همان گونه که در مبحث پیش بیان گردید، در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مبین مالکیت انسان است و در واقع مالکیت خصوصی و مالک شدن انسان در شرع و فقه اصل پذیرفته شده ای است مثلاً در مورد مالکیت آب های مباح در فقه می خوانیم: «کسی که پیشی بگیرد برای برداشتن چیزی از آنها، سزاوارتر است به آن و با نیت تملک، مالک آن می شود و کسی که از آن (آبها) نهری جاری سازد مالک آبی است که در آن جریان دارد کسی که چشمه و قناتی جاری می سازد با نیت تملک، مالک آن می شود.
هم چنین (مالک آب می شود) کسی که چیزی از آبهای باران و سیل را در جایی فراهم آورد همچنین هر کسی چاهی حفر کند، با رسیدن آن به آب، مالک آب آن است هر گاه قصد تملک آنرا بکند، و اگر قصد استفاده کردن از آب، سپس جدا شدن از آنجا را داشته باشد مادام که در آنجا منزل گرفته است سزاوارتر است به آن.[1]
یکی از انواع مالکیت خصوصی که بر اساس کار پی ریزی شده کار مستقیم انسان است و این نشان دهنده آن است که انسان به طور طبیعی تمایل دارد مالک حاصل کار خویش بوده و بر آن تسلط داشته باشد، به همین علت تملک بر اساس کار از احساسات و عواطف غریزی انسان سرچشمه می گیرد. عواملی که سبب مالکیت خصوصی به واسطه کار انسان می شود احیاء موات و حیازت می باشند.
بحث در مورد احیاء موات ارتباط زیادی به موضوع ما نداشته، اما حیازت یکی از راه های پیدایش مالکیت فردی به وسیله کار انسان است.[2]
حیازت به معنی در قلمرو خود گرفتن چیزی است. حیازت سبب می شود تا حیازت کننده آنچه را حیازت کرده مالک شود، موارد قطعی این که چه چیزی را می توان حیازت کرد و چه چیزی را نمی توان مباحات منقول است. یعنی موارد طبیعی که به ملکیت کسی در نیامده و در عین حال قابل نقل و انتقال است مانند پرندگان، حیوانات صحرا و ماهی ها و حیوانات دریا، درخت های جنگل، علف ها و خارهای بیابان و سنگ هایی که در بیان وجود دارد، آب نهرهای بزرگ، و آب دریاها و دریاچه ها و چشمه های طبیعی، و امثال این ها از مباحات است و مردم در استفاده از آنها مساوی اند، هر کس می تواند مقداری از آنها را برای خود بردارد و مالک شود.
برای اثبات این امر دلایل گوناگونی وجود دارد که به خاطر رعایت اختصار فقط به روایت ذیل اکتفا می شود.
«عن ابی عبدالله علیه السلام ، ان امیرالمؤمنین علیه السلام قال: فی رجل ابصر طیراً فتبعه حتی وقع علی شجره فجاء رجل فاخذه فقال امیرالمؤمنین علیه السلام: للعین مارات و للید مأ اخذت».
امیر المؤمنین(ع) درباره مردی که پرنده ای را دید و آن را تعقیب نمود تا اینکه بر روی درختی نشست و دیگری آن را گرفت، فرمود برای چشم است آنچه را که دیده و برای دست است آنچه را که حیازت کرده است. همه فقها متفق القولند که حیازت کننده مالک می شود. اگر شخصی با ظرف مقداری از آب مباح برداشت یا به وسیله موتوری از رودخانه آب کشید و به حیازت درآورد، مالک می شود البته با وجود اینکه مباحات وسیله همه مردم قابل حیازت و تملک می باشد و هر کس هر مقدار که بخواهد، می تواند از آن برداشت نماید، لیکن به منظور حفظ مصالح عموم مسلمانان، حکومت اسلامی بر آنها نظارت دارد و اگر مقتضی باشد محدودیت هایی را برای آنها ایجاد می کند. مثلاً اگر با صید بی رویه ماهی، نسل ماهی در حال از بین رفتن باشد یا ضرر عمیقی متوجه مصالح مسلمین شود، می تواند محدودیت ایجاد کند و بگوید در فصل خاصی ماهی بگیرند و یا بیش از مقدار معینی نگیرند.
علی ایحال اصل اولی این است که هر کس آزاد است از مباحات عامه استفاده کند اما اگر منتهی به ضرر شود، دولت اسلامی دخالت می کند.
ضمناً حیازت کننده باید قصد حیازت داشته باشد و چنان چه منظور دیگری و یا به سایر جهات تصرفاتی در میاحات کند، مانند آنکه حیازت کننده نهری ایجاد کند و به رودخانه هم اتصال نماید برای مدت موقتی که در آنجا توقف می نماید حیوانات را آب دهد. همچنین در حیازت عدم محجوریت به علل صغر و سفه و افلاس مانع تملک نمی باشد، زیرا صغر هم می تواند نهری حفر کرده و در آن از آبهای عمومی جاری سازد که در این صورت هم مالک نهر می شود و هم مالک آب.[3]
مباحات اولیه و اصلی چیزهایی است که دست بشر در خلق و تولید آن دخالت نداشته و از طرفی مورد بیشترین نیاز عامه است و انحصار آن مضرات اجتماعی دارد و باید همه افراد در بهره گیری از آن برابر باشند و هر کس به مقدار حیازت محدود و به مقدار نیاز و با شرایط مقرر در فقه مالک آن می شود. این بخش به مشترکات معروف شده، زیرا حدیث نبوی(ص) درباره این بخش وارد شده است.
این حدیث از طریق عامه با عبارت: «ثلاث لا یمنعن: الماء والکلاء و النار».[4]
و المسلمون شرکاء فی ثلاث: فی الماء واکلاء و النار».[5]
و از طریق شیعه با عبارت: «الناس شرکاء فی ثلاثه: النار و الماء والکلاء».
و از امام کاظم(ع) با عبارت ان المسلمین شرکاء فی الماء والنار والکلاء». پس جایز بودن حیازت علاوه بر اجماع فقها، متکی به حدیث نبوی مشهور فوق می باشد که می فرماید مردم در سه چیز مشترکند: آب، آتش، زمین های چمن زار یا علف مراتع.[6]
[1]. فیض، علیرضا و مهذب، علی، ترجمه کتاب لمعه (شهید اول)، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، سال 1370، ص170.
[2]. زردی نهر، رسول، پیشین، صفحات 14 و 15.
[3]. حائری شاه باغ، سید علی، پیشین، صفحات 108 و 109.
[4]. خامنه ای، سید محمد، پیشین، ص96.
[5]. همان، ص 60.
[6]. همان، ص 96.
قاعده تسلط از مشهورترین قواعد فقهی است و به علت کاربرد وسیع اقتصادی و اجتماعی اش، از دیر باز از اساسی ترین قاعده های فقه اسلام بوده است این قاعده تثبیت کننده ارکان مالکیت است و به خاطر جایگاه خاص اموال و مالکیت در زندگی روزمره بشر، اهمیت و برجستگی خاص در بین موضوعات دارد: حدیث تسلط یعنی «ان الناس مسلطون علی اموالهم».
مشهورترین روایت و حدیثی است که به عنوان مبنای فقهی قاعده تسلیط مورد استفاده فقها و علمای اسلامی و استادان حقوق قرار گرفته است.
این قاعده که در فقه به نام اصل تسلیط مشهور است به این معنی است که هر کسی در مال خود حق هر گونه تصرف که مخالف شرع نباشد دارد که این اصل از حدیث نبوی فوق که مورد قبول مسلمین است گرفته شده است و در قانون مدنی هم تصریح شده است که هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
در خصوص دلالت قاعده بر مالکیت آب باید گفت همان طوری که در احادیث و روایات هم صراحتاً اشاره گردید، این قاعده از مسلمات مسائل فقهی بوده و فقها با استناد به مبانی فقهی آن از طریق کتاب و سنت و اجماع و بنای عقلا اهمیت آن را نشان داده و قلمرو حکومت این قاعده را تا حد تمام گستره فطرت آدمی توسعه داده اند.
برخی از فقها این مسئله را مطرح کرده اند که اگر کسی آبی را در ملک خود جاری سازد و یا آتشی بیفروزد و به مال دیگری سرایت کند و مایه فساد و تباهی شود ضامن نیست، مشروط بر آنکه آن آب و آتش از اندازه نیاز بیشتر نبوده و افروختن آتش به هنگام وزش باد شدید نباشد.
بعضی از فقها[۱] در تفسیر و تشریح و بیان دلیل حکم عدم ضمان کسی که در ملک خود به حد نیاز و در حد متعارف آب جاری می کند و یا آتش می افروزد به قاعده تسلیط استناد کرده و چنین استدلال میکنند که: «لان الناس مسلطون علی اموالهم و لهم الانتفاع بها کیف شاءوا».[۲]
از آنجای که قاعده تسلیط تنها اختصاص به اعیان ندارد بلکه شامل حقوق و اموال هم می باشد و با توجه به اینکه آب بر اساس مقررات شرع و قانون جزء اموال می باشد و اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی می توانند صاحب و مالک آن باشند، لذا منابع آب را که در اختیار و تصرف و تسلط کسی باشد می تواند به هر نحو از آن استفاده نماید و کسی هم نمی تواند مانع تسلط او شود، مگر اینکه تسلط او به اموالش به گونه ای باشد که موجب تضرر دیگران شود یا مقررات قانونی استثنایی قائل شود.
با بررسی فقهی موضوع مشخص می گردد که مالکیت خصوصی اصالتاً و اولاً با لذات قابل سلب نیست، زیرا به عنوان یک حق مسلم هم در فقه و هم در حقوق به رسمیت شناخته شده و سلب آن منوط به اجازه قانونگذار در موارد ضروری و یا در شرایط خاص می باشد.[۳]
مالکیت در فقه معانی وسیعی دارد مانند، مالکیت منفعت، مالکیت مافی الذمه، مالکیت حق انتفاع و خلاصه اینکه هر سلطه قانونی را ملک می گویند.
در این گفتار لازم است در خصوص ماهیت فقهی مالکیت منابع آب و این که آیا آبها از انفال می باشد و یا از مشترکات و یا ماهیت دیگر دارد بحث و بررسی شود تا ماهیت آن و آثار هر کدام مشخص گردد.
آیا آبها از انفاق می باشند؟ به عبارت دیگر آیا آبها ماهیت انفال دارند یا خیر؟ قبل از ورود به این بحث ابتدا لازم است مطالبی در خصوص معنی لغوی و اصطلاحی انفال و سابقه آن توضیح مختصری ذکر شود.
در قرآن مجید در چند مورد به کلمه هایی که از واژه «نفل» مشتق شده است برمی خوریم.
سوره هشتم قرآن نیز انفال نام گذاری شده و در ابتدای آن آمده است: «یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله و للرسول … ».
همچنین در سوره انبیا آمده است «و هبنا له اسحاق و یعقوب نافله و کلا جعلنا صالحین».
در منابع معتبر لغت نفل به معنای غنیمت و بخشش و جمع آن انفال و نفال است. در برخی موارد تنفیل به معنای برتری دادن و جایز شمردن تصرف در غنیمت برای دیگران می آید. تنفیل امام هم به این معنی است که وی غنیمتی را که سربازان به دست آورده اند در اختیارشان قرار دهد. در قرآن کریم انفال به معنی غنیمت آمده است.[۴]
ابو منصور می گوید نقل و نافله آن است که زاید بر اصل باشد، بر هر بخشش تبرع و صدقه و عمل خیر، نافله اطلاق می شود.
انفال در اصطلاح فقهای امامیه، اموالی است که پیامبر و پس از او به جانشینان اختصاص دارد آنان آن اموال را به هر نحو که مصلحت بدانند به مصرف می رسانند و این خود یک نوع فضیلت و امتیازی است که خداوند، رسول و جانشینان رسولش را به آن مخصوص گردانیده است از آن جهت این اموال را انفال می نامند که امام بالخصوص استحقاق دارد آنها را بر وفق مصلحت به مصرف برساند، به همان گونه که پیامبر(ص) مستحق آنها بوده است و در خور استحقاق دیگران نیست و زاید بر استحقاق آنان است.[۵]
مواردی از مصادیق انفال طبق مدارک از نظر فقهای شیعه مانند فی، زمین های موات، قله ها، وسط دره ها و جنگل ها، صفایا و قطایع، غنیمتی که مجاهدات بدون اذن امام به دست آورده اند، ارث کسی که وارث ندارد، معادن، دریاها، بیابان های لم یزرع و خمس در کتاب های فقهی نام برده شده است.[۶]
با مطالعه و سیر در کتب فقهی، به این مطلب پی می بریم که مالکیت آبهای عمومی از دیرباز مورد اختلاف فقها بوده است در احادیث شیعه کمتر ذکری از آب های عمومی به عنوان انفال آمده است. حدیثی که از امام صادق(ع) نقل شده و در آن به آبهای عمومی توجه شده و در سایر کتب فقهی مورد استمساک قرار گرفته آن است که پنج رود دجله، فرات، نیل، مهران و نهر بلخ و هر چیزی که به وسیله آنها مشروب می شود را از آن امام دانسته است.[۷]
احتمالاً به استناد همین حدیث و سایر احادیث عام دیگر است که کل دنیا را متعلق به امام می دانند، در بعضی کتب فقهی هم به انفال بودن آب های عمومی فتوی داده شده است.[۸]
حقوق بهره برداری از منابع آب در فقه اسلامی همراه با حقوق معادن مورد بحث قرار گرفته است. معادن هم به دو دسته پیدا یا سطحی و پنهان یا عمیق تقسیم می شوند آب از جمله منابع دسته اول محسوب شده و احکام همین نوع از معادن بر آن مترتب میشود.
به نظر شیخ طوسی معادن پیدا (ظاهری) از جمله آب، با حیازت به تصاحب در نمی آیند. اکثر فقها آب را جزو مشترکات می شمارند و با طوسی هم نظر هستند. لیکن برخی از فقها مانند شیخ کلینی آن را جزو انفال که ملک امام است به حساب می آورند.[۹]
هم چنین شیخ مفید و ابوالصلاح از جمله فقیهانی هستند که دریاها را از مصادیق انفال می دانند.[۱۰]
برخی از فقهای معاصر، با اینکه صریحاً به انفال بودن دریاها، رودخانه ها و نهرهای بزرگ و همچنین آبهای زیرزمینی حکم نموده اند و بیان می نمایند که عدم ذکر دریاها در اخباری که ناظر به تعیین موارد انفال بوده به این جهت بوده است که در عصر ائمه(ع) این موضوع بر خلاف عصر حاضر که دریاها مورد اهتمام همه دولت ها بوده و از آنها استفاده های گوناگون می شود، چندان مورد ابتلا نبوده است.[۱۱]
از مقنعه نقل شده است دریاها و بیابانهای لم یزرع از انفال است و همین قول را همچنان که در بالا اشاره کردیم ابوالصلاح هم دارند. لیکن این قول مستند خاصی ندارد مگر اینکه بگوییم دلیلش روایاتی می باشد که به طور عموم به ما می فهماند که دنیا و آنچه در آن است به امام تعلق دارد مانند این روایت «الدنیا و مافیها لله تبارک و تعالی و للروسه و لنا …».[۱۲]
[۱]. محقق داماد، سید مصطفی، پیشین، ص ۱۱۹٫
[۲]. محقق داماد، سید مصطفی، پیشین، ص ۱۱۹٫
[۳]. زردی نهر، رسول، پیشین، ص ۱۴۷٫
[۴]. صانعی، سید مهدی، انفال و آثار آن در اسلام، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، سال ۱۳۷۹، ص۲۲٫
[۵]. همدانی، رضا، مصباح الفقیهه، کتاب الخمس، انتشارات سنگی، سال ۱۳۷۵، ص۱۵۱٫
[۶]. صانعی، سید مهدی، پیشین، ص۴۱٫
[۷]. عاملی، حرّ، پیشین، ص۹۲٫
[۸]. صفایی، سید حسین، پیشین، ص۷۲٫
[۹]. کلینی، محمد، الکافی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، سال ۱۳۸۸ ه.ق، ص۳۲٫
[۱۰]. منتظری، حسینعلی، پیشین، ص۳۴۸٫
[۱۱]. همان، ص ۳۴۹٫
[۱۲]. کلینی، محمد، پیشین، ص ۳۷٫
اسنادالکترونیکی عبارت است ازنوشته ای که ازطریق وسایل الکترونیکی تولیدارسال دریافت وذخیره شده ودرمقام دعوا ودفاع قابل استنادباشد.بند7ازماده 2قانون یکنواخت مبادلات الکترونیکی ایالات متحده آمریکا سندالکترونیکی راسندتولید ارسال مبادله ویاذخیره شده ازطریق وسایل الکترونیک دانسته است .[1]
اسنادالکترونی اسنادی هستندکه به روش رایانه ای تولیدمنتقل ونگهداری شده اند.آنها ممکن است به شیوه الکترونیکی متولدشده ویاازشکل اصلی خودبه فرم الکترونیکی درآمده باشندمثلا اسکن ازپرونده های کاغذی[2].بنابراین ازلحاظ مادی تفاوت سندالکترونیکی باغیرالکترونیکی تفاوت دروسیله ایجادآن است.
اسنادالکترونیکی است که نزدمامورصالح بارعایت مقررات قانونی تنظیم می شود.[3]
اسنادالکترونیکی که بدون حضورماموررسمی یاخارج ازحدودصلاحیت آنها تنظیم می شود.[4]
درماده 412پیش نویس لایحه اصلاح قانون تجارت که توسط دفترمطالعات وزارت بازرگانی تهیه گردیده آمده است : ((اسنادتجاری الکترونیکی شامل برات سفته قبض رسمی انبار سهام اوراق مشارکت وسایراسنادتجاری است که بارعایت تعیین شده درقانون به صورت الکترونیکی اعلام ومبادله می شوند.[5]
مقصودازنوشته خط یاعلامتی است که روی کاغذیاچیز دیگر رسم شده وحاکی ازمطلبی باشد.[6]
زبان دارای دوصورت یانمودملفوظ (ارتعاشات صوتی )ومکتوب(نوشته) است.بنابراین خط نوشته ونوشتارفن ووسیله ای برای نگهداری ثبت وانتقال اندیشه وزبان است .ازاین روبین نوارصوتی که بااستفاده ازشیوه مکانیکی برروی یک محمل ثبت شده ومتنی ازآن که باحروف الفبا وبه صورت دست نوشته پدیدآمده اختلاف دررسانه ومحمل ّآن وجود دارد اما در هر دو مورد نمود ظاهری وملفوظ نظام ذهنی زبان تجلی یافته است
بنابراین سخنرانی که برروی نوارضبط صوت ضبط شده است جزء اسنادوشواهدکتبی به شمارمی آیندهرچندفهم ودرک این متون از راه چشم صورت نمی گیرد.[7] نکته قابل توجه این است که ‚بین سندونوشته رابطه عموم وخصوص مطلق وجوددارد.هرسندی نوشته است ولی هرنوشته ای سندنیست.
[1] - السان ‚دکترمصطفی ‚مقا له جنبه های حقوقی ثبت الکترونیکی‚ پرتال اطلاع رسا نی وکالت آنلاین‚ www.vekalatonline.ir
[2] - جمالزاده بهاءآبادی کرمان ‚طیبه ‚مقاله اعتباروآثارحقوقی اسنادالکترونیکی درقراردادهای بین المللی پایگاه اینترنتی نشرمقالات حقوقی حق گستر
[3] - جمالزاده بهاء آبادی کرمان ‚طیبه ‚مقا له اعتباروآثارحقوقی اسنادالکترونیکی درقراردادهای بین المللی‚ پایگاه نشرمقالات حقوقی حق گستر‚ www.aghGostar.ir
[4] طیبه جمالزاده کرمانی
[5] همان
[6] - صدرزاده افشار‚ سیدمحسن ‚ادله اثبات دعوی درحقوق ایران ‚ مرکزنشردانشگاهی تهران‚ 1369- ص 61
[7] - عزیزی‚ غلام رضا ‚ بررسی تعریف سندازدیدگاه های گوناگون ‚همان منبع پیشین ‚ص 128
درآنچه به امضاءکاغذی مربوط می شودگرچه سیستم های حقوقی توصیف اساسی ازامضاءارائه نمی دهند .مطابق ماده ۱۳۰۱قانون مدنی ایران : “امضائی که برروی نوشته یاسندی باشدبرضررامضاکننده دلیل است. “وبااستنباط ازماده ۶۵ق .ث .ا ازمهمترین آثارامضاایجادحق وتکلیف است .به موجب این ماده : “امضای ثبت سندپس ازقرائت آن به توسط طرفین معامله یاوکلای آنهادلیل بررضایت آنهاخواهدبود. “[۱]
برخی حقوق دانان امضاءراچنین تعریف کرده اند: “نوشتن نام یانام خانوادگی (یاهردو)یارسم علامت خاصی که نشانه هویت صاحب علامت است درذیل اوراق واسنادعادی یارسمی که متضمن وقوع معامله یاتعهدیااقراریا شهادت ومانندآنهااست یابعدا بایدروی آن اوراق ثبت شود(سفید مهر)".[۲]
امضادستی نشان می دهدکه شخص آن سندراتنفیذ نموده است.با امضا کردن درپای یک نوشته امضا کننده هویت خودرابه عنوان نویسنده مشخص می کند‚جامعیت سندراتأیید نموده وبیان می داردکه به محتویات آن متعهدوپایبندمی باشد. برخی ازخواص مهم امضای دستی عبارتنداز:[۳]
ازنظرنگارنده امضاه ءفیزیکی حرکات هدایت شده وپیچیده انگشتان به منظورایجاداثریاعلامتی منحصربه فردبرروی یک سطح می باشدکه می تواندبااستفاده ازیک وسیله نوشتاری ویابدون استفاده ازآن باشد.
تعریف سنتی ارائه شده از امضادراین سیستم هاوجودیک نوشته راضروری می داند.امادرفضای الکترونیکی که نوشته ها نمودبیرونی ندارندوتبادل اطلاعات دریک فضای مجازی صورت می گیردیک رمز یک پیام یاهرروش غیرمادی می تواندتحت شرایطی ازارزش اثباتی امضابه مفهوم سنتی آن برخوردار گردد.[۴]
امضاءالکترونیکی به مفهوم عام کلمه عبارت است از یک رمزمستقل ومحرمانه که تعیین هویت ارسال کننده والحاق اوبه سندی که محتوای داده راتشکیل می دهدممکن است. دراین نوع رمزنگاری هنگامی که پیغامی ازکانالی باامضای الکترونیکی برای شخص گیرنده ارسال می شودگیرنده می توانداین اطمینان راحاصل کندکه همان شخص فرستنده پیغام را امضاءکرده است ومحتوای پیام جعلی نیست .[۵]
این امضاءغیرقابل انکارنیست به این معنا که شخص امضاءکننده نمی تواندادعاکندکه متن موردنظررا امضانکرده است .ازجمله مزایای این امضا ارتقاءامنیت وانکارناپذیری وامکان اطلاع ازدست کاری اطلاعات است واگراطلاعات امضاشده کوچکترین تغییری یابد دربررسی صحت امضامشخص می شودکه اطلاعات باامضامطابقت نداردوبامکانیزم امضاالکترونیکی سیستم بطور خودکارمتوجه می شودکه اطلاعات تغییرکرده یاتغییرنداشته است.
این امرباعث اطمینان بخشی بیشترمی شود.امضاالکترونیکی مدرک معین دلالت بربه کارگیری کلیدخصوصی متعلق به فردمعین برای رمزگزاری آن دارد.
[۱] - زرکلام ‚دکترستار‚ استادیارگروه حقوق دانشگاه شاهد‚مقا له قانون تجارت الکترونیک وامضاء الکترونیکی ‚سایت کانون سردفتران ودفتریاران www.notary.ir
[۲]- زرکلام ‚دکترستار‚ استادیارگروه حقوق دانشگاه شاهد‚مقا له قانون تجارت الکترونیک وامضاء الکترونیکی ‚سایت کانون سردفتران ودفتریاران www.notary.ir
[۳] - ساسانیان ‚خدیجه ‚دفتریاراسنادرسمی وکارشناس ارشدمهندسی برق –مخابرات رمز‚مقاله امضای دیجیتال ‚اعتباری درجهان مجازی‚ سایت کانون سردفتران دفتریاران ‚www.notary.ir
[۴]- زرکلام ‚دکترستار‚ استادیارگروه حقوق دانشگاه شاهد‚مقا له قانون تجارت الکترونیک وامضاء الکترونیکی ‚سایت کانون سردفتران ودفتریاران www.notary.ir
[۵] - همان
دولت الکترونیک یک شکل پاسخگوئی ازدولت می باشدکه بهترین خدمات دولتی رابه صورت بلاواسطه به شهروندان ارائه می دهدوآنهارادرفعالیت های اجتماعی شرکت می دهد.[1]
دولت الکترونیک استفاده ازفناوری به منظورتسهیل اموردولت ازطریق ارائه خدمات کارآوموثربه شهروندان وشرکتهای تجاری ودولتی می باشد.[2]
درواقع هدف دولت الکترونیک ارائه خدمات بهتر باهزینه کمترواثربخشی بیشتر است وهردولتی باتوجه به نیازهای جامعه خویش نظام دولت الکترونیک راپایه ریزی می کند.[3]
بطورکلی مشخصات یک دولت الکترونیک کارآمدرادرقالب کلمه SMART(هوشمند)بیان می کنندکه هریک ازحروف آن نماینده یکی ازویژگیهای دولت الکترونیک است .
S:small-دولت الکترونیک نبایدگستردگی بیش ازحدداشته باشدتاازاتلاف نیروی انسانی وسرمایه بتواندجلوگیری کند.
M:moral-بایدمقیدبه اخلاق بوده وحریم اطلاعات خصوصی شهروندان راحفظ نماید.
A:auditable-بایدنسبت به فعالیت های اجتماعی اقتصادی وسیاسی که انجام می دهدجوابگوباشد.بدین معنا که شهروندان بتوانندتاحدامکان ازروندپیشرفت این فعالیت ها آگاهی لازم به دست آورند.
R:responsible-دولت بایددرصورت بروزمشکلات ناشی ازفعالیت هایش به مردم پاسخگوباشد.
T:transparent- بایدازموضع شفافی دررابطه باامورشهروندان برخوردارباشد
دولت الکترونیک استفاده از فناوری های اطلاعاتی وارتباطی به منظور ارائه خدمات دولتی به صورت بهنگام ومستقیم به شهروندان در24ساعت شبانه روز و7روز هفته است .دراین دولت به مردم تسهیلات لازم جهت دسترسی مناسب به اطلاعات وخدمات دولتی وفرصتهای گسترده تربرای مشارکت درفرآیندهاارائه می گردد.درواقع ستون اصلی دولت الکترونیک ارتباطی است که دولت باشهروندان بنگاه های اقتصادی کارکنان وسایرموسسات دولتی برقرارمی سازد واین ارتباطات است که روح دولت الکترونیک را تشکیل می دهد.
امروزتوانمندی دولتهاباخلق دولت الکترونیک درآنهاسنجیده می شود.بی شک دردولت الکترونیک به دلیل بالارفتن سهم مدیریت ونظارت دولت شاخص فساداداری بطورقابل توجهی کاهش می یابد.
[1] - نقشینه ، وحید ، حکومت مداری خوب با دولت الکترونیک ، روزنامه ایران ، یکشنبه 30/2/1386 سال سیزدهم ، شماره 3642، ص 16
[2] [2] - نقشینه ، وحید ، حکومت مداری خوب با دولت الکترونیک ، روزنامه ایران ، یکشنبه 30/2/1386 سال سیزدهم ، شماره 3642، ص 16
[3]