کیفیت های زندگی و توجه به ابعاد غیر مادی، برای انسان هایی با توانایی های مختلف، جذابیت های طراحی و برنامه ریزی عرصه های مکانی را شکل داد. این تغییر نگرش به شهر و شهرسازی با تفکر جامعه ی فراگیر به معنای توجه به تمام افراد جامعه از هر گروه سنی و جنسی و با هر سطح توانایی، باعث عینیت بخشی به شهرسازی فراگیر با شعار “شهر، عرصه ای برای زندگی همه ی افراد جامعه” شد. از جمله موضوعاتی که به دنبال این نگرش به وجود آمد، توجه به گروه های خاصی از اجتماع بود که به واسطه ی تبعیض های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سنی، جنسی و یا کالبدی که توسط بزرگسالان توانا و معیارهای پیشین بنا شده بود و به واسطه ی آن، بخش هایی از اجتماع همچون زنان، سالمندان و کودکان که خطری برای نظم تحمیلی و پیش ساخته ی شهرها شناخته می شدند را مدنظر قرار می داد. در پی این جریان بود که شکل گیری تفکراتی چون شهر زنان، شهر مناسب سالمندان، شهر مناسب معلولان و شهر دوستدار کودک و … شکل گرفت (رفیعیان، ۱۳۹۰).
در سایه ی توجه خاص به کودک به عنوان” کودک امروز، شهروند فعال فردا" تئوری شهر دوستدار کودک و یا شهر سازگار با کودک مطرح شد، تئوری که ابتدا برای حمایت کودکان پا به عرصه گذارد اما در روند تکامل خود تمام افراد جامعه را در بر می گرفت و متاثر می ساخت. رساله ی حاضر در پی شناساندن مفهومی به نام “شهر دوستدار کودک” است و بدین منظور ابتدا به معرفی، بیان تاریخچه و روند شکل گیری و تکامل و گرایشات و الزامات این مفهوم پرداخته و در ادامه ویژگی ها و شاخص های آن را مورد بررسی قرار می دهد و در انتها به یک سری راهکارهای پیشنهادی برای طراحی فضاهای معماری دوستدار کودک می پردازد تا در چارچوب ضوابط مناسب، به طراحی مرکز دوستدار کودک شیراز دست یابد.
یکی از مواردی که می تواند به توجیه اصول، تحلیل موضوع و ارائه راهکارهای پیشنهادی بیانجامد، آن است که به تعریف کودک پرداخته شود، تا ادامه مطالعات را از وضوح بیشتری برخوردار سازد. طبق تعریف فرهنگ فارسی معین، کودک به معنای کوچک، صغیر و فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر) یا طفل آورده شده باشد (معین،۱۳۶۲، ۳۱۱۷). طبق تعاریف حقوقی جمهوری اسلامی ایران، کودک به فردی اطلاق می شود که به سن بلوغ نرسیده باشد. قانون مدنی در تبصره یک ماده ۱۲۱۰ مصوبه ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی، سن بلوغ را برای پسران پانزده سال و برای دختران نه سال قمری ذکر کرده است (منصور،۱۳۷۷: ۳۱۲).
کنوانسیون حقوق کودک که مفاد آن در سال ۱۳۶۸ (۱۹۸۹) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده و مجلس شورای اسلامی ایران نیز در سال ۱۳۷۲ آن را پذیرفته است، در ماده یک خود اشاره به آن دارد که کودک کسی است که دارای سنی کمتر از ۱۸ سال باشد، مگر آنکه طبق قانون اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود (یونیسف،۱۳۷۶: ۳).
از جانب دیگر، معنای کودک در قوانین داخلی کشور با یکدیگر فرق می کند، به عنوان مثال طبق تبصره ۱ از قانون مجازات اسلامی طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد. ماده ۷۹ قانون کار نیز به کار گماشتن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام را ممنوع میداند و ماده ۳۶ قانون انتخابات ریاست جمهوری و ماده ۲۹ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، شرایط انتخاب کنندگان را داشتن حداقل سن ۱۶ سال و ماده ۱۸ قانون گذرنامه واجدین شرایط صدور گذرنامه را داشتن سن ۱۸ سال تمام ذکر می کنند (عبادی، ۱۳۷۶: ۶-۴). از نظر مرکز آمار ایران کودک به کسی گفته می شود که اجازه فعالیت شغلی نداشته باشد که در این تعریف سن کودک حداکثر ۱۵ سال تمام شمسی است (شیعه ۱۳۸۵: ۱۴). در آخر، طبق تعاریف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران، مقصود از کودک افراد کمتر از ۱۵ سال تمام است و منظور از نوجوان افراد بین ۱۵ تا ۱۸ سال است (عمادی، ۱۳۹۰).
لازم به ذکر است که به دلیل گستردگی مطالعات مربوط به گروه های سنی مختلف، ملاک سنجش ما در این تحقیق کودکان ۲ تا ۶ سال، به دلیل حساسیت این سن در شکل گیری شخصیت افراد، است.
با توجه به آنچه در مورد فرایند رشد می آید کودکان در این مقطع سنی به طور خلاصه و با جمع تمام جنبههای رشد جسمی- حرکتی، شناختی، عاطفی دارای ویژگیهای زیر میباشند:
البته گرچه ویژگی های مشترکی در هر گروه سنی وجود دارد، تفاوتهای فردی در کودکان هم از نظر میزان رشد و هم قابلیتها و تواناییهایشان وجود دارد. کودکان ۶-۳ ساله نیز از بسیاری جهات با یکدیگر تفاوت دارند (عمادی، ۱۳۹۰).
اگر چه شرایط خلقتی انسان، به مانند یک بوم ساخت شرایط زیست او را از نظر طبیعی فراهم ساخته است، ولی دو وجه که لازمه استمرار حیات او بر سطح زمین است، امکان ادامه زیست را برای انسان توجیه می کند. این دو وجه، یکی نیاز طبیعی انسان است و دیگری نیازی است که از نظر اجتماعی بر او مرتبط است. همانطور که از نظر طبیعی و علم رغم فراهم بودن شرایط آن در وجود انسان، نیاز به نفس کشیدن، خوابیدن و غذا خوردن از لازمه های گردش کار حیات طبیعی او محسوب می شود. بنابراین باید هوایی برای تنفس، جای راحت برای خوابیدن و غذای سالمی برای خوردن او فراهم باشد. به همان نسبت نیز انسان به منظور تأمین نیازهای اجتماعی اش لازمه هایی دارد. شرایط طبیعی به مثابه پرنده ای است که همه گونه امکانی برای آن از نظر خلقتی فراهم شده و نیاز اجتماعی لازمه پرواز این پرنده و حد و مرز پرش و چگونه پریدن او را مهیا می سازد.
نیازهای اساسی کودک، قابل دسترسی و حصول است. فقط این نکته قابل اهمیت است که شرایط مناسب رشد کودک، همواره به صورت کامل و یک جا فراهم نیست. از یک بشر با دست درازی در طبیعت و با مصرف هزینه های فراوان به تولد آزمایشگاهی انسان پرداخته از سوی دیگر شرایط لازم زندگی کودکان را در نقاط مختلف جهان با تفاوت های بسیاری همراه ساخته است. صرف نظر از نیازهای اجتماعی انسان که کودک نیز جزیی از آن است، مهمترین نیاز کودک به قرار زیر است :
هنگامی که کودک در خانواده از نظر نیازهای فوق تأمین نباشد، این وظیفه ی مسئولان آموزشی و محلی است که در برابر این شرایط از کودکان حمایت کنند (شارپ و کاوی، ۱۳۷۹؛ ۱۳-۹ ).
میاپرینگل[۱] پیشنهاد می نماید که کودکان باید در برابر چهار نوع نیاز عاطفی اساسی و به منظور ورود به مرحله بزرگسالی تأمین باشند. این نیازهای عاطفی شامل محبت و امنیت، تجاربی که کودک یافته است ( تجارب جدید )، تعریف و تمجید و شناخت و بالاخره احساس مسئولیت می باشد (داگلاس، ۱۳۷۴؛ ۲۲).
نیازهای کودک به منظور اجتماعی بار آمدن وی، در سه فضا قابلیت برآورده شدن دارد. این سه فضا شامل فضای خانوادگی، فضای آموزشی و فضای عمومی است. فضای عمومی شهر برای کودک را می توان در قالب فضاهای مختلفی از شهر متصور شد. فضای عمومی محله و شهر، فضای همبازی ها و همشاگردی ها، مراکز جمعی مربوط به امور فرهنگی و پرورش کودک مانند کتابخانه ها، مراکز مذهبی، تالارهای اجتماعات، موزه ها، فرهنگسراها، سینما و تئاترها، تالارهای ورزشی، خیابانها و معابر عمومی از جمله نقاطی است که علاوه بر خانه و مدرسه به تماس با کودک می پردازند.
مطالعاتی که توسط گروه تحقیقاتی محیط کودکان[۲] در آمریکا انجام شده، حاکی از ان است که به منظور بهبود شرایط کودکان و مرتفع ساختن نیاز آنان باید به برنامه ریزی و تحقیق در زمینه نوع و نقش اسباب بازی کودکان، کودکان و حیوانات، کودکان و همسایگان، تحرک اجتماعی محله و کودکان محله، بازیهای سلامتی بخش، فضای خانه، فضای مدرسه، موزه کودکان، کودکان و آب، کودکان و بهداشت محیطی، کودکان خیابانی و خانواده های بی سرپرست، تصویرهای ذهنی کودکان از شهر، کودکان و گیاه کاری و زراعت، روانشناسی محیطی کودکان، کودکان و محیط های الکترونیکی، سیاست های حفاظت از کودکان، سلامتی کودکان، آموزشی محیطی و محیط آموزشی کودکان، دسترسی کودکان به فضاهای عمومی، محیط تولد و خردسالی کودکان، حفاظتهای محیطی کودکان، کودکان و محیط های فشار، نحوه دسترسی کودکان به فضاهای عمومی و دوران بلوغ کودکان پرداخت. در این زمینه ها، تحقیقات گسترده ای صورت پذیرفته است ( Http../Web.Gc.Cuny ). این اقدامات، ضمن آنکه به شناخت نیازهای کودکان در ابعاد طبیعی و اجتماعی کمک می کند، در بهبود شرایط رشد آنان نقش تعیین کننده ای دارد. چنانچه نیاز اجتماعی کودکان در محدوده مربوط به خود و شرایط کودکی آنان و آنگونه نیازهایی که او را برای جامعه ی فردا آماده می کند، به خوبی مورد برنامه ریزی قرار گیرد در این مرحله نقش مراکز جمعی خدماتشان برای رفع این نیازمندی ها به خوبی معین گردد، دستیابی به جامعه سالم و بدون عارضه های اجتماعی خاص، دور از ذهن نخواهد بود (شیعه،۱۳۸۵: ۴۲-۳۹).
[۱] Mia Pringle
[۲] Children,s Enviroment Research Group
روزگاری، افراد انسانی در مراکز زیستی پراکنده زندگی می کردند. تعداد مراکز روستایی کوچک و بزرگ و آبادی های مختلف موجود نیز نشانی از این زندگی کم تراکم و کم جمعیت و پراکندگی سکونت را با خود دارد. تحولات دو سده اخیر در جهان که به “انقلاب صنعتی” شهرت یافته، بنابر نیازمندیهای خود در تأمین نیروی کار، تمرکز سرمایه، تنوع مشاغل، گسترش وسایل ارتباط جمعی، رواج مراودات اقتصادی . نظایر آنها، تمرکز جمعیت و پیدایش شهرهای گسترده، مادر شهرها، کلان شهرها و جهان شهرها را واقعیت بخشیده است. در چنین شرایطی افراد انسانی به مدد همان تحولات صنعتی که امکان گسترش مساحت و دامنه های رشد شهرها را فراهم کرده و به موازات تأثیرپذیری از انواع فراورده های صنعتی، جمعیت آماده به کار را در قالب زن و مرد و پیر و جوان به سوی مراکز کاری که بطور عمده با محل سکونت آنان فاصله بسیاری دارد، روان ساخته است. این دوره تحولات اجتماعی دیگری را نیز بر ساختار و شرایط خانواده شهری شاهد بوده است. در شهرهای بزرگ خانواده ها میل به زندگی تک هسته ای را بر خانوارهای جمعی بزرگ ترجیح داده اند. از همین روی قطعات مسکونی نیز در اندازه های کوچکتر و گونه های مختلفی از آپارتمانها مطرح گردیده است. نیاز به کار در شهرها، جمعیت آماده برای آن را به سوی خود فرا می خواند و حتی بسیاری از نیروهای شاغل را به منظور تأمین درآمد بیشتر، بیش از ساعات قابل قبول کار روزانه به سوی مشاغل دوم و سوم سوق می دهد. قسمت زیادی از وقت استراحت والدین در مراکز کاری می گذرد. آنان خسته از کار روزانه و تأثیرپذیر از جنجال و هیاهوی رفت و آمد در شهر و احتمالاً برانگیخته از فشارها و اتفاقات ناخوشایندی که در شهرهای بزرگ مانند تصادف، مشاجره، صدای بیش از حد، آلودگی هوا و نظایر آنها روی می دهد. چنانچه نیاز به تأمین مایحتاج عمومی، مراجعه به پزشک و درمان، تعمیر خودرو یا مشابه آنها وجود نداشته باشد در اوقات پایانی روز به سوی واحدهای مسکونی روانه می شوند. در مقابل آنها دو گروه از بستگانشان انتظار می کشند. یکی کودکانی که با دوری از مادر و ندیدن پدر انتظار آنها را دارند و دیگری سالمندانی که با گذر زمان به تیمار و نگهداری بیشتری نیازمندند.
کودکانی که در این زندگی جمعی در واحدهای مسکونی اغلب کوچک جز تلویزیون بازی با خواهر و برادران یا بچه های همسایگان و گاهی مطالعه کتاب در غوغای ناشی از تراکم ساختمان تاریکی و گرفتگی فضای خانه تفریح دیگری ندارند (حتی با کار نکردن و حضور مادر در خانه ی خود نیز نیازمند تفریح سالم، استراحت و فراغت است) با شاغلانی خسته رو به رو می شوند که برای استراحت به خانه می آیند و قابلیت لازم را برای مهرورزی با فرزندان خود از دست داده اند. این مورد یک روی سکه است روی دیگر آن به کودکانی اختصاص دارد که بعضی به عدم تفاهم والدین و متارکه ی آنان گرفتار آمده اند. عده ای خود به عنوان نیروی کار مطرح می شوند و گروهی در شماتت ناشی از محیط مستولی بر خود شاهد انواع مشقتها می گردند. برخی در مساکن نا باب که نشان از عدم جذب خانواده به چرخه ی اقتصادی شهر دارد و قسمتی با بیماری های جسمی و معلولیت دست و پنجه نرم می کنند. شدت فشار بر روی این نوع از کودکان بیش از سایر کودکان و در شهرها بیش از روستاهاست. زیرا در نواحی روستایی اگر چه مشکلاتی از این قبیل و گاهی گسترده تر از آن وجود دارد ولی همواره پدر و مادر در کنار یا دسترس بیشتر کودکان می باشند. در شهرهای متراکم جمعیتی، در صورتی که نیازهای اساسی کودک در انتظار از یک زندگی جمعی سالم فراهم نباشد میزان شکنندگی آنها رو به افزایش می نهد و خلاء ناشی از دوری والدین که تا پاسی از روز از کودکان خود دور می باشند، تشدید می شود.
شهرهای بزرگ مسائلی دارند که در مقایسه با روستاها و شهرهای کوچک به مراتب گسترده تر است. زندگی جمعی در شهرهای بزرگ لازم و ملزومات خود را دارد. اگر کودکان در ورای خانه و مدرسه که مهمترین نقش را در مسائل تربیتی و اخلاقی دارند، محیط سالم خود را نیابند با توجه به آنکه محیط اطراف عرصه های بازتری از مسائل تربیتی را در خود دارد ممکن است به بی راهگی کشانیده شوند. علی الحصول لازمه ی زندگی جمعی برخورد ویژه ای را می خواهد و مقررات خاص خود را دارد. مطالعات نشان می دهد که شهرنشینان بسیار بیش از روستانشینان زمینه های کجروی بذهکاری و بروز بیماری های روانی را دارند تباهی های اجتماعی جوامع شهری کنونی با شتاب رو به افزایش است. از این رو سلامت افراد انسانی چنین ایجاب می کند که باید تلاش دامنه داری را به منظور ایمن سازی زندگی شهری مورد توجه قرار داد (اگ برم و نیمکف، ۱۳۵۰؛ ۲۳۰).
اینکه که کودکان در عرصه های محیطی شهرهای بزرگ و بنابر شرایطی که در زندگی جمعی بر آنها تأثیر می گذارد مجبور به استمرار زندگی هستند باید احتمال مخاطرات و نابسامانی ها را در عرصه های مختلف به حداقل رسانید. بدیهی است که علاوه بر خانه و مدرسه باید فضاهای اجتماعی دیگری در این شهرها وجود داشته باشد که ضمن ایجاد حلقه ی پیوند با این دو نهاد اساسی به مسائل پرورش بیشتر کودکان توجه کند. معضلات زندگی جمعی در شهرها و امکانات و مخاطراتی را که ممکن است برای آنها به وجود آید در قالب برنامه های مختلف به آنها یادآور شود و به مثابه پادزهری در مقابله با انواع نابسامانی هایی که در راه پرورش کودک وجود دارد عمل نماید. عدم تعادل در خانواده برخورد با افراد انسانی تماس با غریبه ها، با آشنایان، با خیابان، با سرگرمی، بازی، دوستان و هم سنیها، با امور هنری و ادبی و فنی، با اتومبیل، با مسائل فقر و ناکامی های اجتماعی از جمله مواردی است که می تواند توسط سازمانهای اجتماعی مربوط به کودکان مسائل و مشکلات آنان را مرتفع سازد و به عنوان عاملی مکملی در آموزش و پرورش کودکان به حساب آید. خانه و مدرسه به طور عمده نقش تربیت فردی را مورد تأکید قرار می دهند. از این روی سازمانهای اجتماعی مربوط به کودکان در کنار خانه و مدرسه ضمن رفع نقایص این دو قادر به تربیت اجتماعی کودکان در زندگی جمعی بوده و در موارد لازم حتی می توانند از نظر اجتماعی بر جای آنان بنشینند. فقدان چنین نهادهایی به مثابه نقیصه ای در جریان زندگی کودکان شهرهای بزرگ محسوب می شود. باید با یک دست نابسامانی های اجتماعی را برای کلیه ی اقشار جامعه تحت نظارت آورد و با دست دیگر چنین نابسامانی هایی را نیز برای کودکان سامان بخشید. کارل راجرز[۱] معتقد است تکدی گری مشاغل جزء و خوابیدن کودکان در خیابانها زائیده نابسامانی های اجتماعی اند و فلور رومرو[۲] بر این باور است که کودکان خیابانی یا زائیده فقرند و یا حاصل کردار والدینی می باشند که از یکدیگر جدا شده اند (پیام یونسکو، آبان ۱۳۷۱؛ ۲۱-۱۶ ). فقر خانواده ها باعث ترک تحصیل و بی سوادی می شود و گسترش بخش های غیر رسمی شهر – مساکن ناباب – به انواع دست فروشی ها، واکس زدن ها، ماشین شوئی ها، فحشا، آجرپزی، قالی بافی و خانه شاگردی برای کودکان می انجامد (همان: ۳۸).
در چاره جویی به منظور بهبود شرایط اجتماعی کودکان در زندگی جمعی شهرها و افزایش توانایی اجتماعی آنان باید در درجه نخست به رشد و تکامل همراه با تندرستی کودک اندیشید. سپس با تقویت خانواده ها به عنوان پروراننده ی اصلی کودکان زمینه را برای اقدامات بعدی مهیا ساخت. فراهم آوردن خدمات بهداشتی، آموزش و تغذیه از یک سو و ایجاد پیوند بین کودکان و خانواده ها یا سازمانهای که دارای خدمات اجتماعی لازم باشند بسیار ضروری است (یونیسف، ۱۳۸۰؛ ۵۱).
مخاطراتی که سلامت کودکان را تهدید می کند در چند سطح قابل توجه می باشد. در سطح خانواده و جامعه ی محلی باید عوامل بیماری زای زیستی و حاملان و منابع آنها آلاینده های شیمیایی کمبود منابع طبیعی و مخاطرات جسمی برای کودکان مورد توجه قرار گیرد. همچنین در سطح محلی و خانگی باید تأثیر عوامل مخرب انسان ساخت و در سطح جامعه ی محلی و سطوح بالاتر باید افت منابع طبیعی و در سطح جهانی تأثیر مسائل زیست محیطی در بهداشت و سلامت کودکان را مورد بررسی قرار داد و برای آنها چاره جویی نمود (همان: ۴۲).
توجه به موارد فوق در زندگی جمعی شهر کودکان را از آسیب های طبیعی ناشی از کنش انسانی مصونیت خواهد بخشید. سطح دیگر مخاطرات کودک در زندگی جمعی شهرهای بزرگ به تقویت اساس و ساختار خانواده، کاهش آسیب های اجتماعی، نحوه ی برخورد اجتماعی و فرهنگی با کودک، کاهش عوامل مخرب تأثیرگذار بر او و نظارت بر زمینه های منفی در مسائل تربیتی آنان در عرصه ی برخورد با زندگی جمعی شهر بازمی گردند.
کودکان به مثابه سرمایه های هر شهر یا کشور محسوب می شوند. سرمایه هایی که به مراتب گرانبهاتر از منابع اقتصادی مطرح هستند. برای آنکه حقوق و منافع کودکان تأمین شود باید تغییراتی اساسی در روند حاکم بر آنان به وجود آید. در سراسر جهان به حساب نیامدن شخصیت کودکان، در معرض خطر قرار داشتن آنان، عدم تأمین نیازها، پایمال شدن اندیشه ها و سوء استفاده از حقوق یا تهدید بهروزیشان، تنها به این دلیل که در کمتز از سن قانونی خود قرار دارند با مشکلات اساسی همراه است. کودکان به منظور تحت تأثیر قرار دادن جهان خارج از محیط خانواده اشان امکانات ناچیزی را در اختیار دارند. در نتیجه بزرگسالان به ندرت متوجه می شوند که یک سوم از جمعیت جهان به نحوی بی سرو صدا و همه جانبه و به صورتی ویرانگر در معرض تبعیض قرار دارند. در میان این (غیر شخصها) نوزادان و خردسالان یعنی کوچکترها بیش از همه نادیده انگاشته می شوند (همان، ۵۹).
اقدامات گسترده ای در زمینه بهبود شرایط کودکان در نقاط مختلف جهان و در عرصه ی مربوط به زندگی جمعی در شهرها صورت گرفته است. از آن جمله می توان به ایجاد پارک های بزرگ محله ای در نیویورک به منظور ارتقاء سطح سلامت جسمی و روانی کودکان و گسترش فرصتهای مربوط به فضای خارج از خانه برای آنان و به ویژه کسانی که در خانوارهای کم درآمد زندگی می کنند – اقدامات سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ اشاره داشت. همچنین می توان به تحقیقات دیگری به منظور تأثیر محیط کالبدی بر کودکان و بهبود این شرایط در شهرها الفبای زندگی در شهر که حاوی فناوری های چند رسانه ای[۳] در محل های شهری منهتن نیویورک است. و از طریق مدرسه های محله ای هدایت می شود طرح ایجاد فضاهای سبز و بزرگ برای ورزش و بازی در میان واحدهای مسکونی و سالم سازی خیابانها و معابر عمومی اشاره کرد ( Http../Wee.Gc.Cuny ).
از دیگر موارد مهم در عرصه های زندگی شهری ایجاد فضاهای مناسب برای کودکان است. فضا یک واقعیت لایتناهی است که از طریق محوریت، قانونیت و فعالیت تعریف می شود. در ارتباط با مسائل شهری فضا عبارت از آن است که امکان ایجاد فعالیتی در آن وجود داشته باشد. در شهرسازی فضا در ارتباط با ساختمانهای اطراف خود معنی پیدا می کند. فضای شهری به عناصر ویژه ای در شهر گفته می شود که واجد ارزشهای زیباشناختی بوده و دارای حیاط و فعالیت باشد. با این وجه، خیابانها، میادین و عناصر عمومی شهری مانند پارکها و فضاهای باز و ورزشی از جمله فضاهای شهری محسوب می شود. از جهتی دیگر، فضا با نوع استفاده ای که در آن صورت می گیرد نیز تعریف می شود. فضای شهری ساختاری سازمان یافته، آراسته و واجد نظم به صورت کالبدی برای فعالیت های انسانی است (توسلی، ۱۳۶۹؛ ۱۸۰).
راه های عمومی و میدانها و میدانچه ها از جمله مهمترین فضاهای شهری است که در عرصه ی برخورد و ملاقات عمومی مردم با یکدیگر می باشد. مالک این فضاها تمام مردمند و حالت خصوصی بر آنها مرتبط نیست. از همین روی هر یک از اقشار جمعیت به نوعی از آنها استفاده می کنند. این فضاها عرصه ی برخورد فرهنگهای مختلف مردم نیز محسوب می شود. اتفاقات تاریخی شهر، برخورد عمومی مردم با یکدیگر، حرکت، فعالیت، خاطره ها همه در این فضاها تجسم پیدا می کند (پیام یونسکو، شهریور ۱۳۶۸). چنین فضاهایی اگر معرف هویت شهر به حساب نیاید حداقل به مثابه مکمل تجسم آن مطرح است.
C.Rogers [1]
[۲] F.Romero
[۳] Multi-Media
اهمیت جایگاه و نقش کودکان سبب توجه روزافزون به آنان شده است. در چند دهه ی اخیر بسیاری از اسناد و اجلاس های حقوق بشری ضمنا یا مستقلا به حقوق آن ها پرداخته، برای تامین مصالح عالیه کودکان، تکالیف و تعهداتی بر دوش دولت ها و خانواده ها نهاده اند اما بی تردید پیمان نامه حقوق کودک مهمترین سند بین المللی درباره ی حقوق کودکان است.
اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. در این پیمان مهم به طور ضمنی به مسایل و به حقوق کودک هم توجه شده بود، اما طولی نکشید که رسیدگی به نیازهای خاص کودکان نظر جهانیان را به خود جلب کرد و به سرعت مطرح شد.
پیش نویس پیمان نامه حقوق کودک در سال ۱۹۷۸ توسط دولت لهستان به کمسیون حقوق بشر ارائه شد و سرانجام این متن جهانی (پیمان حقوق کودک) پس از ده سال گفتگو بین کشورهای عضو سازمان ملل، در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹به پایان رسید و در نشست همگانی پذیرفته شد. تهیه این پیمان نامه حاصل سال ها کوشش دولت ها، سازمان های غیر دولتی، حقوق دانان، پیشوایان مذهبی، متخصصین بهداشت، کارشناسان امور پرورشی، مددکاران اجتماعی، مدرسین و مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان است. در حال حاضر از ١٩٣ کشور جهان، ١٩١ کشور این پیمان را امضاء کرده اند.
این پیمان سعی داشت در عین حال که مفاد اعلامیه حقوق کودک را حفظ می کند، به مسایل جدیدی که در طی این سی سال مورد توجه قرار گرفته بود نیز بیندیشد مانند حفظ محیط زیست، سوء استفاده جنسی از کودکان و … . اعضا تلاش های خود را در کشورهایشان برای ارائه راهکارهایی در حوزه کودکان شروع کردند و این کنوانسیون به مبنای ارزشمندی برای پرداختن به مسایل کودکان در هر جامعه تبدیل شد. در سال ۲۰۰۰ دبیرخانه شهرهای دوستدار کودک[۱] در فلورانس ایتالیا تاسیس و این طرح به سکوی پرتابی برای کسانی که به حقوق کودکان اهمیت ویژه ای می دادند،تبدیل شد.
در اسفند ماه سال ۱۳۷۲ ایران عضویت در کنوانسیون حقوق کودک را که شامل ۵۴ ماده و دو پروتکل اختیاری است، به صورت مشروط پذیرفت و فعالیت های خود را در زمینه حقوق کودک آغاز کرد (یونیسف،۱۳۸۶).
پیمان نامه حقوق کودک توافقی است که در سازمان ملل متحد صورت گرفته است. این پیمان تمام حقوق کودکان جهان را بازگو می کند. حتی می توان گفت استانداردهای اولیه زندگی خوب و رشد مناسب کودکان در مراحل مختلف را بیان می کند. کشورهایی که این پیمان را پذیرفته اند، موظف هستند که تمامی موارد پیمان را به کار ببندند و مرتب گزارش فعالیتهای خود را ارائه دهند. این پیمان نخستین تعهد نامه جهانی است که تا به حال برای حفظ حقوق کودکان بسته شده است
پیمان حقوق کودک، شامل یک مقدمه و ۵۴ ماده است که هر یک به تفکیک حقوق مختلفی را بیان می کند که چهل و یک ماده آن حقوق کودک را مطرح می سازد و سیزده ماده آن درباره چگونگی اجرای آن در هر کشور است. این ۵۴ ماده به چهار بخش اصلی تقسیم می شوند:
حق مشارکت: این گروه از حقوق به کودکان امکان می دهد که فعالانه در جامعه و در بین مردم حضور داشته باشند. حقوقی مانند بیان اندیشه، اظهار نظر کردن نسبت به مسایلی که مربوط به زندگیشان می شود و در انجمن ها و گردهمایی ها بتوانند شرکت کنند همچنان که کودکان رشد می یابند، باید از امکانات بیشتری برای مشارکت فعالانه در جامعه خود برخوردار باشند تا بتوانند برای مسئولیتهای دوران بزرگسالی آماده شوند
پیمان جهانی حقوق کودک بر اساس نیازهای کودکان که ناشی از ضرورتهای زیر است:
[۱] CFC
مفاد پیمان نامه مذکور به اختصار عبارتند از:
ماده ۱- تعریف کودک:
منظور از کودک هر انسان دارای کمتر از ۱۸ سال سن است، مگر این که طبق قانون قابل اعمال در مورد کودک، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد.
ماده ۲ – عدم تبعیض:
حقوق مندرج در پیمان نامه برای هر یک از کودکانی که در حوزه قضایی کشورهای عضو می باشند بدون هیچ گونه تبعیض و بدون توجه به نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی و سایر عقاید، منشا ملی، قومی، یا اجتماعی، دارایی، معلولیت، تولد یا سایر خصوصیات کودک یا والدین یا سرپرستان قانونی او محترم شمرده و تضمین خواهند کرد.
ماده ۳ – منافع کودک:
در کلیه اقدامات مربوط به کودکان که توسط موسسات رفاه اجتماعی دولتی یا خصوصی، دادگاه ها، مقامات اجرایی یا نهادهای قانونگذاری به عمل می آید، منافع عالیه از اهم ملاحظات می باشد.
ماده ۴ – تحقق حقوق کودک:
کشورهای عضو کلیه اقدامات قانونی، اجرایی و سایر اقدامات مقتضی را برای تحقق حقوقی که در پیمان نامه به رسمیت شناخته شده است معمول خواهند نمود. در مورد حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کشورهای عضو اقدامات مذکور را با بکار گیری حداکثر منابع موجود خود، و در صورت لزوم، در چارچوب همکاری های بین المللی به عمل خواهند آورد.
ماده ۵ – سرپرستی والدین:
کشورهای عضو مسولیت ها، حقوق و تکالیف والدین، یا برحسب مورد اعضای خانواده گسترده مطابق عرف مرسوم هر منطقه، سرپرستان قانونی یا سایر اشخاصی که قانونا مسئول کودک هستند را در هدایت و ارائه راهنمایی های مقتضی به روشی هماهنگ با توانایی های بالنده کودک در راستای اعمال حقوق مندرج در پیمان نامه حاضر توسط کودک، محترم خواهند شمرد.
ماده ۶ – بقا و پیشرفت:
۱٫کشورهای عضو ذاتی تمام کودکان را برای زندگی به رسمیت می شناسند. ۲٫ کشورهای عضو بقا و رشد کودک را تا حد امکان تضمین خواهند کرد.
ماده ۷ – نام و ملیت:
تولد کودک باید بلافاصله پس از به دنیا آمدن او ثبت شود و کودک از بدو تولد از حق داشتن نام، تابعیت و تا حد امکان از حق شناختن والدین و قرار گرفتن تحت مراقبت آنان برخوردار خواهد بود.
ماده ۸ – هویت کودک:
دولت های عضو متعهد می شوند حق کودک برای حفظ هویت خود، از جمله تابعیت، نام و روابط خانوادگی را مطابق قانونی محترم بشمارند.
ماده ۹- جدایی از والدین:
دولت های عضو تضمین خواهند کرد که کودک از والدین خود بر خلاف میل آنان جدا نشود، مگر در مواردی که مقامات واجد صلاحیت مطابق قوانین و مقررات قابل اعمال و پس از بررسی های قضایی حکم دهند که این جدایی برای تامین منافع عالیه کودک ضروری است.
ماده ۱۰ – پیوستن به خانواده:
کشورهای عضو درخواست کودک یا والدین او را برای ورود به یک کشور عضو یا خروج از آن به منظور پیوند مجدد خانواده، با نظر مثبت و روشی انسانی و سریع بررسی خواهند کرد.
ماده ۱۱ – منع انتقال غیر قانونی کودک:
به منظور مبارزه با انتقال غیر قانونی کودکان به خارج از کشور و عدم بازگشت کودکان مقیم خارج، کشورهای عضو اقداماتی معمول خواهند داشت.
ماده ۱۲ – آزادی عقیده کودک:
کشورهای عضو تضمین خواهند کرد که کودکی که قادر به شکل دادن عقاید خود می باشد حق ابراز آزادانه این عقاید را در کلیه اموری که به وی مربوط می شود داشته باشد و متناسب با سن و میزان رشد فکری کودک به نظرات وی اهمیت لازم داده شود.
ماده ۱۳ – آزادی بیان کودک:
کودک باید حق آزادی بیان داشته باشد. حق مذکور شامل آزادی جستجو، دریافت و ارائه اطلاعات و عقاید از هر گونه است، بدون توجه به مرزها، به طور شفاهی، کتبی، چاپ شده، یا به شکل آثار هنری، و یا از طریق هر رسانه ای که کودک انتخاب کند.
ماده ۱۴ – آزادی اندیشه و مذهب:
کشورهای عضو حق آزادی اندیشه، عقیده و مذهب را برای کودک محترم خواهند شمرد. کشورهای عضو حقوق و تکالیف والدین، و بر حسب مورد سرپرستان قانونی، را در هدایت کودک برای اعمال حقوق خود به روشی هماهنگ با توانایی های بالنده وی محترم خواهند شمرد.
ماده ۱۵ – آزادی اجتماعی:
کشورهای عضو حقوق کودک را در مورد آزادی اجتماعات و شرکت در مجامع مسالمت آمیز به رسمیت می شناسند.
ماده ۱۶ – حفظ حریم کودک:
در امور خصوصی، خانوادگی یا مکاتبات هیچ کودکی نباید مداخله خودسرانه یا غیر قانونی عزت و آبروی او را مورد تعرض قرار داد.
ماده ۱۷ – دسترسی به اطلاعات مناسب:
کشورهای عضو به عملکرد مهم رسانه های گروهی واقف بوده و تضمین خواهند کرد که کودک به اطلاعات و مطالب از منابع گوناگون ملی و بین المللی دسترسی داشته باشد، به ویژه اطلاعات و مطالبی که هدف آن ها ترویج رفاه اجتماعی، معنوی و اخلاقی بهداشت جسمی و روانی کودک است.
ماده ۱۸ – مسئولیت والدین:
کشورهای عضو حداکثر تلاش خود را به کار خواهند بست تا این اصل که هر دو والد در مورد پرورش و رشد کودک مسئولیت مشترک دارند به رسمیت شناخته شود. والدین، یا بر حسب مورد سرپرستان قانونی، مسئولیت عمده را در پرورش و رشد کودک بر عهده دارند. منافع عالیه کودک عمده ترین موضوع مورد توجه آنان خواهد بود.
ماده ۱۹ – منع بد رفتاری با کودک:
کشورهای عضو کلیه اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی لازم را به عمل خواهند آورد تا از کودک در برابر کلیه اشکال خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار، بی توجهی یا رفتار توام با سهل انگاری، سو استفاده جنسی، در حین مراقبت توسط والد (یا والدین)، سرپرست (یا سرپرستان) قانونی یا هر شخص دیگری که عهده دار مراقبت از کودک است، حمایت کنند.
ماده ۲۰ – کودکان بی سرپرست:
کودکی که به طور موقت یا دائم از محیط خانوادگی خود محرومشده است، یا کودکی که به خاطر منافع عالیه اش نتوان به او اجازه داد که در آن محیط باقی بماند، سزاوار حمایت و مساعدت ویژه ای از سوی دولت خواهد بود.
ماده ۲۱ – فرزند خواندگی:
کشورهای عضو که نظام فرزندخواندگی را به رسمیت می شناسند، این امر تنها با مجوز مقامات واجد صلاحیتی صورت پذیرد که مطابق با قوانین و مقررات قابل اعمال و بر اساس اطلاعات موثق و قابل اطمینان تعیین می کنند که با توجه به وضعیت کودک در ارتباط با والدین، خویشاوندان و سرپرستان قانونی، فرزندخواندگی جایز است و در صورت لزوم اشخاص ذیربط رضایت آگاهانه ای خود را در مورد فرزندخواندگی بر اساس مشاوره های مقتضی اعلام نموده اند.
ماده ۲۲ – کودکان پناهنده:
کشورهای عضو اقدامات لازم را به عمل خواهند آورد تا تضمین شود کودکی که متقاضی پناهندگی است یا طبق قوانین و مقررات بین الملی یا داخلی پناهنده محسوب می شود، از حمایت مناسب و مساعدت بشر دوستانه در برخورداری از حقوق مندرج قابل اعمال در این پیمان نامه و در سایر اسناد بین المللی، بهره مند خواهد شد.
ماده ۲۳ – کودکان معلول:
کودکی که از لحاظ جسمی یا ذهنی معلول است باید از یک زندگی کامل و محترمانه در شرایطی که متضمن منزلت و افزایش اتکا به نفس او باشد و مشارکت موثر او را در جامعه تسهیل نماید، برخوردار باشد.
ماده ۲۴ – خدمات بهداشتی:
کودکان حق دارند از بالاترین معیارهای بهداشتی و تسهیلات قابل حصول جهت درمان بیماری و بازیابی سلامت برخودار باشند.
ماده ۲۵ – بررسی موقعیت کودک: کشورهای عضو حق کودکی که توسط مقامات واجد صلاحیت جهت نگهداری، حمایت یا بازیابی سلامت جسمی یا روانی به خانواده یا موسسه ای سپرده شده است را برای انجام بررسی دوره ای درمان ارائه شده برای کودک و کلیه شرایط دیگر به نگهداری از او به رسمیت می شناسند.
ماده ۲۶ – تامین اجتماعی:
هر کودک حق دارد از تامین اجتماعی، از جمله بیمه اجتماعی برخوردار باشد.کشورهای عضو اقدامات لازم را برای دستیابی به تحقق کامل این حق مطابق با قوانین داخلی خود به عمل خواهند آورد.
ماده ۲۷ – سطح زندگی:
همه کودکان حق دارند از سطح زندگی مناسب برای رشد جسمی، ذهنی، معنوی، اخلاقی و اجتماعی برخوردار باشند.
ماده ۲۸ – آموزش و پرورش: برخورداری از آموزش و پرورش حق هر کودک است و دولت ها باید آموزش ابتدایی رایگان و اجباری را در اختیار همه قرار دهند.
ماده ۲۹ – آموزش ارزش ها:
آموزش کودکان باید در راستای اهدافی چون، رشد شخصیت، استعدادها و توانایی های جسمی و ذهنی کودک تاحد امکان؛ افزایش احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی و اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد؛ افزایش احترام به والدین کودک، هویت فرهنگی، زبان و ارزش های کودک و … باشد.
ماده ۳۰ – کودکان اقلیت قومی و مذهبی:
کودکان اقلیت های قومی مذهبی حق برخورداری از فرهنگ خود و انجام اعمال مذهبی و استفاده از زبان خود را دارا هستند.
ماده ۳۱ – بازی و فعالیت های فرهنگی: کودکان حق استراحت، داشتن اوقات فراغت، پرداختن به بازی و فعالیت های تفریحی متناسب با سن کودک و مشارکت آزادانه در زندگی فرهنگی و هنری را دارند.
ماده ۳۲ – کار کودکان: کودکان باید در برابر بهره کشی و انجام هرگونه کاری که ممکن است زیانبار باشد یا خللی در تحصیل کودک وارد آورد، و یا به سلامتی کودک یا رشد جسمانی، ذهنی، اخلاقی یا اجتماعی او آسیب رساند، حمایت شوند.
ماده ۳۳ – مواد مخدر: کودکان باید در برابر استفاده، شرکت در تولید، توزیع و قاچاق داروهای مخدر و روانگردان حمایت شوند.
ماده ۳۴ – سواستفاده جنسی:
کودک باید در برابر کلیه اشکال بهره کشی و سواستفاده جنسی حمایت دولت ها قرار گیرند.
ماده ۳۵ – خرید و فروش کودکان:
دولت ها باید اقدامات لازم به منظور جلوگیری از ربوده شدن، فروش یا قاچاق کودکان به هر منظور و به هرشکل را انجام دهند.
ماده ۳۶ – اشکال دیگر استثمارکودک:
کشورهای عضو از کودک در برابر کلیه اشکال دیگر بهره کشی که مغایر با هر یک از جنبه های رفاه، سلامت و رشد باشد حمایت خواهند کرد.
ماده ۳۷ – منع شکنجه :
هیچ کودکی مورد شکنجه یا سایر رفتارهای بی رحمانه، غیر انسانی یا تحقیرآمیز قرار نگیرد. مجازات اعدام، یا حبس ابد بدون امکان آزادی، نباید درمورد جرم هایی که اشخاص زیر ۱۸ سال مرتکب می شوند اعمال گردد.
ماده ۳۸ – درگیری های مسلحانه :
کشورهای عضو متعهد می شوند که هنگام مخصمات مسلحانه ای که با کودکان ارتباط پیدا می کند مقررات حقوق بین الملل بشر دوستانه قابل اعمال را محترم بشمارند و همچنین تضمین کنند که اشخاصی که به سن ۱۵ سالگی نرسیده اند در مخاصمات شرکت مستقیم نداشته باشند.
ماده ۳۹ – توان بخشی کودکان :
دولت ها کلیه اقدامات مقتضی را به عمل خواهند آورد تا بهبود جسمانی و روانی و ادغام مجدد اجتماعی کودکی که قربانی هرگونه بی توجهی، بهره کشی، آزار، شکنجه یا سایر اشکال رفتار یا تنبیه بی رحمانه واقع شده است، تسریع گردد.
ماده ۴۰ – دادرسی ویژه کودکان :
کودکان بزهکار، مجرم، متهم یا مظنون به نقض قوانین کیفری حق دارند با روشی که موجب اعتلای مفهوم شرف و ارزش در ذهن کودک می گردد رفتار شود، و در حد امکان از اعمال مجازات شدید در مورد آنان پرهیز شود.
ماده ۴۱ – رجحان قوانین لازم الاجرا :
هیچ یک از مفاد این پیمان نامه، قوانین داخلی کشور عضو، قوانین بین المللی لازم الاجرا در آن کشور که در جهت تحقق حقوق کودک موثر باشد را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
مواد۴۲ -۵۱:
در مورد چگونگی اجرا پیمان نامه و عملکرد دولت ها با آن است که اهم نکات مندرج در آن موارد زیر است:
لازم به ذکر است که از اصول زیربنایی پیمان نامه مذکور، بها دادن به دیدگاه های کودکان (ماده ۱۲) و حق مشارکت و آزادی مدنی (ماده ۱۷-۱۳) است که بیانگر لزوم مشارکت و مبانی نظری شهرها و فضاهای دوستدار کودک است.