیزی که در اتوبان ایجاد تمایز میکند نوع طراحی فضا است که افراد پیاده را به درون اتومبیلهایشان منتقل کرده است. فضای اتوبان، با حذف پیادهروها قدرت قدم زدن را از افراد سلب میکند. فرد خود را به عنوان عنصری مزاحم در فضایی که قرار نیست کسی در آن راه برود تصور میکند. اما این احساس برحسب جنسیت اشکال متفاوتی به خود میگیرد. ادراک زنان از این نوع هنجارشکنی جزئی چیزی متفاوت از ادراک مردان است. برای یک زن، یک کوچهی خلوت در میانهی روز، یک خیابان تاریک، کنار اتوبان، درون یک تاکسی که سرنشینان دیگرش همه مرد هستند، صندلی جلوی همان تاکسی، پلهای عابرپیاده، کوچههای بنبست، پارکهای خلوت، زیر پلهای بزرگ، محلههایی که برچسب ناامنی خوردهاند یا به هر دلیلی بدنام هستند، حومه های خلوت شهری، پیادهروهای کمعرض، خیابانهایی که محل کسب وکار مردان هستند[5]، سرویسهای بهداشتی عمومی، اتوبوسهای حمل و نقل عمومی خلوت (به خصوص در ابتدا و انتهای روز)، حتا خانهی خود فرد زمانی که در آن تنهاست، اتومبیلهای شخصی غیرتاکسی که در حمل و نقل عمومی مشغول به کار هستند، همه تصور ناامنی را تداعی میکنند.
این احساس ناامنی میتواند ریشه در تجربیات مستقیم خود فرد، تجربیات غیر مستقیم فرد (نزدیکان او)، حافظهی جمعی شهروندان از این فضاها و تا حد زیادی شکل فضاهای شهری داشته باشد. فردی که یک بار در یک کوچه ی تاریک مورد حمله قرار گرفته باشد، احتمال کمی میرود که هنگام عبور مجدد از مکانهای مشابه احساس امنیت داشته باشد. اگر دوست یا خواهر او نیز تجربهی مشابهی را برای او بازگو کرده باشد، باز تصور او از فضایی که در ذهن او ایجاد شده است میتواند به تولید احساس ناامنی در فضاهای مشابه فضاهای تصورشدهی قبلی بیانجامد. تجربیاتی که شهروندان یک شهر از خشونت در فضاهای مختلف شهری دارند میتواند در حافظهی جمعی ثبت شده و آن را نسبت به فضاهای مشابه احساس کند. اگر شهری در زمانی نزدیک تجربهی ناگواری، مانند ربوده شدن افراد در اتوبان، را داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که شهروندان آن از حضور در اتوبانها احساس امنیت کافی داشته باشند. حافظهی جمعی در شهر می تواند عنصری تعیین کننده در نحوهی نگرش شهروندان به فضاها و روابط شهری باشد. اما میتوان تصور کرد که همین شهروندان اگر میتوانستند در اتوبانهایی قدم بزنند که محلهایی مخصوص عبور عابران پیاده داشت که از طریق موانع یا چنانچه در برخی خیابانها مرسوم است، کانالهای بزرگ آب از محل عبور اتومبیلها جدا میشد، شاید احساس بهتری از قدم زدن در اتوبانها حاصل میشد (رهبری، 1393).
بحث ناامنی شهری که در چند بند گذشته به آن پرداخته شد تنها یک نمونه از تاثیر فضاهای شهری بر ادراک شهروندان است که چنانچه شرح آن رفت، بسته به جنسیت متفاوت است. مجموعهی این برداشتهای احساسی و شناختی تولید شده در شهروندان به یک ادراک عمومی از حقوق شهروندی میانجامد که تمرکز ما در این پژوهش مطالعهی ابعاد و عوامل تاثیرگذار بر آن و ارتباط آن با مفهوم جنسیت است. بدیهی است که هم زنان و هم مردان از مولفههای فضایی تاثیر میپذیرند. از این رو به جای تمرکز بر ادراک زنان، مفهوم جنسیت را به عنوان عاملی تعیینکننده در ادراک از فضاهای شهری در نظر گرفتیم تا علاوه بر بررسی وضعیت ادراک زنان از حق به شهر، به مطالعهی تفاوتهای جنسیتی نیز بپردازیم. بدین منظور این نوشتار به شرح زیر به شش فصل تقسیمبندی شده است:
فصل یکم: کلیات
در این فصل به بیان مساله، اهمیت و ضرورت پژوهش، پرسشها، اهداف و فرضیههای پژوهش و هم چنین مشکلات و محدودیتهای پژوهش پرداخته شده است.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
در این فصل پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. این فصل به دو بخش پژوهشهای داخلی (ادبیات تولید شده توسط محققان داخل ایران) و پژوهشهای خارجی (ادبیات بینالمللی) تقسیمبندی شده است ضمن این که جایگاه پژوهش حاضر در ادبیات مربوطه مشخص میشود.
فصل سوم: مبانی نظری
در این فصل مرور نظریههای استفاده شده در پژوهش و چهارچوبهای نظری و مفهومی این پژوهش به تفصیل معرفی شده و نحوهی استفاده از مفاهیم و مدلهای کلیدی در پژوهش به بحث گذاشته شده است.
فصل چهارم: روش پژوهش
فصل روش پژوهش به معرفی روشها و تکنیکهای انتخاب شده برای انجام پژوهش اختصاصیافته و نشان میدهد که در تولید هر بخش از دادههای مورد نیاز، از چه رویکردهای روششناختی بهره گرفته شده است. ضمن این که مواردی چون جامعه آماری، نمونهگیری، بررسی ابزار تحقیق با انجام آزمونهای اعتبار و روایی نیز در این فصل مدنظر گرفته است.
فصل پنجم: یافتهها
فصل یافتهها به گزارش یافتههای تحقیق میپردازد که در سه بخش یافتههای کمی (گزارش یافتههای حاصل از پیمایش)، یافتههای کیفی (گزارش یافتههای حاصل از روشهای کیفی از جمله مصاحبه و مشاهده عمیق) و یافتههای مشاهدهای به بحث گذاشته شده است.
فصل ششم: نتیجهگیری
در این فصل که مهمترین بخش پژوهش محسوب میگردد به پرسشهای اصلی و فرعی پژوهش که در بخش کلیات مطرح شدهاند پاسخ داده میشود و یافتههای پژوهش به بحث گذاشته میشود. این فصل شامل برخی پیشنهادها نیز خواهد بود. پژوهش حاضر از نوع بنیادی و توسعهای است و انتظار میرود بخش نتیجهگیری آن ضمن گسترش مرزهای مفهومی و نظری جامعهشناسی شهر و فضا، به ایجاد ایدههای جدید نظری نیز بینجامد. بنابراین آنچه در بخش پیشنهادها مطرح میگردد (با توجه به کاربردی نبودن تحقیق) بیش از آن که شامل برنامههای عملی باشد، در راستای راهبردهای نظری است.
بخش ضمایم و منابع دو بخش انتهایی نوشتار حاضر را تشکیل میدهند.
2-1- بیان مسأله
شهر به عنصری غالب در زندگی انسان امروزی بدل شده است. گزارش جمعیتی سازمان ملل متحد در سال 2014 نشان میدهد که در حال حاضر در سطح جهان، جمعیت شهرنشین از جمعیت روستانشین بیشتر است. در سال 1950، 30 درصد از جمعیت جهان در شهرها زندگی میکردند. در سال 2014، این جمعیت به 54 درصد افزایش یافت و انتظار میرود که در سال 2050، 66 درصد جمعیت جهان ساکن شهرها باشند (سازمان ملل متحد[1]، 2014). در ایران نیز مانند شاخصهای جهانی، درصد شهرنشینی درحال افزایش است و شاهد افزایش 24 درصدی شهرنشینی در 35 سال گذشته هستیم كه این روند ممكن است همچنان ادامه داشته باشد. درصد شهرنشینی از 47 درصد در سال 1355 به 71.4 درصد در سال 1390 رسیده است. شاخص شهرنشینی ایران نسبت به میانگین جهانی بسیار بالاست و در حال حاضر، حدود سه چهارم جمعیت كشور در مناطق شهری زندگی میكنند (مشفق و حسینی، 1391). در ایران شهر تهران به عنوان مادر شهر اصلی با اختصاص یک چهارم جمعیت شهری کشور و شهرهای مشهد، تبریز، اصفهان و شیراز نیز به عنوان شهرهای بزرگ با هجوم گسترده مهاجرین، افزایش شدید جمعیت، توسعه حاشیهنشینی، رشد فزاینده اشتغال کاذب و بروز انواع مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روبرو میباشند (کاظمیپور، 1385). این مسائل در کنار روندهای رو به رشد نرخ شهرنشینی در جهان و ایران، نشاندهندهی اهمیت مطالعات شهری در جهان امروزی است.
جامعهشناسی شهر و فضا یکی از زیرشاخههای رشتهی جامعهشناسی است که در دههی اخیر بیش از پیش مورد توجه اندیشمندان این رشته قرار گرفته است. این شاخه از جامعهشناسی به گمان اندیشمندان این حوزه، مدتها از نوعی بحران نظری و موضوعی رنج برده است؛ این بحران تا حدی ناشی از ماهیت متغیر امر شهری در طول سدهی بیستم و خیزش مطالعات میانرشتهای در ارتباط با شهر است (می و همکاران[2]، 2005: 343). تنوع موجود در مفهوم شهر و در موجودیت واقعی شهر در عرصههای مختلف اجتماعی سبب شده است که اختلاف نظرهای بسیاری در مورد چیستی امر شهری و تبیینهای موجود از مسائل شهری و فضایی وجود داشته باشد.
وجود بحران نظریه جای خالی مطالعات عمدهی شهری را در این رشته نشان میدهد. مطالعهی حاضر میتواند تلاشی آگاهانه در جهت عملیاتی کردن یک نظریهی توانمند و پیش کشیدن یک موضوع قابل بحث و قدیمی در این حوزه محسوب شود. در واقع هانری لوفور، که عموما به عنوان یک فیلسوف مارکسیست و گاه جامعهشناس شهر و فضا شناخته شده است، با تحلیل زندگی روزمره در فضای شهری و به خصوص با معرفی مفهوم «حق به شهر» چهارچوب نظری مناسبی برای مطالعهی حقوق شهروندی ارائه داده است. نظریهی لوفور به دلیل گسترهی مفاهیمی که در آن وجود دارد، در رشتههای مختلف از جمله مطالعات برنامهریزی شهری و طراحی شهری و گاه حتی در مباحث علوم سیاسی به خوبی مورد استفاده قرار گرفته است.[3] این در حالی است که، به اعتقاد نگارنده مباحث لوفور پیرامون فضا و شهر، ظرفیت این را دارد که در رشتهی جامعهشناسی مورد استفاده قرار گیرد و با استفاده از رویکردهای روششناختی این رشته عملیاتی شود.
مفهوم حق به شهر لوفور، كه شامل دو مولفهی اصلی اختصاص دادن[4] شهر به خود (یا استفاده از شهر) و مشاركت[5] در شهر مطرح میشود، با ارائهی نقد ماركسیستی از نابرابری شهری، این مساله را مطرح میكند كه فضای شهری اساسا در راستای تحقق خواستههای نظام سرمایهداری، طبقهی حاکم و بدون توجه به نیازهای طبقات فرودست ساخته شده است. البته منظور لوفور از وجود چنین نابرابری یك فرایند خودآگاهانه در ساختن شهر نیست، بلكه او معتقد است كه عدم توجه به نیازهای مصرفی اقشار شهری و مشاركت نكردن تمام قشرها در ساخته شدن شهر به ایجاد نابرابری در شهر و در نتیجه تحقق پیدا نكردن حق اولیهی برخی شهروندان نسبت به شهر انجامیده است.
تحلیل لوفور از سلطه و سازوکارهای طبقاتی در شهر در سطح كلان باقی نمیماند. او با معرفی مفهوم پراكسیس[6] و تولید فضا[7] رویكردی را اتخاذ میكند كه بیشتر به ماركسیسم انسانگرایانه و ماركس جوان نزدیك است كه با رویكردی انسانگرایانه، از خودبیگانگی را برجستهترین مشكل در دنیای سرمایهداری میپندارد (شیلدز[8]، 1999: 17).
بنابراین با توجه به اهمیتی که فرد و ادراک او از فضا و کنشهای فضایی در نظریهی لوفور دارد، میتوان با تكیه بر مفهوم فضای ادراک شده[9] كه به احساس كنشگران اجتماعی نسبت به امر شهری اشاره میكند، نسبت به سنجش میزان تحقق حق به شهر اقدام كرد.
زنان به مثابهی قشری (و در ادبیات ماركسیستی طبقهای) متمایز از مردان، دارای نیازها و نقشها، هنجارها و مسائل مخصوص به خود هستند. تفاوتهای اجتماعی موجود، صرف نظر از منشا و علت پیدایش پدیدهای واقعی در زندگی روزمره است. مولفههای دوگانهی حق به شهر از مفاهیمی هستند كه اخیرا در جغرافیای فمینیستی و ادبیات زنان و فضا مورد توجه زیادی قرار گرفته است.
یک بحث بنیادی در این حوزه که در مطالعات فمینیستی مطرح شده است این است که تقسیمكار سنتی كه مشاغل خانگی را مناسب زنان و مشاغل بیرون از خانه را مناسب مردان تصور میكند، در كنار هنجارهای فرهنگی دیگر، جنسیت را به عنوان یك متغیر تعیینكننده در طبقهبندی امر شهری وارد كرده است طوری که شهر، هم در موجودیت فیزیكی و هم در موجودیت اجتماعی تعلق كمتری به زنان دارد و كمتر مناسب مشاركت زنان در فراگردهای جاری در آن شناخته شده است. این مساله به كاهش تحرك زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، نادیده گرفته شدن جسم زنانه در طراحی شهری و … انجامیده است. این رویکرد با تغییرات اجتماعی گسترده در ایران و وارد شدن زنان به عرصهی فعالیتهای عمومی تا حدودی تغییر شکل داده است.
با وجود تغییرات اخیر در عرصهی شهرها که فضاها را بیش از پیش به زنان اختصاص داده است، برخی از اندیشمندان پیشنهاد کردهاند که در زمان حاضر بیش از آن که از حذف محدودیت زنان در اندرونی خانهها سخن بگوییم درستتر است از اندرونیهای تغییر شکل یافته صحبت کنیم. به این معنا که فضا به شکل ریشهای تغییر شکل نداده است زیرا اگرچه در ظاهر اندرونیها حذف شده است و زنان وارد عرصهی عمومی شهرها شدهاند، محدودیتهای فضایی به قدری زیاد است که به نظر میرسد تغییر چندانی در حقوق فضایی آنان رخ نداده است. این ایده موازی با مفهوم «توازن پدرسالارانه» است که توسط بنت[10] (2005) مطرح شده است. او معتقد است که در طول تاریخ، بیش از این که تغییر و تحول بر زندگی زنان حاکم باشد، ثبات و ایستایی حاکم بوده است، زیرا پدرسالاری که در طول تاریخ بر زندگی زنان سیطره داشته است، دارای بنیانهای نظری ثابتی است که مانع تغییرات عمدهی محتوایی میشود و تنها به صورتها اجازهی تغییر میدهد (بنت، 2005: 153).
در این رویکرد، زنان چه به عنوان یک فرد و چه به مثابهی یک گروه یا طبقه، از آزادیها، فرصتها و یا حق عضویت در گروههای سیاسی، احزاب و اجتماعات که در عرصهی عمومی قرار دارند، همانند مردها و یا حتی مشابه یا نزدیک به مردان بهرهمند نیستند. از این منظر، آنچه در عقاید منصوب به دنیای دموکراتیک، به عنوان زندگی خوب و آزادانه مطرح میشود، زنان تنها اسماً و به شکل صوری میتوانند به آن دست پیدا کنند (نرسیسیانس، 1383: 186) و این معضل به فضا نیز قابل تسری است. زیرا فضا اساسا مفهومی است که تحت تاثیر سلسلهمراتب اجتماعی و مفهوم قدرت و سلطه قرار دارد. تفاوتها نظم اجتماعی را تهدید میکند و قدرتها تلاش میکنند به یکسانسازی در میان شهروندان خود دست بزنند. از این رو لوفور به حذف شدهها[11] توجه میکند[12]. گروهها و افرادی که از حضور در برخی فضاهای عمومی منع و یا محدود میشوند (لوفور، 1991: 373 به نقل از میچل[13]، 2003: 150).
این نوشتار با استفاده از چهارچوب نظری ارائه شده توسط هانری لوفور و عملیاتی کردن ایدهی حق به شهر تلاش میکند در کنار به آزمون گذاشتن نظریه در بستر شهروندی تهران، تفاوتهای جنسیتی موجود را نیز آشکار کند و نشان دهد که فرایندهای زندگی روزمرهی زنان در شهر به دلیل بهرهمند نشدن آنان از حقوق خود دچار اختلال شده است. از این رو جمعیت مورد مطالعه مجموعهای از زنان و مردان ساکن شهر تهران قرار داده شدهاند. پس از گردآوری دادهها با روش پیمایش تفاوتهای اساسی حق به شهر میان پاسخگویان زن و پاسخگویان مرد استخراج شده و با استفاده از ابزارهای مناسب در چهارچوب نظریهی حق به شهر لوفور تحلیل میگردد. ضمن این که با استفاده از روش کیفی، یافتههای کمی وارسی شده و سازوکارهای جنسیتی ادراک از مولفههای حق به شهر بررسی میگردد.
براساس بیان مقدمه و بیان مسالهی ذکر شده، فرضیههای پژوهش عبارتند از:
– جنسیت بر مشارکت افراد در شهر تاثیرگذار است.
– جنسیت بر اختصاص دادن فضای شهر به خود تاثیرگذار است.
– جنسیت بر حق به شهر تاثیرگذار است.
– طبقه بر حق به شهر تاثیرگذار است.
استاد راهنما:
دکتر خلیل بیگ زاده
استاد مشاور:
دکتر محمد باقر تسلیمی
شهریور 1392
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
چکیده:
انسان وشناسایی وی مسأله ای است که از گذشته تا کنون شاعران ونویسندگان بدان توجه کرده اند..تاریخ زندگی انسان گواه سودای نیل به سعادت فردی واجتماعی وجامعه ای کامل است که همواره ذهن اندیشمندان،فلاسفه،شاعران و… را به خود مشغول داشته است.سهراب سپهری به عنوان شاعر معاصربه مفاهیم آرمانی، متعالی وعرفانی گرایش نشان می دهد ودنیای اوبه دلیل حضور محسوس خداوندو نگاه نابی که در آن حاکم است، اغلب رنگی عرفانی دارد.انسان درشعر سپهری،انسانی است که با خدا، هستی وطبیعت مرتبط ونزدیک است اوخداوندرا باتعبیر دوست خطاب می کند وبرای رسیدن به اوبه جستجو وتفحص می پردازد.سپهری شاعر انسانیت است،او به همۀ گروهها وقشرهای مردم توجه خاصی دارد تاجایی که برای زن جذامی که دور از همگان نگهداری می شود احترام وارزش قائل است.بیشتر توجه سپهری به مفاهیم آرمانی،متعالی وعرفانی است وانسان شعر او،توصیف انسان است؛ آنگونه که باید باشد. انسان شعر سپهری به اجتماع وآدمهای پیرامونش بی تفاوت نیست اوهمۀآنها رادوست دارد از شادی آنها شاد واز اندوه آنها دچار اندوه می گردد،این دایرۀ دوست داشتن ومحبت گاهی فراتر می رود وموجودات دیگر را هم شامل می شود ،وسعت دید اوفقط شامل انسان وسرنوشتش نیست بلکه تمام چیزهای طبیعت برای او مهم هستند.
کلید واژه: سهراب سپهری،شعر معاصر،انسان.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه. 1
بخش اول:کلیات.. 3
فصل1. کلیات پژوهش… 4
1-1-1.بیان مسأله. 4
1-1-2.اهمیت.. 4
1-1-3.اهداف.. 4
1-1-4.پیشینه. 5
1-1-5.پرسش های تحقیق. 5
1-1-6.روش کار. 5
فصل2.سیمای انسان در ادیان ومکاتب.. 6
1-2-1. انسان وجایگاه او در ادیان و مکاتب.. 6
1-2-1-1.انسان وجایگاه اودر عرفان اسلامی.. 6
1-2-1-2.ریشه وسر چشمۀ عرفان. 6
1-2-1-3.عرفان اسلامی وانسان عارف.. 9
1-2-2. انسان وجایگاه اودرعرفان هندی.. 10
1-2-3. انسان در اومانیسم. 13
1-2-4. انسان وجایگاه اودرشعرفارسی.. 14
1-2-5. انسان وجایگاه اودرشعرمعاصر. 16
فصل3.اندیشه وشعر سپهری.. 18
1-3. زندگی واندیشه سپهری.. 18
1-3-1. سال شمار زندگی سپهری.. 18
1-3-2. شعروسبک شعری سپهری.. 20
بخش دوم:انسان در شعر سپهری.. 41
فصل1. خلقت انسان در شعر سپهری.. 42
2-1-1. هدف از خلقت انسان 42
2-1-1-1. عبادت.. 43
2-1-1-2.عشق. 47
2-1-1-3.نوع دوستی.. 50
2-1-1-4.بازگشت به سوی خدا 53
2-1-1-5.فناء فی الله.. 55
فصل2.قوس نزولی وعروجی خلقت انسان در شعر سپهری.. 62
2-2-1.قوس نزولی 62
2-2-2. قوس عروجی 68
فصل3.تکلیف انسان در شعر سپهری.. 79
2-3-1.تکلیف انسان در برابر خدا 79
2-3-2.ت
zusa.ir |
کلیف انسان در برابر هم نوع واجتماع. 89
نتیجه. 102
منابع و مآخذ. 103
مقدمه
انسان ومنزلت او همواره مورد توجه شاعران ونویسندگان بوده است،انسان وابعاد وجودی او را از جوانب متعدد بررسی کرده ودر شعر ونثر خویش آن را به تصویر کشیده اند ودر هر یک از این ادوار تاریخ ادب فارسی،نگاه آنان متفاوت بوده ودر جهاتی دچار شدت یا ضعف بوده است. ادبیات کهن ما سر شار از نمونه های ارزنده ای از که از اهمیّت و ارزش آدمی حکایت می کند.هر گوشه از این گنجینۀ قوی طرح ونشانی از چهرۀ متعالی انسان ،مطابق الگوهای ذهنی دوران گذشته ارائه می دهد و از امکان اعتلای آدمی در دستگاه ارزشی پذیرفته شده ای سخن می دارد.(مختاری،30:1378) هر چه که از ادبیات سنتی فاصله می گیریم و به عصر بیداری و روزگاران بعد از آن می رسیم نگاه جامعه ایرانی و شاعران و نویسندگان به انسان ومنزلت او تغییر می کندو از زمانی که شعر نو در ادبیات ما مطرح شد ،نگاه جدیدی به انسان همراه خود آورد.
نیما یوشیج به عنوان پدر شعر نو”تبلور نو اندیشی در باب انسان در شعر معاصر است به همین سبب با پیروان ارزش های فرهنگی وادبی کهن اختلاف عمیق یافته است”(همان:171) دیگر شاعران ادب معاصر هر یک به نوبۀ خود در طرح جایگاه انسان نقشی منحصر به فرد ایفا کرده اند.این تصاویر اگر چه در ظاهر ممکن است با یکدیگر تفاوت داشته باشند، امّا در باطن از یک آبشخور منشاء می گیرند.اخوان ثالث،انسان معاصر را در قالب حما سی واسطوره ای نشان می دهددر حالی که شاملوانسان را در عرصۀ مبارزۀ سیاسی در یافته است.جایگاه ومنزلت انسان معاصر تا حدودی در تحقیقات جدید توضیح داده شده است،امّا انسان،در آثار شاعران معاصر به طور عمیق ودقیق بررسی نشده است.سهراب سپهری از شاعران جریان ساز معاصر می باشد که نگاه متفاوت او باعث شده تا در این پایان نامه جایگاه انسان در شعراو بررسی گردد. این پژوهش بنابر موضوع مورد بررسی از روش کتابخانه ای استفاده کرده است که این پایان نامه در دو بخش وشش فصل تنظیم شده است که عبارتند از: فصل اول،کلیات پژوهش ،فصل دوم دیدگاه انسان در ادیان ومکاتب و فصل سوم در زندگی،اندیشه وشعر سپهری است.فصول سه گانۀ بخش اول توانسته است تصویری گذرا از جایگاه انسان در ادیان مختلف را نشان دهد وهمچنین به این دلیل خواننده می تواند در ابتدای پایان نامه با اندیشه ها ،آثار وروز شمار زندگی شاعر آشنا شود،بخش دوم پایان نامه شامل چهارفصل می با شد.فصل اول،خلقت انسان در شعر سپهری ،فصل دوم ،قوس نزولی وصعودی خلقت انسان،فصل سوم، تکلیف انسان در شعر سپهری را بررسی کرده است.
رقیه رستمی- شهریور1392
بخش اول: